«جستارهایی در منش اخلاقی آیتالله العظمی سیدعزالدین زنجانی» در گفتوشنود با حجتالاسلام والمسلمین علی سائلی
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
از چگونگی آشنایی خود با زندهیاد آیتالله العظمی سیدمحمد عزالدین زنجانی بگویید.
بسم الله الرحمن الرحیم. ایشان در دهه 1360، در روزهای پنجشنبه و جمعه، در منزلشان جلسات تفسیر قرآن داشتند، که بنده هم شرکت میکردم و نکات تفسیری و روایی مورد اشاره ایشان، برایم بسیار جالب و جذاب بود. بعدها علاوه بر این جلسات، توفیق استفاده از درسهای پربار ایشان را هم پیدا کردم.
![علی سائلی](http://www.iichs.ir/Upload/Image/2021/06/Orginal/7128650d_4a83_4962_9150_a18f337473ae.jpg)
چه ویژگیهایی در خُلقیات و کردار ایشان، برای شما جذاب بود؟
ایشان با لطف و محبت زیادی به پرسشهای همه، مخصوصا جوانان پاسخ میدادند و حتی گاهی تلفن میزدند و فرد را به سبب طرح سؤالات هوشمندانه، مورد تشویق قرار میدادند! این ویژگی باعث میشد که شاگرد، علاقه عمیقی به ایشان پیدا کند. من از جمله کسانی بودم که سر کلاس، زیاد سؤال میکردم، بااینهمه هیچ وقت از ایشان، برخورد تندی ندیدم! هرگز ندیدم که ایشان در بحثهای علمی، بخواهند به دلیل تسلط به موضوعات مختلف، مطلب غیر دقیقی را اثبات کنند! در ده سال اول، تقریبا تمام روزهای هفته را در منزل و در مسجد در خدمت ایشان بودم و جز خاطرات شیرین و نکات عالی تربیتی و مباحث درسی حوزوی، چیزی ندیدم. بیش از قدرت و احاطه فکری و علمی ایشان بر علوم مختلف، رفتار و سلوک کمنظیرشان بر شاگرد و مخاطب تأثیر میگذاشت. بنده هرگز در رفتار ایشان، تکلف و تصنع ندیدم! هر چه بود، صفا بود و صمیمیت و خوشخلقی و صبوری! شکیبایی بیحد و اندازه ایشان، بهگونهای بود که هرگز از اشکالات و پرسشهای مکرر ما، اظهار خستگی نکردند. یک بار ایشان در ماه مبارک رمضان، به بنده امر فرمودند که پس از نماز ظهر و عصر، در مسجد ایشان منبر بروم. بنده عرض کردم: جسارتا میپذیرم، به شرط اینکه حضرتعالی از یادآوری نکات تکمیلی و ارشادات لازم، دریغ نفرمایید! نکاتی که ایشان از آیات و روایات به بنده گوشزد میفرمودند، در زمره بهترین و عملیترین درسهایی است که در زندگی گرفتهام.
از نظر شما، برجستهترین خصال و آرای علمی آیتالله زنجانی چه بود؟
در این فرصت کم، نمیتوان تمام ویژگیهای علمی ایشان را برشمرد، اما در طی سالهای طولانی که از محضر ایشان فیض بردم، یک نکته را همیشه تکرار میکردند و آن هم، مظلومیت ادعیه شیعه بود. ایشان معتقد بودند که یکی از راههای درست و مفید تفسیر قرآن، معارف بلند و ناب تفکر اسلامی، در ادعیه شیعه است. بنده این افتخار را داشتم که چند بار، ایشان را به مدرسه علمیه «جامعهالرضویه» دعوت کردم. ایشان در این سخنرانیها، بر این نکته تأکید داشتند. از سوی دیگر آن بزرگوار، با اینکه در فلسفه استاد و صاحبنظر بودند، اما هرگز فلسفه را به عنوان قول مطلق نپذیرفتند و با تعصب از آن دفاع نکردند. ایشان فلسفه تدریس میکردند، اما مشکلات و انتقادات را هم، بدون موضع ویرانگر و تخریبی بیان میکردند. ایشان همواره در پی اصلاح و تکمیل دیدگاههای علمی بودند. نسبت به عرفان هم، همین موضع را داشتند و با اینکه بسیاری از ابیات مثنوی را حفظ بودند و در درسها یا سخنرانیها به تناسب از آنها استفاده میکردند، اما علاقه ایشان به عرفان و مخصوصا مثنوی، هرگز موجب نشد که موازین علمی و منطقی را نادیده بگیرند و یا در موردی تعصب به خرج بدهند.
