جمهوری آذربایجان از ابتدا به قصد تجزیه ایران تشکیل شد/ گزارش همایش بینالمللی «بررسی تحولات قفقاز؛ گذشته، حال و چشمانداز فرارو»
در همایش بینالمللی «بررسی تحولات قفقاز؛ گذشته، حال و چشمانداز فرارو»، که از 21 آذر 1400 در پژوهشکده تاریخ معاصر آغاز شده، دکتر موسی حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر، گفت: جمهوری آذربایجان از ابتدا به قصد تجزیه ایران تشکیل شد. مسئله امروز و دیروز و جنگ اول و دوم، قراباغ نیست؛ اینها بخشی از سناریویی است که یکی از راهبردهای جدی آن تجزیه ایران است
به گزارش روابط عمومی پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر، همایش بینالمللی دو روزه «بررسی تحولات قفقاز؛ گذشته، حال و چشمانداز فرارو» با حضور محققان و پژوهشگران تاریخ معاصر و به همت پژوهشکده تاریخ معاصر و مؤسسه فرهنگی هنری فرهنگستان کاسپین در این نهاد پژوهشی آغاز شد.
دکتر احمدی: جنگ دوم قراباغ تازه آغاز شده است
در ابتدای همایش دکتر حسین احمدی، دبیر علمی همایش، در صحبتهایی گفت: اندیشه شکلگیری همایش پس از جنگ دوم قراباغ و تحولات آن و با توجه به تهدیداتی که امنیت ملی کشور ما را به خطر میانداخت، شکل گرفت. ضمن ارادت به پژوهشگران، ما فراخوان مقاله ندادیم، بلکه سفارش مقاله دادیم و از مجموع سی مقالهای که به دست ما رسید، 24 مقاله را انتخاب کردیم.
وی افزود: مجموعه مقالات چاپ و از این طریق ادبیاتی تولید خواهد شد که قابل استناد خواهد بود؛ چون ما گمان میکنیم بهترینها را در این مجموعه گرد آوردهایم، ضمن اینکه ممکن است برخی نیز به دلیل مشکلاتی از قلم افتاده باشد.
دکتر احمدی با بیان اینکه فکر میکند جنگ دوم قراباغ نه تنها حل نشده، بلکه آغاز آن است و دلایلش هم مشخص است، افزود: این تحولات ژئوپلیتیک و فرهنگی و اقتصادی تازه شروع شده، اما وقتی سادهاندیشانه میبینم که برخی میگویند سوتفاهمها برطرف شده، نگران میشوم.
او اظهار کرد: تا صحبت میشود، میگویند ما قرارداد امضا کردیم و فلان تعداد امضا داریم، اما هیچ کدام عملیاتی نمیشود. کشورهای قفقاز جنوبی فاقد مؤلفههای قدرت هستند. کشورهایی که مبانی قدرت نداشته باشند، تصمیمگیریهای مستقل ندارند؛ درنتیجه نه تنها بازیگر نیستند، بلکه همیشه میدان بازی در هر کجای شمال، جنوب و شرق و غرب هستند. تصور اینکه شما میتوانید با یک کشور فاقد مؤلفههای قدرت به صورت حداکثری ببندید، اشتباه است، حال چه بحرین باشد و چه قفقاز جنوبی.
وی در پایان گفت: ما ده سال قبل در این پژوهشکده کتابی چاپ کردیم که در آن، تمام مشکلات و مصائب این منطقه بیان شده است، اما بدان توجهی نشده است. بهترین کارشناسان پشت صحنه هستند، اما کارشناسی درونسازمانی شده است. ما برای سالهای آتی دیگر شاید نباشیم، اما اسناد موجود است.
دکتر حقانی: هدف از تشکیل جمهوری آذربایجان، تجزیه ایران است
در ادامه، دکتر موسی حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر و دبیر همایش، نیز پشت تریبون قرار گرفت و در صحبتهایی گفت: یکی از موضوعاتی که پژوهشکده تاریخ معاصر از ابتدا دنبال کرد، بحث مطالعات منطقهای و تحولات منطقه بود که البته در این زمینه سازمانهای مسئول میبایست ورود کنند. ما تا به حال بیش از پنجاه همایش در این زمینه برگزار کردهایم. دغدغهمان هم این است که ارزیابی دقیقی از موضوعات پیرامونی داشته و مشاورهای به افراد در میدان و مسئولان بدهیم.
وی در ادامه افزود: همانطور که اشاره شد، ماجرای قفقاز تازه شروع شده است .در همین اخبار چند روز اخیر هم زیاد در این رابطه شنیدهایم که مشخص است نقشه انگلیسی ـ روسی است و درباره آن ما زیاد تجربه داریم، اما این یک هشدار است که باید مراقب باشیم. مثل قرارداد گلستان ـ ترکمانچای که انرژی زیادی از ایران گرفت.
دکتر حقانی با اشاره به اینکه اینها سالها در این زمینه کار کردهاند و کتابهای درسیشان، که در پژوهشکده هم واکاوی شده، براین اساس تنظیم شده است گفت: این موج به شهرهای ترکزبان ما هم سرایت کرده است؛ مثلا در همین استادیوم آزادی و جاهای دیگر میبینیم که پرچمهای جعلی خارجی بلند میشود. ترکیه طی تاریخ هیچگاه با ما صادق نبوده؛ یا با ما در حالت مخاصمه بوده یا از پشت خنجر زده است و الان هم نقشآفرینی آنها دیده میشود.
وی اظهار کرد: ما واقعا نگران هستیم و دوست داریم تصمیمگیرندگان فعال در میدان، تجربه سیساله اخیر را خوب مرور کنند. ما نمیگوییم صد سال تاریخ ایران را بخوانند. در شماره 24 نشریه جنگل مطلبی درج شده با عنوان «افسانه دیرین یا نقل شیرین» که در آن به یک داستان اشاره میکند که منطقه قفقاز اسم آذربایجان روی خود میگذارد.
وی افزود: در این گزارش آذربایجان را یک عضو مهم ایران، منشأ انقلاب و جزء لاینفک مملکت میداند و قفقازیه جنوبی همه فارسی و ایرانیالاصل دارای زبان فارسی هستند، اما امروز اسم آذربایجان به خود گذاشته است و بعد آن را به داستان همسایه دیگر ربط میدهد.
دکتر حقانی در پایان گفت: جمهوری آذربایجان از ابتدا به قصد تجزیه ایران تشکیل شد. ما الان داریم میبینیم که اینها تجزیهطلبی را در خوزستان و شهرهای دیگر ما هم تشویق میکنند. پس مسئله امروز و دیروز و جنگ اول و دوم، قراباغ نیست؛ اینها بخشی از سناریویی است که یکی از راهبردهای جدی آن تجزیه ایران است. بحث آذربایجان مطرح شده، اما تجزیه کل ایران مدنظرشان است. انشاءالله ما با استفاده از کارشناسانی که عمری را به مطالعه و پژوهش در حوزه قفقاز صرف کردهاند برای روشن شدن هر چه بیشتر زوایای اتفاقاتی که در منطقه رخ میدهد تلاش کنیم.
دکتر صفرنژاد: موضوع قراباغ آتش زیر خاکستر است
دکتر داریوش صفرنژاد با موضوع «نتایج حضور تکفیریها و سلفیها در قفقاز» عنوان کرد: قفقاز به دو منطقه شمالی (جزئی از جنوب فدراسیون روسیه با یازده منطقه) و جنوبی (سه کشور مستقل آذربایجان، ارمنستان و گرجستان و سه کشور خودخوانده قراباغ، آبخازیا و اوستیای جنوبی) تقسیم میشود. تکفیریها و سلفیها در ابعاد و گونههای مختلف از سی سال پیش همزمان با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق با هدایت کشورهای مختلف در قفقاز شمالی ریشه دواندند و حتی ما اوایل دوره زمانی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در سه جمهوری خودمختار قفقاز شمالی شاهد اعلام استقلال آنها بودیم.
وی در ادامه افزود: در پشت جریانهای تفکیری در منطقه چچن، اینگوش، منطقه مابین داغستان و... آمریکاییها و بازیگران نیابتی عربستان، قطر، ترکیه و... قرار داشتند. امروز بعد از سی سال میوههای این اقدام مزدورانی هستند که در حدود ده منطقه دنیا برای جریانهای مختلف تکفیری میجنگند.
وی اظهار کرد: الان دیگر این جریان در منطقه قفقاز شمالی به شکل علنی جایی را در اختیار ندارد و فعالیتهایشان زیرزمینی و پشت پرده است، اما جریان اعزام مزدور به همه دنیا برقرار است. حضور این جریانهای تکفیری در منطقه قفقاز جنوبی به یک سال و سه ماه گذشته برمیگردد، اما در منطقهای در گرجستان که مرز قفقاز شمالی و جنوبی است، درهای وجود دارد به نام دره «پانکیسی» که یکی از مراکز آموزش نیروهای تکفیری در کره زمین است.
وی در ادامه افزود: جریانهای تکفیری در دنیای امروز خود را به دو بخش عمده تقسیم میکنند و اعلامشان هم این است که متأثر از دوران حضور پیامبر اسلام(ص) در مکه و مدینه هستند. یک دوران را دوران تبلیغ و دیگری را جهاد میدانند. وهابیت تکفیری خود را منتسب به دوران جهاد میداند و سلفیها خود را منتسب به دوران تبلیغ میدانند. در دوازده سال گذشته، اردوغان در ترکیه و با حضور میدانی جدی در سوریه، گونه جدیدی از سلفیت را پایهگذاری کرد که تکفیری شدند و اسمشان را میتوان سلفی اخوانی تکفیری اردوغانی گذاشت.
دکتر صفرنژاد با تأکید بر اینکه امروز ترکیه در چهارده کشور دنیا حضور نظامی و در حدود هشت کشور به طور مشخص لشکریان نیابتیاش بازی میکنند و سابقه این کارها هم به دوازده سال اخیر باز میگردد، گفت: سال گذشته اواخر مرداد 1399 یک مانور هوایی توسط ترکیه در باکو برگزار شد و بعد از مانور ترکها اعلام کردند که این اسکاتران هواپیماهای اف 16 را به عنوان امانت در باکو میگذارند.
وی در ادامه افزود: در 6 مهر 1399 مشاهده کردیم که ترکها با پشتیبانی هوایی پهبادها و نیروی زمینیشان خطشکنان اصلی نبرد قراباغ بودند. چند روز اول نبرد در رسانهها حضور اینها اعلام شد، اما بعد از چند روز اینها همه اسناد را پاک کردند. تولیدکننده بخشهایی از سلفیهای تکفیری سوریه ترکیه بوده است. اینها پنجهزار نفر به منطقه شمال غرب کشور ما فرستادند و هزار نفر هم از جمهوری خودمختار نخجوان فرستادند و بنایشان این است که از همان اول مرز ایران و ارمنستان را تغییر دهند که بعد از هشدار حضرت آقا و اعلام روسیه، قسمت اول کارشان معطل ماند و عقبگرد و از خاک ترکیه به سوریه رفتند.
وی در ادامه افزود: از این پنجهزار نفر خطشکن نبرد قراباغ در جبهه آذری، طبق آمار هفتصد نفر کشته شدند و هزینه قابل توجهی هم آذریها دادند. هم جمهوری اسلامی و هم روسیه نسبت به حضور این جریانهای تکفیری در آن مقطع هشدار جدی دادند. روسیه هم که میگوییم منظور جمهوری فدراسیون روسیه است که در سالهای اخیر هیچگاه در ادبیاتش اسقاط ایران در میان نبوده است.
