«زندهیاد آیتالله محمدرضا مهدوی کنی، از نمایی نزدیک» در گفتوشنود با حجتالاسلام والمسلمین سیدمصطفی میرلوحی
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
شما در ابتدا به عنوان یکی از دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) و سپس داماد زندهیاد آیتالله محمدرضا مهدوی کنی، بهخوبی با ویژگیهای ایشان آشنایی دارید. به نظر میرسد که بیان شمهای از آنها، برای آغاز گفتوگو مناسب باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم. انصافا سخن گفتن درباره شخصیت جامعی چون حضرت آیتالله مهدوی کنی(رضوانالله تعالی علیه)، کار بسیار دشواری است. ایشان چه در سلوک شخصی و چه در رفتارهای اجتماعی، الگوی جامع و کاملی بودند. از نظر من نخستین ویژگی برجسته آن بزرگوار، اعتدال ایشان بود. از دوره نوجوانی تا آخرین لحظات عمر، کسی حرکتی که حاکی از شتابزدگی باشد، از ایشان ندیده بود. دیگر اینکه ایشان، همواره بر اساس ادای تکلیف عمل میکردند؛ لذا پس از آنکه در سال 1340، از قم به تهران آمدند و مسجد جلیلی را سنگر مبارزه قرار دادند، چه در منبر، چه در محراب، چه در زندان و تبعید، لحظهای جز به ادای تکلیف نیندیشیدند و هیچ مانعی نتوانست ایشان را از حرکت بازدارد. در تمام این مراحل هم، همواره ویژگی اعتدال در ایشان وجود داشت. خیلیها دم از اعتدال میزنند، اما به جای آن از انقلاب و نظام اسلامی خرج میکنند! ویژگی دیگر ایشان، تواضع فراوان، سعه صدر، مهربانی خالصانه و آغوش گشاده بود. به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی، «دفع حداقلی و جذب حداکثری» در ایشان به تمامی تجلی داشت.
ایشان مرد بحرانهای بزرگ بودند و لذا هر جا که انقلاب و نظام به ایشان نیاز داشت، لحظهای تردید نمیکردند و با اینکه همواره از قبول مناصب اجرایی دوری میگزیدند، وقتی حضورشان ضرورت پیدا میکرد، با قاطعیت در صحنه حضور پیدا میکردند. از جمله پس از ترورهای بیرحمانه سال 1360 ــ که در فاصله کوتاهی، بزرگان زیادی را از دست دادیم ــ ایشان مسئولیت نخستوزیری را به عهده گرفتند. ویژگی دیگر ایشان، انصاف بود. در ماجرای ابوالحسن بنیصدر، که بسیاری به افراط و تفریط کشیده شده بودند، باز ایشان بهقدری معتدل و وزین رفتار کردند که حتی مخالفین هم به صداقت، قضاوت عادلانه و انصاف ایشان معترف بودند! ایشان مقبول همه جناحها و سلیقهها بودند و به دلیل برخورداری از ویژگی انصاف، حتی نکات مثبت مخالفین را هم برجسته میکردند، هرچند برخی از این مخالفین، آنقدرها نجیب نبودند، که معنی این رفتارها را درک کنند!
چندوچون ارتباط آیتالله مهدوی کنی با امام خمینی، از مدخلهای مهم به کارنامه علمی، اجتماعی و سیاسی ایشان است. ارزیابی شما، دراینباره چیست؟
حضرت آیتالله مهدوی کنی، واقعا امین امام و امت بودند. محبوبیت و موقعیت ایشان نزد حضرت امام، سابقه چهلساله داشت! حضرت امام جز در مورد ایشان، در مورد کس دیگری نفرمودند: ما از سابق به ایشان، ارادت داشتهایم و داریم و در آینده هم خواهیم داشت! این همه اعتماد و اعتقاد به استوار بودن فردی در مسیر صحیح اسلام و انقلاب، آن هم از جانب شخصیت بینظیری چون حضرت امام، تصادفی نیست و مبتنی بر شناخت دقیق و عمیق رهبر کبیر انقلاب، از ایشان است. مرحوم آیتالله مهدوی کنی هم، تا روزهای آخر عمر، سخت به حضرت امام علاقهمند بودند و با وجود بیماری شدید و نیاز به استراحت، در مراسم سالروز ارتحال حضرت امام شرکت کردند. همواره میفرمودند: «دوست و دشمن باید ببینند که ما شاگردان امام، هرگز راه و خط ایشان را رها نخواهیم کرد! وحدت ما با هم، مایه امیدواری مبارزین و مؤمنین در سراسر دنیا و مایه ناامیدی دشمن میشود...».
