از این دوره به بعد نمایندگان ابتدا و پیش از برگزاری انتخابات باید موافقت دربار را کسب میکردند، بعضا مبالغی را به صورت پنهانی به وزیر دربار پرداخت میکردند و در نهایت پس از انتخاب نیز نباید با هیچ یک از لوایح دولت مخالفت میورزیدند. در واقع شرط معین و مشخص از این دوره به بعد عدم مخالفت نمایندگان با لوایحی بود که از طرف دولت ارسال میشد
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ دموکراسی و آزادیخواهی از آن دست مقولاتی است که همواره بشر در پی آن بوده است. این امر در دوران معاصر و بهخصوص در یکی دو سده اخیر اهمیت شایانی پیدا کرده است؛ به نحوی که روند تحولات در بسیاری از کشورها را تحت تأثیر قرار داده است. در این میان، یکی از نهادهایی که در تثبیت و تحکیم دموکراسی نقش داشته مجالس ملی است. مجالسی که با مراجعه به آرای مردم حکومت مردم را شکل میدهند و آزادیخواهی را متبلور میسازند. این روند در ایران و در دوره قاجاریه آغاز شد. در واقع در ایران پس از مبارزه مشروطهخواهان در زمان سلطنت مظفرالدینشاه، وی مجبور به صدور فرمان مشروطیت شد و دستور تشکیل مجلس شورای ملی را داد.
به دنبال صدور فرمان مشروطیت در مردادماه سال 1285ش توسط مظفرالدینشاه مجلس شورای ملی برای اولینبار با ترکیبی از شاهزادگان قاجاری، علما، اشراف و تجار صاحب نفوذ تشکیل شد. هرچند مجلس با مراجعه به آرای عمومی مردم انتخاب نشد، اما نقش مهمی در شکلگیری و تکوین این نهاد عصر جدیدی داشت. مجلسی که عمر آن چندان به درازا نپایید و دو سال بعد با به توپ بسته شدن آن برای مدتی، هرچند محدود از بین رفت. بااینحال، این رکن اساسی مشروطیت، با پیروزی مشروطهخواهان دوباره حیات و قوام یافت. این مقطع زمانی شامل پنج دوره مجلس شورای ملی بود و وقایع مهمی را همچون جنگ جهانی اول و قیامهای داخلی از سرگذراند. با وجود این، مجلس شورای ملی به دلیل فترتهای طولانی و جلوگیری از افتتاح بهموقع آن، تقلب گسترده انتخاباتی، تکاملنیافتگی بسترهای دموکراتیک، شکنندگی اوضاع سیاسی کشور و کشمکش اصناف و گروههای سیاسی بر سر قدرت و علیرغم مهار استبداد، هرگز نتوانست نقش اساسی خود را در ستاندن حقوق ملت ایفا کند و نهادی که خود نماد و نمود آزادی بود، با دست خود دیکتاتوری رضاشاه را بنیان نهاد. بدینترتیب در آبان 1304ش و درحالیکه احمدشاه در مسافرت فرنگ بهسر میبرد، مجلس نمایندگان با رأی اکثریت خلع قاجاریه و تشکیل سلسله پهلوی را تصویب کردند.1
دوره ششم مجلس
با روی کار آمدن رضاشاه و قدرت گرفتن وی، نقش مجلس شورای ملی در معادلات قدرت نیز به مرور تغییر کرد. رضاشاه که سودای توسعه آمرانه و از بالا را در سر داشت، قدرت تحمل سازوکار مجالس دموکراتیک همچون مذاکرات طولانی، استیضاح وزرا، ابراز مخالفت با عملکرد دولت و به تعطیلی کشاندن مجلس از سوی اقلیت را نداشت؛ بدینترتیب بنای تضعیف تدریجی این نهاد را گذاشت. در انتخابات مجلس در دوره ششم که با آغاز سلطنت رضاشاه همراه شده بود، بسیاری از نیروهای نظامی که یار و یاور رضاشاه بودند، در امر انتخابات دخالت کردند. درواقع از این به بعد بود که فعالیت گستردهای برای خارج کردن نمایندگان مخالف حکومت از میدان رقابت سیاسی و انتخاباتی آغاز شد. این امر از آن رو اهمیت داشت که مجلس جایگاه بسیاری از تصمیمات مهم و اساسی کشور بود و بسیاری از مسائل کلان و اساسی کشور از طریق این نهاد شکل قانونی پیدا میکرد. این امر بهخصوص آنجا اهمیت دو چندان پیدا میکرد که مجلس میبایست بودجه کل کشور را به تصویب میرساند و سهم هر یک از ارکان نظام سیاسی را مشخص میکرد.2
محمد تدین، رئیس دوره ششم مجلس شورای ملی، به اتفاق دیگر اعضای هیئترئیسه (سال 1305)
شماره آرشیو: ۴۱۴-۱ع
بدینترتیب سازوکار تصمیمگیری در کشور به جای اینکه از پایین به بالا باشد، بهتدریج برعکس شد؛ یعنی به جای اینکه مردم و نمایندگان منتخب آنها در امور کشور تصمیمگیر باشند، دولت بود که نقش اساسی را ایفا میکرد. کاملا واضح است که این امر نمیتوانست دفعی و یکشبه رخ دهد و نیاز به روندی داشت که در عرض چند سال قابل تحقق بود. در این میان از نقش دربار و بهخصوص شاخصترین چهره آن، یعنی عبدالحسین تیمورتاش، نیز نباید غافل شد. درواقع از این دوره بود که تیمورتاش در همدستی با رضاشاه، بسیاری از نمایندگان مد نظر شاه را وارد مجلس کرد؛ به نحوی که در برخی از شهرها نام نمایندگان منتخب از قبل مشخص بود. البته در آغاز این دوره، نمایندگانی همچون محمد مصدق و آیتالله سیدحسن مدرس بودند که برخلاف میل رضاشاه وارد کارزار و عرصه سیاسی و انتخاباتی میشدند و این چرخه و سیکل را با تغییراتی روبهرو میکردند.3
رضاشاه در عملی کاملا مغایر با اصول دموکراتیک و وظایف نمایندگی، مصونیت پارلمانی را از آنها سلب کرد؛ بدینترتیب نمایندگان به شیر بییال و دوم و اشکمی بدل شدند که توان هیچ گونه مخالفتی با تصمیمهای دولت و دربار را نداشتند و به تعبیری نمیتوانستند خواستها و نیازهای مردم را نمایندگی کنند
دوره هفتم و تثبیت قدرت
رضاشاه بهتدریج با تثبیت و تحکیم قدرت خود، مجلس را از نیروهای مستقل و مخالف تهی کرد و میتوان گفت از مجلس هفتم به بعد بود که تقریبا دیگر صدای مخالفان امکان شنیده شدن نداشت. از این دوره به بعد نمایندگان ابتدا و پیش از برگزاری انتخابات باید موافقت دربار را کسب میکردند، بعضا مبالغی را به صورت پنهانی به وزیر دربار پرداخت میکردند و در نهایت پس از انتخاب نیز نباید با هیچ یک از لوایح دولت مخالفت میورزیدند. درواقع شرط معین و مشخص از این دوره به بعد عدم مخالفت نمایندگان با لوایحی بود که از طرف دولت ارسال میشد. از این بازه زمانی به بعد بود که شیوه حکمرانی رضاشاه صورتی خودکامه یافت و فضای بلهقربانگویی در نظام اداری و سیاسی و بهخصوص مجلس شورای ملی و نمایندگان باب شد. به نوعی میتوان گفت ساخت و ماهیت قدرت به شکلی کاملا یکسویه و از بالا به پایین تغییر یافته بود و در همین حال گردش قدرت از مجلس به دربار و سلطنت نهادینه شده بود.4
نمایندگان دوره هفتم مجلس شورای ملی در گردهمایی دربار به منظور ارشاد در امور جاری مملکت
شماره آرشیو: ۴۱۵-۱ع
دوره هشتم و سلب مصونیت نمایندگی
روندی که از دورههای قبل مجلس آغاز شده بود در مجلس هشتم به اوج خود رسید و رضاشاه در عملی کاملا مغایر با اصول دموکراتیک و وظایف نمایندگی، مصونیت پارلمانی را از آنها سلب کرد؛ بدینترتیب نمایندگان به شیر بییال و دوم و اشکمی بدل شدند که توان هیچ گونه مخالفتی با تصمیمهای دولت و دربار را نداشتند و به تعبیری نمیتوانستند خواستها و نیازهای مردم را نمایندگی کنند. به عبارت سادهتر میتوان گفت که از اینجا دیگر نمایندگان مجلس به لحاظ قانونی امکان کوچکترین مخالفتی را با طرحها و لوایح دولت و دربار نداشتند و به تعبیری نظام تصمیمگیری و تصمیمسازی در کشور در نهاد سلطنت و دربار خلاصه شده بود و مجلس دیگر در مسائل کلان کشور جایگاهی نداشت. در موارد بسیاری قوانین عمدتا به دستور رضاخان در مجلس مطرح و توسط نمایندگان مجلس به تصویب میرسید و بسیاری از آنان از پشتوانه علمی و عملی کافی برخوردار نبود؛ برای مثال میتوان به قوانین ساخت راهآهن سراسری، قانون انحصار تجارت خارجی، قانون تأسیس شرکتهای دولتی و مواردی از این دست اشاره کرد؛ بدینترتیب نه دیگر نمایندگان نماینده واقعی مردم محسوب میشدند و نه طرح و برنامهریزی مشخصی از سوی آنها ارائه میشد.5
جمعی از نمایندگان دوره هشتم در یکی از جلسات رسمی مجلس شورای ملی
شماره آرشیو: ۴۶۷۵-۴ع
دوره نهم و رد اعتبارنامه تیمورتاش
در این دوره وضعیت دوره قبل نیز ادامه داشت و حتی کار به جایی رسید که اعتبارنامه عبدالحسین تیمورتاش نیز رد شد. در واقع کسی که خود آغازگر تثبیت قدرت در دستان رضاشاه و نهاد سلطنت بود طعمه آن شد و دیگر نتوانست حتی به مجلسی راه پیدا کند که دیگر نقش چندانی در سپهر سیاسی ایران نداشت. مجلس دیگر توان حتی محاکمه وزرا را نیز نداشت؛ امری که برای قانونی جلوه دادن آن تصویب مجلس لازم و ضروری بود و نمایندگان مردم باید در مورد آن تصمیمگیری میکردند. بدینترتیب مجلس نه تنها وظیفه تقنینی خود را نمیتوانست انجام دهد بلکه از انجام وظیفه نظارت بر دولت نیز کنار گذاشته شده بود.6
رضاشاه و عدهای از نمایندگان دوره نهم مجلس شورای ملی
شماره آرشیو: ۱۹۱۲-۱ع
مجلس دهم
از مجلس دهم به بعد دیگر حتی یک نماینده مخالفت به ساختار قدرت دست پیدا نکرد و حکومت کاملا شکلی خودکامه به خود گرفته بود و اوامر و نواحی شاه مد نظر همه نهادهای سیاسی در کشور بود. هر کس در مجلس سمت نمایندگی را بر عهده داشت نماینده شاه محسوب میشد و مردم دیگر محلی از اعراب نداشتند.
آخرین ادوار شورای ملی در دوران سلطنت رضاشاه
دوره یازدهم و دوازدهم مجلس آخرین ادوار مجلس شورای ملی در دوران سلطنت رضاشاه بود. دوره آخر یعنی دوره دوازدهم مجلس مصادف با شروع جنگ جهانی دوم و حمله دول متفق به ایران بود. مهمترین حادثه این دوره انتقال قدرت از رضاشاه به پسرش محمدرضا بود. در انتهای این دوره و برای مدت اندکی متأثر از فضای باز سیاسی کشور (اشغال ایران توسط متفقین و کنارهگیری رضاشاه)، مجلس تا حدودی توانست نقش خود را در تصمیمات سیاسی باز یابد و به ایفای نقش در صحنه سیاسی بپردازد و بدینترتیب روند گذشته متوقف شد.7
رضاشاه و محمدرضا پهلوی (ولیعهد) در حال ورود به مجلس شورای ملی جهت افتتاح اجلاسیه اول دوره یازدهم مجلس شورای ملی
شماره آرشیو: 124072-۲۷۵م
در مجموع باید گفت که تغییر ساخت قدرت در دروه سلطنت رضاشاه باعث شد مجلس، که نماد و اساس نظام مشروطه بود، از محتوا تهی شود و این نهاد دیگر نتواند نقش چندانی در سپهر سیاسی ایران ایفا کند. هرچند این روند مدتی به طول انجامید، اما در نهایت مبارزه مردم ایران برای رسیدن به آزادی و دموکراسی به نتیجهای جز استبداد و خودکانگی رضاشاه منتهی نشد و مجلسی که میبایست خود ارائهکننده طرح باشد، در مورد لوایح دولت تصمیمگیری کند و نظر بدهد و بر عملکرد وزرا نظارت کند به نهادی فرمایشی بدل شد. به عبارت واضحتر میتوان گفت در دوره سلطنت رضاشاه قدرت مجلس در مورد تصمیمسازی در عرصه کلان کشور کاملا به دربار و نهاد سلطنت و در نهایت شخص رضاشاه منتقل شد و نمایندگان مردم تأثیری در طرح و ارائه، تصویب و اجرای طرحها و لوایح مجلس و دولت نداشتند.
پی نوشت:
1. زهرا شجیعی، نخبگان سیاسی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی، انتشارات سخن، چ چهارم، تهران ۱۳۲۷، ص ۱۳۲.
2. غلامرضا سلامی، اسنادی از انتخابات مجلس در دوره رضاشاه، تهران، سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، 1384، ص 12.
3. ا. اس ملیکف، استقرار دیکتاتوری رضاخان در ایران، ترجمه سیروس ایزدی، تهران، سهامی، 1357، ص 58.
4. مجید تفرشی، چهل سال در صحنه، تهران، انتشارات رسا، ۱۳۶۸، ص ۱۹۲.
5. زهرا صادقی، سیاستهای صنعتی در دوران رضاشاه (1320-1304)، تهران، انتشارات خجسته، 1387، صص 60-65.
6. زهرا شجیعی، همان، ص 133.
7. سارا ناطقیانفر، فاطمه امیری پری، «مجالس عصر پهلوی»، فصلنامه یاد ایام، ش 57 (خرداد 1389).