«زندهیاد آیتالله محمدعلی تسخیری، در قامت یکی از مصلحان جهان اسلام و تشیع-9» در گفتوشنود با مولوی نذیر احمد سلامی
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
مبدأ آشنایی جنابعالی با زندهیاد آیتالله محمدعلی تسخیری، به چه دورهای بازمیگردد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و زمانی که کنفرانسهای وحدت اسلامی شکل گرفت، من همیشه در این کنفرانسها شرکت میکردم و تقریبا از همان دوره، از نزدیک با ایشان آشنا شدم. زمانی که برای نمایندگی مجلس خبرگان رهبری، از سیستان و بلوچستان انتخاب شدم، در مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و شورای عالی آن، با ایشان همکار بودم.
از منظر شما در شخصیت ایشان، چه ویژگیهایی شاخصتر و برجستهتر بودند؟
ایشان روحانی بسیار متواضع و وارسته بود که به تفکر تقریبی به شکلی واقعی و بنیادین اعتقاد داشت و در همین راستا هم، تلاش فراوان میکرد. ایشان برای ایجاد وحدت بین مذاهب مختلف اسلامی، سفرهای زیادی به کشورهای مختلف کرد و در تحقق این هدف هم، تا حد زیادی موفق بود. ایشان در مراکز علمی جهان اسلام، شخصیت شناختهشده و برجستهای بود و به دلیل اینکه کاملا به زبان عربی تسلط داشت، میتوانست به شکل مطلوب با علمای جهان اسلام ارتباط برقرار کند و در ایراد سخنرانی در مجامع آنان، بهخوبی از عهده کار برآید. ایشان دید بسیار وسیعی داشت و ذرهای تعصب نابجا نداشت! هرگاه کسی تعصب به خرج میداد و یا مسائلی را مطرح میکرد که به اصل وحدت صدمه میزد، ایشان فوقالعاده ناراحت میشد! در کنفرانسهای داخلی وحدت، بارها از ایشان شنیدم که میگفت: «برخی چون از دنیا خبر ندارند، گمان میکنند همه جای دنیا ایران است که هر چه دلشان میخواهد میگویند! اینها همان حرفهایی را که در جمعهای خودمان میزنیم، در رسانهها هم تکرار میکنند و باعث زحمت و عقب افتادن تفکر تقریب میشوند!...». از نظر من، ایشان بسیار انسان مثبتی بود و با وجود ضعف جسمی و بیماریهایی که با آنها دست و پنجه نرم میکرد، بسیار فعال بود و تحرک بالایی داشت. ایشان حقیقتا انسان مخلصی بود و در هر حرکتی، مخلصانه قدم برمیداشت. شعار وحدت فقط بر زبانش جاری نبود، بلکه خواست قلبیاش بود، که بین مسلمانان وحدت ایجاد شود و این رویکرد برای او، یک جهتگیری سیاسی بهشمار نمیآمد.
نقش آیتالله تسخیری را در پیشرفت و توسعه فکر تقریبی و نیز تحقق عملی آن، تا چه میزان مؤثر میدانید؟
همانطور که اشاره کردم، به نظر من نقش ایشان در مدیریت این رویکرد، بسیار مؤثر بود. همانطورکه وقتی مقام معظم رهبری درباره وحدت صحبت میکنند، آثار بسیار مثبتی در جامعه دارد و این، به خاطر شخصیت و جایگاه ایشان است. شخصیت گوینده در تأثیرگذاری حرفهایش، بسیار مهم است.
از مقطع تأسیس دارالتقریب اسلامی مصر تاکنون، علما و دانشمندان زیادی در این زمینه فعالیت کردهاند، اما تفکر تقریبی، آن گونه که باید و شاید، در بین تودههای مردم و بدنه اجتماعی، گسترش نیافته است. به نظر شما علت چیست و چه باید کرد؟
تفکراتی که طی قرنها در فرهنگ و حافظه جمعی مردم نفوذ کرده، به این سادگیها تغییر نمیکنند و نیاز به کار دائمی و مستمر دارند. خود ما که در این جلسات و بحثها شرکت میکنیم، از سوی برخی از اهل سنّت مورد انتقاد قرار میگیریم، که حکومتی شده و به شیعه گرایش پیدا کردهایم! اینگونه تصورات، به خاطر آن است که تودهها، هنوز در جریان نیستند و توجه ندارند که در حال حاضر، یک حکومت اسلامی برقرار شده است و همه ما هم، مسلمان هستیم و باید به مسئله تقریب و همکاری فکر کنیم. بعضی از مردم عادی، گرفتار تعصب هستند و این نوع حرکتها، باید دقیقا بر بستر عقل و درایت حرکت کنند، وگرنه دشمن برای دامن زدن به تفرقه، از آنها استفاده خواهد کرد. درواقع باید فرهنگسازی شود تا تودهها بفهمند که در فضای بینالمللی، باید چه روندی را طی کنند، تا نهایتا به قدرت گرفتن اسلام منجر شود. به خاطر رسیدن به این هدف، تنها کفایت نمیکند که یک روحانی شیعه، برود و برای اهل تسنن از وحدت حرف بزند، بلکه روحانیان سنی هم باید از وحدت حرف بزنند، اما آنها این کار را نمیکنند؛ چون به حکومتی بودن متهم میشوند! آنها هم میدانند که وحدت رمز پیروزی است و حتی ممکن است در محافل خودشان هم، از وحدت حرف بزنند، اما به این شکل کار پیش نمیرود! همه باید وارد این عرصه شوند.
با نگاه به مجموعه مؤلفهها، آیا حرکت تقریبی در کلیت جهان اسلام را موفقیتآمیز میدانید یا خیر؟
به نسبت قبل از انقلاب بله، ولی در مجموع، هنوز راههای طینشده فراواناند و باید تلاش بیشتری صورت گیرد. حالا بسیاری از مردم آگاه شدهاند که هرچند بین سنّی و شیعه تفاوتهایی وجود دارند، اما مشترکاتِ آنها خیلی بیشترند و همه ما یک خدا، یک پیامبر(ص) و یک کتاب داریم. بااینهمه مسئله این است که دشمن هم بیکار نمینشیند و با کمک رسانههای گسترده خود، به این اختلافات دامن میزند و ایجاد تفرقه میکند؛ زیرا فضای تفرقه، مناسبترین فضا برای رسیدن او، به اهداف شوم خویش است. بههرحال رفتار یک نفر را نباید به پای مذهبش نوشت، چه سنی باشد، چه شیعه. من فکر میکنم تا توده مردم اهمیت این مطلب را درک نکنند، تلاش علما شایسته است، اما کافی نیست. مردم باید متوجه شوند در فتنههایی که در مناطقی مثل کردستان، سیستان و بلوچستان و جاهای دیگر بهوجود میآیند، مستقیما دست استکبار و آمریکا در کار است! بازخوانی دقیق و بیطرفانه تاریخ و ریشهیابی اختلافات، نیازمند ازخودگذشتگی و اخلاص است. برای وحدت فقط نباید شعار بدهیم، بلکه باید با شعور حرکت کنیم. متأسفانه دراینباره، تبلیغات منفی زیاد است!
به نظر شما کدام کشورها میتوانند در بسط و توسعه اندیشه تقریبی، نقش مهمتری ایفا کنند؟
بنده همیشه روی این نکته تأکید کردهام که برای وحدت امت اسلامی، هماندیشی چند کشور لازم است: اول ایران که در جهان اسلام و بهخصوص در عالم تشیع، نقش مهمی دارد و به هیچوجه نمیشود آن را نادیده گرفت؛ دوم عربستان و بهخصوص اهل سنّتِ آنجا مهم هستند، مخصوصا که حرمین شریفین در آنجاست؛ دیگر مصر که محور این تفکر بوده و شیخ محمود شلتوت، آن را بنا نهاده است؛ مخصوصا که نهضت اخوانالمسلمین در آنجا شکل گرفت و بهرغم اینکه حکومتها سعی کردند آن را سرکوب کنند، اما همچنان فعال است. به نظر من در جهان اسلام، اخوانالمسلمین با ایران، قرابت فکری بیشتری دارد! همینطور جمعیت اسلامی پاکستان، که با اخوان همفکر هستند. کشور پاکستان هم مهم است، اما ثبات سیاسی ندارد و غیر از حکومتهای نظامیای چون: ضیاءالحق و مشرف، حکومت باقدرتی سر کار نیامده است! ترکیه هم که قرنها، محل خلافت عثمانی بوده و 36 نفر به عنوان خلیفه اسلامی، در آنجا حکومت کردند و بخش گستردهای از آسیا و آفریقا جزء قلمرو آن بوده، دارای اهمیت است. درست است که بعد از سقوط خلافت عثمانی، مصطفی کمال آتاتورک سعی کرد همه مظاهر اسلامی را از بین ببرد و حتی اذان و خط و همه چیز را تغییر داد، اما امروز طرفداران لائیک او، یا از بین رفته یا منزوی شدهاند و تحرکی ندارند! به خاطر دسترسی به فضای مجازی، امروز جوانان ترکیه میدانند در دنیا چه خبر است و تمدن غرب، فریبی بیش نیست! لذا نقش ترکیه هم در دنیای اسلام، خیلی مهم است. به نظر من باید این کشورها، در پروژه تقریب مذاهب اسلامی، دخیل و نقشآفرین باشند.