پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر: به نقل از خبرگزاری فارس: مجلس در قانون اساسی مشروطه در رأس امور بود و بر قوه مجریه که به دست نخستوزیر اداره میشد، کاملا نظارت میکرد، اما مطابق اسناد تاریخی مجلس ایران از سال ۱۳۰۶ تا ۱۳۰۷، دو سال بعد از قدرت گرفتن رضاخان، نهاد نوپای مشروطه و انتخابات با اوامر ملوکانه و چکمه، لگد شد و انتخابات به امر فرمایشی تبدیل شد. با توجه به نزدیک شدن انتخابات ریاستجمهوری، با خسرو معتضد مورخ درباره انتخابات در دوره پهلوی گفتوگو کردهایم.
مجلس در قانون اساسی مشروطه در رأس امور بود و بر قوه مجریه، که به دست نخستوزیر اداره میشد، کاملا نظارت میکرد، اما مطابق اسناد تاریخی، مجلس ایران از سالهای ۱۳۰۶ و ۱۳۰۷ به مجلس بیاثری و فرمایشی تبدیل شد. چرا مجلس و انتخابات در دوران پهلوی اول فرمایشی شد؟
برای اینکه به سؤال شما جواب داده شود باید نخست مقدمهای درباره مشروطیت گفته شود. مشروطیت معادل واژه «کنستیتوسیونالیسم» (Constitutionalism) به معنای «حکومت مشروطه» است که از «Constitution» در فرانسه و انگلیسى به معناى «قانون اساسى» گرفته شده است.
مشروطه یا کنستیتوسیون دقیقا از حوادث انقلاب کبیر فرانسه و قبل از آن انقلاب پیوریتنها ـ پیرایشگران یا پاکدینان در انگلستان سالهای ۱۶۴۸ تا ۱۶۶۰م گرفته شده است. ساختار حکومت در انگلستان حدود ۱۲۲ سال جمهوری شد، ولی اساس سلطنت در انگلستان پس از انقلاب الیور کراموِل و با مرگ اولین و آخرین رئیسجمهور، مورد استقبال مردم قرار نگرفت و مردم چارلز دوم را به سلطنت رساندند؛ درحالیکه پدرش چارلز اول را با تبر اعدام کردند.
حدود سال ۱۷۸۹ جنبش مشروطه در فرانسه ایجاد شد. مردم اساس سلطنت را برداشتند؛ چون روحانیت کاتولیک از سلطنت حمایت میکرد؛ حتی رهبران انقلاب فرانسه، که تحت تأثیر افکار روسو و ولتر بودند، مذهب را نیز برداشتند و یک موجود خیالی به نام خرد یا عقل کل درست کردند و اسامی را نیز تغییر دادند؛ مثلا ماههای ژانویه یا فوریه را چیزی شبیه «ماه گلریزان» یا گرم شدن نامیدند. در نامههایی که ناپلئون برای فتحعلیشاه نوشته، اسامی عجیبی موجود است. زمان امپراتوری ناپلئون مذهب دوباره به کشور فرانسه بازگشت و اعتقادش این بود که این بیخردی و خدانشناسی به ضرر ماست و مسیحیت، مذهب کشور فرانسه شد.
افکار مشروطه کمکم در اروپا به خاطر فتوحات ناپلئون در فرانسه رواج یافت. ناپلئون به جز انگلستان و چند کشور دیگر، سراسر اروپا را فتح کرد و افکار مشروطه در سراسر اروپا ترویج پیدا کرد. قبل از انقلاب مشروطه در فرانسه امتیازی به نام کارت بلانش وجود داشت که مردم میتوانستند از شاه این امتیاز را بگیرند و هر کس را توقیف کنند.
بعد از اینکه ناپلئون در فرانسه قدرت گرفت، حق امتیاز ویژه را حذف کرد و مردم ایران نیز قصد داشتند عدالتخانه در ایران تأسیس کنند تا وابستگان دربار و قدرتمندان به حکم اینکه دارای قدرت هستند، دست به هر عمل و اقدامی نزنند.
افسران ناپلئون که نخست از تبریز به سایر نقاط ایران آمدند، افکار مشروطهخواهی را در میان نخبگان ایرانی ترویج دادند. پس از مراوده ایران و فرانسه، ایرانیان ناچار شدند زبان فرانسه را بیاموزند و با کتابهای فرانسویها و مفهوم قانون آشنا شدند؛ چرا که در ایران بیقانونی فراوان بود.
در آن دوره تنها نهادی که میتوانست در مقابل قدرتمندان از خود مقاومتی نشان دهد، نهاد روحانیت بود. روحانیون سدی در برابر شاه و شاهزادگانی اغلب بیسواد بودند. یکی از دلایل وقوع انقلاب مشروطه، بیداری بود که بعد از شکست ایران از روس در میان نخبگان فکری جامعه ایجاد شده بود. آن دوره ایران حتی سوارهنظام درست و حسابی هم نداشت و ما مشکل نظامی داشتیم. بیشتر سوارهنظام ما عشایر بودند. روسها در خاطراتشان خیلی از عشایر تعریف میکنند. بنابراین مشکلاتی مانند نداشتن یک ارتش منظم و قانونگذاری مشخص برای محاکم و همچنین ظلم زیاد سلاطین باعث شد که مردم در پی تأسیس عدالتخانه باشند.
دریاچهای که از دست ایران رفت!
ناپلئون چگونه پادشاه قاجار را به بازی گرفت؟
میانجیگری روباه
آیا جنگهای ایران و روس سراسر نکبت و حقارت بود؟
فرآیند فرمایشی شدن انتخابات بعد از مشروطه چه بود؟
بعد از پیروزی انقلاب مشروطه، تا زمانی که انتخابات آزاد برگزار میشد به تبع دولتها مشروط بودند و هیچ اقدامی علیه منافع ایران انجام ندادند. مجلس اول که اعضای آن از طبقات و اصناف گوناگون بودند، توسط محمدعلیشاه و با کمک لیاخوف روسی به توپ بسته شد. چون روش حکومت روسها استبدادی بود به کشورهای استبدادی کمک میکردند تا روش استبدادی ادامه پیدا کند.
نیکلای دوم حامی دولت قاجار و محمدعلیشاه هم نوکر آنها بود. در واقع دولت قاجار به نوعی نوکر روسیه تزاری بود و نمیتوانست مشروطه را تحمل کند؛ به همین دلیل، مجلس را به توپ بست. او لقب خانه دزدان را برای مجلس برگزید.
پس از به توپ بستن مجلس، محمدعلیشاه به کمک قزاقها تمام آزادیخواهان از جمله ملکالمتکلمین و صوراسرافیل را به قتل رساند و بسیاری از مشروطهخواهان به سفارت انگلیس و فرانسه پناهنده شدند. مردم ایران چون پناهگاهی نداشتند بهاجبار به سفارت انگلیس و فرانسه پناه میبردند.
بعد از مبارزه آزادیخواهان علیه استبداد، محمدعلیشاه شکست خورد و بهفضاحت از ایران تبعید شد. بعد از استبداد صغیر، مجلس دوم تشکیل میشود. انتخابات مجلس دوم برعکس مجلس اول طبقاتی نبود و صنف تاجر، کبابی و چلوکبابی عضو مجلس نبودند.
منتخبین مجلس از سراسر مملکت عضو مجلس شدند. مجلس دوم یکی از مجالس خوب و آزاد ایران بود و افرادی مثل شیخ محمد خیابانی در آن عضو بودند. در زمان مجلس دوم، دولت روسیه به ایران اولتیماتوم میدهد تا مورگان شوستر آمریکایی از ایران اخراج شود. او هم در آن زمان رئیس خزانهداری ایران بود.
مجلس دوم در برابر اولتیماتوم روسیه تزاری مقاومت کرد، اما قزاقهای روس، ایران را تهدید میکنند اگر حاضر به پذیرش خواسته روسیه نشوند، تهران را اشغال خواهند کرد و انگلیس نیز از اولتیماتوم روس حمایت کرده و سیاستشان را نسبت به مشروطه تغییر میدهند.
جهاد در حفظ مشروطیت و کیان اسلام
شیخ محمدخیابانی در برابر این تهدید روسیه مقاومت میکند و مجلس دوم به این ترتیب تعطیل میشود و پس از مدتی مجلس سوم مصادف با جنگ جهانی اول تشکیل شده و در آن دوره وقایعی رخ میدهد که منجر به تعطیلی مجلس میشود.