در دورانی که مبارزین به حضرت امام دسترسی نداشتند، وقتی به ایشان مراجعه میشد، میفرمودند: «به آقای مهدوی کنی در تهران مراجعه کنید، ایشان به ما قریبالفتوا هستند، به فتوای ایشان عمل کنید، کانّه به فتوای من عمل کردهاید!...». در دورانی که برای تأمین هزینههای دانشگاه امام صادق(ع) مشکل پیش آمد، مرحوم آقای مهدوی کنی به حضرت امام نامهای نوشتند و اجازه خواستند که از محل وجوهات، مبلغی صرف این هزینهها شود. امام در پاسخ فرموده بودند: «این شما هستید که خودتان را محدود میکنید، و الا من اجازه دادهام شما در هر جایی که خودتان صلاح میدانید، وجوهات را خرج کنید!». کمتر پیش میآید که مراجع به کسی، در صرف وجوهات چنین اجازه مطلقی بدهند، مخصوصا حضرت امام که در این زمینه فوقالعاده سختگیر بودند. چنین اجازه بدون قید و شرطی به مرحوم آقای مهدوی، نشانه اطمینان صد درصد حضرت امام، به تقوا، عدالت، خداترسی و تدبیر ایشان بود. شبیه به چنین اجازه مطلقی را، مرحوم آیتاللهالعظمی گلپایگانی هم به آقای مهدوی کنی داده بودند. علاوه بر حضرت امام و علما، بدنه مؤمن و انقلابی جامعه هم، به ایشان اعتماد و اطمینان زیادی داشتند. در ایام بستری بودنشان، مردم از طبقات مختلف اجتماع، عشق بیشائبه خود را به ایشان نشان میدادند. در مراسم تشییع و ترحیمهای گوناگونی که برگزار شدند، ابراز احساسات مردم کمنظیر بود.
ایشان در جامعه، به عنوان یک شخصیت اخلاقی نیز شناخته میشدند. به نظر شما، علت این امر چه بود؟
ایشان استاد بزرگ اخلاق، الگوی زهد، تقوا و ورع، و مظهر احتیاط بودند. من شبانهروز در خدمت ایشان بودم و دقتها و احتیاطهای بینظیر ایشان را، بهعینه مشاهده میکردم. برای یک فرد عادی مثل بنده، تحمل این همه رعایت در سلوک شخصی و اجتماعی، واقعا دشوار بود، اما ایشان که از نوجوانی همه این رفتارها را تمرین کرده بودند، بدون هیچ زحمتی این کارها را انجام میدادند! ایشان حتی موقع نوشتن یک جمله هم، دقت و احتیاط میکردند. از دیگر ویژگیهای ایشان این بود که یک عالم سنتی، بومی و خودمانی بودند و مثل برخی از روحانیون، نوگرایی افراطی نداشتند! ایشان همواره در سنگر چهرههایی چون: شیخ انصاری، آیتالله بروجردی و حضرت امام بودند و در رفتار و گفتار، سابقه هزارساله تشیع را محفوظ میداشتند. هیچ وقت هم طوری حرف نمیزدند که یعنی: فقط من هستم که حرفی برای گفتن دارم! درعینحال به معنی واقعی کلمه، روشنفکر و بهروز بودند و از تمام اخبار و قضایای دنیا، خبر داشتند. خود من موظف بودم که روزنامههای روز را مطالعه و مطالب مهم آنها را مشخص کنم و ایشان با حوصله و دقت فراوانی، همه آنها را میخواندند. ایشان در عین بهروز بودن، هرگز جایگاه رفیع و وزین خود را، به عنوان یک عالم دین فراموش نکردند و همواره خود را سرباز امام زمان(عج) و نوکر سیدالشهدا(ع) میدانستند! تهجد و توسل ایشان به ائمه اطهار(ع) امری دائمی بود و ارادت خاصی به حضرت فاطمه زهرا(س) داشتند. برخی از افراد وقتی به مناصبی میرسند، گذشته خود را بهکلی فراموش میکنند، ولی ایشان همواره از اساتید خود یاد میکردند و هیچگاه استاد هفتاد سال پیش خود، مرحوم حاج شیخ علیاکبر برهان را از یاد نمیبردند و از نزاهت، پاکی و تقدس و طهارت ایشان، سخنها میگفتند و یادآور میشدند که بیشترین تأثیر را از ایشان گرفتهاند.
