کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

نگاهی به حیات سیاسی محمدحسین آیرم؛

تنها کسی که از خشم رضاشاه جان سالم به در برد

7 خرداد 1400 ساعت 6:49

مولف : سارا اکبری

او اطمینان شاه را به عناوین مختلف چنان به خود جلب کرده بود که اولین محرم مورد اعتماد ایشان شده بود و از وکلا تا وزرا گرفته تا رجال درجه اول از او ناراحت بودند. همه می‌ترسیدند مبادا وی برای آنها پرونده بسازد؛ زیرا این مرد پرونده‌ساز قهاری بود که شاه مطابق گزارش او اقدام می‌کرد


 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ محمدحسین آیرُم (۱۲۶۱–۱۳۲۷ش) یکی از رجال سیاسی و نظامی اوایل دوره رضاشاه و از ایرانیان مهاجر قفقازی (ایروان) است که در سال 1261ش در تهران به دنیا آمد. خانواده آیرم از خانواده‌هایی بودند که اغلب جوانان آن جذب قزاقخانه شدند. محمدحسین نیز پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در تهران عازم قفقاز و سپس سن‌پترزبورگ شد و تحصیلات نظامی خود را ادامه داد و دوره ستاد و فرماندهی را نیز در آن کشور به اتمام رساند و علاوه بر زبان روسی، زبان فرانسه را به‌خوبی فراگرفت. آیرم مقارن مشروطیت به ایران آمد و با درجه نایب اولی (ستوان یکمی) در قزاقخانه استخدام شد.1
 
سرتیپ محمدحسین آیرم فرمانده تیپ شمال، با لباس و شنل نظامی (سال 1303)
سرتیپ محمدحسین آیرم فرمانده تیپ شمال، با لباس و شنل نظامی (سال 1303)
شماره آرشیو: 4880-1ع
 
نظامی‌گری: عرصه تلاش برای ترقی
آیرم، که به دلیل معلومات نظامی و آمادگی فیزیکی و جسمانی در قزاقخانه مورد توجه بود، در همان اوان خدمت به آجودانی کلنل لیاخوف، فرمانده کل نیروی قزاق در ایران، منصوب شد و در 1294ش به مقام ریاست ستاد نیروی قزاق نایل آمد. وی چند سالی در این سمت بود تا تغییر کرد. سپس قزاقخانه را ترک کرد و به روسیه رفت و بعد از کودتایِ ۱۲۹۹ش دوباره به ایران بازگشت. وی در 1300ش سمت فرماندهی تیپ مستقل شمال با درجه سرهنگی را یافت و با ارتقا به درجه سرتیپی فرمانده تیپ شد.2 بنا بر اسناد تاریخی، وی ازجمله افسرانی بود که برای تکمیل دوره آموزش خود به‌دفعات به مؤسسات نظامی روسیه در مسکو و سن‌پترزبورگ رفته بودند. او ده سال پس از خدمت به درجه سرهنگی رسید. پس از آن نیز مدارج ترقی را به‌سرعت طی کرد تا در 1312ش به بالاترین درجه نظامی آن دوره یعنی سرلشکری رسید.3
 
رضاخان و فرماندهان لشکرهای ارتش نوین (محمدحسین آیرم، خزائی، محمدخان آیرم، رضاخان، عبدالله‌خان امیرطهماسبی، امیراقتدار انصاری، مرتضی یزدان‌پناه)
رضاخان سردارسپه و فرمانده کل قوا در میان اولین فرماندهان لشکرهای ارتش نوین:
محمدحسین آیرم، خزائی، محمدخان آیرم، رضاخان، عبدالله‌خان امیرطهماسبی، امیراقتدار انصاری، مرتضی یزدان‌پناه (سال 1303)
شماره آرشیو: 130518-275م
 