آیا نهضت آزادیستان با هدف تجزیه ایران انجام شد؟
در زمان فترت مجلس، وثوقالدوله نخستوزیر ایران میشود و هرجومرج سراسر کشور را فرا میگیرد. نایب حسینخان کاشی در کاشان، رضاخان جوزدانی در اصفهان، شیخ خزعل در خوزستان، اسماعیلآقا سیمیقتو در کردستان و شوکتالملک علم در شرق ایران حکومتهای محلی تشکیل میدهند و ناامنی، زمینه تشکیل دیکتاتوری را در ایران فراهم میکند.
پس از آن، مجلس چهارم تشکیل میشود و وثوقالدوله، نخستوزیر، در اواخر جنگ جهانی اول قرارداد ۱۹۱۹ را به صورت محرمانه با انگلستان منعقد میکند؛ درحالیکه این مجلس قرارداد را ملغی و وثوقالدوله را برکنار کرد.
از مجلس چهارم به بعد کشور به سمت دیکتاتوری میرود و پس از کودتای 3 اسفند ۱۲۹۹ و روی کار آمدن رضاخان، رقابت شدید بین کشورهای اروپایی سنتی با یک رژیم جدید به نام بولشویسم در روسیه درمیگیرد.
ردپای منافع شخصی و گروهی در کودتای 3 اسفند 1299
راه مشترک روسها و انگلیسیها
دیکتاتوری نظامی تصمیم وزارت جنگ انگلیس برای ایران!
آیا احمدشاه در برابر رضاخان منفعل بود؟
عوامل گوناگونی از جمله ناامنی و هرجومرج در کشور، تمام نخبگان را به سمت فردی سوق میدهد که قادر به ایجاد نظم در کشور باشد؛ به همین دلیل رضاخان میتواند با کمک انگلیسیها کودتا کند و نظم مورد نظر را در کشور برقرار کند. رضاخان با کمک روشنفکرانی مثل داور و تیمورتاش و ازدواج با قمرالسلطنه، شاهزاده قجری، توانست در حلقه قدرتمندان قرار بگیرد. احمدشاه، پادشاه قاجار، چون پدرش توسط ایرانیان تبعید شد به ایرانیها علاقهمند نبود. احمدشاه آبان ۱۳۰۲ ایران را برای آخرینبار ترک میکند و به قول آقای فرهمند، پژوهشگر تاریخ، با تلگراف میخواهد کشور را اداره کند. در آن سالها دولتهای متعدد از جمله سیدضیاء، قوامالسطلنه، مشیرالدوله و مستوفیالممالک قبول مسئولیت میکنند و در نهایت خود رضاخان نخستوزیر میشود. رضاخان آرام آرام در نوروز ۱۳۰۳ به فکر میافتد نظام سیاسی ایران را به جمهوری تبدیل کند. روحانیون و افرادی مانند مدرس مخالف جمهوری رضاخانی هستند و به تأسیس جمهوری در ایران اعتراض میکنند. مخالفان جمهوری جلوی مجلس دست به تظاهرات میزنند و رضاخان دستور سرکوب اعتراضات را میدهد. تعدادی از مردم کشته میشوند و در نهایت جمهوری رضاخانی منحل میشود.
همپالکیهای جمهوریخواهان
جمهوری رضاخانی مفهومی جز دیکتاتوری مطلق نداشت
غوغای جمهوری در تهران
روزنامهها در آن دوره نسبت به سرکوب اعتراضات توسط رضاخان اعتراض کردند و رضاخان را مورد نقد قرار دادند که یکی از موهبتهای مشروطه و انتخابات بود. فضای آزاد مشروطه وجود داشت تا زمانی که رضاخان دست به حذف مخالفان از جمله مدرس و ملکالشعرای بهار و... میزند. آرامآرام اراده رضاخان بر همه چیز حاکم میشود. در آن دوران، رجال استخواندار مانند مشیرالدوله، مصدق و پیرنیا خود را از حضور در مجلس کنار کشیدند. کنار کشیدن این افراد خوشنام، منجر به تشکیل مجلس سرسپرده شد. حکومت قاجاریه در آبان ۱۳۰۴ منحل و رضاخان به سلطنت رسید. پس از سلطنت رضاخان، انتخابات و مجلس در ایران به امر فرمایشی تبدیل شد.
گفته میشود که مجلس فرمایشی در دوران پهلوی اول به گونهای پیش رفت که رضاخان، دوشنبه هر هفته، نمایندگان مجلس را در کاخ سعدآباد احضار میکرد و به آنها دستور میداد چه لوایحی را به تصویب برسانند. این نقل، درست است؟
رضاخان علاقهمند بود ظاهر مشروطه حفظ شود، اما کسی با او همکاری نمیکرد؛ مثلا مصدق که وزیر خارجه بود، خود را کنار کشید. مجالس از سال ۱۳۰۶ به بعد به مجلس «بله قربانگو» تبدیل شدند. رضاخان اندک نمایندگان استخواندار مجلس را کنار گذاشت. خود رضاخان گفت: دولت چه کاره است. عدلالملک دادگر به رضاخان گفت: مجلس و ملت ایران از اعلیحضرت حمایت لازم را انجام میدهد و ما افتخار میکنیم که در خدمت ملتیم. رضاخان از سخن او ناراحت شد و او را به خارج فرستاد.
از دوره هفتم ـ هشتم هیچ چهره درخشانی در مجلس پیدا نشد. بیشتر نمایندگان، پیرمردهایی هستند که دور رضاخان و تیمورتاش جمع شدند. افرادی مثل تیمورتاش سعی میکردند که ظاهر مجلس حفظ شود، اما او نیز مغضوب میشود و بعداً به دستور رضاخان به قتل میرسد.
آیا انتخابات فرمایشی منجر به این میشود که هیچ کس به جدایی بخشهایی از سرزمین ایران در زمان رضاخان اعتراض نکند؟
یک مجلس بد میتواند عواقب جبرانناپذیری را به دنبال داشته باشد که این اتفاق درباره مجلس ایران طی آن سالها رخ داده است؛ برای مثال در قرارداد سعدآباد، بخشهایی از خاک ایران به کشورهای همسایه داده شد. مسئله شطالعرب هم از همان زمان آغاز شد که ایران شطالعرب را حسبالامر رضاخان به عراق داد.
این مطالب در خاطرات باقر کاظمی که وزیر رضاخان بوده، بیان شده است. در جایی دیگر آمده است که قسمتی از خاک سیستان به نام «دشت ناامید» هم به افغانستان داده شد و هشتصد کیلومتر مربع کوههای آرارات به ترکیه داده شد و در مورد بحرین، سکوت اختیار کردند. این پیمان دروغین سعدآباد هم به خواسته انگلستان بود. همه این مسائل از عواقب یک مجلس بد است.
در مجموع، نمایندگان مجلس و وکلای ملت همگی پیرمردان و ملاکینی بودند که به انتخاب خود زیرمجموعههای دربار به مجلس آمده بودند و گاهی اگر انتقاد یا صحبتی بر خلاف میل دربار میزدند بهسرعت سلب مصونیت میشدند و سریعا دولت، لایحهای تصویب میکرد که این نماینده اختلاساتی انجام داده و او را سلب مصونیت میکردند.
مجلس در زمان رضاخان هم به همین منوال بود و تابع محض شاه قرار داشت؛ به طور مثال در اقدامی مضحک و عجیب بیان کردند که فوزیه، همسر محمدرضا پهلوی، ایرانیالاصل است و استنباط و دلیل آنها هم این بود که چون فوزیه مصری است و مصر در زمان کوروش و داریوش جزء ایران بوده، پس فوزیه هم یک ایرانی محسوب میشود! درحالیکه فوزیه مصری بود. همین نمایندهها چه شعرهایی در وصف فوزیه و مصر میگفتند و در چاپلوسی از یکدیگر سبقت میگرفتند.
نقش انگلیس در ازدواج ولیعهد پهلوی و فوزیه
بعد از جنگ جهانی دوم، وقتی ایران اشغال شد، همه چیز تغییر کرد. مجلس سیزدهم که مانند مجالس گذشته دستنشانده بود، علیه رضاخان اقدام کرد. سیدیعقوب انوار میگوید که «الخیر فی ماوقع» و دشتی هم که دل پری داشت گفت: چمدانهای رضاخان را بگردید؛ نکند تاج کیانی را برده باشد و جواهرات را بگردانید.
این همان مجلس قلابی است که به خالق خود وفادار نیست. البته این کار نمایندگان مجلس برای این بود که خود را در اذهان عمومی وارسته کنند. آنها علیه رضاخان به پا خاسته و گفتند که رضاخان به غارت اموال مردم پرداخته است.
پهلوی دوم تلاش کرد کشور را آزاد نشان دهد و جمیع دیدگاهها را در اداره کشور، دخیل معرفی کند. این نمایش آزادی در مراحل انتخاباتی کشور بهویژه در فاصله سالهای آغاز نهضت تا پیروزی انقلاب چگونه بود؟
محمدرضا بعد از اینکه بر تخت نشست، در نخستین انتخاباتی که در دوره او برگزار شد، هیچ دخالتی در انتخابات مجلس نکرد. برای اینکه مملکت در اشغال انگلیسها و شورویها بود. انگلیسیها در مجلس نقش اساسی داشتند، اما مردم از این فرصت استفاده کردند و مجلس چهاردهم شکل گرفت. در این دوره، دربار نمایندگانی به مجلس فرستاد. همچنین رکن دوم ارتش نیز افراد مد نظر خود را راهی مجلس کرد. همین طور انگلستان هم افرادی را وارد این مجلس کرد؛ زیرا قدرت زیادی در عشایر و کنسولگریها و شهرستانها داشتند.
به طور مثال باند سیدضیاءالدین طباطبائی (انگلوفیل) را به مجلس فرستادند. در این بین حزب توده هم هفت نفر را به مجلس فرستاد و البته در کنار همه این افراد، کسانی چون دکتر مصدق هم از سوی حزب ملیون به مجلس فرستاده شد. در مجلس چهاردهم، امتیاز دادن نفت به شوروی رد شد و قانونی در آن گذرانده شد که تا زمانی که ایران در اشغال است، هیچ کس حق مذاکره با کشورهای خارجی از جمله آمریکا و شوروی را ندارد. این قانون در جای خود کار بزرگی به حساب میآمد. همینطور در قانونی دیگر تصویب شد که تا زمانی که ایران در اشغال متفقین است، انتخاباتی برگزار نشود و در نتیجه این قانون وکلای تودهای نمیتوانستند وارد مجلس شوند و در نتیجه آن هم نمیتوانستند که نفت شمال ایران و آذربایجان را به شوروی بدهند. این دو کار در مجلس چهاردهم بسیار فوقالعاده محسوب میشد و مرحوم دکتر مصدق نیز در همین مجلس حضور داشت.
در مجلس پانزدهم، قوامالسلطنه حزب دموکرات ایران را راهاندازی کرد و بهظاهر به شوروی قول داد که امتیاز نفت را به آنها بدهد و این کار بهانهای برای تخلیه شوروی از ایران شد و این کار قوامالسلطنه قابل تقدیر است که برای اولینبار یک سیاستمدار ایرانی توانست یک نیروی قدرتمند خارجی را در تنگنا قرار دهد.
در مجلس شانزدهم نفت ملی میشود. دولت هژیر و رزمآرا قصد داشتند همزمان با برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی انتخابات مجلس سنا را هم برگزار کنند و بر اختیارات شاه بیفزایند. حتی حق انحلال مجلس به شاه داده شد! وزیر دربار آن زمان هژیر بود که میگفتند بهائی و نوکر انگلیس و اشرف پهلوی است. او دست به تقلب میزند و مجلس مؤسسان قلابی را درست میکند تا اختیارات شاه بیشتر شود.
نمایندگان مخالف هم گروه جبهه ملی را به رهبری مصدق تشکیل دادند. آیتالله کاشانی هم که در تبعید بود، آقای حائریزاده، بقائی، مکی، محمود نریمان و عبدالقدیر آزاد مدعی تقلب در انتخابات بودند. حسین مکی میگوید: خلیل طهماسبی آن شب مأمور محافظت از یکی از صندوقها بود و بعد از آنکه دید از سقف مسجد سپهسالار آرای تقلبی در صندوق ریخته شد در نیمهشب شروع به اذان گفتن کرد که بعد دستگیر شد.
هژیر در ۱۳ آبان سال ۱۳۲۸ در مسجد سپهسالار با گلوله سیدحسین امامی کشته میشود و با کشته شدن هژیر انتخابات تهران باطل اعلام میشود. پس از آن دکتر مصدق، آیتالله کاشانی و رهبران جبهه ملی وارد مجلس میشوند و کاشانی هم از تبعید میآید و به طور کلی، مجلس شانزدهم، نفت ایران را ملی میکند و یکی از فواید انتخابات خوب این است که نمایندگان خوب کارهای بزرگ میکنند و این افراد در آن مجلس هفت نفر بودند و بقیه را تحت تأثیر قرار میدادند.