ایشان روی همین حفظ سنن صحیح دینی، همواره روی این نکته تأکید میکردند که اداره مساجد و حوزهها، بههیچوجه نباید به هیچ یک از نهادهای دولتی سپرده شود و با اینکه خود یک روحانی انقلابی بودند و در حلقه اولیه شورای انقلاب و سایر مناصب اجرایی حضور داشتند، هر وقت از وزارت ارشاد، اوقاف، شهرداری و دستگاههای فرهنگی، کسی نزد ایشان میآمد، صراحتا مخالفت خود را در مورد دخالتهای دولت در مسائل سنتی دینی اعلام میکردند و میفرمودند: «روحانیت و مساجد شیعه، هرگز در اختیار دولتها نبودهاند و نباید باشند! این انقلاب مولود مسجد است و امثال شهرداریها و دولتها، نباید اختیار آنها را در دست بگیرند».
تحلیل شما از مکانت علمی آیتالله مهدوی کنی چیست؟
ایشان یک فقیه و اصولی تمامعیار بودند و مهمتر از آن، تسلطشان به قرآن کمنظیر بود. در سالهایی که در دانشگاه در خدمت ایشان بودیم، در آغاز جلسات، آیاتی از قرآن تلاوت میشد و ایشان آنها را تفسیر میکردند و همواره نکات بدیع و برجستهای، در تفسیر ایشان وجود داشت. به آیات شریفه و روایات تفسیری، مسلط و اهل مداومت بر تلاوت قرآن بودند و انسان در کنار ایشان، در زمینههای معنوی، احساس ضعف و کمبود نمیکرد. جامعیت کمنظیری داشتند.
یکی از دیدگاههای شاخص آیتالله مهدوی کنی، تأکید بر غیر دولتی بودن اقتصاد کشور بود؛ آفتی که تا هماینک، گریبانگیر اقتصاد ایران شده است. مبانی این رویکرد ایشان، چه بود؟
پرسش ما این است که ما در بین مسئولین، مخصوصا در سالهای اولیه تأسیس نظام اسلامی، چند نفر را سراغ داشتیم و داریم، که چنین درک بالایی از اقتصاد داشته باشند؟ در اوایل انقلاب، اکثر مسئولین تحت تأثیر افکار چپ، میخواستند همه چیز را دولتی کنند، ولی چند سالی نگذشت که نتایج اسفبار چنین تفکری معلوم شد! مرحوم آیتالله مهدوی کنی معتقد بودند که اقتصاد جز در امور ضروری مثل ایام جنگ، باید به مردم واگذار شود. ایشان سالها پیش، در نماز جمعه تهران فرمودند: «دولت تاجر و کارخانهدار خوبی نیست و این امور را، باید خود مردم اداره کنند». خیلیها به ایشان، تهمت سرمایهدار و طرفدار بازاریها بودن و حتی اسلام آمریکایی زدند، ولی ایشان استوار و پابرجا، بر نظر خود ایستادند. متأسفانه موقعی صحت تفکرات ایشان بر همگان ثابت شد که بخش اعظم اقتصاد نابود شد و کارخانهها تعطیل شدند! خسارتی که جبران آن سالها وقت خواهد برد و جامعه ما را در برابر تهدیدات دشمنان در عرصه اقتصاد، بهشدت آسیبپذیر کرده است.