در جنگ دوم قراباغ که 44 روز طول کشید، حضور نیروهای سلفی تکفیری به عنوان ارتش نیابتی و تجهیزات نیابتی و ترکیه تعیینکننده نتیجه نبرد بوده است. سابقه جنگ اول قراباغ هم نشان میدهد که آن زمان هم دو گروه نیروهای جنگجوی خارجی (پنجهزار نفر مجاهدین افغانی و پنجهزار نفر نیروهای مبارز چچنی) در جنگ حضور داشتند. الان در جمهوری آذربایجان دو قبرستان شهدای افغان و چچن یکی در باکو و دیگری هم منطقه حائل آذربایجان و ارمنستان است؛ یعنی همان زمان در جنگ اول هم اینها جنجگوی اصلی بودند.
تکفیریها هنوز در جمهوری آذربایجان وجود دارند. موارد زیادی دراینباره مطرح است و جمهوری آذربایجان برای حفظ موقعیتهای بهدستآمده در نبرد زمینی ناچار است از آنها استفاده کند؛ چون در این 44 روز فقط این افراد خوب جنگیدند. خط آخر هم ارتش آذربایجان و سپس مستشاران ترک و اسرائیلی بودند. نکته دیگر درباره برنامه آینده است؛ آنچه عنوان شده با توجه به ساختوسازها و عدم رغبت آذریها، پیشنهاد شده است که به نام اتباع ترکی، این نیروهای سلفی و تکفیری به این مکانها بروند و با خانوادهها ساکن شوند و تجارت و کشاورزی کنند و به عنوان نیروهای اجرایی از اینها قرار است استفاده شود.
وی در پایان گفت: پس باید حواسمان باشد در آیندهپژوهی شمال غرب کشورمان چنین جریانی در حال رسوب است و این جریان را اگر مورد توجه قرار ندهیم، با توجه به اینکه اردوغان بیحساب و کتاب از اینها استفاده میکند، فردا برای هر هدفی میتواند علیه جمهوری اسلامی از اینها استفاده کند.
گلکاریان: دولت ترکیه شمال غرب ایران بزرگ را در نقشه توران خود قرار داده
سپس قدیر گلکاریان از قبرس به صورت آنلاین با موضوع «بررسی نقش ترکیه در تحولات اخیر قفقاز» به ارائه مقاله خود پرداخت و طی سخنانی گفت: همانطورکه میدانید، در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، قفقاز یکی از مناطق بیثبات منطقه شد. کشورهای موجود این بخش جهان خطرات امنیتی بزرگی هم دارند و جنگهای زیادی بین آذربایجان و ارمنستان و روسیه رخ داد که هنوز هم آتش زیرخاکستر هستند و ممکن است دامن کشورهای مختلف از جمله ایران را هم بگیرد.
وی در ادامه افزود: این بیثباتی قفقاز جنوبی به عرصه رقابت کشورهای منطقه هم تبدیل شده که ایالت متحده، روسیه، اروپا، رژیم صهیونیستی، ایران و... در آن دخیل هستند. با تمام این اوصاف ظهور دولتهای استقلالیافته قفقاز چالشهایی را برای ترکیه ایجاد و در عین حال نقش آن را افزایش داد که امروز نقش ترکیه را در تحولات قفقاز میتوان تحلیل کرد.
گلکاریان یادآور شد: فروپاشی اتحادیه شوروی خطر صدساله شوروی را از بین برد، اما خطر ترکیه را بیشتر کرد و امروز ترکیه خود را بازیگر مهم در منطقه تصور کرده درحالیکه قبلا از دخالت در منطقه اجتناب میکرد، اما الان تغییر وضعیت داده است. طبیعتا نقش ترکیه در منطقه قفقاز و فعال بودن شرکتهای مختلف در آذربایجان، گرجستان و مراکز آموزشی مختلف در این کشورها، ارائه بورسیههای تحصیلی مجانی برای داوطلبان و آموزش نیروهای جوان کارآمد به عنوان دیپلمات در زیر چتر وزارت خارجه ترکیه و حضور مستمرشان در وزارت خارجه، کانالهای تلویزیونی ترکیه در آذربایجان، همه و همه در کنار انجام مانورهای دو جانبه و سهجانبه برای تحقق اهداف ترکیه است.
وی با اشاره به اهدای نقشه توران بزرگ به اردوغان گفت: متأسفانه هیچ واکنشی از سوی مقامات ایران و عراق و دیگر کشورهای منطقه در این زمینه ندیدیم. همه اینها ترکیه را به این اعتقاد کذایی سوق داده که نقشآفرینی سنجیده داشته باشد. بههرحال هر کشوری دنبال تثبیت منافع کشور خود است. ترکیه از گذشته و دوره عثمانی تا امروز و حتی از دوره تأسیس جمهوری توسط آتاتورک هیچگاه منطقه قفقاز را در پارامترهای سیاسیاش فراموش نکرده و بعد از دهه 1990م هم همه کارها باعث شد نقش ماندگار ترکیه در قفقاز ادامه یابد.
گلکاریان با بیان اینکه ترکیه زمانی پایگاه غرب در برابر شوروی شد، گفت: بعد از شوروی کانون ژئوپلیتیک اوراسیا تغییر کرد و اینها خودشان سعی کردند استراتژی جدیدی را ایجاد کنند. از سویی هم باید اعتراف کنیم که ترس از اسلام رادیکال یکی از بیمهای جدی پایگاه غرب بود که این هم ترکیه را تقویت کرد تا در سی سال اخیر به عنوان یک بازیگر فعال در منطقه قفقاز، خود را نشان دهد. تشکیل کشورهای تازهاستقلالیافته براساس الگوی ترکی و دموکراسی سکولار در ترکیه هم خود الگوهای تازهایی است که نقش و حضور ترکیه را در قفقاز هموارتر میکند.
وی دراینباره افزود: از سوی دیگر هم ترکیه به دلیل همسایگی با ایران و داشتن بیشترین مرز با کشور ما، به میزان قابل توجهی نسبت به تحولات داخل و خارج ایران حساس است. دولت ترکیه شمال غرب ایران بزرگ را در نقشه توران خود قرار داده و برای موقعیت استراتژیکش، فوریت سیاستهایش را در دو دهه گذشته اعلام کرده و خطوط این سیاستها این بوده که معیارهای سیاستهای ترکیه را در قبال منطقه تعیین کند.
این پژوهشگر اظهار کرد: حضور ترکیه هرچند شاید از نظر ما به عنوان یک رقیب مورد قبول نباشد، یک اولویت استراتژیک برای قفقاز است و اینها باعث شده است حتی ترکیه امنیت سیاسی خود را منتج به تحولات قفقاز بداند؛ یعنی امروز رسیدن به منافع ترکیه در شمال غرب ایران و تحریک اقوام ترک ایران و تلاش بر الگوسازی آذربایجان برای ترکهای ایران میتواند کشش ترکیه را گام به گام به سمت آرامش و تثبیت نیازهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی ترکیه قرار دهد.
وی با بیان اینکه تقویت وحدت ملی سه کشور هم برای ترکیه مهم است، افزود: اگر امروز ما با گرجستان مشکل داریم یا آذربایجان هرازگاهی خودنمایی میکند، تماما براساس همان چیزی است که آنها بازیگر نیستند، بلکه میداندار و زمینهساز اهداف ترکیه در منطقه هستند.
گلکاریان یادآور شد: در مجموع افزایش اهمیت قفقاز برای ترکیه توسط عوامل مختلف ایجاد شده؛ برای مثال سالها ترکیه تلاش کرد وارد اتحادیه اروپا شود، اما این امر محقق نشد و همین باعث شد که بیشتر به سمت منطقه بیاید. از سوی دیگر رخدادهای گذشته را اگر ببینیم، رئیسجمهور ترکیه بعد از فروپاشی شوروی مواضعش را هیچگاه کتمان نکرد. قفقاز جنوبی را میتوانیم هم در زمینه سیاسی و هم منابع طبیعی برای رونق اقتصاد ترکیه مهم بدانیم؛ چراکه میلیاردها دلار برای ترکیه درآمد ایجاد و در عین حال نیازهای اسرائیل و سایر کشورها را هم تأمین میکند.
وی در پایان اظهار کرد: ترکیه امروز دوست ما نیست، دشمنمان هم نیست، اما رقیب بلامنازع ماست. متأسفانه این اعتراف تلخی است که مسئولان ما تساهل و تسامح با چنین رقیبی را بهکرات اعمال میکنند و این خطای بزرگی است که چالشهای جدی برای کشور ما ایجاد خواهد کرد. ترکیه با ایجاد راهحلهای منطقهای میخواهد جغرافیای بزرگتری را ایجاد کند و این یکی از دلایل نقشآفرینی بزرگ در قفقاز است. تحرکات ترکیه و تنشهای منطقهای آذربایجان و ارمنستان در مرزها را نباید ساده نگاه کنیم و نسبت به اظهارات مسئولانشان نباید خوشباوری داشته باشیم.
کاوه بیات: قرارداد 1919 ایران و انگلیس به هیچ وجه به اهدافش نرسید
کاوه بیات، پژوهشگر ارشد قفقاز، با موضوع «دوره اول استقلال جماهیر قفقاز از منظر مناسبات ایران و انگلیس» طی صحبتهایی گفت: در دورههای جنگهای جهانی بین ایران و کشورهای مختلف و تبعات این جنگهای تمامعیار برای ایرانیان این پرسش مطرح شد که برای استقلال کشور بهویژه پس از اشغال بخشهای شمالی توسط قوای روسیه، چه بهرهای میتوانند از این شرایط ببرند.
وی در ادامه افزود: یک گروه با بیاعتنایی به مسائل داخلی و تعلل در پذیرش هر چه سریعتر اولتیماتوم، بهانه به دست روسها دادند که شمال ایران را اشغال کنند، پس از آن بر آن شدند که از طریق همراهی با آلمانها و عثمانی به سیطره روس و انگلیس در کشور پایان دهند. گروه دیگر رجال معتقد بودند که در این استراتژی تردید وجود دارد و میبایست کار دیگری انجام دهند. درهرحال طرفین جنگ منتظر مذاکره ایرانیان ننشستند، بلکه دامنه تحرکات سیاسی ـ نظامی خود را زیاد کردند.
بیات یادآور شد: ایران در آن دوره عرصه جنگ مهلک و خانمانسوز شد و بخشی از نیروهای داخلی به دنبال آلمان و عثمانیها مهاجرت کردند و بخشی در تهران همنشین متفقین شدند. این تجربه بحران، تغییر پایتخت و مهاجرت عدهای جز مصیبت برای ما چیزی نداشت و نه تنها روسها، بلکه دولت اول وثوقالدوله هم ضمام امور را بهدست گرفت. البته او پس از مدتی مجبور به کنارهگیری شد و تلاشهای سیدضیاءالدین طباطبائی هم در زمینههای مختلف با واکنشهای تند روبهرو شد.