مجلس هفدهم نیز در جای خود مجلسی شلوغ محسوب میشد و از همه اقشار و طبقات در آن حضور داشتند، اما با این وجود این مجلس نیز مجلسی آزاد به حساب میآمد.
از آن به بعد مجالس هجدهم تا بیستویکم، مجالسی مسخره و مضحک بود؛ زیرا افرادی که به عنوان وکلای مردم در این دوران مجلس حضور داشتند افرادی بیاطلاع از کشتیگیران و هنرپیشگان و یا افراد اینچنینی بودند. در مجالس بیستودوم، بیستوسوم و بیستوچهارم نیز مردم نقشی نداشتند و وکلای مردم افرادی خنثی بودند که کار خاصی انجام نمیدادند و مجلس بیشتر جنبه تشریفاتی داشت. بعد از آن هم در سال ۱۳۳۶ حسنعلی منصور، حزب ایران نوین را تشکیل داد که کار خاصی از پیش نمیبرد و در همان زمان هم حزب ملّیون و مردم تشکیل شد. این دو حزب، احزابی تشریفاتی بودند که به مردم اهمیتی نمیدادند.
فراز و فرود نظام حزبی پهلوی دوم
ظاهر و باطن سیاست در ایران
نسلی جدید برای سقوط
کمدی دموکراسی در دوران پهلوی دوم
آقای دکتر امینی در مورد مجلس بیستم اینطور بیان میکرد که پر از تقلب بوده و به انتخابات آن مجلس انتخابات زگانه میگفت. زگانه به معنای سهگانهای از زن، زر و زور بود؛ به این معنا که هر کسی که میخواست در مجلس حضور یابد یا باید پول میداد و یا آنکه زنان زیبا را به عنوان هدیه و پیشکشی برای متنفذان میبرد و یا آنکه از طرف زور و قدرت دربار تأیید میشد تا بتواند نماینده و وکیل مجلس بشود. در مجموع از سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۰ از ادوار سکوت و رکود و بیارزشی مجلس محسوب میشود.
در همین بین، مجلس بیستم دو بار منحل شد و به علت تقلب دوباره انتخابات برگزار شد؛ یک انتخابات در تابستان در زمان اقبال و دوم، انتخابات زمستانی در زمان شریفامامی برگزار شد.
مجلس بیستویکم، چهارساله میشود؛ درحالیکه قبل از آن، مدت زمان مجلس دوساله بود و در زمان عَلَم برگزار میشود. شاه برای مجلس و نمایندگان مجلس اهمیتی قائل نبود. مجلس بیستودوم تا بیستوچهارم هم کاملا قلابی بود؛ مجلسی که زمان مشروطه به آن «مجلس مقدس شورای ملی» میگفتند و حقوق نمایندگان به سیصد تومان افزایش پیدا کرد و نمایندگان و آن شهید اعتراض کردند و معتقد بودند حقوق نمایندگان نباید با مردم عادی تفاوت فاحش داشته باشد.
جدایی بحرین در کدام انتخابات رخ داد؟
شاه درباره جدایی بحرین از ایران به خاطر سه جزیره، اشتباه بزرگی انجام داد؛ برای اینکه این سه جزیره برای ایران بود. در زمان مظفرالدینشاه، حاکم شارجه پرچمی را در ابوموسی میکارد و به عرض مظفرالدینشاه میرسد و او هم میگوید که فضولی کرده است و بعد آن پرچم را میکَنند. ما همیشه در این جزایر دردسر داشتیم. شاید باور نکنید، اما انگلیسیها روی جزیره هنگام و قشم هم نظر داشتند.
شاه در سال 13۴۹ به هندوستان میرود و از او درباره بحرین میپرسند. او میگوید که ما میخواهیم بحرین را به اراده مردمش واگذار کنیم. این حرف خیلی اشتباه بود. در خاطرات اسدالله عَلَم نوشته شده که مرتب انگلیسیها به ایران میآمدند و درباره بحرین مذاکره میکردند که حاضرند کنار بیایند؛ در صورتی که شارجه و رأسالخیمه را راضی کنید. اینها هم در سال 2۵۰۰ به ایران آمدند و در جشنهای تخت جمشید خیلی اظهار ارادت میکردند. دولت ایران میگوید که بحرین را به آرای عمومی واگذار میکند؛ درحالیکه بحرین اصلا آرای عمومی نداشت.