«درنگی در کارنامه عملی شهید آیتالله عطاءالله اشرفی اصفهانی» در آیینه روایت و تحلیل آیتالله احمد جنتی
گفتاری که در پی میآید، شامل خاطرات و تحلیلهای آیتالله احمد جنتی، در باب کارنامه عملی شهید آیتالله عطاءالله اشرفی اصفهانی است. گوینده در این یادمان، به خاطرات دور و نزدیک خویش از سیره چهارمین شهید محراب اشاره کرده و آن را دستمایه تحلیل نهایی خویش ساخته است. شایان ذکر است که این بیانات، در مهرماه 1362 ایراد شده است
بسمالله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
مصیبتی که با شهادت آیتالله اشرفی اصفهانی، بر اسلام و بر مسلمین وارد شد، خلائی ایجاد کرد و ثلمهای بهوجود آورد که «لا یسُدُّها شَیءٌ»، هیچ چیز نمیتواند این خلأ را پر کند. من این مصیبت را به پیشگاه مقدس امام زمان (ارواحنا فداه) و همه علما و روحانیت اسلام و کافه مسلمین و مردم غیور منطقه باختران و خاندان عزیز و محترم ایشان، بهویژه فرزندان ارجمند و عالمشان، تبریک و تسلیت عرض مینمایم. خداوند به برکت این خونهایی که در محرابها ریخته میشود و مراکز عبادت را به خونهای پاک رنگین میکند، بالاترین اجرها را به این جامعه شهیدپرورِ اسلامی عطا فرماید. خدا انشاءالله این مصیبتها را که به جامعه انقلابی اسلام وارد میشود، با لطف و کرم بیپایان خودش، به بهترین وجه جبران فرماید.
پیشینه آشنایی، با چهارمین شهید محراب
این مرد احتیاج به معرفی بنده ندارد و اگر من سخنی میگویم، تنها به عنوان انجام وظیفه شخصی و قدردانی است، که باید از این مقامات عالی صورت بگیرد. این پیرمرد بزرگوار را من از همان آغاز، که برای تحصیل از اصفهان به قم منتقل شدند، میشناختم. مردی عالم، پرهیزگار، مخلص و آرام بود. در آن زمان، در مدرسه فیضیه سکونت داشت. آنچه از ایشان میدیدیم، تقوا، آرامش روح و وقار بود. در حجرهای محقر زندگی میکرد و با اینکه در سنی نسبتا بالا بود، یک زندگی طلبگیِ بسیار ساده داشت و مانند یک طلبه مجرد بهسر میبرد و خودش مشغول اداره کارها و امور خودش بود. در موقعی که مرحوم آیتالله بروجردی (اعلیالله المقامه الشریف)، مدرسهای را در باختران تأسیس کردند، به جمعی از علما و طلاب دستور دادند که به باختران بروند و این مدرسه را آباد کنند. از جمله کسانی که این دعوت را اجابت کرد، این شهید آیتالله اشرفی اصفهانی بود. آمد و ماند. ماندن در اینجا، مشکلاتی داشت. دیگران نتوانستند این مشکلات را تحمل کنند و برگشتند! اما این مردِ صبور، مقاوم و بااخلاص، در این منطقه ماند و به وضع علمی و مذهبی آن رسیدگی کرد.
خصال شخصیتی چهارمین شهید محراب
در دوره متجاوز از سی سال زندگی آن شهید بزرگوار در این منطقه، خیال نمیکنم هر کس که او را میشناخت، بتواند نقطهضعفی را از او معرفی کند و این است افتخاری که اسلام و روحانیت دارد، که میتواند به دنیا اعلام کند: بیایید و ببینید که بزرگترین شخصیت علمی و دینی یک منطقه، با آن موقعیت و جایگاهی که دارد، رفتاری میکند که دهها سال، در میان مردم زندگی میکند و از خود نقطهضعفی نشان نمیدهد و این است، اثر و برکت علم و تقوایی که به هم میآمیزد. مردی زاهد و وارسته بود. من خودم از کسانی بودم که به سکونت آن بزرگوار در منزلی محقر اعتراض داشتم و معتقد بودم که ایشان باید منزل وسیعتری که درخور مراجعاتشان باشد، داشته باشند و این مسئله را با خودشان هم در میان گذاشتم، ولی این مرد هیچوقت حاضر نبود که چنین درخواستی را بپذیرد! با اینکه اصرارهای زیادی از ناحیه مردم هم شده بود که جای دیگری را انتخاب کنند، در آنجا ماند تا به شهادت نایل شد! صبوری این مرد و همچنین مقاومت و اخلاصش، برای من ارزش بسیار عالی و والایی دارد. هیچ اهل هوی و هوس نبود. آنجا که پای وظیفه در میان بود، حرکت میکرد و به دنبال ادای تکلیف میرفت، اما کوچکترین انتظار و توقعی از کسی یا کسانی نداشت! من در اسدآباد همدان، در تبعید بهسر میبردم و هیچ راضی نبودم که این