ذهن بسیار جامع و منطقی و معتدلی داشتند و این روحیه را از دوره طلبگی، تمرین و با تجربههای علمی و عملی تقویت کرده بودند و در هر بحثی که وارد میشدند، این ویژگیها در آنها آشکار بود.
گرایشات عرفانی ایشان را چگونه دیدید؟
در دوره کوتاهی، کتاب «حکمهالاشراق» سهروردی، بخش احوالالسالکین را در محضر ایشان کسب فیض کردیم. در این جلسات، ارادت شدید ایشان را به نکات عرفانی واردشده از اهلبیت(ع)، لمس کردم. معیار قطعی ایشان در قبول و رد ذکرها، صرفا روایات بودند و بس. ایشان مجرب بودن را ــ که در بعضی از کتب اذکار و اوراد آمده است ــ چندان قبول نداشتند و به همین دلیل ذکر یونسیه را با اینکه مجرب بود، هرگز به ما توصیه نکردند. من بارها در فواصل مختلف، دراینباره از ایشان سؤال میکردم و هر بار با احتیاط میفرمودند: «در روایات اهلبیت(ع) وجود ندارد!». بههرروی، در مورد ادعیه واردشده از اهل بیت(ع)، تأکید میکردند که آنها را باید به همان شکل اصلی و با همان شرایط و مقیّدات، انجام داد؛ به همین دلیل به زمان مذکور در روایات، اهتمام زیادی داشتند.
منظور از زمان در ادعیه چیست؟
مثلا دعاهایی که هنگام شنیدن اذان وارد شده یا نماز غفیله که بعد از نماز مغرب وارد شده است یا دعاهایی که برای شب یا ظهر هستند. همیشه سفارش میکردند: «زمان دعاها را رعایت کنید». در مورد مسائل دیگر هم، زمان را بسیار رعایت میکردند. یک بار در محضر ایشان بودم که کودکی را آوردند که ایشان در گوشش اذان و اقامه بگویند. کودک، بزرگتر از نوزاد به نظر میرسید. سؤال کردند که کی به دنیا آمده است؟ و معلوم شد مدتی گذشته است. اذان و اقامه نگفتند و به شوخی فرمودند: وقت دامادی اوست!
ایشان روزهای جمعه در منزلشان، روضه و دعای توسل داشتند و دوستداران ایشان از راههای دور و نزدیک، به این جلسه میآمدند. ایشان به توسل به اهل بیت(ع)، بسیار اعتقاد داشتند و آن را منشأ بسیاری از برکات و توفیقات میدانستند.
به نظر شما چرا طیفهای مختلف اجتماعی از عالم و عامی، جوان و پیر، کسبه و دانشجو و... به ایشان علاقه داشتند و از محضرشان استفاده میکردند؟
به دلیل سعه وجودی ایشان و فرا گرایشی که داشتند. نگاه سراپا لطف و مرحمت آیتالله زنجانی باعث میشد هیچکس خود را در محضر ایشان، در تنگنا و فشار نبیند و احساس غریبگی نکند. بارها دیدم که صاحبان گرایشات مختلف سیاسی و اجتماعی، در محضر آن بزرگوار نسبت به ایشان تند میشدند، اما ایشان با کمال آرامش و بیآنکه موجب گلایه و دلخوری کسی بشوند، پاسخ میدادند.
ازآنجاکه ایشان به موضوعات مختلفی احاطه داشتند، قشرهای گوناگونی هم دور ایشان جمع میشدند و از خرمن دانش ایشان خوشهچینی میکردند. ایشان صبحهای جمعه، دیدار عمومی داشتند و طیفهای مختلفی در این دیدارها، حضور پیدا میکردند. بعضی از آنها به فلسفه علاقه داشتند، برخی هم گرایشات اصولی و اجتهادی داشتند. عدهای دیگر هم تمایلات اخباریگری داشتند. عدهای معتقد به عرفان و بعضیها هم مخالف عرفان بودند. همه اینها از محضر ایشان استفاده میکردند و هیچوقت هم بین آنها، مشاجرهای جدی پیش نمیآمد.
و سخن آخر؟
حق بزرگ آن بزرگوار را نمیتوان با چند سطر ادا کرد. ایشان حق حیات طیبه به گردن ما دارند. فراق ایشان، ضربه سنگینی برای شاگردان و علاقهمندان ایشان بود. خلأ وجود آن بزرگوار را مشکل بتوان پر کرد.