تبارشناسی حسن ارفع
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ حسن ارفع در سال 1274ش/ 1895م در تفلیس متولد شد. تفلیس شهری بود که پدرش میرزا رضاخان، ملقب به دانش، ارفعالدوله و
پرنس ارفع، به عنوان نوکر و پیشخدمت میرزا محمودخان علاءالملک، سرکنسول ایران، در آن حضور داشت.1 بنا بر خاطرات احتشامالسلطنه، میرزا رضاخان اصلا از مردم قفقاز بود و به دلیل تسلط بر زبان روسی، نظر
ناصرالدینشاه را مخصوصا در سفر به پاریس در سالگرد انقلاب فرانسه و افتتاح برج ایفل، به خود جلب کرد و بعدها به دلیل همین نزدیکی، به مقام و منصب رسید و یکی از رجال بزرگ و ارکان عمده دولت شد.2 حسن ارفع نیز مانند پدر «به دلیل اقامت طولانی در خارج، به زبانهای ترکی، فرانسه، روسی، انگلیسی و آلمانی تسلط داشت و مدرک تحصیلی او در ایران فرماندهی عالی ستاد ارزیابی گردید».3
مادر او، به گفته «سرتیپ درخشانی، فردی انگلیسی بود که خود زبان فارسی نمیدانست»4 اما در مدخل دایرهالمعارف ایرانیکا، وی دو رگه و نیمهروس و نیمهانگلیسی معرفی شده است.5 به نظر میرسد زنجیره ارتباط با بریتانیا، که هم به صورت عاطفی و هم به صورت سیاسی است، بعدها در بهکارگیری او توسط سرویسهای جاسوسی انگلستان در کودتای 28 مرداد و ایجاد تشکلهای سیاسی، بیتأثیر نبوده است. او دو بار ازدواج کرد که اولی «با یک بالرین انگلیسی به نام هیلدا بویک، که حاصل آن یک دختر به نام لیلاست و پس از درگذشت او با یک دختر روستایی به نام نجمه قنبریزاده ازدواج کرد».6 او دارای لقب «ارفعالسلطان» و نشان درجه یک «رستاخیز» است. اما آنچه او را در صحنه سیاسی و نظامی ایران معروف کرد، خدمت در ارتش و ریاست ستاد ارتش است که جایگاه او را در برهههای از تاریخ ایران، مانند کودتا مشخص میسازد.
دوره نظامی
ارفع، از همان دوران نوجوانی به قصد تحصیل دورههای آموزش عالی نظامی به چهار کشور سوئیس، موناکو، ترکیه و فرانسه اعزام شد و توانست پس از چندی در بازگشت به ایران مدارج را پله پله طی کند و از پست فرماندهی هنگ سوار دانشکده افسری، به معاونت و سپس ریاست دانشکده برسد. او همچنین در سال 1314 معاونت مدیریت دروس دانشگاه جنگ را برعهده داشت. سرتیپ ناصر جلیلی در خاطرات خود گفته است: «طی دوره دانشکده افسری، سرلشکر حسن ارفع استاد تاریخ ما بود و مسائل بغرنج تاریخی را به درستی میدانست و در تجزیه و تحلیل آن تبحر کامل داشت».7 این تبحر و آشنایی با تاریخ نیز به گذشتههای دور، زمانی که میرزا محمد، (محمد ساعد مراغهای بعدی)، از دو تا نهسالگی به مراقبت از وی میپرداخت و علاقهمندی به تاریخ را در او شکوفا کرد، برمیگشت. 8
حسن ارفع، فرمانده دانشکده افسری، در میان جمعی از دانشجویان فارغالتحصیل دوره یازدهم این دانشکده
شماره آرشیو: 377-1ع
ارفع، به غیر از آموزش آکادمیک نظامی، در عملیاتهای مختلف به منظور سرکوب، مهار و مبارزه با ایلات و کردهای آذربایجان، قیام سمیتقو، ترکمنهای شورشی گنبد و بجنورد، کردستان و لرستان، شرکت داشت. او در جریان شورش واحد ژاندارمری تحت فرماندهی سرگرد لاهوتی، به آنها نپیوست و در دیداری که با او داشت، پیشنهاد مقام رئیس ستاد ارتش ایران را رد کرد؛ چراکه او طرفدار بیچون و چرای رضاخان بود و تصمیم نداشت به این قیام بپیوندد.9 او در خاطرات خود تمامقد از رضاشاه دفاع کرده و گفته است: «رضاشاه قهرمان من بود و من هم خود او و هم کارهایش را سخت میستودم و به آرمانهایش باور داشتم»10 و در جای دیگر اضافه کرده است: «او بزرگ و فراانسان مینمود. فکر و ذکر خود را وقف یک هدف کرد: بازسازی ایران که در راستای وطنپرستی قرار داشت آن هم از جنس وطنپرستی شاهان هخامنشی و ساسانی».11
ارفع در دوره خدمت خود، به مناصب نظامی گوناگونی از جمله فرماندهی عملیاتهای جنگی به منظور دفاع از دولت مرکزی، ریاست رکن دو، اداره ضد اطلاعات ارتش، بازرسی سوارهنظام، فرماندهی لشکر یک گارد تهران، و رئیس ستاد کل ارتش منصوب شد که برحسب شغل خود حساسیتهایی را در برابر
حزب توده برانگیخت و توانست به کشف دو توطئه بپردازد: اولین آن، کشف اسناد و نوشتههایی به زبان رمز از افسر لشکر کردستان که حاوی طرح کاملی برای برپایی یک قیام نظامی در تاریخی معین در تهران، همراه با طرح مشابهی برای قیام همزمان در پادگانهای نواحی مختلف بود که به وسیله او این طرح خنثی شد. دیگری، فرار افسران یاغی در مشهد با اسلحه و مهمات فراوان با هماهنگی فرماندهان شوروی در گرگان، و سپس مسلح کردن کارگران راهآهن و نهایتا جدا کردن خراسان از کشور، که آن هم با حمایت ترکمنها از دولت مرکزی به سرانجام نرسید.
دوره سیاسی
دوره سیاسی ارفع را میتوان در دو سطح، دفاع از سلطنت و پذیرش سفارت ایران در ترکیه و پاکستان ارزیابی کرد. در جنگ قدرت بین محمدرضا پهلوی و
مصدق، و با به خطر افتادن منافع استعمار، «بریتانیاییها شبکهای غیررسمی درون نیروهای مسلح ایران داشتند که پیشینه آن به جنگ دوم جهانی بازمیگشت که شامل افسران محافظهکاری بود که عمدتا از خانواده اشراف ایرانی بودند. یکی از این افراد، سرلشکر حسن ارفع، رئیس سابق ستاد ارتش، بود».12 این شبکه نظامی هوادار بریتانیا، به رهبری اخوی و ارفع، اعضای مورد نظر خود را ترفیع داده و دیگران را از دور خارج کرده و یک تیپ مهم نظامی برای دور نگه داشتن چپگرایان در تهران شکل داده بود. وابسته نظامی بریتانیا در گزارش هفتگی خود به مقامات بالادست درباره ارفع گفته است: «او با تمام وجود با ما همکاری میکند، اما دچار جنون جاسوسی است».13
سرلشکر حسن ارفع، رئیس ستاد ارتش ایران در سالهای ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۴ و از همکاران کودتای ۲۸ مرداد
شماره آرشیو: 932-8ع
درهمینباره،
نورالدین کیانوری گفته است: «ارفع انگلیسی مطلق بود و به دلیل ترس همیشگی شاه از
رزمآرا، ارفع را در مقابل او قرار میداد».14
مظفر فیروز و
احمد قوام نیز، رویکرد مناسبی با ارفع نداشتند؛ چنانکه در فروردینماه 1325، طبق بند پنجم قانون حکومتنظامی او را به اتهام فعالیت علیه دولت بازداشت و در دادگاه ویژهای به ریاست
سرلشکر فضلالله زاهدی به اتهام پخش مهمات و اسلحه در میان ایلات یاغی، محکوم کردند. ارفع، این محاکمه را سیاسی قلمداد کرده و گفته است: «زاهدی صادقانه اعتراف کرد که مظفر فیروز به او گفته است برای فرونشاندن خشم تودهایها و روسها و فارغ از اینکه به چه راهی میرود، من حتما باید محاکمه شوم».15 او در 13 دیماه 1325 از تمامی اتهامات تبرئه شد، اما طی یک اطلاعیه، بازنشستگی او اعلام شد. بااینحال، او پس از کودتای 28 مرداد به پاس دفاع از سلطنت، از دست شاه «نشان انقلاب ملی» دریافت کرد و در کابینه
حسین علاء عهدهدار پست وزارت راه شد و صدارت سفارت ترکیه و پاکستان را در سالهای 1336 تا 1341 برعهده گرفت. در ترکیه بود که قرارداد دوجانبه ایران و آمریکا به دست ارفع امضا و راه برای سلطه آمریکا بر ایران هموار شد.
اندیشه
شاهپرستی و ضدیت با حزب توده و سرکوب ایلات و عشایر، سه شاخصه اصلی عملکرد و اندیشه ارفع را که هم در پهلوی اول و هم در پهلوی دوم وجود دارد، نشان میدهد. او پس از استعفای رضاشاه، و آغاز پادشاهی پسرش در مراسم سوگند مجلس گفته است: «در دل سوگند یاد کردم صادقانه و وفادارانه به او خدمت کنم؛ همچنانکه به پدرش خدمت کرده بودم».16 ارفع با تأسیس نهادهایی مانند «گروه آسیایی»، «جنبش ملی» و حزب شبهفاشیستی «آریا» به بسیج سیاسی و نشر افکار ضدشوروی پرداخت. هدف از گروه آسیایی، الگویی همانند کشورهای پانامریکن به قصد جلوگیری از زیادهخواهیهای شوروی و قدرتهای بزرگ بود و در رأس هدفهای جنبش ملی، که اعضای آن عمدتا از کارگران جنوب شهر بودند، وفاداری به شاه و سلطنت قرار داشت. او کودتای 28 مرداد را یک قیام اصیل و خودجوش مردمی برای دفاع از سنّتها و پادشاهی میدانست و بر آن تأکید داشت.
تبعید و پایان حیات
حسن ارفع پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و فرار شاه، با مشاهده وضعیت و سنجش پیروزی انقلاب، به بهانه درمان به اروپا رفت و در کاخ مجلل خود در مونت کارلو، که ارثیه خانوادگیاش بود، سکونت و سالهای تبعید خود را سپری کرد و نهایتا در سال 1365ش، در انزوا درگذشت.
پی نوشت:
1. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ج 2، تهران، انتشارات اطلاعات، 1370، ص 437.
2. خاطرات احتشامالسلطنه، به کوشش سیدمحمدمهدی موسوی، تهران، زوار، چ دوم، 1367، ص 195.
3. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، همان، ص 439.
4. گذشته چراغ راه آینده، ویراستار بیژن نیکبین، تهران، انتشارات نیلوفر، چ دوم، 1362، ص 243.
5. https://iranicaonline.org/articles/arfa-hasan-iranian-general-born-in-tiflis-in-1895
6. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ص 441.
7. همگام با حکومت ملی و انقلاب اسلامی، خاطرات سرتیپ ناصر مجللی، به کوشش مرتضی ذبیحی، تهران، پردیس دانش، 1391، ص 27.
8. حسن ارفع، در زمانه پنج شاه، ترجمه مانی صالحی علامه، تهران، نشر ماهی، 1396، ص 28.
9. همان، صص 166-167.
10. همان، ص 345.
11. همانجا.
12. یرواند آبراهامیان، کودتا، 28 مرداد، سازمان سیا و ریشههای روابط ایران و آمریکا در عصر مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، چ سوم، 1392، ص 213.
13. همان، ص 214.
14. خاطرات نورالدین کیانوری، موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه، تهران، انتشارات اطلاعات، چ دوم، 1372، ص 93.
15. حسن ارفع، همان، ص 448.
16. همان، ص 372.