نسبت شهید آیتالله سیدحسن مدرس با آغاز و انجام مشروطیت ایران، از فصول در خور خوانش، در کارنامه سیاسی اوست. در گفتوشنود پیآمده، دکتر موسی نجفی با استناد به پارهای از شواهد تاریخی، بقای آن بزرگ در مدار مشروطهخواهی را، به بسط و تبیین نشسته است
«شهید آیتالله سیدحسن مدرس، در کسوت یک مشروطهخواه» در گفتوشنود با دکتر موسی نجفی
او از پایگاه مشروطهخواهی، در برابر عوامل استعمار ایستاد
12 آذر 1400 ساعت 19:17
نسبت شهید آیتالله سیدحسن مدرس با آغاز و انجام مشروطیت ایران، از فصول در خور خوانش، در کارنامه سیاسی اوست. در گفتوشنود پیآمده، دکتر موسی نجفی با استناد به پارهای از شواهد تاریخی، بقای آن بزرگ در مدار مشروطهخواهی را، به بسط و تبیین نشسته است
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
شهید آیتالله سیدحسن مدرس، نزد جمع متنوعی از سیاستمداران و تاریخنگاران معاصر، صاحب وجهه بالایی است. از منظر شما، چه طیفهایی به ایشان گرایش بیشتری دارند؟
بسم الله الرحمن الرحیم. مقدمتا باید عرض کنم که مرحوم آیتالله مدرس، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی هم مطرح بود، اما با تجلیل حضرت امام از او در دوران برقراری نظام اسلامی، مقبولیت بیشتری پیدا کرد. تطبیق جمله معروف او، که میگوید: «دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ما»، با ایدئولوژی مسلط بر انقلاب و نظام، موجب شناخت بیشتر مردم، نسبت به شخصیت و تاریخچه حیات وی شد. ملیگرایانی چون: میرزاده عشقی، ملکالشعرای بهار، دکتر مصدق و... هم، به دلیل مخالفتهای صریح وی با استبداد پهلوی، به ایشان گرایش داشتند. حتی برخی مخالفان هم به دلیل قدرت شخصیت و خلاقیت او در فرآیندهای سیاسیای که در آن شرکت داشت، او را مورد تجلیل قرار دادهاند. بههرحال همانطور که اشاره کردید، طیف متنوعی او را تحسین کردهاند.
سیر تطور و تحول اندیشه شهید آیتالله مدرس را در قبال نهضت مشروطه ایران، چگونه ارزیابی میکنید؟
مرحوم مدرس تا در اصفهان و در کنار آیتالله حاج آقا نورالله نجفی است، در واقع در کنار مشروطه و متأثر از ادبیات مشروطهخواهان اصفهان است، ولی هنگامی که به تهران میآید و در مجلس گُل میکند، هر چه به زمان قرارداد وثوقالدوله و کودتای رضاخانی نزدیکتر میشود، لحن و برخورد او، جدیتر و حتی تندتر میشود. موقعی که رضاخان مشروطه را مصادره میکند، مرحوم مدرس متوجه میشود که جریان غیردینی و سکولار مشروطه دارد بر کل این نظام تسلط پیدا میکند. اینک او به نفوذ استعمارگران در برخی از جریانهای مشروطه، یقین پیدا کرده است. وی تا جایی که روشنفکران و ملّیون، علیه استعمار و بهویژه انگلیس مبارزه میکنند، از برخی از آنها حمایت میکند و در کنار آنها، در برابر استبداد هم میایستد. حتی در کمیتهای که به اتفاق اعضای آن، به عثمانی مهاجرت میکند، برخی از اعضای حزب دموکرات هم حضور دارند! البته آنها از حضور مرحوم مدرس و مرحوم حاج آقا نورالله نجفی در کمیته مهاجرت، دل خوشی ندارند و میگویند: این دو نفر نمیگذارند که کارمان را درست انجام بدهیم!... متوجه این نکته باشیم که تمام زندگی مرحوم مدرس، در موج مشروطه گذشته، که مثل انقلاب اسلامی نیست، که یک موج تمامعیار باشد. دیدیم که شهید شیخ فضلالله نوری، چگونه از مشروطه عدول کرد و هر چه از بخش مدرنیته مشروطه دورتر شد، به اندیشه انقلاب اسلامی نزدیکتر شد، اما مرحوم مدرس، هرگز از موج مشروطه بیرون نیامد و آن را یک آرمان دینی و ملی، یا ضداستعماری و آزادیخواهانه میدید و همیشه هم در چهارچوب آن حرکت میکرد. مشروطه قرار بود تا بین دین و مدرنیته، آشتی برقرار کند، که نشد و نهایتا کارشان به تضاد و قهر کشید! مرحوم مدرس آثار این تضاد را، در ابعاد سیاسی دوره پهلوی دید، اما فرصت پیدا نکرد تا شکست نهضت ملی و قیام 15 خرداد را هم ببیند و اندیشهاش را درباره مشروطه بازسازی کند، اما حضرت امام دید و این کار را انجام داد. این هنر و قدرت فکر امام بود که ریشههایی را از مدرس گرفت و به موج انقلاب اسلامی پیوند زد!
از منظر شما، تفاوت دیدگاه سیاسی شهید آیتالله سیدحسن مدرس و شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری، در چه مواردی بود؟
مرحوم مدرس تا آخر عمر، از مشروطه عدول نکرد، اما مرحوم شیخ فضلالله از همان ابتدا و زمانی که از اصلاح روند مشروطه ناامید شد، از آن عدول کرد! او حتی در زمان شهادتش، صراحتا اعلام کرد: این کار از اساس باطل و تا ابدالدهر هم حرام است! مرحوم شیخ فضلالله بیشتر عیوب و انحرافات مشروطه را میدید، درحالیکه مرحوم مدرس، بیشتر روی محاسن و امتیازات مشروطه متمرکز بود. مشکل شیخ فضلالله با مشروطه، غربزدگی مشروطه و مشروطهخواهان بود، ولی مرحوم مدرس به خاطر قدرت مشروطه برای مقابله با استبداد، آن را تأیید میکرد. مرحوم مدرس اگر با کسانی که شیخ فضلالله با آنها درگیری داشت، به مقابله میپرداخت، به دلیل وابستگی آنها بود، وگرنه مثل شیخ فضلالله با مبانی مدرنیستی آنها، عملا اصطکاک چندانی پیدا نکرد! جنس مخالفت مرحوم مدرس با این جریان، شبیه به مخالفت مرحوم آخوند خراسانی با آنهاست، که میگفت: اینها عشاق پاریس هستند! البته علمای نجف هم، روی اجرای شریعت پافشاری میکردند؛ به همین دلیل هم وقتی در یکی از نشریات تهران نوشته شد: حکم قصاص خشن است، مرحوم آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی، اعلامیه دادند: کسانی که به چنین فکری قائلاند، از دین خارج هستند! همچنین آخوند خراسانی اعلامیه داد: هر کسی که به خارجیها پناه ببرد، از ما نیست! فرق شیخ فضلالله نوری با این علما، این است که او از بیخ و بن به مشروطه میزند، اما اینها فقط کسانی را که چنین تفکراتی دارند، طرد میکنند. زاویه شیخ فضلالله با مشروطه، فرهنگی و زاویه مرحوم مدرس، سیاسی است. از نظر مرحوم مدرس، نهضت مشروطه دستاورد بزرگ ملت ایران بود؛ لذا اساس آن را بر هم نزد، اما در عین حال، غربزدگی مشروطه و رجال خائن آن را هم، تأیید نکرد. او مشروطه را قبول دارد، اما خواهان اصلاحات سیاسی، اجتماعی و قانونمند است و سنگر مبارزه او هم مجلس است. او تا آخر عمر هم، مجلس را اساس نظام میدانست؛ به همین دلیل حتی وقتی متمم قانون اساسی هم اجرا نشد، مجلس را ترک نکرد! او حتی در دوره رضاشاه هم، آنقدر در مجلس ماند، تا دیگر راهش ندادند! او در مجلس، اکثرا در اقلیت بود، ولی باز هم مجلس را نهاد کلان مشروطه و رسیدن به اهداف مشروطه را، از طریق آن ممکن میدانست. مدرس یک سیاستمدار تمامعیار، واقعی، دلسوز، مردمی و متدین در مجلس است، که با تمام قوا، استقلال مجلس و قوه مقننه را، در برابر قوه مجریه حفظ میکند و این نقش در آن مقطع خطیر و دشوار، نقش بسیار باارزشی است. متأسفانه مجالس ما در مقاطع مختلف تاریخی، از وجود عناصری چون مدرس بیبهره بودهاند. مرحوم مدرس در موقعیتی نیست که بتواند مانند میرزای شیرازی، با یک فتوا در برابر استعمار بایستد، ولی با همان قدرتی که دارد، مجلس و نهاد مقننه را مستقل نگه میدارد، که ابدا کار کمی نیست. اگر متوجه این نکته باشیم، که قوانین عدلیه هم در همین مجلس نوشته شدند، ارزش کار مدرس ــ که در واقع کنترل و اصلاح دو قوه، از سه قوه بوده ــ بیشتر نمایانتر میشود.
