مرتضی علوی در سال 1280 در خانواده کشاورزی که از نهضت مشروطه پشتیبانی میکرد به دنیا آمد.1 پدرش ابوالحسن علوی، از مبارزان آزادیخواه دوران مشروطیت و پسرِ بزرگ حاج محمد صراف مشروطهخواه و نماینده دوره اول مجلس شورای ملی بود. ابوالحسن علوی در سیر فعالیت آزادیخواهانه در آن سالها و با شروع جنگ جهانی اول ناگزیر به مهاجرت سیاسی به پاریس و برلین شد.2 پدر مرتضی علوی، که اقامتش در برلین، نوعی تبعید بود، در نیمه اول سال 1306 در این شهر خودکشی کرد.3
مهاجرت و کمونیسم
مرتضی علوی در اواخر سال ۱۳۰0 همراه پدر به آلمان آمد و تحصیل در رشته اقتصاد دانشگاه برلین را آغاز کرد.4 علوی، که تا پیش از آن در مدرسه علوم سیاسی ایران درس خوانده بود، مشغول به فعالیت سیاسی شد و در سالهای 1303-1304 به کمونیسم گرایش پیدا کرد. او در سال 1306 وارد حزب کمونیست آلمان شد. دکتر
تقی ارانی، فعال سیاسی بنام و نویسنده کمونیست، که آن زمان در آلمان بهسر میبُرد، در گرایش بیشتر علوی به کمونیسم و نفوذ هر چه بیشتر او در نهادهای چپ تأثیرگذار بود. ارانی در زمان تحصیل شیمی در آلمان، مسئولیت اتحادیه دانشجویان ایرانی در برلین را برعهده داشت.5
ارانی، که دوستی نزدیکی با علوی برقرار کرده بود، حتی پس از بازگشت به ایران نیز ارتباط خود با وی را حفظ کرد. او خود در بازجویی درباره علوی گفته است: «دوم کسی که کمونیست شناختم مرتضی علوی از محصلین برلین بود. من تا سال ۱۳۰۶ ابدا کتاب کمونیستی نخوانده بودم. در سال مزبور اول دفعه مانیفست کمونیسم را که از علوی گرفته بودم، خواندم».6 اگرچه ارانی این سخنان را برای گمراهی پلیس عنوان کرده است و چنانکه میدانیم، او تا این تاریخ با ماتریالیسم دیالکتیک و مارکسیسم آشنایی داشته است، این اظهارات از تأثیرپذیری او از علوی حکایت میکند.7 اسکندری نیز دراینباره نوشته است: «همواره او [دکتر ارانی] مرتضی علوی را به مثابه آموزگار خود و بهترین رفیق خود تلقی میکرد و در مذاکرات خصوصی با نگارنده، اغلب از گفتههای او یاد مینمود و فعالیتهای او را در آلمان، اتریش و چکسلواکی میستود».8
سلیمانمیرزا اسکندری
شماره آرشیو: 1-2868-4ع
در فرقه جمهوری انقلابی ایران
مرتضی علوی، از شاخصترین کمونیستهای برلین، به منظور تبادلنظر و همکاری مشترک با
سلیمانمیرزا اسکندری، رهبر حزب سوسیالیست ایران، با او در آلمان ملاقات کرد. او با این ملاقات، با گروه دانشجویان کمونیست ایرانی مقیم آلمان و از لحاظ سازمانی بهطور غیرمستقیم با حزب کمونیست ایران مربوط شد.9 در سال 1304 بود که با همکاری مرتضی علوی و احمد اسدی، فرقه جمهوری انقلابی ایران در برلین شکل گرفت.10 این فرقه در فضای فکری آن روز جامعه دانشجویان و روشنفکران ایرانی در اروپا و با شعار دفاع از آرمانهای آزادیخواهانه انقلاب مشروطیت و جمهوری ملی پایهگذاری شد.11 فرقه جمهوری انقلابی به «خائنین» اعلام انقلاب کرده بود و از جمله میخواست که مردمِ ایران مالیات ندهند و یک جمهوری برپا کنند.12
پیکار با رضاشاه
علوی هم در بحثهای علنی و مسائل تئوریک و هم در ارکان دانشجویی و تهیه و توزیع نشریات دانشجویی و حزبی بسیار فعال بود و بر این مسائل تسلط چشمگیری داشت. این امر باعث شد با همکاری دیگر اعضای حزب کمونیست ایران از سال ۱۳۰۹ روزنامه «پیکار» را علیه حکومت پهلوی در برلین به صورت علنی و به زبان فارسی منتشر کند. صاحبامتیاز این روزنامه دکتر کارل ونر آلمانی بود. فن پاین، سفیر وقت آلمان در تهران، در خاطرات خود نوشته است: «مرتضی علوی در آلمان مجلهای منتشر میکرد به نام پیکار و با انتشار آن روزنامه به تمام اروپا، جوانان ایرانی را دعوت به مبارزه علیه سلطنت رضاخان و امپریالیسم انگلیس مینمود». سفیر وقت آلمان در تهران این شبنامهها و اقدامات را موجب خشم رضاشاه و عامل تهدیدکننده روابط اقتصادی آلمان و ایران میدانست. حتی خشم رضاشاه به اندازهای بود که امکان جلوگیری از سفارشات ایران از آلمان وجود داشت. به باور علوی «یقین است که
تیمورتاش، وزیر دربار، و کارهای عمده به روایتی در آن زمان به دست او بوده و شاید او رضاشاه را اداره میکرد. تیمورتاش به سفارت آلمان رجوع کرد و تقاضا داشت که از فعالیت این مطبعهای که در آن این کاغذها چاپ میشد، جلوگیری کنند».13
افشاگریهای نشریه پیکار از حکومت رضاشاه، ظلم و ستمی که فئودالها نسبت به دهقانان روا میداشتند و اعتصابات کارخانهها و دهها مطلب دیگر، موجب هراس حکومت وقت شده بود؛ چراکه پارهای از مندرجات روزنامه یادشده مدارک و اسنادی بود که تهیه آنها برای علوی یا چند محصل ایرانی مقیم آلمان دشوار مینمود و چنان به نظر میرسید که دسترسی یافتن بدان گونه اسناد و مدارک فقط از عهده یک دولت یا سازمانهای منظم ساخته است.14 در سال 1310 نیز علوی در روزنامه «ایونینگ استاندارد» مقالهای درباره رضاشاه نوشت و او را «مستبد شرق» خواند.15 تیمورتاش علاوه بر اعتراض به سفارت آلمان، چندین بار از طرف رضاشاه مأموریت یافت که با علوی ملاقات و او را از انتشار این روزنامه منصرف یا او را تطمیع کند و مقام وزارت و وکالت را به او وعده دهد، اما علوی از عقاید خود علیه سلطنت رضاشاه و مبارزه با انگلیس و انتشار روزنامه منصرف نشد و جواب داده بود: «برو این دام بر مرغ دگر نه».16
اخراج و دیدار با سرنوشت
فشار دولت ایران و تهدید به قطع روابط دیپلماتیک با آلمان جهت مقابله با روزنامه پیکار باعث حساسیت آلمان نسبت به گردانندگان آن و بهویژه مرتضی علوی شد. اتحادیه صنایع آلمان نیز طی نامه رسمی به وزارت داخله آلمان، به طور مشخص حضور مرتضی علوی را در آلمان تهدیدی برای مناسبات سیاسی آلمان و ایران دانست و تأثیر منفی این مسئله را بر مناسبات دو کشور هشدار داد. همچنین یادآور شد که هرگونه تأثیر منفی در روابط سیاسی، تأثیر مستقیم در انحصار تجاری با ایران دارد که برای آلمانها «مناسبات بازرگانی فوقالعاده باارزش» بود.17
این گونه بود که ابتدا روزنامه پیکار توسط دادگستری آلمان توقیف شد؛ سپس مرتضی علوی را به جرم «اهانت به اعلیحضرت» محاکمه کردند و پس از آن اجازه فعالیت در برلین نیافت. بدینترتیب اعتراض دولت ایران به وزارت خارجه آلمان، اخراج علوی از این کشور را در سال 1310 سبب شد. علوی ۲۴ ساعت پس از محاکمه بهاجبار از برلین به وین رفت. او مدتی در اتریش و چکسلواکی اقامت داشت تا اینکه در سال 1312 به شوروی رفت.18 علوی تا سال 1316 ساکن مسکو بود. او در شوروی نیز به فعالیت سیاسی ادامه داد و در جلسات کمینترن به اتفاق برخی از افراد چپ از جمله آوتیس سلطانزاده شرکت میکرد و از معترضان رفتار دوستانه دولت شوروی با رضاشاه بود. اعتراضهای علوی به این مسئله باعث شد وی در بین سالهای 1312 تا 1315 دائم تحت فشار قرار گیرد و در شوروی به محلهای متفاوت فرستاده شود.19 در سال 1316، دولت شوروی هنگامیکه از رفتارهای علوی به تنگ آمده بود، به نوعی او را تبعید کرد؛ علوی را از مسکو به تاجیکستان فرستادند تا در «اداره نشریات تاجیکستان»، «به ترجمه کتابهای آلمانی به فارسی بپردازد و در امور سیاسی دخالت نکند». وی سپس به اردوگاههای استالینآباد و در ادامه به زندان ترکمنستان منتقل شد و همانجا در 17 تیر سال 1320 و در روزهای ترور استالینی به قتل رسید.20
در دوران نیکیتا خروشچف، از مرتضی علوی اعاده حیثیت شد و پاسخ نهایی چنین بود: «پرونده مرتضی علوی فرزند ابوالحسن توسط دادستانی ترکستان رسیدگی گردید. بنا به اعتراض دادستان نظامی ترکستان از محکمه نظامی ترکستان در 13 آذر 1335 پرونده مرتضی علوی بسته شد و به علت نداشتن جرم کاملا تبرئه گردید».21
پی نوشت:
1. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی ولیلایی، تهران، نشر نی، چ یازدهم، 1384، ص 385.
2. حمید احمدی، خاطرات بزرگ علوی، تهران، دنیای کتاب، 1377، ص 26.
3. حمید احمدی، تاریخچه فرقه جمهوری انقلابی ایران و «گروه ارانی» (1304-1316)، تهران، اختران، 1379، ص 152.
4. محمدعلی احمدی، گفتمان چپ در ایران (دوره قاجار و پهلوی اول)، تهران، ققنوس، 1396، ص 249.
5. رضا نساجی، گفتوگو با دکتر منوچهر آشتیانی درباره تاریخ معاصر و علوم انسانی در ایران، تهران، نشر نی، 1396، ص 186.
6. محمدعلی احمدی، همان، ص 250.
7. هادی نخعی، مرور توصیفی ـ تحلیلی تحولات پنجاه سال جنبش دانشجویی ایران: پیدایش، گسترش، افول (1309-1359)، تهران، پژوهشکده تاریخ اسلام، 1395، ص 173.
8. محمدعلی احمدی، همان، ص 250.
9. حمید احمدی، تاریخچه فرقه جمهوری انقلابی ایران و «گروه ارانی» (1304-1316)، همان، ص 14.
10. همان، صص 7-11.
11. همان، صص 12-13.
12. حمید احمدی، خاطرات بزرگ علوی، همان، ص 78.
13. همانجا.
14. نادر مرادی، «شمهای از داستان تأسیس و توقیف نشریه پیکار در آلمان»، یاد بهار، ش 87 (1387)، ص 3.
15. ابوالفتح مؤمن، «نقش دانشجویان ایرانی و مطبوعات فارسیزبان آلمان در روابط ایران و آلمان در عصر رضاشاه»، تاریخ معاصر ایران، ش 19 و 20 (1380)، ص 163.
16. هادی نخعی، همان، ص 173.
17. حمید احمدی، تاریخچه فرقه جمهوری انقلابی ایران و «گروه ارانی» (1304-1316)، همان، ص 17.
18. محمدعلی احمدی، همان، صص 273-274.
19. حمید احمدی، تاریخچه فرقه جمهوری انقلابی ایران و «گروه ارانی» (1304-1316)، همان، ص 32.
20. مازیار بهروز، شورشیان آرمانخواه: ناکامی چپ در ایران، ترجمه مهدی پرتوی، تهران، ققنوس، چ پنجم، 1381، ص 28.
21. حمید احمدی، تاریخچه فرقه جمهوری انقلابی ایران و «گروه ارانی» (1304-1316)، همان، ص 32.