بعد از روی کار آمدن رضاشاه، بسیاری از سازمانها و نهادهای امنیتی به بخشی از ابزار قدرت حکومت تبدیل شدند. ژاندارمری از جمله مهمترین سازمانهای امنیتی بود که با الحاق به قشون متحدالشکل، از افرادی مطیع و وابسته به حکومت تشکیل شد. علاوه بر این، بسیاری از رؤسای حکومت نیز به رضاشاه وفادار بودند و به او در پیشبرد اهدافش کمک بسزایی کردند؛ هرچند برخی از افراد نیز از او تمرد کردند. از جمله افراد شناختهشده در ژاندارمری که با رضاشاه همراه بودند، میتوان به مرتضی یزدانپناه، عزیزالله ضرغامی، عبدالمجید فیروز، محمود خسروپناه و امیراحمدی اشاره کرد.
تشکیلات ژاندارمری و نقش آن در حکومت
ژاندارمری در سال 1290 توسط گروهی از افراد میهنپرست کشور و همکاری برخی از مستشاران سوئدی در ایران پایهریزی شد. این سازمان در ابتدا با اهداف امنیتی و انتظامی روی کار آمد و عمده نیروهای آن، افراد میهنپرست ایرانی بودند. درواقع بعد از دوران استبداد صغیر و نقش نیروهای قزاق در آن وقایع، برخی از مشروطهخواهان تصمیم گرفتند نیروی ملی ژاندارمری را به کمک دولتی غیر از روس و انگلیس برای سروسامان دادن به اوضاع
کشور تشکیل دهند.
بر این اساس بعد از تشکیل ژاندارمری، ابتدا چند مستشار نظامی سوئدی از جمله یالمارسن به استخدام ژاندارمری درآمدند و بعد از آن، سازمان با افراد ایرانی میهندوست تکمیل شد؛ چنانکه به گواه تاریخ، بسیاری از افسران میهنپرست ژاندارمری در جنگهای متعدد از جمله جنگ جهانی اول، که در پی آن، بیگانگان به خاک ایران تجاوز کردند، «دوشادوش ملّیون با قوای بیگانه جنگیدند و علیرغم فقدان همه گونه وسایل، در برابرشان ایستادگیها نمودند».1
نگاه به این سازمان امنیتی مهم بعد از روی کار آمدن رضاشاه تغییر کرد و این سازمان به نهاد و ابزاری برای شناسایی و سرکوب مخالفان حکومت تبدیل شد. این درباره کلیت ارتش متحدالشکل صادق بود؛ چنانکه هورنی بروک، یکی از سفیران آمریکا در ایران، گزارش میدهد که در بودجه سال 1934-1935، که بالغ بر دومیلیون لیره بود، حدود 22/ 41 درصد از آن به هزینههای وزارت جنگ و ژاندارمری اختصاص یافته بود.2
ژاندارمری در این دوره از نظر ساختار نیز با تغییراتی مواجه شد و همراه با قزاقخانه، در اختیار «قشون متحدالشکل» قرار گرفت. علاوه بر این تغییرات، رضاشاه افرادی را در رأس ژاندارمری گماشت که بسیاری از آنها از هر لحاظ به رضاشاه وفادار بودند؛ افرادی که وظیفه آنها در وهله اول اجرای منویات و دستورات رضاشاه بود و تخطی از آن، مجازات سنگین رئیس حکومت را در برداشت. برخی از این افراد که در رأس ژاندارمری قرار داشتند و از او حمایت کردند عبارت بودند از:
1. احمد امیراحمدی
امیراحمدی یک از فرماندهان نظامی نزدیک به رضاشاه بود. او کمی پیش آنکه رضاخان به سلطنت برسد، به ریاست ژاندارمری انتخاب شد. امیراحمدی سپس به فرماندهی لشکر غرب رسید. در همان سالها وقتی ماجرای شکست جمهوریت رضاخان اتفاق افتاد، با نقشه از پیش تدوینشدهای سیل تلگرافهای تهدیدآمیز از سوی فرماندهان نظامی به طرف مجلس سرازیر شد. در این تلگرافها، امرای لشکر و افسران قزاق صریحا مجلس شورای ملی و امنیت کشور را تهدید کرده بودند. یکی از این تلگرافها مربوط به امیراحمدی بود. این تلگراف ضربت کاری و تعیینکننده را وارد و مجلس را به تسلیم و عذرخواهی از «رضاخان» وادار کرد.
امیراحمدی فرماندهی فوقالعاده توانا و بیرحم بود و این ویژگیها او را توانمند ساخت که شورشها و راهزنیهای مناطق غربی و جنوب غربی کشور را بهطور مؤثر و بیرحمانهای سرکوب کند؛ چنانکه از آن پس وی به «جلاد لرستان» شهرت یافت. او نخستین کسی بود که در ایران به دستور رضاشاه به درجه سپهبدی رسید.3 امیراحمدی درباره عنایت رضاشاه نسبت به خود آورده است: وقتی در تهران به حضور رضاشاه شرفیاب شدم، گرم گرفت و گفت: چنانکه گفتم، عالیترین مقام ارتش در انتظار شماست. میل دارید یک سپاه به فرماندهی شما تشکیل دهم که همواره در مرکز باشید... یا میل دارید شما را وزیر جنگ کنم؟4 امیراحمدی به پاس این خدمات همواره مورد توجه شاه بود و سمتهای زیادی از جمله فرمانده ژاندارمری را از آن خود کرد.
احمد امیراحمدی، رئیس کل امنیه مملکتی (فرمانده ژاندارمری کل کشور)،
در میان افسران تحت امر خود (1304-1308ش)
شماره آرشیو: 3761- 1ع
محمود خسروپناه
محمود خسروپناه در سال 1306 با درجه سرهنگ دومی به ریاست ژاندارمری رسید. او پیش از آن کفیل اداره امنیه بود؛ سپس در سال 1316 با درجه سرهنگی به معاونت کل ژاندارمری منصوب و چندی بعد کفیل فرماندهی ژاندارمری شد.5 خسروپناه، بعد از پایان سمت خود در ژاندارمری، به دلیل خدمات مؤثر و شایان، با درجه سرتیپی به ارتش منتقل و در آنجا عهدهدار سمتهای دیگری نیز شد. وی تا پایان حکومت رضاشاه به او وفادار ماند و بعد از پایان حکومت او، مجددا در برخی از سمتهای ژاندارمری فعالیت کرد.
مرتضی یزدانپناه
مرتضی یزدانپناه نیز از دیگر رؤسای ژاندارمری بود که از همان آغاز به قدرت رسیدن رضاشاه به جرگه مقربان او درآمد. وی از جمله کسانی بود که ضمن تحویل گرفتن کاخ سلطنتی از ولیعهد قاجار، به رضاشاه پیشنهاد پادشاهی داد. در روزنامه «شفق سرخ» آمده است: ژنرال مرتضی [یزدانپناه]، فرمانده نیروهای نظامی تهران، از آقای پهلوی خواست که پادشاهی مملکت ایران را بپذیرد.6
یزدانپناه بهشدت ضد روحانیان بود و سهم مهمی در تدوین سیاستهای ضدروحانیت رضاشاه داشت. والاس موری، کاردار آمریکا در ایران در آن دوره، دراینباره آورده است: «ژنرال مرتضی[خان یزدانپناه]، فرماندار نظامی تهران و فرمانده تیپ مرکز و کلنل محمود پولادین، فرمانده هنگ پهلوی، یا همان هنگ خانوادگی رضا[خان]، هر دو اشخاص شدیدا "ضد روحانی" میباشند، که غالبا حسن تعبیری برای بهائی است».7 یزدانپناه نیز در سال 1308 به مدت یک سال به ریاست ژاندارمری رسید.
.
مرتضی یزدانپناه با لباس رسمی نظامی
شماره آرشیو: 3086-1ع
عزیزالله ضرغامی
عزیزالله ضرغامی در سال 1309 به ریاست ژاندارمری رسید. او چهار سال در این سمت بود. ضرغامی محرم اسرار شاه بود. او در بسیاری از سمتهای نظامی خدمت کرد و در دوران ستاد او، که دوران اوج دیکتاتوری بود، ارتش توسعه بسیاری یافت و بهتدریج هیجده لشکر در نقاط مختلف تشکیل شد.8 در سال ۱۳۱۲ش، هفت نفر از سرتیپهای قشون به درجه سرلشکری ارتقا پیدا کردند که از جمله آنها سرتیپ عزیزاللهخان ضرغامی بود. او در سال ۱۳۱۳ش به ریاست ارکان حرب قشون، که بعدها ستاد ارتش نام گرفت، مستقر شد و تا پایان سلطنت رضاشاه در این سمت بود.
ضرغامی از کسانی بود که در ارتش نوین به موفقیتهای چشمگیری رسید. علاوه بر این، در سال 1318 وقتی برخی از افراد همچون
محسن جهانسوز و تعدادی از افسران به اتهام طراحی کودتا علیه رضاشاه دستگیر شدند، رضاشاه «علنا ترس خود را به سرلشکر عزیزالله ضرغامی، رئیس ستاد کل، و سرلشکر یزدانپناه، فرمانده دانشکده افسری، ابراز کرد.»9
عبدالمجید فیروز
عبدالمجید فیروز بعد از مشروطیت به امور نظامی روی آورد. او ابتدا «وارد قزاقخانه شد و در ۱۳۰۰ سرتیپ و به عضویت شورای عالی نظام منصوب گردید. در ۱۳۱۱ بعد از برکناری رضا افشار از وزارت طرق، به کفالت آن وزارتخانه منصوب شد و مدتی آن وزارتخانه را اداره میکرد».10 دوران ریاست فیروز بر ژاندارمری به سالهای 1315 تا 1318 بازمیگردد. او نیز از جمله کسانی بود که در این سمت مطابق با اهداف و امیال رضاشاه خدمت کرد و تا پایان دوران انحلال ژاندارمری بر این سمت باقی ماند. فیروز پیش از آن نیز به طرق مختلف و در سمتهای گوناگون التزام خود به سیاستهای حکومت را نشان داده بود و ازاینرو توانست نظر مساعد رضاشاه را نسبت به خود جلب کند. فیروز آخرین رئیس ژاندارمری در دوره رضاشاه بود.
سخن نهایی
افرادی که شرح حال و وظایف آنان در ژاندارمری بیان شد عمدتا کسانی بودند که در تکمیل ساخت قدرت سیاسی پهلوی اول سهم بسزایی داشتند. به طور کلی در ساختهای سیاسی بسته، اعم از استبدادی و دیکتاتوری، افراد به جای آنکه متعهد و ملتزم به قانون اساسی باشند، به رئیس حکومت وابسته هستند، ازاینرو تمام تلاش این افراد به تقویت ساخت قدرت معطوف میشود. نتیجه اعمال چنین فضایی، دور شدن افراد و نهادهای مختلف از وظیفه اساسی خود است؛ چنانکه ژاندارمری به جای آنکه در خدمت برقراری امنیت در کشور باشد، به سازمان سیاسی اجراکننده اوامر شاهنشاهی تبدیل شده بود.
پی نوشت:
1. ابراهیم میرفخرائی، سردار جنگل، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چ نهم، 1357، ص 22.
2. محمدقلی مجد، رضاشاه و بریتانیا بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، ترجمه مصطفی امیری، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1389، ص 292.
3. حسن مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ج 1، تهران، الهام، 1369، صص 267- 268.
4. احمد امیراحمدی، خاطرات نخستین سپهبد ایران، غلامحسین زرگرینژاد، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی فرهنگی، 1373، صص 380- 381.
5. باقر عاقلی، شرح رجال سیاسی و نظامی ایران، ج 1، تهران، نشرگفتارها و علمی، ۱۳۸۰، ص 617.
6. محمدقلی مجد، از قاجار به پهلوی 1309-1298 بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، ترجمه سیدرضا مرزانی و مصطفی امیری، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1389، ص 395.
7. همان، ص 527.
8. باقر عاقلی، همان، ص 950.
9. استفانی کرونین، رضا شاه و شکلگیری ایران نوین، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران، انتشارات جامی، 1382، ص 95.
10. باقر عاقلی، همان، ج 2، ص 1136.