وی با بیان اینکه سقوط دولت اول وثوقالدوله راه را برای سیاستی هموار کرد که به بحران مهاجرت و گسترش دامنه مداخله نظامی متفقین در ایران منجر شد، افزود: در این دوره یک سال و نیم دولت بریتانیا برای مقابله با آلمان و عثمانی به قفقاز و شمال خراسان لشکر کشید و آسیبهای ناشی از آن از هر لحاظ ابعاد فراوانی داشت، اما فقط ما اینجا به یکی از جوانب آن میپردازیم.
بیات در ادامه یادآور شد: با فروپاشی امپراتوری روسیه و شکست عثمانی ترسیم مجموعه نقشههای سیاسی برای تعیین تکلیف این بخش به نحوی که تأمینکننده منافع بریتانیا باشد، رواج یافت. در این حوزه از سوی مراجع بریتانیا آرای زیادی مطرح شد؛ برای نمونه در اواخر دسامبر 1915 در چهارچوب سیاست بریتانیا برای تشکیل یک حکومت فدرال تلاش شد.
وی همچنین اظهار کرد: قرارداد 1919 ایران و انگلیس به هیچ جه به اهدافش نرسید؛ چون با تحولات منطقه در کمتر از یک سال و شروع تلاشهای مصطفی کمال برای ایجاد دولت ترک، عمر لحظه رخنمایی بریتانیا را لااقل در حوزه شرق نزدیک بهسر آورد و این قرارداد دیگر توجیهی نداشت و به مرگ رسید، اما همین دوره کوتاه هم در تغییر نگاه مسئولان و نوع نگاه بازیگران منطقه اثرگذار بود. در همین دوره سیدضیاءالدین طباطبائی توانست رشته مذاکراتی با سیاسیون باکو برای تشکیل یک ائتلاف ایجاد کند که در خور توجه بود؛ هرچند به نتیجهای نرسید.
بیات یادآور شد: سی سال بعد از فروپاشی شوروی درحالیکه بریتانیا از مهمترین شرکای باکو محسوب میشد، تحرکات مشابهی با همان هدف دیرینه مهار روسیه دیده میشود که اگر قصد و نیّت مقابله در کار باشد، باید مورد توجه قرار بگیرد.
دکتر حسین احمدی: پس از حذف تروتسکی، هویتسازی برای آذربایجان صورت گرفت
دکتر حسین احمدی نیز با موضوع «هویتسازی شوروی برای آذربایجان» طی صحبتهایی گفت: در بحث هویتسازی شوروی برای آذربایجان کوتاه عرض میکنم پس از پیروزی انقلاب روسیه و مرگ لنین، کارزار بین تروتسکی آتشین و وطنخواه و استالین متعادلتر، به حذف تروتسکی منجر شد و براساس مستندات، از آن زمان بود که هویتسازی برای آذربایجان صورت گرفت.
وی در ادامه افزود: استالین میگفت برای ما قفقاز و آسیای مرکزی خطر حوزه تمدنی و دینی از جانب ایران و دوم مایههای ترکیسم دارد؛ پس اینها بحث قومگرایی را راه انداختند؛ البته زمانی که تروتسکی زنده بود، اینها الفبا را به ترکی تغییر دادند اما چون این ترکی با ترکیه گره میخورد، در سال 1937 الفبا را سریلیک و تمام منابع فارسی و عربی را هم نابود کردند و حتی اگر کسی قرآنی هم داشت، اعدام یا به سیبری تبعید میشد. بنابراین آذریسم جغرافیامحور ترسیم، درحالیکه ترکیسم نژادمحور شد.
دکتر احمدی با بیان اینکه رضاشاه اشتباه استراتژیکی را انجام داد و آن هم این بود که منطقه قرهسو یا آرارات را به آتاتورک واگذار کرد و این اتصال صورت گرفت، افزود: در این مبانی تئوریک روسها نجاتدهنده و برادر بزرگ و ایران معادل فارس شد. هرجا نام ایران آمد با فارس برابری و یک پسوند و پیشوند ضدارزشی به آن اضافه شد. حتی در مانیفست حزب توده هم چنین چیزی هست. پس آذربایجان را از حوزه تمدنی ایران جدا کردند و هویت آذری در برابر هویت ترکی و فارسی قرار گرفت.
وی همچنین اظهار داشت: حمله به پیغمبر(ص)، ازدواج محارم و دلایل پذیرش اسلام توسط ایران به نادرست نیز توسط اینها به صورت شبهه مطرح شد؛ از نظامی گنجوی تا خواجه نصیر طوسی به هویت آذری منتسب شد که هیچ قرابتی با آذریها ندارند. کتاب خسرو و شیرین به زبان روسی در همان دورهها تولید شد و این کتاب و سایر محتواها مثل مجلات و دیگر کتابها تولید و اینها بعدا توسط آکادمیهای ازبکستان و آذربایجان جا افتاد.
این پژوهشگر تاریخ یادآور شد: بنابراین شوروی در این دوره برای آذربایجان دولتسازی کرد، وجه تسمیهها را تغییر داد، اما ترمولوژیشان بعد از فروپاشی به هم ریخت و آذریسم، که دشمن ترکیه بود، دشمن اولشان را ایران قرار داد.
وی با بیان اینکه بعد از مدتی دیگر اینها کلا ایران را هدف قرار دادند، گفت: سؤالاتی که در کتابهایشان آمده واقعا تنفر نسبت به ایران را دامن میزند. در این کتابها ایران و فارس را خطرناکترین دشمن میدانند، بههرحال کتب درسی زبان گویای حاکمیت است. در همین ایران خودمان کتابهایی چاپ میشود که علیه ایران است و آذریها را جدای از ایران میداند.
عابد اکبری: سیاست مشاهدهگرانه ایران در قبال قراباغ را نمیتوان توجیه کرد
دکتر عابد اکبری، کارشناس ارشد مسائل اروپا، درباره نقش فرانسه در تحولات اخیر قفقاز عنوان کرد: ما سه نوع بازیگری را برای هر نوع بازیگری میتوانیم در یک مناقشه برشمریم؛ یک دسته از بازیگران کسانی هستند که درگیر یک تنش یا بحران هستند که در مناقشه قراباغ، آذربایجان، ارمنستان و گرجستان چنین نقشی دارند. بازیگران نوع دوم مداخلهگر هستند که با انگیزههای مختلف در مناقشهای مداخله میکنند و بازیگران دسته سوم کسانی هستند که درست است تأثیر میپذیرند، اما نقش یک مشاهدهگر را به دلایل مختلف دارند
وی در ادامه توضیح داد: درباره نقش فرانسه در مناقشه قراباغ باید گفت که نوع تفسیر فرانسه در یکی از این دستهها باید براساس تحلیل بر متغیرهایی باشد که بر نوع بازیگری فرانسه در این مناقشه اثرگذار است. پنج متغیر را من کوتاه بیان میکنم: اولا نقش لابی ارامنه در ایالات متحده است که نظام لابیگری در آمریکا و تأثیر آن بر روابط فرآتلانتیکی خیلی مهم است؛ چراکه تا پیش از روی کار آمدن ترامپ در آمریکا انگیزههای زیادی برای متحدان اروپایی داشت.
وی با بیان اینکه فرانسه نقشی سنتی برای خود در اروپا به صورت مداخلهگر صلحجو قائل بود که در مناقشات بینالمللی دخالت کند، افزود: سپتامبر 2019 مکرون در اجلاس سفرای فرانسه در اقصی نقاط جهان صحبتهای مهمی کرد. او آنجا به سفرا گفت که ما کجای دنیا قرار داریم و این هویت اروپایی که قرار بود نقشآفرینی کند، کجاست. اینجا مکرون تأکید بر نقش مداخلهگر صلحجوی فرانسوی دارد که باید بیاید و نقشآفرینی کند.
اکبری اظهار کرد: البته در قبال همین مناقشه قراباغ به جای این نقش، فرانسویها به دنبال این بودند که اتفاقات را توجیه کنند و بازیگران درون و پیرامونی را مقصر جلوه دهند و خود را متقاعد کنند که حال لزومی ندارد وارد شوند. متغیر دوم تأثیرگذار پس همین است که فرانسویها را محافظهکار نشان میدهد.
وی در ادامه افزود: بحث سوم اتحاد فرانسویها با روسها و آمریکاییها در سالهای گذشتهتر بوده است. ترامپ یک نقطه عطف تاریخی در روابط فراآتلانتیکی داشت. در کنار این موضوع درونگروهی فرانسه و روس یک متغیر دیگر روابط فرانسه و روسیه داریم که مستقل در طول حداقل صد سال گذشته بر تحولات دروناروپایی و پیرامونی تأثیرگذار بوده است. روابط فرانسه و روسیه، بهویژه بعد از خروج آمریکا از افغانستان، تأثیر بسیار زیادی روی رفتار منطقهای روسیه گذاشت. ما شاهدیم که این رفتار در سه سال 2018، 2019 و 2020 به صورت خاصی بوده و شاهد این مدعا نوع نگاه روسیه به شانگهای و تحولات آینده است.
وی با بیان اینکه متغیر آخر روابط فرانسه و ترکیه است، گفت: من اسم مکرون و اردوغان را دو بلاگر اینستاگرامی میگذارم که رفتار اینها را اگر تحلیل هم بکنیم، اگر با هم بحث هم بکنند، باز هم هر دو برنده هستند و این دو با فهم این موضوع در بحث کاریکاتورها، انتخابات سال آینده میلادی فرانسه یا حمله ترکیه به سوریه و... سطح منازعه را ارتقا داده و توهینهای رکیک مقام عالیرتبه نیز به هم میکنند، اما بیشتر دنبال این هستند که خود را بازیگر تأثیرگذارتر جلوه دهند.
اکبری یادآور شد: همه این پنج متغیر را که کنار هم قرار میدهیم، به یک جمعبندی میرسیم و آن این است که فرانسویها شاید در دورههای پیشتر نقش یک کنشگر مداخلهگر را در مناقشه قراباغ ایفا میکردند، اما امروز به یک کنشگر مشاهدهگر تبدیل شدهاند و چشماندازی هم که برایشان در منطقه است بیشتر به سمت مشاهدهگری است تا مداخلهگری.
وی در پایان گفت: شاید این سیاست و نوع کنشگری مشاهدهگرانه برای فرانسویهایی که این فهم را کردند که قراباغ اولویت پایینتری داشته و خواهد داشت، باشد. شاید فرانسه قراباغ را در همسایگی دور خود میبیند، اما سیاست مشاهدهگرانه ایران در قبال قراباغ را نمیتوان هیچ جوری توجهی کرد که به نظر میرسد میبایست به شکل دیگری به این موضوع نگاه و نقش فعالتری را برای سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران انتظار داشته باشیم.
علی علیبابایی: استالین از بزرگترین دشمنان فرهنگ ایرانی بود
بخش دوم همایش در روز اول با سخنرانی دکتر علی علیبابایی، عضو هیئت علمی بنیاد دایرهالمعارف اسلامی با موضوع «تأثیر نوشتههای باکویی بر ایرانستیزان» آغاز شد. وی در صحبتهایش گفت: در زمان استالین ترجیح تاریخسازان شوروی این بود که بگویند کشور جمهوری آذربایجان نیاکانی غیر ترک دارد، مثل کاسبیها، مادها و... .
وی در ادامه افزود: استالین یکی از بزرگترین دشمنان فرهنگ ایرانی در ابتدای سده بیستم بوده است. او تا اندازهای نگاه ناقص و آگاهیهای سطحی نسبت به تاریخ ما داشت و همین آگاهیها همراه کینهای که از ایرانیان داشت، ضرباتی به فرهنگ و تمدن ایرانیان زد. تاکنون پژوهش مستقلی در ایران صورت نگرفته که مشخص شود ریشه کینه استالین از ایرانیها چه بوده است، اما ممکن است تبلیغات نادرست از ایران در کشور گرجستان باشد.
وی در ادامه افزود: استالین اما توجه ویژهای به تاریخ ایران و آسیای میانه داشته و همه اینها به نوعی به ضرر ما ایرانیها تمام شده است. پس از مرگ استالین و روی کار آمدن خروشچوف، فضایی برای برخی اقوام زیردست روسها بهوجود آمد و مورخان باکو کوشش کردند بخشی از هویت ترکی خود را احیا و تاریخسازی زمان استالین را مشخص کنند؛ بنابراین به اینها اجازه داده شد که نیاکان ترک خود را معرفی کنند.
دکتر علیبابایی در پایان گفت: براساس کتابهایی که در ایران منتشر شده، نشان داده شده است که این هویتسازی ترکی یک کنش برنامهریزیشده بوده و اینگونه جریانهای قوم و قبیلهگرا در ایران با یک کنشی سود جستند، اما متأسفانه در سالهای اخیر برخی از تاریخنگاران یا پژوهشگران صهیونیست مثل برندا شیفر گفتند که این کنش برنامهریزیشده نبوده، بلکه در حقیقت واکنشی به ظلمهایی بوده که در حق برخی تیرههای ایرانی صورت گرفته است. اما آنچه ما میدانیم این است که همه اینها برنامهریزی شده بوده و به هیچ عنوان واکنشی نبوده است.
احمد کاظمی: دالان زنگزور طرحی برای از بین بردن تشیع است
دکتر احمد کاظمی نیز طی صحبتهایی عنوان کرد: اساسا ما در قفقاز بعد از فروپاشی شوروی دو نوع بازنمایی داشتیم: یکی مربوط به ایران بود. در بحث مناقشه قراباغ، دستگاه تبلیغاتی جمهوری آذربایجان و ترکیه یک روایت جعلی، ناسپاسانه و بیاساس از ایران مطرح و ادعای بیاساس حمایت ایران از ارمنستان را بیان میکرد.
وی در ادامه افزود: دومین روایت که قدری در رسانهها مغفول مانده درباره نوع مواضع ما درباره مناقشات قراباغ است. این روایتها در داخل و خارج اینطور مطرح میشود که ترکیه به عنوان ناجی جمهوری آذربایجان به خاطر مناقشه قراباغ روابطش را با ارمنستان برقرار نکرده و مرزها را بسته است.
کاظمی اظهار داشت: واقعیتهای مناسبات ترکیه مشخص میکند که این هم یکی از دروغهای بزرگ در زمینه مناقشه قفقاز است و اساسا اختلافات ترکیه و ارمنستان ربطی به قفقاز ندارد و اساسا کل جمهوری آذربایجان یک ابزار برای پیشبرد اهداف ترکیه است و ترکها بارها این را در رفتارهایشان نشان دادند. اگرچه این امر ورای بمباران تبلیغاتی جمهوری آذربایجان و طرفدارانشان مغفول مانده است.
وی در ادامه افزود: از سال 1994 تا همین امروز تحرکات ترکیه در این خصوص را میتوان در سه مقطع ارزیابی کرد: از مقطع 1994 تا 1999 که ترکیه با حمایت سیاسی جمهوری آذربایجان به دنبال ایجاد طرح سازشی بود که ضمن اینکه مناقشه ارمنستان و آذربایجان را سامان دهد در پوشش مناقشه مرزهای ارمنستان و ترکیه را رسمیت بخشد و زمینه ایجاد خطوط انرژی در منطقه را فراهم کند.
دکتر کاظمی افزود: از سال 2000 تا 2008 ترکیه یک روش مسالمتآمیز دیگر را امتحان میکند؛ مناقشه قراباغ را کنار میگذارد و کمیسیون آشتی تشکیل میدهد؛ بنابراین در این هشت سال در دستور کار مذاکرات قراباغ کاری نداشته است.
وی اظهار کرد: مناقشه قراباغ امروز حل نشده، بلکه در چهارچوب روسها پیچیدهتر هم شده، اما برای جمهوری آذربایجان هم دیگر اهمیتی ندارد. اینکه مقام معظم رهبری گفتند: قراباغ باید آزاد شود، باز هم این اتفاق نیفتاده است. این هم به خاطر منافع و امیال عثمانی ترکیه است که دارد بحث دالان زنگزور را اجرا میکند که از مناظر مختلف خطر دارد.
کاظمی در پایان گفت: تمام آنهایی که در کشور ما دلسوز تشیع هستند، بدانند که دالان زنگزور یک طرح برای از بین بردن تشیع است. یکی از بزرگترین خیانتهای دولت علیاف استحاله آذربایجانگرایی بوده است. اینها این موضوع را کنار گذاشتند و خود را در پانتورانیسم اردوغان حل کردند.
محمد طاهری خسروشاهی: علاقه سرشار نظامی به تمدن ایرانی/ عشق سوزان با بارقههای مسلمانی
دکتر محمد طاهری خسروشاهی از تبریز با موضوع «جایگاه نظامی در شعر و ادب فارسی» طی صحبتهایی گفت: ابعاد فاجعه جدایی قفقاز از ایران چنان وسیع است که بعد از گذشت دو سده هنوز خاطرهاش دل هر ایرانی را به درد میآورد. موضوع سخنرانی من بررسی واکنش ادبیات فارسی و موضعگیری شاعران و سخنوران ایران و آذربایجان در برابر اشغال هفده شهر ایرانی قفقاز است.
وی در ادامه افزود: البته سالها پیش اینجانب با تألیف کتاب «فصلهای تاریکی»، که به همت انتشارات مؤسسه مطالعات ملی ایران منتشر شد، در حد و به سهم خود به حسرت جدایی قفقاز از ایران و اهمیت این موضوع اشاره کردم.
دکتر طاهری با بیان اینکه جدایی قفقاز از خاک ایران ساکنان آن دیار را در نوعی سرخوردگی ناشی از یأس و ناامیدی گرفتار کرد، افزود: در این ایام خشم ایرانیانی که در قفقاز اسیر پنجه بیگانه شده و آوارگانی که به این سوی ارس پناه آورده بودند، فزونی میگرفت و جامعه عصر قاجار آماده یک انفجار شد، شعر و ادب فارسی هم به واکنش پرداخت و با ورود به عرصه اجتماع به صحنه آفرینش کشیده شد.
وی در ادامه توضیح داد: زمانه زندگی نظامی گنجوی دوران جنگ و جدالهای عقیدتی و کلامی است. شکایت از اوضاع نابسامان بارها در آثار نظامی حکیم پیر گنجه آمده است. آنچه درباره نظامی باید گفت زندگی او در محیط مذهبی است. اهالی شهر از اقوام گوناگون بهرغم نژادها و تبارهای مختلف، در عقاید دینی خود سختی و استواری نشان میدادند.
دکتر طاهری یادآور شد: ظاهرا این سختگیری به حدی بوده که کسانی را که از آنها نبودند در بین خود راه نمیدادند. در این میان زندگی در خانواده مذهبی و کنارهگیری از مادیات و سبک خاص خود که خودش نیز بدان اشاره دارد، درباره زندگی نظامی وجود دارد.
وی همچنین یادآور شد: تعمق در شعر او نشان میدهد که او در حیات شخصی خود نیز پایبند اصول اسلامی و ضوابط شرعی است و در انتقال آن به مخاطب هم اهتمام دارد. او تا پایان عمر برخلاف روال مردم زمانه، هرگز لب به شراب نزد و هیچگاه نشد که پادشاهی در حضور او مجلس عیش بیاراید.
دکتر طاهری با اشاره به اینکه از دیگر مضامین اندیشههای او احساس پاک میهندوستی و علاقه وافر او به ایران همچون فردوسی بزرگ است و عشق سوزان او در حالی اوج میگرفت که همراه بارقههای مسلمانی بود، توضیح داد: مخالفان چنان کارهایی میکنند تا جایی که برای او دیوان جعلی شعر به زبان ترکی ایجاد میکنند. او به سبب رشد در محیط گنجه علاقه سرشار به تمدن ایرانی داشت و خود را از بهرهمندی متون درجه یک ایرانی بینیاز نمیدید. در این میان مطالعه تاریخ باستان بهویژه انس او با شاهنامه و کتاب کلیله و دمنه و سیاستنامه خواجه نظامالدین طوسی برایش جایگاه برجسته دارد. کوتاه سخن آنکه با تمام تلاشهای که از سوی زبونان و سستعنصران از جهت انتصاب نظامی به فرهنگ غیرایرانی صورت میگیرد، هنوز آواز این کبک دلبر به گوش میرسد که آمدگان و رفتگان را بر سر مزار نظامی به لحن عبرت نصیحت میکند.
مسعود عرفانیان: چطور صدها هزار جلد کتاب در آذربایجان از رونق افتاد
دکتر مسعود عرفانیان، پژوهشگر ارشد مسائل قفقاز، با موضوع «اقرار علیف تاریخنگاری مستقل و حقیقتجو» عنوان کرد: در سالهای پایانی دهه 1936 اتحاد جماهیر شوروی شاهد رویدادهای تلخ و دردناکی بود که لطمات جبرانناپذیری به فرهنگ و تاریخ و ادب از آن جمله آذربایجان وارد کرد.
وی دراینباره افزود: زمانی که استالین در رأس قدرت بود، به اقداماتی دست زد که در کنار تسویههای فیزیکی بسیاری از مردم اتحاد شوروی از ردههای مختلف حزبی، کارگر، دهقان و...، برچسبهای اتهامی از جمله جاسوسی نیز به آنها زد و آنها را به اردوگاههای کار اجباری در بدترین مناطق شوروی از جمله سیبری فرستاد.
وی همچنین افزود: شخصی چون میرجعفر باقراف با نفوذ زیاد در جمهوری آذربایجان خودش یکتنه همه فعالیتهای جمهوری را زیرنظر داشت. از جمله آکادمی علوم جمهوری آذربایجان در آن دوره هر فعالیتی که داشت، جزئیاتش را در اختیار باقراف میگذاشتند.
عرفانیان یادآور شد: کسانی مثل حسین جاوید، احمد جواد، روحالله آخوندف، تقی شهبازی و... جزء کسانی بودند که مورد خطاب میرجعفر باقراف بودند. احمد جواد همان شاعری بود که سرود کنونی جمهوری آذربایجان سروده او بود.
این پژوهشگر قفقازشناس در ادامه همین سیاستها گفت: اینها به طور کلی سعی در زدودن و پاک کردن تمام عناصر ایرانی موجود در تاریخ آذربایجانیها داشتند و با اقدامی هم که در جهت تغییر الفبا در چهار مرحله انجام میدهند در سال 1922 رسما الفبای عربی را که آنجا مرسوم بوده، میپذیرند، اما در سال 1928 الفبای لاتین را جایگزین میکنند که تا چند سال ادامه دارد.
وی افزود: باز همان الفبا را با اندکی تغییر و در سال 1940 الفبای سیریلیک را که کامل برگرفته از روس هست، راه میاندازند و بعد دوباره برمیگردند به الفبای لاتین و همه اینها گسستگی بین نسل جدید و فرهنگ گذشتهشان ایجاد میکند؛ یعنی صدها هزار جلد کتاب به سیرلیک و عربی و لاتین آن زمان در کتابخانهها افتاده که هیچ کس قادر به استفاده از آنها نیست.
عرفانیان توضیح داد: ما در همه منابع موجود میبینیم که بسیاری تغییرات از جمله تبدیل قراباغ به قاراباغ درست نیست. منابع زیادی ما داریم که قراباغنامهها هستند که نوشته افراد مختلفیاند و بخشی از اینها را دکتر احمدی تصحیح و در ایران چاپ کرده است. ما در منابعی که در دسترس است از جمله حبیبالسیر میبینیم که در تمام این کتاب هیچ جا از «قره» یا «قارا» استفاده نشده و همه جا از «قرا» استفاده شده است.
جهانگیر کرمی: یکی از تغییرات آینده میتواند بازتعریف قدرت ترکیه و کمرنگ شدن قدرت روسیه باشد
دکتر جهانگیر کرمی، استاد دانشگاه تهران، درباره «تأثیر سیاست اوراسیاییگرایی روسیه بر قفقاز» عنوان کرد: اتفاقاتی که در دو سال اخیر رخ داده نشاندهنده تحولات مهمی در حوزه ژئوپلتیک قفقازی است و این موضوع مستلزم این است که ما درک و دریافت درستی نسبت به مسائل سیاسی داشته باشیم. شاید یکی از مسائل مهم این باشد که بتوانیم سیاست روسیه را در این زمینه تحلیل کنیم.
وی در ادامه افزود: روسیه برای تداوم ثبات راهبردی جهانی نیازمند شناسایی بینالمللی است که باید از سوی قدرتهای بزرگ صورت بگیرد که طبیعتا یکی از حوزههای بزرگ اوراسیا است. اما در اینجا یک تناقض در سیاست خارجی روسیه بروز میکند و این تناقض در ارتباط با قدرت نظامی و حقوق بینالملل است.
دکتر کرمی یادآور شد: اولویت اول سیاست خارجی روسیه، اوراسیا بوده و در سال 2000 در یک سند بر این اولویت تأکید و و برای آن یک سری ساختارهایی ایجاد شده است. روسیه در این منطقه با چالشهای مختلفی روبهرو بوده که رفتن کشورهای منطقه به سمت قدرتهای غربی، همینطور فشار غرب و نهادها و ورود آنها به سیاست اوراسیایی از جمله آنهاست.
وی در ادامه افزود: سومین چالش هم بحث افراطگرایی، جداییطلبی و تروریسم است که روسها را آزار میدهد، اما روسیه در مقابله با این چالشها مجموعهای اقدامات را انجام داده و علاوه بر آن سازوکارها، به اقدام نظامی متوسل شده است؛ برای نمونه از همان ابتدای شکلگیری کشورهای مشترکالمنافع، در موضوع تاجیکستان و بعد هم موضوع گرجستان از این حربه استفاده کرده و شاید پرمسئلهترین مورد بهکارگیری نیروی نظامی در اوکراین بوده است.
این استاد دانشگاه یادآور شد: در سال 2014 که روسیه علیه دولت اوکراین متوسل به زور شد، ما شاهد تحولی هم در سیاستهای اوراسیایی روسیه بودیم. بر مبنای همین تحول، طرحی به نام طرح اوراسیای بزرگتر ایجاد و یک پارادایم شیفت در سیاستهایشان مطرح میشود. مهمترین مؤلفهها فراتر رفتن در قلمرو شوروی سابق و همکاری در طرحهای مشترک منطقهای و از جمله مشارکت با کشورهایی چون چین و پذیرش کشورهایی چون پاکستان و در سالهای اخیر هم جمهوری اسلامی ایران است.
وی با بیان اینکه در حوزه دریای سیاه، روسها قائلاند که همچنان بر اقتدارشان بایستند، گفت: از سال 2014 که مبنای تحول سیاست اوراسیایی روسیه است، ما شاهد تحول تدریجی در نگرش به آسیای مرکزی هم هستیم. نخستین اقدام جمهوری آذربایجان در سال 2016 برای تصرف سرزمینهای خود شاید اولین علامت تغییر سیاست روسیه در منطقه بود.
دکتر کرمی یادآور شد: سال 2017 شاهد توافق ارمنستان و اروپا بودیم و سال 2018 تحولات داخلی ارمنستان و روی کار آمدن هاشمیان و جریانهای داخلی برای گسستن از روسیه و روی آوردن به اتحادیه اروپا صورت گرفت. بهتدریج حمایت ترکیه از جمهوری آذربایجان و اسرائیل هم بیش از گذشته تداوم یافت و نهایتا تبلور آن در جنگی که در پاییز 2020 شاهد آن بودیم رخ داد.
وی با اشاره به اینکه پیامدهای این تحول به نظر میرسد منجر به این میشود که نقش ترکیه بیش از گذشته در منطقه افزایش پیدا کند، گفت: در مسائل خاورمیانه، شمال آفریقا و مدیترانه تا جایی که مربوط به روسیه و به طور غیرمستقیم با یونان و قبرس هم مرتبط میشود، طبیعتا روسیه در آینده با یک ترکیهای که جدیتر در مسائل منطقهای ورود خواهد کرد، روبهرو خواهد شد.
دکتر کرمی یادآور شد: یک تغییر در آینده بازتعریف قدرت ترکیه و کمرنگ شدن قدرت روسیه میتواند باشد، اما شاید بتوان گفت که ما نمیتوانیم به راحتی از افول قدرت روسیه در حوزه قفقاز صحبت کنیم؛ چون هنوز ابزارهای زیاد و نقش تعیینکنندهای در منطقه دارد، اما از آن طرف هم نمیتوانیم این اتفاقات را نشاندهنده قدرت جدیدی در روسیه بدانیم. واقعیت این است که شرایط منطقه، بینالملل و حتی داخلی روسیه تغییر کرده و به نظر میرسد این تحول در سیاست اوراسیایی و قفقازی را باید عمدتا در چهارچوب درک و دریافت روسها نسبت به شرایط مختلف بدانیم.
وی در پایان گفت: در پایان این شرایط برای ایران پیامدهای زیادی در بحث نقش ایران در طرح 3+3 و مسائل دیگر مطرح است و به نظر میرسد که اگر جمهوری اسلامی ایران به مسائل داخلی و مرزی و منطقهای مجاور خود توجه جدی نکند و آنها را در اولویت قرار ندهد، در آینده و در حوزههای منطقهای بهشدت به چالش طلبیده خواهد شد.
صادق چگینی: نتیجه مانور نظامی ایران، کنار گذاشته شدن قرارداد دالان زنگزور بود
در بخش پایانی همایش دکتر صادق چگینی، کارشناس ارشد مسائل قفقاز، با موضوع «چشماندازهای گشایش راههای قفقاز» در صحبتهایی گفت: جمهوری آذربایجان مجری اصلی سیاستهای اسرائیل در خصوص تنشهای یک دهه اخیر بوده و از سویی هم جنگ اول و دوم قراباغ به این سمت رفت که کشورها برای بازدارندگی و مراقبت از مرزهای خود، به تجهیز خودشان بپردازند.
وی در ادامه افزود: بنابراین جمهوری اسلامی ایران هم بیتأثیر از مسائل نبوده، اما اصل قضیه به مانورهای انجامشده و خروج آمریکا از افغانستان مربوط میشود تا ایران را وادار کنند از طریق افکار عمومی وارد افغانستان شود و منازعات افغانستان با طالبان بالا بگیرد و ایران وارد این فاز شود در صورتی که ورود ایران هم به این منطقه یک چالش جنگی و امنیتی شدید در منطقه ایجاد کند تا منجر به جنگ قومی و مذهبی هم شود و تمام نیروهای مختلف در پنجشیر مورد هدف قرار بگیرند.
وی با اشاره به طراحی تروریستی در خاک کردستان برای ایران همزمان با ورود به افغانستان گفت: براساس این طرح همزمان با ورود ایران به افغانستان نیروهای بیگانه میتوانستند وارد شهرهای مرزی ما شوند و تنشهایی هم در سوریه، عراق و لبنان ایجاد شود و مرزهای ایران دچار چالش گردد؛ بنابراین ایران اگر وارد افغانستان میشد در پنج جبهه وارد درگیری مسلحانه شده و عموما قدرتی برای مراقبت از مرزهای خود نداشت.
صادق چگینی با اشاره به انتقال انرژی گاز خزر از کف دریا به ترکیه و در نهایت اروپا گفت: اگر این اتفاق میافتاد، ایران گلوگاه اقتصادیاش را از دست میداد و بخشی از امنیت ملی ما در حوزه اقتصاد پایدار تحت تأثیر قرار میگرفت.
وی درباره مانور تهاجمی رزمی متحد ارتش و سپاه جمهوری اسلامی ایران پس از 43 سال و اثرگذاری آن در منطقه گفت: مانور فوقالعاده ایران باعث شد هم اسرائیل و هم ترکیه و دیگر کشورها کنار بکشند. همزمان آذربایجان به این نتیجه رسید که با تکیه بر دیگر کشورها نمیتواند برای خود امنیت ایجاد کند. این مانور صرفا برای تمرین نظامی نبود، بلکه یکی از دلایلش حرکت برخی کشورها به سمت آذربایجان بود.
وی دراینباره افزود: ایران بهناچار میبایست این مانور را در قالب برنامهای منسجم پیگیری کند که البته بزرگترین مانور شمال غرب نیز محسوب میشد و نتیجهاش هم این شد که قرارداد نُهگانه دالان زنگزور، که برای ترکیه و آذربایجان بود، کنار رفته و ایران بهراحتی بتواند منافعش برای مسیر اقتصادی به سمت اروپا را پیگیری کند.
چگینی در پایان با اشاره به هزینه چهلمیلیارددلاری ترکیه برای گاز خزر و انتقال آن به اروپا گفت: این برنامهریزی از سوی ترکیه صورت گرفته تا هم انرژیاش تأمین شود و هم درآمد سرشاری از مسیر ترانزیت انرژی به اروپا بهدست بیاورد.
گزارش دومین روز از همایش بینالمللی «بررسی تحولات قفقاز؛ گذشته، حال و چشمانداز فرارو»:
در شروع همایش دکتر موسی حقانی، رئیس همایش و رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر، در ارتباط با صحبتهای مقام معظم رهبری با جامعه پرستاری در روز گذشته گفت: مقام معظم رهبری در صحبتهایشان از جنگ روایتها گفتند. به واقع یکی از حوزههایی که در آن جنگ روایتها جریان دارد، همین تاریخ معاصر است. الان حدود بیست جریان معارض در حوزه تاریخ معاصر در حال تاریخنگاری است که ما باید با همه این جریانها آشنا باشیم.
وی در ادامه افزود: در ارتباط با تاریخ قفقاز و آذربایجان هم باید بگویم که این جنگ از زمان شوروی آغاز شده است و تا الان هم ادامه دارد. واقعا ما به یک تصویر حقیقی و واقعی از آنچه در تاریخ ما رخ داده است، نیاز داریم.
علیرضا کفاش: تصویر آینده مناقشه قراباغ در بندهای نُهگانه سهجانبه قرارداد قراباغ موجود است
دکتر علیرضا کفاش، پژوهشگر ارشد مسائل قفقاز، با موضوع «آیندهشناسی مناقشه قراباغ با ملاحظات جمهوری اسلامی ایران» عنوان کرد: در این زمینه سناریوهای مختلفی وجود دارد از جمله اینکه ما بهزودی در آینده نزدیک شاهد جنگ سوم در قراباغ خواهیم بود، اما سناریوی دیگر هم این است که بعد از توافق آتشبس سهجانبه، ما شاهد صلح و سازش بین طرفین خواهیم بود.
وی با طرح این پرسش که آینده مناقشه قراباغ را چه چیزی رقم خواهد زد، گفت: براساس مستندات و شواهد به نظرم میآید این مناقشه با توجه به سیاستها و مباحث امنیتی روسیه قابل حل و فصل است؛ یعنی ما قطعا بایستی امیال و خواستههای روسیه را در این قضیه در نظر بگیریم.
وی با اشاره به اینکه قفقاز جنوبی حیاط خلوت و جزء قلمروهای اختصاصی روسیه بهشمار میآید و روسها به این مناطق حساس هستند، گفت: در سالهای اخیر هم حساسیتشان خیلی بیشتر شده؛ بنابراین ما شاهد کشمکش روسها با غرب و بهویژه با سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) هستیم.
کفاش اظهار داشت: بنابراین میتوانیم بگوییم که روندهای امنیتی منطقه قفقاز جنوبی تأثیر تعیینکنندهای بر خود مناقشه قراباغ خواهد داشت دیگر نمیتوانیم این مناقشه را محلی بدانیم، باید بدانیم که این مناقشه در چهارچوب سیاستهای روسها قابل تعریف هستند؛ پس باید نگاه روسها را مورد توجه قرار دهیم. اگر این کار را بکنیم، متوجه میشویم که روندهای امنیتی قفقاز را روسها به هیچ وجه به ضرر خود در نظر نمیگرفتند.
وی با تأکید بر اینکه خود مناقشه قراباغ اصلیترین مسئلهای بود که در آن روسها تصمیم نهایی بگیرند، افزود: در زمانی که جنگ شروع شد، روسها اعلام بیطرفی کردند و گفتند که جنگ بین دو کشور همسایه است و ربطی هم به کسی ندارد، اما زمانی که جنگ 44 روزه ادامه یافت و به یک نقطه مطلوب رسید، روسها به طور جدی وارد درگیری شدند، آن هم زمانی که جمهوری آذربایجان موفقیتهایش زیاد و شکست ارمنستان در حال آشکار شدن بود، سرزمینهای مهمی را هم ارمنستان در ارتفاعات از دست داد؛ بنابراین روسها به نوعی اراده خود را به دو کشور تحمیل کردند.
وی با بیان اینکه روند روسیسازی در منطقه قراباغ در حال انجام است، گفت: تصویر آینده مناقشه قراباغ بهخوبی در بندهای نُهگانه سهجانبه قرارداد قراباغ موجود است. اگر میخواهیم تصورات محتمل درباره آینده را بدانیم، قطعا میبایست این سند نُهگانه را بخوانیم و بند به بند تحلیل کنیم.
کفاش اظهار داشت: به نظرم روسها این توافقنامه را با هوشمندی و آیندهنگری بسیار خوبی به نفع خود تهیه کردند و ما اگر بخواهیم منافع روسها را تفسیر کنیم، میتوانیم بگوییم که بیشترین منافع به نفع روسها رقم خورده و در آینده هم اینگونه خواهد بود.
این کارشناس ارشد مسائل قفقاز با بیان اینکه جمهوری اسلامی ایران هم برای اینکه منافع خود را در منطقه حفظ کند، باید بهخوبی و هوشمندانه در ارتباط با این کشورها و منطقه قراباغ عمل کند، گفت: به نظر من تمام روندهای سیاسی، امنیتی و سیاسی در منطقه تحت سلطه کامل روسیه قرار گرفته و آنها صرفا بازیگر نیستند، ضمن اینکه کلیدیاند، بازیساز و بازیگردان نیز هستند.
شعیب بهمن: روابط اسرائیل و جمهوری آذربایجان مثل کوه یخی است که فقط ده درصدش از آب بیرون است
دکتر شعیب بهمن، پژوهشگر ارشد مسائل اوراسیا، با موضوع «تشدید حضور نظامی اسرائیل در جمهوری آذربایجان» طی صحبتهایی گفت: روابط بین جمهوری آذربایجان و رژیم صیهونیستی از گذشته خیلی زیاد نبوده، اما در سال 1993 اسرائیلیها سفارت خود را در جمهوری آذربایجان ایجاد کردند و از آن زمان این روابط توسعه پیدا کرد.
وی در ادامه افزود: در سال 2009، الهام علیاُف این روابط را به کوه یخ تشبیه میکند که معمولا فقط ده درصدش از آب بیرون است. این تشبیه قابل توجهی درباره روابط است. درست مثل این تشبیه را مقامات اسرائیلی هم داشتهاند.
بهمن با بیان اینکه شاید در نگاه اول اینطور به نظر بیاید که منافع اسرائیل در منطقه خاورمیانه میبایست متمرکز باشد و اساسا چون هیچ پیوندی با قفقاز ندارد، نباید خیلی بازیگر فعالی در این منطقه باشد، افزود: اما بهواقع اهمیت استراتژیک منطقه قفقاز، که حائل بین آسیای مرکزی و اروپای شرقی و در مجاورت ایران است، به این منطقه یک ویژگی جذاب برای اسرائیل میبخشد.
وی همچنین در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: نظریه معروفی در روابط بینالملل وجود دارد که میگوید انباشت تسلیحات در یک کشور میتواند به وقوع جنگ منتهی شود؛ یعنی اتفاقی که در منطقه قفقاز و بهویژه جنگ سال گذشته در همسایگی ما بهخوبی مشاهده شد. آذربایجان هزینه نظامیاش بیش از دومیلیارد دلار بوده، اما ارمنستان هشت برابر کمتر بوده است؛ این نشان میدهد که آذربایجان هشت برابر ارمنستان تسلیحات داشته است.
بهمن با اشاره به اینکه روسیه در سال 2011 تا 2015 ، 80 درصد صادرات تسلیحات به آذربایجان را در دست داشته، اما در سال 2020 میزان صادرات تسلیحات به جمهوری آذربایجان به 69 درصد میرسد، اظهار داشت: به مرور زمان هرچه جلوتر میآییم، صادرات اسرائیل به آذربایجان گسترش مییابد.
وی با اشاره به چهار محرک اصلی اسرائیل برای ارتباط با آذربایجان آنها را چنین برشمرد: نخست کسب درآمدهای اقتصادی چون فروش تسلیحات، دوم وابستگی به نفت آذربایجان، سوم کاربرد تسلیحات و نمایش آن برای تبلیغات بیشتر و چهارم هویتسازی جعلی و قدرتنمایی در برابر ایران.
این پژوهشگر مسائل اوراسیا با اشاره به اینکه تشدید روابط آذربایجان و اسرائیل به تشدید درگیری و ناامنی در منطقه دامن خواهد زد و تمرکز ایران بر بخشهای دیگر را نیز کاهش میدهد، گفت: نکته دیگر هم فروش تسلیحات و بازار داغ آن و همینطور تشدید خصومت باکو و ایران خواهد بود.
حسن بهشتیپور: 45 کیلومتر مرزی که بیش از 450 کیلومتر برای ایران ارزش دارد
دکتر حسن بهشتیپور، پژوهشگر ارشد روابط ایران و اوراسیا، با موضوع «اهمیت مغری در مناسبات ایران و ارمنستان» گفت: من چهار سناریو را درباره مرز ایران و ارمنستان و اهمیتش در نظر گرفتم و متناسب با آن شرایط روابط آینده را پیشبینی کردم.
وی با اشاره به بحث ژئواستراتژیک مغری برای ایران و ارمنستان گفت: اگر ظاهری به این مرز نگاه کنیم، فقط 45 کیلومتر است، اما اگر به ابعاد تاریخی و اقتصادی این مرز توجه کنیم بیش از 450 کیلومتر برای ما اهمیت دارد. بههرحال این مرز حدود 160 سال است که براساس قرارداد ترکمانچای ایجاد شده است. درست است که قرارداد تلخی بوده، اما بههرحال عقبه استراتژیک حوزه تمدنی فلات ایران محسوب میشود.
بهشتیپور در ادامه گفت: بحث حمل و نقل راه آهنی ما با ارمنستان خیلی مهم است؛ چراکه یکی از سه راه اصلی ایران به ارمنستان، از طریق آذربایجان و ترکیه به اروپا میرسد. حذف این راه آهن ما را خیلی محدود میکند. مغری در واقع حد حائل خاک آذربایجان و نخجوان است که برخی به این امر توجه نمیکنند.
وی با اشاره به اهمیت رودخانه ارس نیز گفت: چهار کشور (ترکیه ـ ارمنستان ـ ایران ـ آذربایجان) در این زمینه دخیل هستند. دسترسی ایران به رود ارس فوقالعاده مهم است و از این طریق روابط ایران و ارمنستان را تسهیل و این امکان را فراهم میکند که ایران با کشورهای اوراسیا ارتباط داشته باشد. نکته دیگر توسعه گردشگری بین ایران و قفقاز جنوبی و انتقال گاز و برق است. بحث تهاتر گاز و برق بین ایران و ارمنستان خیلی مهم بوده است که از سالها قبل در فصلهای بهار و تابستان ما به ارمنستان گاز و آنها در فصلهای سرد، به ما برق میدادند تا اینکه فعلا به خاطر تحریمها دچار مشکل شدیم.
این پژوهشگر ارشد روابط ایران و اوراسیا با اشاره به بازیگران این مسیر مغری، چون ارمنستان، ایران، گرجستان، آذربایجان و روسیه، گفت: من چهار سناریو یا پیشبینی را در این رابطه در نظر گرفتم و در نهایت میگویم که همکاریهای ایران، آذربایجان و ارمنستان با هم در وضعیت فعلی تأثیر تعیینکننده دارد.
بهشتیپور در پایان اظهار کرد: ما باید خیلی هوشیار باشیم و درباره این مرز نباید بگوییم که چون ارتباط ضعیفی وجود دارد، باید از آن بگذریم. این مسئله خیلی اهمیت دارد که ما مرز مغری و اهمیتش را برای افکار عمومی و همینطور داخل تبیین کنیم. از همه مهمتر این است که استانهای آذریزبان ما اهمیت برقراری این موازنه در ارتباط ایران با آذربایجان و ارمنستان را بدانند و بگوییم که بحث قومیتگرایی و شیعه و سنّی یا ترک و ارمنی در اینجا مطرح نیست، بلکه تمامیت ارضی ما مطرح است.
خسرو معتضد: نام آذربایجان خاطر مقاصد استراتژیک انتخاب شده است
خسرو معتضد، مورخ، با موضوع «نام آذربایجان» عنوان کرد: نام آذربایجان را کاملا مهمل و بیخود گذاشتند. اسناد و منابعش هم موجود است. جواب ما را خود پروفسور بارتلد روس میدهد که در کتابش نوشته من وارد ماجرا نمیشوم، اما میدانم که به خاطر مقاصد استراتژیک این اتفاق افتاده است.
وی در ادامه افزود: این پروفسور بارتلد در روسیه تزاری خیلی باسواد بود که بعد از انقلاب شوروی به خاطر اینکه استاد خیلی خوب و باسوادی بود در دانشگاه از او بهره بردند. او در جای دیگری میگوید که نام و عنوان آذربایجان قفقاز تنها بعد از انقلاب روسیه بهکار گرفته شد؛ میگوید که از ورود به مسائل سیاسی پرهیز دارد و درباره سلطه روسها بر قفقاز مطلبی نمیگوید، اما میگوید نام آذربایجان از این جهت انتخاب شد که گمان میرفت با برقراری جمهوری آذربایجان، آذربایجان ایران هم با آن یکی میشود. من مورخی آشکارتر و روشنتر از بارتلد سراغ ندارم. از او پرسیدند که اگر لازم باشد، نامی برای آذربایجان بگذارند، چه باید میگذاشتند؟ او پاسخ داد: نامی بهتر از «آراد» نبود.
وی در ادامه افزود: در کتاب خاطرات مخبرالسلطنه هدایت آنجا که او از فرنگ باز میگردد و به باکو میرسد، اسمهای شهرها را ذکر میکند؛ مثل بادکوبه، شوشی، شروان و... . میگوید که مشخص است همه این اسامی ایرانی است حال اینکه اصرار داشتند بگویند آذربایجان!
معتضد اظهار کرد: اگر به مطالعات و خاطرات مورخان توجه کنیم، مشخص میشود که چرا روسها اصرار داشتند که آذربایجان از ایران جدا شود. تمام کوههای آذربایجان پر از معادن مس و آهن است و مشخص است که دلیل این جدایی چه بوده است. حتی یک از خاطرهنویسها گفته بود که پنبه و گوشت آذربایجان تمام ایران را میتواند تأمین کند.
الهام ملکزاده: آیا ایران به درخواست ایجاد مدارس ترکزبان پاسخ مثبت داد؟
دکتر الهام ملکزاده، استاد دانشگاه، با موضوع «درخواست تأسیس مدارس ترکی در تبریز و ارومیه توسط آذربایجان قفقاز» طی صحبتهایی گفت: تا پیش از معاهدات گلستان و ترکمانچای، که تمام مناطق قفقاز را به روس واگذار کرد، همه این مناطق تحت حکومت ایران بود. همین ماهیت غیر ایرانی بانیان کشور جدید را نشان میدهد که در هدفش مستتر بود.
وی در ادامه افزود: دولت تازهتأسیس آذربایجان مقر اصلی خود را گنجه اعلام کرد و کمتر از چهار ماه بعد نیز باکو را با حضور سپاهیان تصرف و پایتخت دولت مساواتیان قرار دادند. سپس حزب مساوات مسلمانان در باکو ایجاد شد که برنامهاش اتحاد کشورهای اسلامی تحت رهبری ترکیه بود.
وی با اشاره به اینکه پس از مدتی آذربایجانیها با مکاتبات و حضورا از ایران درخواست کردند مدارس ترکیزبان در تبریز و ارومیه تأسیس شود، گفت: ایران با این درخواست مخالفت کرد و چنین چیزی را مضر و غیرمصلحت برای دولت مرکزی برشمرد.
دکتر ملکزاده اظهار کرد: مروری بر روایتی که از خلال اسناد درک میشود نشان میدهد که خیالات دولت آذربایجان برای ایجاد مدارس ترکیزبان اولا در وهله نخست به پروژه دیرینه حکومت آذربایجان باز میگردد که از دوره عثمانی شروع شده بود؛ چراکه اینها به دنبال ایجاد یک ایالت خودمختار در ایران بودند؛ چون سودای سرزمین ترکزبان را در سر میپروراندند.
وی در ادامه گفت: در وهله دوم هم به هوشمندی و دقت نظر میهنی مأموران ایران باید پرداخت که با وجود این روند و شرایطی که وجود داشت در آن دوره با میزبانی هیئت ایرانی در آذربایجان رودروایسی نکرده و مصلحت کشور را فدای مراودات دوستانه نکردند. در واقع مبانی و تحقیقات را در نظر گرفتند و بعد از هفت ماه بررسی برای ایجاد مدرسه به زبان ترکی تصمیمی درست گرفتند.
گارنیک آساتوریان: ایجاد «دالان تورانی» فاجعه بزرگی خواهد بود
در بخش دوم همایش امروز، پروفسور گارنیک آساتوریان با موضوع «دالان تورانی (گذشته، حال و آینده)» در صحبتهایی عنوان کرد: براساس قرارداد 9 نوامبر ترکیه و آذربایجان تصمیم دارند که دالانی را به نام دالان تورانی راه بیندازند که البته چنین مادهای در قرارداد نیامده و من هم فکر نمیکنم عملی بشود؛ بنابراین نه تنها برای ارمنستان، بلکه برای دیگر کشورهای منطقه یک تراژدی خواهد بود و کشورهای غیر ترکزبان نباید اجازه چنین چیزی را بدهند.
وی با اشاره به ضعف دولت ارمنستان در این جنگ و شکست قراباغ گفت: ارمنستان اصلا هیچ ارتشی در این جنگ شرکت نداد و قراباغ مقابل یک قشون صد و اندیهزار نفری از کشورهای مختلف ایستاد. این جنگ به ما درسهای زیادی داد از جمله اینکه ارمنستان فاقد یک متحد استراتژیک منطقهای است. روسیه برای منافع خود کار میکند و گرجستان هم نمیتواند پایهای قوی برای ارمنستان باشد.
پروفسور آساتوریان با اشاره به اینکه ارمنستان باید بر امکانات خود تکیه کند، گفت: مخصوصا با سیاستهای جدید خارجی متعادلانه با استحکام و خرید سلاح جدید به تجهیز ارتش و ساختهای امنیتی کشور خود پرداخته؛ چون در صورت مقابله با دشمن و جنگ بزرگ منطقه ارمنستان قطعا تنها خواهد بود. علاوه بر این، ایران و روسیه در نتیجه این جنگ تحت چالشهای امنیتی زیادی قرار گرفتند.
این تاریخشناس با بیان اینکه تشیع جایگاه زیادی در آذربایجان ندارد، گفت: من این را پیشبینی میکنم که تسنن به عنوان یک دین رسمی برای این کشور اعلام شود و اصلا هم تعجب ندارد؛ چراکه در واقع باکو اصلا مؤلفه مخصوصی برای دین ندارد و گرایش از یک سیستم اسلامی به یک سیستم دیگر برای این کشور دشوار نیست.
وی در ادامه افزود: از دیگر چالشهای جنگ 44روزه، تحریک روندهای تجزیهطلبانه در برخی نواحی شمال ایران است که یکی از سیاستهای اصلی ترکیه و جمهوری آذربایجان محسوب میشود. این خیلی نکته مهمی است که باید دربارهاش فکر کرد. همین چند روز پیش در ترکیه کنفرانسی در رابطه با وضعیت ترکها در ایران برگزار شده بود.
آساتوریان با تأکید بر اینکه با پیروزی آذربایجان در برابر ارمنستان روندهای پانترکیسمی و پانتورانیسمی راه خواهد افتاد، گفت: در نهایت امیدواریم ایران در زمینه ایجاد این کریدور نیز موضعگیری درستی بکند هرچند براساس آنچه میدانم، همه مخالف این دالان هستند و در واقع این فاجعه بزرگ نباید اتفاق بیافتد.
محمدرضا دماوندی: سیاست خارجه ایرانی در برابر فروپاشی شوروی منفعلانه بود
دکتر محمدرضا دماوندی، کارشناس ارشد مسائل قفقاز، با موضوع «بازخوانی اقدامات ایران در سال اول فروپاشی شوروی» عنوان کرد: فروپاشی شوروی یک تاریخ تقریبی دارد که در واپسین روزهای سال 1991م صورت گرفت. این فروپاشی یک عقبه دارد و از همان زمان روی کار آمدن گورباچف با کودتای کمونیستها در حال اتفاق بود.
وی در ادامه افزود: آنچه امروز در قفقاز در حال اتفاق افتادن است حتما یک عقبه سیساله دارد و رفتارهای امروز ما باعث شکلگیری این اتفاقات در قفقاز است و من نگاهم بیشتر به سمت جمهوری آذربایجان است.
دماوندی اظهار کرد: ما وقتی گذشته را بازخوانی میکنیم به چند نکته میرسیم؛ نگاه سیاست خارجه دولت ایران در آن زمان، به این اتفاقات سادهانگارانه و ناآگاهانه بوده و مشخص است که درک درستی از مسائل نداشته است، بلکه خیلی عامیانه و خوشباورانه تصور میکرد که فروپاشی رخ میدهد و همه از فردا تحت اختیار جمهوری اسلامی خواهند بود.
وی با بیان اینکه ایران در آستانه فروپاشی تا از بین رفتن شوروی سابق هنوز تکلیفش مشخص نبود و موضعگیری خود را در برابر روسیه و شوروی سابق مشخص نکرده بود، گفت: این اتفاق متأسفانه خیلی ناشیانه و ناآگاهانه توسط مقامات ایران صورت گرفت. آنچه ترکیه در این راستا انجام داد اقدامات عملی بود، اما ایران فقط در حد یک شعار در این میدان بازی کرد.
دماوندی در ادامه افزود: برخی رسانههای ما در آن دوره متوجه این داستان شده بودند و هشدار میدادند که ترکیه از همین جریانات، رقابت با ایران را شروع کرده بود؛ مثلا در روزنامه «کیهان» یک دوره مصاحبههایی دراینباره با سفرای ترکیه صورت داده بود که مشخص است منافع ملی خود را به طور کلی در نظر دارند.
برهان حشتمی: جنگ قراباغ، عناصر ضدشیعه را به هم رساند
برهان حشتمی، پژوهشگر ارشد مسائل قفقاز، با موضوع «تشدید شیعهستیزی و ایرانستیزی باکو پس از جنگ دوم قراباغ» عنوان کرد: واقعیت این است که هویتزدایی از شیعه و شیعهستیزی الان در جمهوری آذربایجان نهادینه شده و جنگ هم این مسئله را تشدید کرد و تبعاتش هم مشخص است؛ بنابراین وضعیتی پیش آمد که با زمان رعب و وحشت زمان استالین مقایسه میشود.
وی در ادامه افزود: یکی از همین شیعیان آذربایجان اخیرا به خود من میگفت که وضعیت برای مؤمنان خیلی از زمان جنگ دوم بد شده است با اینکه در این جنگ 160 نفر از شیعیان جان باختند یا شهید شدند و درواقع آنها به نوعی خودشان خطشکن بودند.
حشتمی با تأکید بر اینکه جنگ قراباغ عناصر ضدشیعه را به هم رساند و این همپوشانی، شیعهستیزی و ایرانستیزی را تشدید کرد، اظهار داشت: برندههای این جنگ نخست الهام علیاف در داخل آذربایجان است که مشخصا ضد شیعه است هرچند گاهی به خاطر مسائل دیپلماتیک شیعه خطاب میشود؛ دوم رژیم صهیونیستی که آن هم شیعهستیز است؛ سوم پانترکیسم و ترکیه که نمود عینی دارد و همینطور وهابیت.
وی با اشاره به تناقض عجیب در وضعیت دینی جمهوری آذربایجان گفت: شاید این سؤال پیش بیاید که مسلمانان شیعه چطور در این جنگ شرکت کردند درحالیکه حاکمیت را قبول نداشتند. حاکمیت جمهوری آذربایجان در این جنگ فهمید که جریان تشیع بهترین نیروهایی هستند که در این جنگ میتوانند حضور داشته باشند؛ بنابراین به نوعی آنها را فریب داد که برای خاک کشور بجنگند.
وی دراینباره افزود: البته خیلیها هم بودند که جنگ برایشان مورد تأیید نبود و حکومت را همراهی نکردند و ساکت شدند اما خوشبختانه این روزها فضا در حال شفاف شدن است.
حشتمی در پایان گفت: بدون رودروایسی با این وضعیت نظام فعلی جمهوری آذربایجان، هیچگاه جمهوری اسلامی ایران و اهالی آن نخواهند توانست فضایی برای احیای هویت اصلی کشور ایجاد کنند. در حال حاضر خطر تغییر مذهبی جمهوری آذربایجان وجود دارد. من حتی در یک جلسه محرمانه هم شنیدم که از پروبال گرفتن ترکیه در آذربایجان اظهار نگرانی کردند؛ چرا که آنها قطعا شیعه را از بین خواهند برد.
داود دشتبانی: امپراتوری عثمانی از زمان صفویه به قفقاز تمایل داشت
داود دشتبانی، پژوهشگر ارشد مسائل قفقاز، با موضوع «عثمانی و شکلگیری آذربایجان» نیز در صحبتهایی گفت: روسها اواخر قرن نوزدهم موفق به تسلط بر مناطق قفقاز شدند، عثمانی هم از قبل آنجا بود و بر روندهای قفقاز تأثیر میگذاشت.
وی در ادامه افزود: امپراتوری عثمانی از زمان صفویه به قفقاز تمایل داشت، اما مجموعه تحولات رخداده، که سرمنشأ آنها تجدد و نوگرایی اروپا، جنبش ملیگرایی، پانترکیسم و تبدیل امپراتوری سنتی به نوین بود و اوج این تحولات را در سال 1878م میبینیم، روند تازهای ایجاد کرد.
دشتبانی اظهار کرد: براساس تبلیغات اتحاد اسلام در دوره سلطان عبدالحمید، شخصیتهایی آمدند که اواخر قرن نوزدهم تلاش کردند مرز شیعه و سنی را از بین ببرند و تا حدودی هم موفق شدند. در سال 1905 تحت تأثیر تبلیغات اتحاد اسلام در قفقاز تلاش شد تا اداره واحدی برای مسلمانان بهوجود بیاید تا اختلافات را رفع کند.
وی با بیان اینکه با وجود این تلاشها، در قفقاز بیشتر مسلمانان اهل سنّت حکومت داشتند، توضیح داد: نشریههای زیادی که گردانندگان آن روشنفکران سنی بودند، تلاش زیادی برای ترویج ترکیه عثمانی کردند. نشریات ترکی آذربایجانی در تفلیس منتشر و فردی چون ضیاء قفقازیه در این زمینه فعالیت خود را ادامه داد. نشریه «کشکول» هم نخستینبار پرسش از ملیت را در قالب یک مقاله داستانوار بیان کرد. در این نشریه مقالات فارسی و روسی هم منتشر میشد.
مهرزاد بختیاریمنش: پیشهوری تحت تأثیر ناسیونالیسم ایرانی، فامیلش را «پرویز» گذاشت
در ادامه مهرزاد بختیاریمنش (سردار اکبری)، پژوهشگر ارشد مسائل ایران، با موضوع «میراث دولتسازی شوروی با محوریت پیشهوری» عنوان کرد: میرجعفر پیشهوری که فامیلش جوادزاده بود، تحت تأثیر محیط کمونیستی باکو حزبی به نام عدالت درست کرد.
وی در ادامه افزود: پس از آن او به تهران میآید و تحت تأثیر ناسیونالیسم ایرانی همچون دیگر همشهریهایش، او هم ناسیونالیسم میشود و فامیلش را «پرویز» میگذارد و به فرهنگ ایرانی میپردازد.
بختیاریمنش اظهار داشت: این فرد سالها بعد با گرایشات کمونیستی به روسها اعتقاد پیدا کرد، اما به آنها اطمینان نداشت، سپس وارد مجلس شد، اما با رد اعتبارنامهاش نتوانست وارد مجلس شود؛ کاری که به نظر درست نبود. در این شرایط آذربایجان در اختیار روسها قرار داشت و او در بین روسها اعتبار داشت.
وی دراینباره افزود: او به آذربایجان رفت و با باقراُف که دستور داشت با پیشهوری وارد مذاکره شود، گفتوگو کرد. او میدانست که به روسها نمیشود اطمینان کرد، اما باز چون در موقعیت انفعال بود، شرایط را میپذیرد و بلافاصله یک سازماندهی سریع صورت میدهد؛ بنابراین اگر ماجرای اعتبارنامه پیش نمیآمد، هیچ یک از اینها در آینده رخ نمیداد.
بختیاریمنش اظهار کرد: پیشهوری بر بحث زبان آذری و جداسازیهای قومیتی و مبانیای که بنیادش را گذاشته بود سخت تأکید داشت. البته یک قسمت این تاریخ بایگانی است و یک تاریخ هم هست که هنوز ادامه دارد. جمهوری باکو که بانی عملیات تجزیه آذربایجان است، سیاست تهاجمی خود را همچنان ادامه داده و الان در پارک مفاخر باکو مجسمه پیشهوری ساخته شده است.
اسماعیل شعبانف: تالشیها تجزیهطلب نیستند!/ دولت آذربایجان باید هویت تالشیها را به رسمیت بشناسد
دکتر اسماعیل شعبانف، عضو شورای اقوام ریاستجمهوری روسیه، با موضوع «نقش تالشان شمالی در جنگ دوم قراباغ» گفت: من رهبر تالشان روسی اما در واقع ایرانی هستم. همه به چشم خود دیدند که الهام علیاُف وقتی به شوشی سفر کرد آنجا کلمات تالش، لنکران و محلهایی را که تالشنشین هستند به خون سربازان تالش آغشته کرد.
وی در ادامه افزود: در میان سربازان عادی، تعداد تالشان زیاد بود. در جنگ دوم قراباغ نزدیک به هزار نفر تالش شهید شدند. در ایران هم بهخوبی میدانند که تسخیر شهر شوشی به دست تالشان اتفاق افتاد.
شعبانف اظهار کرد: ما همگی با پرچمهای امام حسن و امام حسین(ع) نه تنها در شوشی، بلکه همه مناطق قراباغ مجالس عزاداری برگزار کردیم. علت این بود که در ترکیه اردوغان تلاش کرد که نمازهای سنی برگزار شود و سربازان شجاع ما با این عمل خود جواب دادند که اینجا سرزمین شیعه است.
وی در ادامه یادآور شد: 30 درصد شهدای جنگ قراباغ تالشیها بودند. تالش به تلاشهای خود افتخار میکند، اما حاکمیت آذربایجان هم باید هویت قومی تالشیها را به رسمیت بشناسد. این قوم تجزیهطلب نیست، بلکه صرفا خواستار این است که نام و هویتش حفظ شود.
اسماعیل شعبانف با تأکید بر اینکه مسئله تالشیهای آذربایجان این است که شیعه و ایرانی هستند، توضیح داد: برخی نیروها سعی دارند که تالشها را تحت فشار قرار دهند و آنها نابود شوند و از این طریق هویت ایرانی تحت نابودی قرار بگیرد. اطمینان دارم که ایران بزرگ فرزندان خود را فراموش نخواهد کرد و آنها را در آغوش میگیرد.
ظهیرالدین ابراهیماف: عواملی که جمهوری تالش مغان را به سرانجام نرساند
دکتر ظهیرالدین ابراهیماُف، با موضوع «جمهوری خودمختار تالش ـ مغان» با اشاره به اعلام موجودیت جمهوری تالشی در مجلس آذربایجان گفت: امپراتوری روسیه در سال 1917 فروپاشید، جنگ داخلی شروع شد. قشون عثمانی در سپتامبر 1918 باکو را اشغال و یک دولت بازیچه به اسم آذربایجان ایجاد کردند.
وی در ادامه افزود: اراضی فعلی آذربایجان از رود ارس از ابتدا به نام آذربایجان نبود اما بعدا این گونه نامیده شد. آنها نمیتوانستند حاکمیت را اداره کنند؛ همه جا را دزدی، قلدری و شرارت فرا گرفته بود. در این تالشستان روسها هم زندگی میکردند و تأسیس یک دولت را اعلام کردند. علت اعلام جمهوری تالش مغان این بود که علیه تالشان نسلکشی فرهنگی جریان داشت.
ابراهیماُف اظهار کرد: حکومت شوروی در سال ۱۹۲۲ تاسیس شد؛ درنتیجه حقوق قومی تالشیها به رسمیت شناخته شده و به زبان تالشی هم رادیو ایجاد شد و هم روزنامه و کتاب انتشار یافت، اما بعد از چند سال همه اینها تعطیل شد و تالشیها به سیبری تبعید شدند.
وی با اشاره به اینکه در سال 1959م، هم نام تالش برچیده شد و هم در سرشماری جمعیت، تالشیها به شمار نیامدند، گفت: در دهه 1970م، مارسل بازل، یک قومشناس فرانسوی، درباره تالشیها نوشت: تالشان ایرانی برای حیدر علیاف نامه نوشتند، اما حکومت پاسخ داد که در آذربایجان تالشی وجود ندارد.
وی همچنین افزود: دو هفته بعد از تغییر رئیسجمهور آذربایجان در ۷ ژوئن 1992م، به منطقه تالش حمله وحشیانه شد و یک خانواده با همه اعضای آن سوزانده شدند. در چهار شهرستان تالشنشین هم خانههای ثروتمندان غارت و به آتش کشیده شد. هدف از این کارها جلوگیری از بیداری تالشیها و ترساندن آنها بود.
ابراهیماُف با اشاره به اینکه با روی کار آمدن حیدر علیاُف، باز هم دوهزار تالشی تحت تعقیب قرار گرفته، پنجاه نفر به زندان افتادند و مابقی هم مجبور به مهاجرت به روسیه شدند، گفت: به این ترتیب جمهوری تالش مغان تأسیس نشد.
زابیل محرماُف: در جنگ اول قراباغ 7500 نفر تالشی حضور داشتند
دکتر زابیل محرماُف از جمهوری آذربایجان با موضوع «نقش تالشان شمالی در جنگ اول قراباغ» گفت: من خودم در جنگ اول قراباغ حضور نداشتم، اما بسیاری حقایق را میدانم. در جنگ اول قراباغ 7500 نفر تالشی حضور داشتند که هزار نفر از آنها کشته شدند. این هزار نفر فقط از کشتهشدگان منطقه تالشنشین هستند؛ کشتهشدههای مناطق دیگر مثل باکو که تالشی بودند در این آمار در نظر گرفته نشدهاند.
وی در ادامه افزود: زمانی که جمهوری آذربایجان تأسیس شد، دو واحد نظامی قدرتمند یکی در گنجه و دیگری در منطقه تالش مستقر بود. حضور تالشیها در جنگ اول قراباغ در واقع نمونهای از قهرمانی آنها از دوران مادها تا صفویه است که در این جنگ بروز کرد.
محرماُف در ادامه توضیح داد: در آن زمان به دلیل اینکه تالشیها، جمهوری آذربایجان را وطن خود میدانستند با جان و دل در این جنگ شرکت کردند. همتاُف که در آن زمان فرمانده نظامی تالشیها بود به من می گفت که وقتی قهرمانیهای فرزندان تالش را در این جنگ میدیدم، حیران میشدم.