مبارزات روحانیت قم با رضاشاه درواقع از سال 1306ش شروع میشود که واقعه قم اتفاق افتاد. برای تحویل سال نو، عدهای از درباریان ازجمله همسر شاه درحالیکه حجاب اسلامی را رعایت نکرده بودند، به حرم فاطمه معصومه سلامالله علیها آمده بودند. در این ماجرا رضاشاه شخصا شیخ محمدتقی بافقی را زیر ضربات خود قرار داده و او را توقیف و پس از مدتی زندانی کردن به توصیه آیتالله حائری آزاد میکند...
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ رضاخان، پیش از تأسیس نظام سیاسی و تثبیت قدرت بهعنوان شاه، در جهتِ ایجاد مشروعیت، از درِ دوستی با علما و حوزههای علمیه درآمد. حوزه علمیه قم، بهعنوان یکی از مهمترین مراکز مذهبی شیعیان، تقریبا همزمان با رویکارآمدن رضاخان تأسیس شد. قبل از شروع به کار این حوزه علمیه، شهر قم اهمیت مذهبی خود را داشت، ولی برخی از رخدادهای سیاسی بهویژه قضیه جمهوریت و اعلامِ مواضع صریح این حوزه علمیه، اهمیت سیاسی و مذهبی آن را آشکار ساخت. در این نوشتار به رویکردِ محتاجانه رضاخان به حوزه علمیه قم برای تأیید و مشروعیت نظام سیاسی خود و تقابل با این نهاد مذهبی در سالهای پس از تثبیت سلطنت وی پرداخته خواهد شد.
حوزه علمیه قم و تقابلهای فکری و فرهنگی
نقش قم، که از دیرباز در تاریخ ایران بهعنوان یک مرکز شیعینشین شناخته شده، همواره با قوت و ضعف حوزههای علمی و دینی مرتبط بوده است. در قرن چهاردهم هجری بزرگترین حوزه علمی شیعی در سراسر جهان، نجف بود که هزار سال پیش توسط شیخ طوسی با هجرت از بغداد به نجف، پایهگذاری شد. دانشآموختگان حوزه نجف و مجتهدان عالیمقامی که از مراجع تقلید نجف اجازه اجتهاد داشتند، در همهجا گرامی داشته میشدند. یکی از این مجتهدان، آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری است. او که از شاگردان میرزای شیرازی بود، به درخواست علمای قم در رجب سال ۱۳۴۰ق (برابر با نوروز ۱۳۰۰ش) به قم هجرت نمود و حوزه علمیه این شهر را تأسیس کرد.1 بهطورکلی سیاستهای حوزه علمیه در برابر رضاشاه به دو دسته تقسیم میشد: نخست تقابلهای فرهنگی و تلاش برای تربیت طلاب و ایجاد نظام معنایی که بهطورکلی در تقابل با سیاستهای نوسازانه و ضد مذهبی رضاشاه قرار داشت؛ دیگری، انجام فعالیتهای سیاسی و موضعگیری قاطع در برابر فعالیتهای رضاشاه.
آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری هنگام اقامه نماز عید فطر در صحن حضرت معصومه(س) در قم
در زمینه تقابلهای فکری و فرهنگی، سلیقه آیتالله حائری، تداوم کارهای فرهنگی در حوزه علمیه بود. سیاستهای رضاشاه از همان ابتدا مزورانه بود و آیتالله حائری، که متوجه افزایش قدرت رضاخان شده بود، اولویت اصلی خود را بر پابرجا ماندن حوزه به هر نحو ممکن گذاشته بود. علمای حوزه علمیه قم، در مواجهه با سیاستهای رضاشاه، هیچوقت سر خم نکردند و با حفظ اصل تقیه هوشمندانه، در مقابل سیر کلی جریان تهاجم به ارزشهای اسلامی مقاومت میکردند. با وجود فضای وحشت و اضطرابی که آیتالله حائری در آن بهسر میبرد و بهرغم انواع ترفندهایی که بهمنظور هدم شعائر مذهبی و روحانیت و حوزههای علمیه اجرا شد، او توانست با مهار کردن حملات گستاخانه رژیم، با تحملی زایدالوصف و خوندل خوردنهای بسیار، اساس حوزه علمیه قم را پاسداری کند و با تربیت طلاب و روحانیان میراث گرانبهایی را به یادگار گذارد و آینده فکری و مذهبی تشیع را در ایران تضمین کند. درواقع مهمترین واکنش در مقابل سیاستهای اسلامستیزانه رضاشاه، توسعه نهادهای آموزشی ـ مذهبی حوزه علمیه قم بود.2
بهطورکلی سیاستهای حوزه علمیه در برابر رضاشاه به دو دسته تقسیم میشد: نخست تقابلهای فرهنگی و تلاش برای تربیت طلاب و ایجاد نظام معنایی که بهطورکلی در تقابل با سیاستهای نوسازانه و ضد مذهبی رضاشاه قرار داشت؛ دیگری، انجام فعالیتهای سیاسی و موضعگیری قاطع در برابر فعالیتهای رضاشاه
از منظر عملی نیز شهر قم، در مهر 1306، شاهد برخورد تند علما با رضاخان بود ــ زمانى که جمعى چشمگیر از علماى ایران از اصفهان و شیراز و مشهد و جاهاى دیگر در قم اجتماع کرده و پنجه در پنجه رضاخان افکنده بودند که اینک، سلطنت این مُلک را با زور و تزویر، از آنِ خود کرده بود. مبارزات روحانیت قم با رضاشاه درواقع از سال 1306ش شروع میشود که واقعه قم اتفاق افتاد. برای تحویل سال نو عدهای از درباریان ازجمله همسر شاه درحالیکه حجاب اسلامی را رعایت نکرده بودند، به حرم فاطمه معصومه سلامالله علیها آمده بودند. در این ماجرا رضاشاه شخصا شیخ محمدتقی بافقی را زیر ضربات خود قرار داد و او را توقیف و پس از مدتی زندانی کردن به توصیه آیتالله حائری آزاد میکند، ولی تا آخر عمر به حضرت عبدالعظیم تبعید میشود و زیر نظر قرار میگیرد.3 محمدتقی بافقی از علمای پرتلاش و شجاع قم بود که بیهراس، به رضاخان نامه عتابآمیز مینگاشت. به دنبال دستگیری وی، تظاهراتی به راه افتاد. مردم خشمگین از بیاحترامی شاه به ساحت آستانه مقدسه و جسارت وی به آیتالله بودند و شاه نیز بسیار عصبانی و آماده سرکوب عبرتساز بود.4
آیتالله محمدتقی بافقی
حاج حسین قمی یکی دیگر از مراجعی بود که در مقابل اعمال ضد دینی رضاشاه به مبارزه پرداخت. ایشان خواستههای خود را طی یک بیانیه پنجمادهای به اطلاع هیئت حاکمه رساندند. آیتالله بروجردی نیز برای حمایت از مواضع آیتالله قمی در بروجرد جلسهای تشکیل دادند. در پایان جلسه به این نتیجه رسیدند که طی تلگرافی به نخستوزیر وقت اعتراض خود را اینگونه اعلام کنند: مطالب پیشنهادشده از سوی آیتالله قمی مطالب ما هم هست. چنانکه با پیشنهادات ایشان موافقت نشود، شخصا به تهران حرکت میکنم و مسئول عواقب آن زعمای امور خواهند بود. از نظر برآورد تلاشهای فرهنگی ـ مذهبی، مجموعه تألیفات و کوششهای علمی شیخ عباس قمی در این دوره اهمیت بسیاری دارد که در جهتی کاملا مغایر با سیاستهای فرهنگی رژیم پهلوی قرار داشت.5
جمهوریت، سیاستهایِ نوسازانه و آشکار شدن تقابلها
تا پیش از غائله جمهوریت، رضاخان با تکیه بر سیاستهای مزورانه، خود را فردی حامی علما و دیندار نشان میداد، اما در دوران نخستوزیری، مخالفت علما با طرح جمهوریت، نشان داد در برابر قدرت علما، رضاشاه کاری از پیش نخواهد برد. در حقیقت رضاخان برای خاتمه دادن به سلسله قاجار، تبلیغ برای استقرار حکومت جمهوری را آغاز کرد. دستیابی به هدفها و استواریِ قدرت رضاخان نیازمند رویارویی با چالشهای گوناگونی بود.6 علمای ایران چه آنها که در مجلس بودند، مثل آیتالله مدرس و علمای بیرون از مجلس و بهویژه علمای قم با اشاره به جدایی دین از سیاست که در ترکیه رخ داده بود، با تشکیل جمهوریت مخالفت کردند. آیتالله حائری که شخصیتی غیرسیاسی داشت نیز در جریان فکر جمهوریت غیر اسلامی وارد شد. پس از آن، علما تجمعات اعتراضآمیزی در قم علیه فکر جمهوریت رضاشاه برپا کردند.7 سرمقاله «ایرانشهر» ناخواسته پرده از روی سیاستی که در پس شعار جمهوریخواهی بود برداشت: «اکنون درست موقع براندازی قدرت پادشاهی است. موقع که این کار را انجام دادیم میتوانیم توجهمان را به قدرت ارتجاعیتر روحانیت مزاحم و بیثمر معطوف سازیم».8
آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری هنگام کلنگزنی قبرستان «نو» در قم که به قبرستان «حاج شیخ» شهرت یافت
اما تنها مسئله جمهوریت نبود. اقدامات نوسازانه رضاشاه و مخالفت علنی او با مذهب و روحانیت به آشکار شدن تقابلها منجر شد. رضاشاه پس از به قدرت رسیدن با اتکا به روشنفکران، نظامیان و دیوانسالارانی که در قدرت قرار گرفته بودند، بهتدریج در راستای تضعیف مذهب و روحانیت گام برداشت. ظهور اندیشههای جدید در حیات اجتماعی ایران، نتیجه پیروزی روشنفکران و متجددان سکولار بود که از زمان مشروطیت تلاش میکردند به بنیانهای مذهبی جامعه حمله کنند.9 رضاشاه همچنین هجمهای سنگین و درعینحال پوشیدهتر از هجمهای که علیه قبایل ایرانی درانداخته بود علیه علمای مذهبی آغاز و سعی کرد از قدرت روحانیان بهعنوان یک گروه ذینفوذ قدرتمند بکاهد. در همین راستا وزارت عدلیه قدیم منحل شد و وزارت دادگستری جای آن را گرفت که سازوکار آن بر پایه حقوق جدید قرار داشت. حلوفصل مسائل شخصی که تا قبل از آن بر عهده علما بود و ازدواج طلاق و نگهداری اطفال را شامل میشد، از این پس بر عهده دادگاه قرار گرفت.10 دولت پهلوی اول و شخص رضاشاه برای غیردینی ساختن اقداماتی چون برکنار ساختن قضات سنتی و روی کار آوردن حقوقدانان تحصیلکرده، استناد به قوانین مدنی مخالف شرع اسلام، منع کردن روحانیت از انجام کارهای ثبت اسناد و غیرقانونی اعلام کردن تظاهرات در روز عید قربان را انجام داد.11 همین عوامل باعث شد تقریبا 90 درصد از روحانیان مشاغل قضایی و وضعیت اجتماعی خود را از دست بدهند. بهوضوح نمایان است که دولت پهلوی اول درصدد بود از محاکم شرع بیرون از عدلیه سلب اختیار کند و محاکم شرعی رسمی و تحت کنترل دولت را جانشین آنها سازد و همچنین انحصار قوه قضاوت را در دست گیرد؛12 درنتیجه حوزه علمیه قم با توجه به امکانات و تواناییهای خود بیشتر از منظر فرهنگی و گهگاهی با تقابلهای علنی علیه رضاشاه موضع میگرفتند. ثمره چنین فعالیتهایی رشد و آموزش طلبهای بود که بعدها معمار کبیر انقلاب اسلامی شد.
آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری در دیدار با وزیر اوقاف کشور یمن در منطقه سالاریه قم
فرجام سخن
در راستای اصلاحات و اقداماتی که رضاشاه انجام داد روحانیان مواضع مختلفی در پیش گرفتند. عمده این اقدامات جنبه فرهنگی داشت، اگرچه گهگاه به مخالفتهای علنی و آشکار نیز میانجامید. قدرت متمرکز و مطلقه رضاشاه اجازه بروز و ظهور مخالفتی را نمیداد و حوزه علمیه قم با درایتی مثالزدنی در این برهه حساس با تمرکز بر فعالیتهای فرهنگی، به تقویت بنمایههای فقهی و اندیشهای خود پرداخت و زمینه را برای اثرگذاری بر سیاستهای پس از رضاشاه فراهم کرد.
پی نوشت:
1. عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران، امیرکبیر، 1381، ص 179.
2. حمید بصیرتمنش، علما و رژیم رضاشاه: نظری بر عملکرد سیاسی ـ فرهنگی روحانیون در مهرومومهای 1305 - 1320 ش، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1376، ص 267.
3. حسین مکی، تاریخ بیستساله ایران، ج 4، تهران، انتشارات علمی، 1374، ص 39.
4. روحالله حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه بـرای مانـدن و توسـعه، تهـران، مرکـز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 835.
5. حمید بصیرتمنش، همان، ص 290.
6. فخرالدین عظیمی، هویت ایران، تهران، آگاه، 1399، ص 106.
7. مسعود کمالی، جامعه مدنی، دولت و نوسازی در ایران معاصر، ترجمه کمال پولادی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1381، ص 115.
8. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1384، ص 166.
9. محمدرضا خلیلیخو، توسعه و نوسازی ایران در دوره رضاشاه، تهران، مرکز انتشارات جهاد دانشگاهی، 1373، ص 170.
10. مهدی نجفزاده، جابهجایی دو انقلاب، چرخشهای امر دینی در جامعه ایرانی، تهران، انتشارات تیسا، 1397، ص 276.
11. عباس قدیانی، نگاهی به پهلوی اول (رضاخان میرپنج)، تهران، انتشارات مکتوب، 1389، ص 150.
12. احمد موثقی، نوسازی و اصلاحات در ایران، از اندیشه تا عمل، تهران، قومس، 1385، ص 206.