بنابراین از نظر شما، مهمترین نقش آیتالله مدرس، ایستادگی در برابر استعمار، در نهاد مجلس است؛ اینطور نیست؟
قطعا اعتقاد به مشروعیت این نهاد و مقاومت برای حفظ سلامت و صحت آن توسط مرحوم مدرس، مهمترین ویژگی زندگی سیاسی اوست؛ چون احساس میکند که با حفظ سلامت مجلس، میتواند کل نظام را از خطر انحراف حفظ کند؛ به همین دلیل هر بلایی که بر سرش میآورند، مجلس را رها نمیکند، تا روزی که دیگر راهش نمیدهند!
بااینهمه، کسانی که روزگاری در برابر آیتالله شیخ فضلالله نوری ایستادند، نهایتا در برابر آیتالله مدرس هم صفآرایی کردند! تحلیل شما دراینباره چیست؟
بله، ولی هیچ وقت نتوانستند ادعا کنند که مرحوم مدرس مشروطهخواه نیست. علت مخالفت آنها با مدرس، وابستگیشان بود، درحالیکه با شیخ فضلالله، روی مبانی نظری مشکل داشتند؛ به همین دلیل در برابر مرحوم مدرس، از در سیاست وارد شدند.
آیا آیتالله مدرس، توانست میراث مشروطهخواهی اصیل را حفظ کند؟
اگر مرحوم مدرس و چند تن از رجال خوشنام نبودند، خط مشروطه کلا از تاریخ حذف میشد! تلاشهای مرحوم مدرس و امثال ایشان، باعث شد که آبروی مشروطه، تا حدی باقی بماند! امثال شهید حاج آقا نورالله نجفی و شهید مدرس، سعی کردند تا خط اصیل مشروطه را در مقابل استعمار خارجی و استبداد رضاخانی حفظ کنند، که از نظر من موفقیت مهمی است. بالاخره اینها با تلاشهایشان، نگذاشتند رضاشاه کل مشروطه را مصادره کند و آبروی آن را خریدند. نکته مهمتر این است که وقتی نهضتی شکست میخورد، مردم تا مدتها قدرت مبارزه و قیام را از دست میدهند و مرحوم مدرس نمیخواست چنین وضعی پیش بیاید و میخواست پیامدهای منفی این ناکامی را، تا جایی که میتواند کمتر کند؛ به همین دلیل در سنگر مشروطه ایستاد و مبارزه کرد تا به مردم بفهماند که دستاورد خون شهدای آنان، پایمال نشده و کسانی که مشروطه را به دست گرفتهاند، صاحبان واقعی آن نیستند. شاید بسیار کمخطرتر بود، که خود را از کل مشروطه و نظام کنار میکشید و میگفت: از ریشه فاسد است، اما با این کار، کلا جرئت قیام و انقلاب را از مردم میگرفت! مرحوم مدرس نمیخواست استبداد و استعماری که خود را پشت نقاب مشروطه پنهان کرده است، کورسوی امید به انقلابی همهگیر را در دل مردم خاموش کند؛ به همین دلیل ایستاد و مقاومت کرد و جانش را هم بر سر این امر گذاشت.
کد مطلب: 21455