آیرم در همان سال‌های آغازین ورود به ارتش برای جلب رضایت رضاخان، در رشت به اقداماتی عمرانی دست زد و برای نمونه، احداث خیابان وسیعی را در مقابل فرمانداری آغاز کرد و آن را خیابان پهلوی نامید. برپایی چندین ساختمان بزرگ نیز به دستور او انجام شد و از قبال آنها آیرم به ثروت قابل‌توجهی رسید.4
 
اما در این دوران، در کشور حادثه‌ای اتفاق افتاد و موقعیت آیرم را سخت متزلزل کرد و آن تجاوزها و راهزنی‌های ترکمانان در استرآباد بود. چون خبر به پایتخت رسید، رضاخان،‌ آیرم را مأمور رسیدگی به این ماجرا کرد. آیرم که از جنگ و درگیری و دشواری‌های نظامی‌گری پرهیز داشت، در آغاز کوشید با دادن باج، سران ترکمن را رام کند و غائله را فرونشاند، ولی موفقیتی به‌دست نیاورد. شکست آیرم در این مأموریت موجب عزل او در 1304ش شد. در پی عزل، آیرم به پایتخت احضار و به سمتی بی‌اهمیت گماشته شد.
 
پس از چندی رضاشاه ریاست املاک سلطنتی را به سرتیپ آیرم واگذار کرد و او برای شاه به مصادره زمین‌های مرغوب پرداخت. در خدمت جدید نیز، اعمال خلاف عفت عمومی وی مردم را وادار به شورش کرد؛ درنتیجه آیرم بار دیگر تنزل رتبه یافت و در تهران جزء افسران احتیاط درآمد و مدتی بی‌کار ماند تا اینکه باز الطاف ملوکانه نصیبش شد و به ریاست دژبانی مرکز انتخاب شد. در سِمت تازه، آیرم کوشید خود را به رضا‌خان بیشتر نزدیک کند. در این سال‌ها، یعنی در فاصله سال‌های 1306 تا 1308ش، آیرم ریاست بازرسی ارتش و ریاست بازرسی پلیس را عهده‌دار بود.5 او در تعقیب مقصود خود، دوستان قدیمی خویش را یعنی کسانی چون سرتیپ مرتضی‌خان یزدان‌پناه و فرج‌الله بهرامی، که او را در کسب قدرت یاری داده بودند، نزد شاه متهم می‌ساخت. در نهایت نیز جاسوس‌مسلکی و سعایت‌های پی‌درپی او مؤثر واقع شد و توانست خود را بیشتر به رضاخان نزدیک کند و از نتایج آن نیز رسیدن به پست مهم ریاست شهربانی در 1310ش بود. ازآن‌پس آیرم حاکم بلامنازع و مقتدر عرصه نظامی ایران شد.
 
سرتیپ احمد امیراحمدی، سرتیپ محمدحسین آیرم و سرتیپ مرتضی یزدان‌پناه
سرتیپ احمد امیراحمدی، سرتیپ محمدحسین آیرم و سرتیپ مرتضی یزدان‌پناه
شماره آرشیو: 2758-۱ع
 
ریاست بر اداره شهربانی کل کشور؛ فرصت طلایی
رضاشاه پس از سرتیپ زاهدی، سرتیپ محمدحسین آیرم را که نسبت خانوادگی دوری با ملکه تاج‌الملوک آیرملو ــ همسر دوم رضاشاه ــ داشت، به مقام ریاست تشکیلات کل نظمیه مملکتی منصوب کرد. آیرم در رأس شهربانی، قدرت بی‌حدوحصری یافت و در اندک زمانی توانست اعتماد کامل رضاشاه را به خود جلب کند. در دوره او شهربانی به اوج قدرت رسید و «مالک‌الرقاب جان و مال مردم» شد. حسن قدسی (اعظم‌الوزرا) در همین باره نوشته است: «اطمینان شاه را به عناوین مختلف چنان به خود جلب کرده بود که اولین محرم مورد اعتماد ایشان شده بود و از وکلا تا وزرا گرفته تا رجال درجه اول از او ناراحت بودند. همه می‌ترسیدند مبادا آیرم برای آنها پرونده بسازد؛ زیرا این مرد پرونده‌ساز قهاری بود که شاه مطابق گزارش او اقدام می‌کرد».6  آیرم از نظر صفات و خصوصیات اخلاقی حرصِ مال، کیسه‌دوزی، بی‌رحمی و دورویی را در خود انباشته بود.7
 
بیشتر افرادی که درباره نظمیه در دوره رضاشاه مطالعه کرده‌اند، بر این اعتقادند که در دوره آیرم بود که دایره‌ای با عنوان اداره سیاسی تشکیل شد. سیر و سیاحت آیرم در اروپا و تجربیات وی از سیستم‌های پلیس دیکتاتوری همانند شوروی، ایتالیا و به‌ویژه آلمان (گشتاپو) تأثیر زیادی بر این تصمیم وی داشت.8 در دوره آیرم است که جعل گزارش و پرونده‌سازی برای افراد بی‌گناه، رشد چشمگیری یافت. مشیر همایون، که شاهد این‌گونه اقدامات آیرم بود، دراین‌باره گفته است: آیرم بسیاری از این مدارک را شخصا یا با کمک جاسوسان خود علیه رجال سیاسی و مردم تهیه می‌کند و بیشتر گزارش‌ها و نامه‌های بی‌امضا که به شهربانی می‌رسد، در اتاق رئیس شهربانی و به تقریر او توسط افراد مشکوکی تهیه شده است و به‌عنوان نامه بدون امضا در صندوق پست جای می‌گیرد و به دربار و جاهای دیگر ارسال می‌شود. این نامه‌ها از دفتر مخصوص وزارت جنگ یا ادارات مهم دیگر به‌عنوان برگه و برای پیگیری و یافتن سرنخ به دفتر رئیس نظمیه فرستاده می‌شد و از اینجا بود که شم پلیسی آیرم به کار می‌افتاد و از این نامه‌ها برای اثبات خیانت و فساد یک رجل مورد نظر استفاده می‌کرد یا به بهانه یافتن نویسنده، عده‌ای بی‌گناه در تهران و شهرستان‌ها برای مدت زیادی به زندان‌ها می‌افتادند.9 مهدی فرخ (معتصم‌السلطنه) نیز درهمین‌باره با اشاره به دیدار خود با سرلشکر آیرم نوشته است: «صبح به اداره خود رفتم. هنوز در اتاق را باز نکرده بودم که ناگهان چشمم به سرلشکر آیرم، رئیس شهربانی کل کشور، افتاد. گفت: آیا اعلیحضرت اطلاع دارید که عده کثیری از افراد این مملکت از ذکور و اناث جزء یاران و یا مأموران شخصی من هستند؟ آیا اطلاع دارید که همه وزرای کابینه و یا اکثریت آنها روزی نیست که بعضی از گزارش‌های مخفی را به اطلاع من نرسانند؟ آیا می‌دانید که بیشتر نمایندگان مجلس شورا و اغلب رجال مملکت به‌طور خصوصی با من سروکار دارند و از پشتیبانی من برخوردارند؟».10
 
محمدحسین آیرم؛ رئیس شهربانی (سال 1314)
محمدحسین آیرم؛ رئیس شهربانی (سال 1314)
شماره آرشیو: 3516-1ع
 
اقدامات دیگری نیز در دوره ریاست آیرم در نظمیه رخ داد که از آن جمله می‌توان به قتل تیمورتاش (وزیر دربار رضاشاه) و سردار اسعد بختیاری و «قیام مسجد گوهرشاد مشهد» اشاره کرد. در این میان نقش وی در قتل تیمورتاش بسیار محسوس است. «آیرم درباره تیمورتاش به شاه گفته بود که در راه بازگشت به ایران، در مسکو با بعضی مقامات روسی ملاقات‌ها و مذاکراتی در مورد نفت شمال کرده است. این اتهام، خشم رضا‌خان را نسبت به تیمورتاش برانگیخت و آیرم در همان موقع به‌عنوان رئیس نظمیه، شخصا به خانه تیمورتاش رفت و اسناد و اموال او را توقیف و خود وی را به زندان قصر روانه ساخت».11
 
فریب رضاشاه و فرار از ایران
نزدیکی آیرم به رضاشاه و قدرت مهارنشدنی او در رأس شهربانی، چندان دوام نیاورد. رضاشاه به‌تدریج، چنان‌که شیوه او بود، نسبت به آیرم و اعمال او ظنین شد. آیرم، که سرنوشت رجال وقت، همچون تیمورتاش، سردار اسعد، داور را به چشم خود دیده بود، قصد تأمین آینده خود را در خارج از ایران داشت. ماجرا از این قرار بود که او به‌تدریج متوجه شد که از چشم رضاشاه افتاده است و به‌زودی احتمال خلع و حتی دستگیری وی وجود دارد؛ ازاین‌رو پس از چندی وانمود کرد قدرت تکلم خود را از دست داده و بیمار شده است؛ بدین‌ترتیب خود را در بستر بیماری افکند؛ پزشکان از مداوای وی درماندند و چاره را در این دیدند که برای معالجه به خارج برود.
 
آیرم، که در مدتی که ریاست نظمیه را بر عهده داشت توانسته بود به طرق مختلف و ازجمله معاملات سودآور غیرقانونی، ثروت سرشاری برای خود فراهم کند، قبل از اینکه رضاشاه بتواند وی را به محاسبه کشد و اموال او را پس بگیرد، در سال 1314ش به بهانه بیماری ایران را به مقصد آلمان ترک کرد و به‌رغم پیگیری‌های رضاشاه، دیگر به کشور بازنگشت. درواقع، او تنها کسی بود که توانست از خشم رضاشاه جان به در برد.12
 
بعد از شهریور ۱۳۲۰ش، سرلشکر آیرم در فکر تشکیل «ایران آزاد» در آلمان افتاد، اما نتوانست حمایت و همکاری افراد بانفوذ و موردنظر خود را جلب کند؛ لاجرم به‌تنهایی دست‌به‌کار شد و دولتی تشکیل داد که البته بی‌حاصل بود.13 وی سال‌های پایانی عمر را با دخترش در لیختن اشتاین گذراند. بنا به برخی روایت‌ها سرانجام سرلشکر آیرم توسط گماشته ایراندخت تیمورتاش، دختر عبدالحسین تیمورتاش، به خونخواهی پدرش در قایق تفریحی خود مورد سوءقصد قرار گرفت و در فروردین 1327ش در لیختن اشتاین به هلاکت رسید.
 

پی نوشت:
 
1. باقر عاقلی، رضاشاه و قشون متحدالشکل، تهران، نشر نامک، 1386، ص 422.
2. همان، ص 423.
3. فرهنگ ناموران معاصر ایران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 1، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1381، صص 396 - 394.
4. همان، ص 395.
5. همان‌جا.
6. حسن قدسی، خاطرات من یا تاریخ صدساله ایران، تهران، کارنگ، 1379، ص 96.
7. ابراهیم خواجه‌نوری، بازیگران عصر طلایی، تهران، انتشارات جاویدان، 1357، ص 132.
8. همان، ص 147.
9. سیدمصطفی تقوی، امنیت در دوره پهلوی، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1389، ص 158.
10. مهدی فرخ، خاطرات سیاسی فرخ، به اهتمام پرویز لوشانی، تهران، نشر سپهر، 1347، ص 353.
11. فرهنگ ناموران معاصر ایران، همان، ص 396.
12. آر. ام. بارل، یادداشت‌های سیاسی ایران 1344-1260، ترجمه افشار امیری، ج 10، تهران، انتشارات مرکز اسناد اسلامی، 1393، ص 144.
13. باقر عاقلی، رضاشاه و قشون متحدالشکل، همان، ص 425.


کد مطلب: 19872

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/news/19872/تنها-کسی-خشم-رضاشاه-جان-سالم-برد

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir