«زندهیاد آیتالله محمدعلی تسخیری، در قامت یکی از مصلحان جهان اسلام و تشیع-4» در گفتوشنود با حجتالاسلام والمسلمین سیدحامد علمالهدی
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
پیشینه آشنایی شما با زندهیاد آیتالله محمدعلی تسخیری، به چه دورهای باز میگردد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. سابقه آشنایی من با مرحوم آیتالله تسخیری (رحمهالله)، به طور مشخص به سالهایی که در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی مسئولیت داشتند، باز میگردد. قبل از آن، من در قم و مدتی هم در زاهدان بودم و تنها ایشان را دورادور میشناختم و از نزدیک، با ایشان در ارتباط نبودم. پس از اینکه ایشان توسط رهبر معظم انقلاب، دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی شدند، ارتباط من با ایشان بیشتر شد و از افکار و نظرات و راهنماییهای ایشان، بهره فراوانی بردم.
از نظر شما چه خصال و ویژگیهایی، در منش ایشان برجسته و بارز مینمودند؟
از نظر من آیتالله تسخیری، شخصیت منحصربهفرد و بیبدیلی بود و من واقعا کسی را جایگزین ایشان نمیبینم! وقتی ایشان مسئولیتشان در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی را ترک کردند، نفرات بعدی، حقیقتا نتوانستند جای ایشان را پر کنند! ایشان توانایی و قدرت بالایی برای حضور در مجامع بینالمللی داشتند و زبان گفتوگو با جهانیان و ایجاد تفاهم با مسلمانان و بزرگان سایر کشورها را میدانستند. برقراری ارتباطات سازنده، مهارت و توانایی خاصی را میطلبد و ایشان به عنوان شاگرد برجسته شهید آیتالله سیدمحمدباقر صدر، از این توانایی برخوردار بودند. آیتالله تسخیری، مشرب وسیعی داشتند و من در ده سالی که در خدمتشان بودم، هرگز رفتار و حرکتی خارج از اصول و آموزههای اسلام، از ایشان ندیدم. مدیریت ایشان، مدیریتی باز بود و همواره به افراد، اختیارات کافی میدادند. به نظرات دیگران، با دقت توجه میکردند. برای شنیدن انتقاد، گوش بسیار شنوایی داشتند و نظرات دیگران را در صورتی که درست و منطقی بودند، میپذیرفتند. اینگونه خصلتهای ایشان، بر همکاران و مرتبطانشان هم، تأثیر مثبت میگذاشت.
نقش آیتالله تسخیری را در پیشبرد حرکت تقریبی در جهان اسلام، چگونه ارزیابی میکنید؟
موقعیت آیتالله تسخیری در این زمینه، منحصربهفرد بود و با ویژگیهایی که داشتند، در ایجاد ارتباط با بخشهای مختلف جهان اسلام، بسیار موفق عمل کردند. ما در بعضی از مجامع بینالمللی، ایشان را همراهی میکردیم و میدیدیم که علمای برجستهای چون: شیخ قرضاوی و شخصیتهای برجسته دنیای اسلام، که حاضر نبودند در هر نشستی حضور پیدا کنند و برای خودشان، شأن و منزلت بالایی قائل بودند، در مجامعی که آیتالله تسخیری حضور پیدا میکردند، شرکت میکردند؛ زیرا میدانستند که ایشان، مقیّد به آداب گفتوگو هستند و اندیشههای بلند و دیدگاههای وسیعی دارند. آیتالله تسخیری زبان عربی را از بسیاری از عربزبانها بهتر صحبت میکردند و شخصیت والای آن بزرگوار، موقعیت و جایگاه مهمی در جهان اسلام برای ایشان رقم زده بود.
به قدرت تعامل ایشان با علما و دانشوران جهان اسلام اشاره کردید. از قدرت ایشان در اقناع اینگونه چهرهها چه خاطراتی دارید؟
تمام سالهای همکاری با ایشان، سرشار از خاطرات شیرین و نکات پندآموز است. بااینحال من ترجیح میدهم که دراینباره، خاطرهای را از زبان خودشان نقل کنم. ایشان میفرمودند: «زمانی که حضرت امام حکم ارتداد سلمان رشدی را صادر کردند، در عربستان در مورد کتاب آیات شیطانی، سمیناری برگزار شد. در آن زمان ما با عراق در حال جنگ بودیم و وزیر خارجه عراق هم، در آن کنفرانس شرکت داشت. با تلاشی که انجام شد، همه کشورهای اسلامی، فتوای ارتداد سلمان رشدی را قبول کردند، درحالیکه بسیاری، تلاش میکردند که چنین اتفاقی نیفتد!». خاطراتی که ایشان از آن سفر نقل میکردند، بسیار شیرین بود، که به نظرم باید برای ثبت در تاریخ، باقی بماند. من فکر میکنم که باید مشروح گفتوگوهای ایشان در سفرهای مختلف ثبت میشد، که اگر این کار انجام میشد، حتی در زمینههای سیاسی هم آموزنده بود، درحالیکه ما در خیلی از اوقات، اخبار این سفرها را از طریق بیبیسی یا خبرگزاریهای دیگر میشنیدیم!
به نظر شما در دوران دبیرکلی آیتالله تسخیری، چه تحولاتی در ساختار و فعالیتهای مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی روی داد؟
من از سال 1378، که مرحوم آیتالله واعظزاده خراسانی دبیرکل مجمع بودند، با فعالیتهای آن آشنا بودم، ولی از زمانی که آیتالله تسخیری اداره مجمع را به عهده گرفتند، چه از نظر کیفی و چه به لحاظ کمّی، این نهاد توسعه زیادی پیدا کرد. بماند که در این زمینه، هر قدر هم که کار بشود، کارهای زیادی باقی میمانند که باید انجام بشوند. البته مجمع تقریب، به تنهایی نمیتواند چنین اهداف بزرگی را محقق کند و به همراهی و همکاری علما و مردم نیاز دارد تا در زمینه تثبیت فکر تقریب و وحدت امت اسلامی، تلاش کنند. این مجمع، تنها یک نهاد نسبتا کوچک است و بودجه و امکانات محدودی دارد. ما معتقدیم که تمام نهادها و سازمانها، حتی سپاه و ارتش هم، باید صاحب اندیشه تقریبی و وحدتگرا باشند تا همه با کمک هم بتوانند اهداف این مجمع را که ملهم از اندیشههای امام و رهبری است، محقق کنند.
در دوران دبیرکلی آیتالله تسخیری بر مجمع، تا چه میزان اندیشه تقریب مذاهب اسلامی در جهان تثبیت شد؟
به نظر من، این یک حرکت بزرگ جهادی است. متأسفانه در بین مذاهب مختلف اسلامی، این تفکر افراطی که فقط یک مذهب اصیل است و باید بقیه مذاهب اسلامی را تکفیر کرد، وجود دارد! بعضی از فرق مثل وهابیت هم، که اساسا ساخته و پرداخته استعمار و دارای اندیشههای انحرافی هستند و خود اهل سنّت نیز، از عملکرد آنها ناراحتاند! برای تقویت تفکر تقریب، باید بر مشترکات اسلامی تأکید و با افکار افراطی و انحرافی، مقابله کرد. واقعیت این است که در زمینه تقریب مذاهب اسلامی، وقتی بین مردم در همه کشورهای اسلامی میرویم، میبینیم که آنها با هم مشکلی ندارند و تنها به ما میگویند: اگر شما علما با هم کنار بیایید، ما مشکلی با هم نداریم! باید دانست که برانگیختن احساسات سنی و شیعه، برای تقابل با یکدیگر، نیرنگ دشمن است و ربطی به واقعیت جامعه اسلامی ندارد. به اعتقاد من، ما در سطح جوامع و عموم مردم، مشکلی نداریم. خوب است که دراینباره، به داستانی اشاره کنم. خاطرم هست یک روز کاردار سفارت مصر، برای ملاقات با مرحوم آیتالله تسخیری آمد. ما هم در آن جلسه حضور داشتیم. کاردار پرسید: مگر هدف شما وحدت امت اسلامی نیست؟ پس چرا میگویید تقریب؟ از همان اول بگویید وحدت! ایشان در پاسخ فرمودند: «وحدت مربوط به حوزه عمل است و تقریب در سطح اندیشه و تفکر مطرح میشود. همانطور که قیافههای افراد با هم فرق دارند، افکارشان هم متفاوت است. شما هیچوقت نمیتوانید به دو نفر بگویید: دقیقا مثل هم فکر کنید؛ چون فکر قابل تحمیل نیست، اما میتوان اندیشهها را به هم نزدیک کرد. ما اگر بتوانیم با گفتوگو و ایجاد تفاهم، تفکر اندیشمندان اسلامی را به هم نزدیک کنیم، زمینههای عملی وحدت فراهم میشود...».
با توجه به تجارب زیادی که در فعالیتهای تقریبی دارید، تهدیدها و فرصتهای این آرمان را چگونه میبینید؟
بنده بیش از پانزده سال است که دارم در این زمینه کار میکنم. ابتدا مدتی در دفتر نمایندگی رهبری در امور اهل سنّت، در زاهدان مشغول به کار بودم؛ بعد به تهران آمدم و معاون داخلی و امور ایرانِ مجمع تقریب شدم. چالشها در این زمینه زیادند؛ زیرا استعمار میداند که اگر ملل مسلمان بیدار شوند و وحدت مسلمین محقق شود، برای او چه پیامدهایی خواهد داشت و لذا تلاش میکند به هر نحو ممکن، در کشورهای اسلامی تفرقه ایجاد و از این وحدت جلوگیری کند. بیداری اسلامی، مهمترین تهدید علیه استعمار و صهیونیسم بینالملل است؛ به همین دلیل هم تمرکز خود را بر تقویت فرقهگرایی و قومیتگرایی در بین مسلمین قرار دادهاند. آنها در ایران تلاش میکنند اینگونه القا کنند که ایرانی بودن، مهمتر از مسلمان بودن است و در کشورهای دیگر هم، در آتش ملیگرایی و قومیتگرایی میدمند؛ درحالیکه مذاهب مختلف اسلامی، مشترکات بسیار فراوانی دارند و اگر حول محور این مشترکات به وحدت برسند، میتوانند در برابر استعمار بایستند و از منافع مادی و معنوی خود دفاع کنند و بهره ببرند؛ زیرا نیروی اسلام در پیوند دادن قلوب مسلمین، بسیار زیاد است.