بین سالهای ۱۳۱۷ (۱۹۳۸) تا ۱۳۲۰ (۱۹۴۱م)، آلمان نازی حدود ۹۰ درصد از احتیاجات تسلیحاتی و نزدیک به ۸۰ درصد از نیازهای صنعتی ایران را تأمین میکرد؛ به عبارت دیگر، آلمان بین سالهای ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۰، انحصار فروش محصولات صنعتی، نظامی، دارویی و الکترونیکی را در اختیار داشت. در مقابل، دولت ایران حدود ۶۰ درصد پنبه مورد نیاز آلمان را تأمین میکرد
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ بعد از تشکیل حکومت پهلوی، بسیاری از کشورهای اروپایی در شئون سیاسی و اقتصادی ایران نفوذ کردند. آلمان از جمله این کشورها بود که به دلیل تمایلات و تصورات خاص رضاشاه در حوزههای مختلف از جمله اقتصاد ایران وارد شد و نوسازی بسیاری از صنایع و تشکیل کارخانجات ایرانی را بر عهده گرفت. البته گذشته از آنکه رضاشاه تمایل خاصی به تعامل سیاسی و اقتصادی با آلمان داشت، آلمانها نیز به دلایلی چون تبدیل ایران به بازار فروش محصولات خود، به این تعامل نیاز داشتند. بااینحال نتیجه این تعاملات ساخت کارخانجات و ایجاد برخی از صنایع مختلف بود که بهرغم محاسن اقتصادی، دارای معایبی نیز بودند.
نگاهی به روابط ایران و آلمان از آغاز پهلوی تا پایان آن
روابط ایران و آلمان در فاصله جنگ جهانی اول و دوم بسیار گسترش یافت. رضاشاه به دلیل برخی از تصورات سیاسی درباره آلمان و نیز تبلیغات گسترده آلمان مبنی بر وجود اشتراکات فراوان همچون نژاد آریایی میان دو کشور، روابط گستردهای را با ایت کشور آغاز کرد. این روابط نقش مهمی در کاهش روابط ایران با سایر کشورها و رشد فزاینده روابط با آلمان داشت؛ چنانکه با گسترش روابط دو کشور، آلمان توانست جای کشورهایی چون شوروی و انگلیس را در روابط تجاری و اقتصادی با ایران بگیرد.
حجم روابط اقتصادی دو کشور به خوبی گویایی این موضوع است. بر این اساس در سال ۱۳۱۳ (۱۹۳4م) سهم آلمان در کل تجارت خارجی ایران 9 درصد بود. این رقم در سال ۱۳۱۸ (۱۹۳۹م) به ۳۹ درصد و در سال ۱۳۱۹ (۱۹۴۰م) به 5/ 45 درصد افزایش یافت. بدینترتیب این کشور مقام اول در تجارت خارجی ایران را دارا شد و شوروی را با 11 درصد به مقام سوم و انگلستان را با ۱۷ درصد به مقام دوم عقب راند.1
البته نقطه عطف مهم میان روابط دو کشور در سال 1314 بهوجود آمد. در این سال گذشته از روی کار آمدن نازیها، دکتر شاخت، وزیر اقتصاد آلمان، به تهران آمد و مذاکراتی درباره توسعه روابط بازرگانی بین دو کشور به عمل آورد و متعاقب آن یک قرارداد تهاتری در دسامبر 1935 (1314) بین دو کشور امضا شد.2 بااینحال ذکر این نکته هم ضروری است که روابط دو کشور تنها محدود به مسائل اقتصادی نبود، بلکه ابعاد دیگر را نیز شامل میشد.
کارخانه نخریسی اصفهان
بین سالهای ۱۳۱۷ (۱۹۳۸) تا ۱۳۲۰ (۱۹۴۱م)، آلمان نازی حدود ۹۰ درصد از احتیاجات تسلیحاتی و نزدیک به ۸۰ درصد از نیازهای صنعتی ایران را تأمین میکرد؛ به عبارت دیگر، آلمان بین سالهای ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۰، انحصار فروش محصولات صنعتی، نظامی، دارویی و الکترونیکی را در اختیار داشت. در مقابل، دولت ایران حدود ۶۰ درصد پنبه مورد نیاز آلمان را تأمین میکرد.3
تعامل اقتصادی ایران و آلمان تنها به دادوستد دو کشور محدود نبود، بلکه بخش مهمی از نتایج این تعاملات، به تأسیس کارخانجات، گسترش راهآهن و بخش صنعتی ایران منجر شد. درباره گسترش خطوط راهآهن تاکنون مطالب بسیاری نوشته شده، اما بخش کارخانجات و صنایع، بهویژه صنعت نساجی و تأثیرات آن بر اقتصاد ایران، کمتر مورد توجه بوده است؛ ازاینرو به برخی از کارخانجاتی که آلمانها در آن دوره در ایران تأسیس کردند بیشتر پرداخته میشود.
نقش آلمان در تأسیس کارخانجات و گسترش صنایع ایران
آلمان یکی از مشوقان و سرمایهگذاران مهم در صنایع ایران بهویژه صنعت نساجی بود؛ چنانکه اولین کارخانه نساجی ایران، یعنی کارخانه نساجی شاهی (قائمشهر) که در سال 1309 افتتاح شد، با حمایت مستقیم آلمان همراه بود. این کارخانه در دو بخش تولید نخ و پارچه فعال بود. چند سال بعد هم واحدهای سفیدگری و رنگرزی به این کارخانه اضافه شد که دستگاههای آن از کارخانه «اونیون ماتکس» آلمان خریداری شده بود.4
آلمان یکی از مشوقان و سرمایهگذاران مهم در صنایع ایران بهویژه صنعت نساجی بود؛ چنانکه اولین کارخانه نساجی ایران، یعنی کارخانه نساجی شاهی (قائمشهر) که در سال 1309 افتتاح شد، با حمایت مستقیم آلمان همراه بود. این کارخانه در دو بخش تولید نخ و پارچه فعال بود. چند سال بعد هم واحدهای سفیدگری و رنگرزی به این کارخانه اضافه شد که دستگاههای آن از کارخانه «اونیون ماتکس» آلمان خریداری شده بود
کارخانه بعدی یعنی کارخانه نخریسی شاهی (علیآباد سابق) با سرمایهگذاری مستقیم آلمان تأسیس و در سال 1311 افتتاح شد. براساس گزارش لینگمن، وابسته بازرگانی سفارت بریتانیا، «از پانصدهزار تومان [220 هزار دلار] سرمایهای که برای ساخت و گشایش این کارخانه تعهد شده، دو پنجم آن را شخص شاه، به همین مقدار را بانک ملی ایران و یکپنجم باقیمانده را شرکت آلمانی زیمنس شوکرت، که ماشینآلات کارخانه را تأمین و نصب کرده، پرداختهاند»5 که البته مشخص است که از این طریق چه سود هنگفتی عاید شاه میشد.
در همین زمینه میتوان به شرکت سهامی ریسندگی و بافندگی شهرضا (نخباف اصفهان) هم اشاره کرد که در سال ۱۳۱۴ش/ ۱۹۳۵م، با سرمایه اولیه 3 میلیون و ۶۰۰ هزار ریال به ثبت رسید. طراحی و اجرای این واحد تولیدی نیز به دست آلمانیها و سرپرست آن مهندس نیمگر آلمانی بود.6
آلمانیها علاوه بر صنعت نساجی ایران، در تأسیس بسیاری از کارخانجات ایران نیز سهیم بودند. آنها در پروژههایی متعددی شرکت و چندین کارخانه در این زمینه تأسیس کردند. از جمله این کارخانهها میتوان به کارخانه «هارتونیان» مشهد اشاره کرد که در سال ۱۳۱۲ش/ ۱۹۳۴م افتتاح شد و مانند بسیاری دیگر از کارخانههای این دوره، ماشینآلات این کارخانه هم از آلمان خریداری شده بود. محصول این کارخانه نخهای پشمی بود که به مصرف قالیبافی میرسید.7
همچنین در سال 1314، دو سـال بعـد از به قدرت رسیدن نازیها، هیئتی اقتصادی از ایران بـه بـرلین رفـت و بـا نماینـدگان کمپـانی «فروشتال» گفتوگو کرد. متعاقب گفتوگوهای طرف ایرانی مذاکره، که محمود بـدر بود، مقرر شد کنسرسیومی صنعتی متشکل از کمپانیهـای بزرگـی مثـل کـروپ، زیمـنس، «آ.اِ.گ» (AEG)، «ام.آ.ان» یا «مان» (MAN) همراه با چند مؤسسه بزرگ صنعتی دیگر دایر شود.8
محمود بـدر
گذشته از این موارد، آلمانها در صنایع کاغذسازی، چایخشککنی و شیشهسازی ایران هم فعال بودند. آنها در سال 1927 امتیاز حمل پست هوایی در سراسر ایران را بهدست آوردند (که به شرکت هواپیمایی یونکرس داده شد) و در 1930 نیز اداره امور بانک ملی ایران را. آلمانها در سال 1938 نیز خط کشتیرانی مستقیم بین هامبورگ و خرمشهر دایر کردند و شرکت هواپیمایی «لوفتهانزا» نیز خط هوایی تهران ـ برلن را تأسیس کرد.9
البته درباره سرمایهگذاری آلمان در این پروژهها باید به چند نکته اساسی توجه کرد: اول آنکه انگلستان بهرغم دشمنی و رقابت سیاسی با آلمان، نه تنها مشکلی با مشارکت این کشور در امور تجاری و اقتصادی ایران نداشت، بلکه در مواردی مشوق نیز بود. چمبرلین، نخستوزیر انگلیس، از جمله این افراد بود. به باور چمبرلین «آلمان از این طریق میتوانست بخشی از نیازهای مواد خام خود را از ایران تأمین کند و بدینترتیب چشم از مستعمرات انگلستان فرو گیرد و در عین حال نفوذ اقتصادی آلمان در ایران میتوانست به عنوان جانشین نفوذ روسیه شوروی و سدی در مقابل خطر توسعه کمونیسم در خاورمیانه و هندوستان به کار گرفته شود».10
همچنین گرچه تعاملات گسترده اقتصادی و تجاری آلمان و ایران، به تأسیس کارخانجات و صنایع در ایران منجر شد، واقعیت آن است که این اقدامات آسیبهایی را نیز به اقتصاد ایران وارد کرد؛ چنانکه در یک مورد میتوان به انحصار قالی ایران به دست آلمانها اشاره کرد که طی آن، شرکتهای آلمانی به موجب قراردادی توانستند ضمن مبادله کالاهای تجارتی، همهساله انواع قالیهای بافت ایران را به آلمان حمل کنند و به فروش برسانند. این قرارداد اسباب نگرانی تجار ایرانی مقیم آلمان را فراهم کرد؛ چون انحصار قالی ایران در دست آلمانیها قرار گرفته بود و در نتیجه اختلال زیادی در وضع تجارت اتباع ایران مقیم آلمان بهوجود میآمد.11
حریربافی
سخن پایانی
برخلاف بسیاری از تصورات سیاسی که روابط ایران و آلمان در دوره پهلوی اول را به مسائل سیاسی محدود میکنند، واقعیت آن است که مسائل اقتصادی هم به اندازه مسائل سیاسی برای آلمان اهمیت داشت. البته منافع کشورهای غربی هم در این ماجرا دخیل بود و همانطور هم که مشاهده شد، چمبرلین به دلیل منافع انگلیس در ابتدا مخالفتی با فعالیتهای اقتصادی آلمان در ایران نداشت، اما اگر بخواهیم این وضعیت را تنها محدود به منافع سیاسی آلمان و غرب بدانیم به بیراهه رفتهایم؛ چراکه آلمان منافع اقتصادی زیادی از روابط خود با ایران داشت و توانست ضمن تأمین مواد خام خود، بسیاری از صنایع خود را که بعضا با شرایط ایران سازگار نبود یا نیاز به متخصصان آلمانی داشت، وارد ایران کند.
پی نوشت:
1. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران 1357-1320، تهران، نشر قومس، چ هشتم، 1387، ص 78.
2. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، روابط خارجی ایران (از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی) تهران، انتشارات امیرکبیر، چ یازدهم، 1385، ص 398.
3. علیرضا ازغندی، همان، ص 80.
4. علی وشمه، سهیلا ترابی فارسانی، ناصر جدیدی، «نقش صنایع آلمانی در نوسازی صنایع ایران در دوره رضاشاه پهلوی»، فصلنامه علمی ـ پژوهشی پژوهشنامه تاریخ، سال دوازدهم، ش 45 (زمستان ۱۳۹۵)، ص 155.
5. محمدقلی مجد، رضاشاه و بریتانیا بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، ترجمه مصطفی امیری، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1389، ص 90.
6. علی وشمه و دیگران، همان، ص 255.
7. همان، ص 256.
8. حسین آبادیان، «ماهیت روابط اقتصادی آلمان و ایران از 1277 تا 1318/ 1898 تا 1940»، پژوهشنامه تاریخ اجتماعی و اقتصادی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سال دوم، ش 1 (بهار و تابستان 1392)، ص 10.
9. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، ص 398.
10. علیرضا ازغندی، همان، ص 80.
11. اسکندر دلدم، زندگی پرماجرای رضا شاه، ج 2، تهران، نشر گلفام، 1371، ص 792.