پیرمرد بزرگوار، از باختران به آنجا بیاید و از من تفقّد کند، ولی ایشان در چند نوبت، تشریف آوردند و با کمال علاقه و مهربانی، از من دیدن کردند. در جبههها، در مقاطعی که لازم میشد، حرکت میکرد و به دیدار رزمندگان میرفت. اساسا در هر صحنهای که لازم بود، حضور مییافت و آن اخلاصش به مقام والای امام، یعنی به مقام نیابت امام زمان (ارواحنا فداه)، بسیار ستودنی بود. مردی که در آن سن بالا بود و از قدیم، با آن آداب و عادات گذشته رشد یافته بود و تربیتهای دوران خود را داشت، در عین حال مانند یک جوانِ انقلابی و پاسدار، که در دوران انقلاب متولد شده و در جو انقلاب استنشاق کرده و با روحیه انقلابی رشد یافته، با یک چنین حالتی به انقلاب اسلامی و به حضرت امام عشق میورزید. شیفته انقلاب و امام بود. مردی نمونه بود. در این جنبه، با کمال تواضع و فروتنی زندگی میکرد. به هیچ وجه آثار خودنمایی و خودخواهی، در وجود او دیده نمیشد. اینها روحیههای ملکوتی و آسمانی است. اینها روحیههایی است که رشدیافتگان مکتب قرآن از آن برخوردارند. نه موقعیت علمی او را مغرور کرده بود، نه موقعیت اجتماعی. با همان حالتی که در دوران طلبگی بهسر میبرد، در این دوران هم با همان حالت و با همان روحیه زندگی میکرد. اینها مفاخر اسلاماند. اینها کسانی هستند که ما میتوانیم به رخ دنیا بکشیم که یک عالم ما، آن کسی است که این چنین زاهد، وارسته و بیپیرانه زندگی میکند و شما بیاورید اگر نمونههایی اینچنین دارید. تربیتهای اسلام در وجود اینگونه شخصیتها تجسم یافته است. خوب است که همه ببینند که این پیرمرد در آن سن، اگر میتوانست در جبههها میماند و آنجا اسلحه بهدست میگرفت و مانند یک جوان، با دشمن میجنگید و تنها ضعف بدنیاش و سن بالایش و وظایف خاصش، مانع این حرکت میشد. ایشان بر مردم غیور منطقه باختران، زیاد حق دارد. البته مردم این منطقه هم، از او خوب قدردانی کردند و نمونه روشنش، که برجسته و قابل مشاهده بود، تشیع جنازهای است که گفتند: نه قبل از انقلاب و نه بعد از انقلاب، چنین اجتماعی در این خطه بهوجود نیامده بود!
شعاع حضور و تعلیمات چهارمین شهید محراب
یک نفر مثل شهید آیتالله اشرفی اصفهانی، کسی است که منطقهای را، استانی را و حتی استانهایی را میتواند نسبت به اسلام و انقلاب اسلامی، علاقهمند و دلگرم و وفادار کند. او محور و علمدار است. پرچمدار اوست، که میتواند صدها و هزارها سرباز را از این سنگر نماز جمعه، به جبهههای جنگ بفرستد. اوست که میتواند با خطبههایی که در نماز جمعه میخواند و در جبههها پخش میشود، دل رزمندگان را در آنجا گرم کند، به قدری که یک هنگ ارتش هم، نمیتواند این مقدار به آنها دلگرمی بدهد! اوست که میتواند همه مردم را بسیج کند. در جریان انقلاب اسلامی، آیا وجود رهبر عظیمالشأن ما نبود که تنها مایه حرکت و وسیله پیروزی و موفقیت بود؟ و اگر این یک نفر نبود، که در قم نشسته و با نامهها و سخنرانیها و نوارهایی که از بیانات او گرفته میشد، امکان داشت که بتوان کشور را از تداوم سلطه آمریکا حفظ کرد و دشمن را به بیرون راند؟ و آیا روحانیونی که یار و یاور او بودند، صدای او بودند و نفس گرمش را به مردم دوردستترین مناطق کشور میرساندند، اینها نقش مؤثر نداشتند؟ دشمن خوب میداند که آن کسانی که میتوانند بازار مبارزه با استعمار او را گرم نگه دارند، چه کسانی هستند. آنها خوب بررسی میکنند که یک خطبه نماز جمعه، چقدر نیرو و حرارت در میان مردم ایجاد میکند، که تا این حرارتها هست، اگر ما هر کمبودی هم داشته باشیم، جبران میشود، ولی اگر این حرارتها افت کرد و دلها سرد شد، آنجاست که دیگر اگر همه مملکتمان پر از امکانات نظامی و غیرنظامی باشد، کاری از پیش برده نمیشود!
خداوند یادگارهایی را که مرحوم آیتالله شهید اشرفی اصفهانی از خود به یادگار گذاشته است، برای این جامعه و این مردم محفوظ فرماید. والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته.