قانون خدمت نظام اجباری در ۱۶ خرداد ۱۳۰۴ به تصویب مجلس شورای ملی رسید و بهموجب آن، کلیه اتباع ذکور ایران، از جمله ایلات، از ابتدای ۲۱ سالگی موظف به خدمت سربازی شدند. با اجرای این قانون در مورد عشایر، این قشر از جامعه با اتفاقات گوناگونی مواجه شدند که تأثیر آنها فقط به زندگی ایلی محدود نماند و تمام کشور را متأثر ساخت
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ رضاخان در دوران سلطنت خود تلاش کرد تمام نیرو و توان کشور را در راستای تحکیم قدرت خود بهکار گیرد و در این راه از سرکوب هر صدای مخالفی ابایی نداشت. براین اساس یکی از نیروهایی که رضاخان همواره در زمان حکومت خود سعی میکرد حتی به قیمت لطمه به اقتصاد کشور، آنها را سرکوب کند، عشایر بودند. رضاخان با بهکارگیری انواع و اقسام سیاستهای مختلف سعی میکرد قدرت اقتصادی و اجتماعی عشایر را سرکوب کند و خطرات احتمالی ناشی از آنها را از بین ببرد. در همین راستا یکی از سیاستهایی که او در این زمینه اتخاذ کرد سربازگیری از عشایر به بهانه تصویب نظام اجباری در کشور بود. در این نوشتار درصدد هستیم به بررسی این مسئله بپردازیم که این سیاست رضاخان چگونه به اجرا درآمد و چه تأثیراتی بر عشایر گذاشت.
قانون خدمت نظام اجباری مشتمل بر ۳۲ ماده، در ۱۶ خرداد ۱۳۰۴ به تصویب مجلس شورای ملی رسید. بهموجب ماده اول آن، کلیه اتباع ذکور ایران، اعم از نفوس شهری و روستایی و ایلات و افراد ساکن خارج از کشور، از ابتدای ۲۱ سالگی موظف به خدمت سربازی بودند و مدت خدمت نیز دو سال بود. بهاینترتیب، همه افراد مذکر بدون توجه به منطقه یا ایل آنان موظف به انجام خدمت سربازی شدند. اجرای نظام اجباری نیازمند آمار دقیقی از افراد کشور بود و به همین علت، ابتدا ادارهای به نام اداره کل احصائیه و سجل احوال تشکیل شد و برای تعیین تعداد جمعیت کشور و ثبت احوال آنان نیز قانونی به تصویب مجلس شورای ملی رسید. با تصویب قانون خدمت اجباری، دایره سربازگیری و نظام اجباری نیز در سازمان قشون تأسیس شد. این دایره در سال ۱۳۰۵ به اداره نظاموظیفه تغییر نام یافت و در سال ۱۳۰۷ با عنوان اداره نظاموظیفه عمومی معرفی شد.1
در همین زمان عشایر از تلاشهای حکومت برای خلع سلاح و تخته قاپو کردن خود خشمگین و از مالیاتهای روزافزونی که مجبور به پرداخت آن میشدند، برآشفته بودند. رسیدن کمیسیونها و مأموران سربازگیری و سرشماری و ثبت احوال، که مقدمه سربازگیری بود، بر نارضایتی عشایر افزود. همین مسئله سبب شد در دیماه 1307، یک درگیری جدی در کردستان بین عشایر و حکومت ایجاد شود؛ پس از آن، در تابستان 1308 در استان فارس بین دولت و عشایر درگیری رخ داد. در این استان ابتدا قشقاییها و سپس خمسهها نسبت به سیاست جدید دولت اعتراض کردند و ایل بختیاری هم اندکی بعد اعتراض خود را آغاز کرد.2
شورشیان اعلام کردند که باید خدمت نظام سربازی اجباری لغو و سرشماری ایالات هم متوقف شود. همین مسئله سبب شد دولت تا 1310 در اجرای سیاست سربازی اجباری احتیاط بیشتری اتخاذ کند. بااینحال از این سال به بعد و با توجه به آغاز اقدامات گسترده برای تخته قاپو کردن عشایر، سیاست سربازگیری اجباری از آنها با شدت بیشتری به مرحله اجرا درآمد. همین مسئله سبب شد مأموران ارتش به بخشهای مختلف عشایری یا مناطقی که عشایر در آنجا بهاجبار سکنا داده شده بودند، اعزام شوند و افراد جوان را به خدمت سربازی اعزام کنند. بدیهی بود که در برابر هرگونه مقاومتی بهشدت برخورد میشد.3
مسئله فرار مشمولان وظیفه، بهویژه مشمولان ایلاتی، به دلایل فرهنگی و اجتماعی و نیز به دلیل ناهماهنگی نظاموظیفه اجباری با زندگی و معیشت آنها، بهقدری در سالهای حکومت رضاخان و پسازآن رواج داشت که حتی برخی از نویسندگان به این مسئله، بهعنوان یک موضوع داستانی توجه نشان دادند و بر اساس آن داستانهایی نوشتند که نمونه بارز آن را میتوان در داستان «گاواره بان» دید
در این زمان فرمانداران نظامی به مناطق ایلی فرستاده میشدند و از افراد ایل سرباز وظیفه میخواستند، کسانی که مقاومت میکردند، جریمه میشدند و به زندان میافتادند. حتی در برخی مواقع اعدام هم میشدند. دستاویز این قبیل اعمال این بود که افراد ایل از قانون سرپیچی کردهاند. این قبیل سیاستها تأثیر متفاوتی بر مردم ایلات گذاشت، اما باید گفت تأثیر درمجموع مخرب و خانمانبرانداز بود. طبیعتا در این زمان مقاومتهایی در برابر این سیاست پهلوی وجود داشت، اما مبارزه با منابع روزافزون نظامی، اقتصادی و اداری پهلوی روزبهروز دشوار میشد یا در شرایط نابرابرتری صورت میگرفت.4
جدیت دولت در سرکوب اعتراضها را از گزارشی میتوان بهخوبی درک کرد که میگوید در سال 1311، دولت 150 نفر را تیرباران کرد. این شورشها همگی دور از هم و پراکنده بودند و بهشدت سرکوب میشدند. کارایی سرکوب آنچنان بود که دیگر بعد از مدتی کسی یا گروهی یا ایلی سودای شورش را در سرنمیپروراند.5
در سالهای اولیه سربازگیری، بعضی از سربازان بدون اطلاع خانواده خود از سربازی فرار میکردند. مأموران برای بازداشت آنها به ایل آنها میرفتند و خانواده آنها را تحت فشار قرار میدادند. مسئله فرار مشمولان وظیفه، بهویژه مشمولان ایلاتی، به دلایل فرهنگی و اجتماعی و نیز به دلیل ناهماهنگی نظاموظیفه اجباری با زندگی و معیشت آنها، بهقدری در سالهای حکومت رضاخان و پس از آن رواج داشت که حتی برخی از نویسندگان به این مسئله، بهعنوان یک موضوع داستانی توجه نشان دادند و بر اساس آن داستانهایی نوشتند که نمونه بارز آن را میتوان در داستان «گاوارهبان» دید.6
برخی از مأمورانی که به بهانه کنترل عشایر و سربازگیری به میان آنها میرفتند از انجام هرگونه ظلم و ستم نسبت به این قشر ابایی نداشتند؛ برای مثال در ایل بویراحمد، یکی از نظامیان به نام «یاور اکرم» ــ که مدت اندکی در میان عشایر حضور داشت ــ «اسبی داشت که معتاد خوردن "جوجهکباب" بود و در هر نقطهای که این مأمور نظامی اقامت میگزید، مردم محل موظف به تهیه خوراک اسب او ــ جوجهکباب ــ بودند. این نظامی مغرور که با مهماننوازی بویراحمدیها روبهرو شده بود و اسبش نیز با "جوجهکباب" تیمار میشد، بیشرمی را به اوج رسانیده با دیده بد به زنها نگاه میکرد. "میر غلام" جنگجویی از ایل بویراحمد، که در یک "آبادی" ناظر این برخوردها بود با چند گلوله به زندگی سرگرد پایان داد.7 نظامی دیگری مأمور حوزه ایلات ممسنی، نیز ستمگرانه به هر کاری دست میزد و از تعدی و تجاوز و هتک حیثیت مردم منطقه فروگذار نبود. سرانجام، پسازآنکه آوازه مظالم و مفاسد وی، همهگیر شد، میر غلام ــ همان جنگجوی مشهور ــ در حوزه ممسنی راه بر او بست و وی را به قتل رسانید».8
رضاخان تلاش میکرد با اجرای سیاست اسکان اجباری عشایر و سربازگیری از آنها ساختار اجتماعی و اقتصادی ایلات را تخریب کند. او با حذف شیوه ییلاق و قشلاق و با از بین بردم دامهای عشایر حیات اقتصادی آنها را به خطر انداخت. از سوی دیگر با ارسال جوانان آنها به سربازی، در عمل نیروی کار آنها را تقلیل و معیشت عشایر را به دلیل کمبود نیروی کار مؤثر در فشار قرار داد. در این زمان دولت تصور میکرد که میتواند با فرستادن عشایر به سربازی، آنها را از مردان جوان جنگجو خالی و بیشازپیش زمینه تسلط خود بر آنها را فراهم کند. در این زمان همه این سیاستها با حمایت انگلستان همراه بود؛ چرا که این دولت تصور میکرد با سرکوب ایلات راه برای غارت بهتر منابع نفتی ایران بیشتر فراهم میشود.9
رضاخان درصدد بود تا یک دولت دیکتاتورمنشانه و متکیبهخود در ایران تشکیل دهد؛ به همین دلیل، وجود ایلات و عشایر را ناسازگار با سیاست خود میدانست؛ بنابراین سعی کرد تمام پایگاههای اقتصادی ـ اجتماعی آنان را از بین ببرد. رضاخان در ابتدا شروع به خلع سلاح و سپس یکجانشینی عشایر کرد. بااینحال او که از قدرت ایلات میترسید، تلاش کرد با سربازگیری از عشایر و بیرون بردن نیروهای جوان از روستاها امکان شورشهای بالقوه از آنها را بگیرد. هرچند اتخاذ این سیاست سبب شده بود رضاخان بتواند بر ایلات مسلط شود؛ بااینحال کاهش نیروهای جوانان و کارآمد در بین ایلات تأثیر منفی بر محصولات تولیدی آنها گذاشت؛ بهطوریکه بعد از چند سال از اجرای سیاستهای رضاخان در حوزه ایلات شاهد کاهش شدید محصولات دامی در کشور بودیم. در تمام مدتی که رضاخان در حال سرکوب عشایر بود، دولت انگلیس و کمپانی نفتی دستنشانده این کشور از اقدامات رضاخان در سرکوب عشایر حمایت می کردند؛ چراکه میدیدند دیکتاتور ایران با این کار دارد آخرین سنگرهای مقاومت در برابر استعمار پیر را که در سالهای گذشته همواره جلوی زیادیخواهی آنها ایستاده بودند از بین میبرد.
پی نوشت:
1. وحید سینایی، «دولت مدرن، ارتش ملی و نظاموظیفه»، پژوهش سیاست نظری، ش 7 (زمستان 1388 و بهار 1389)، ص 108.
2. استفان کرونین، رضاشاه و شکلگیری ایران نوین، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران، انتشارات جامی، 1383، ص 293.
3. همان، صص 295-297.
4. جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، چ نهم، 1388، ص 348.
5. همان، ص 375.
6. محمد نیازی و وحید شالچی، «شکلگیری نظاموظیفه در پیوند با پروژه ملتسازی حکومتی دوره پهلوی اول»، جامعهپژوهی فرهنگی، سال چهارم، ش 2 (تابستان 1392)، ص 143.
7. کشواد سیاهپور، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش 8 (1384)، ص 174.
8. همان، ص 176.
9. جوزف آپتون، گرشی بر تاریخ ایران نوین، ترجمه یعقوب آژند، تهران، انتشارات نیلوفر، 1359، ص 175.