پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ حسین جهانبانی در سال 1302 در اصفهان چشم به جهان گشود. وی نیز به عنوان یکی از اعضای خاندان معروف جهانبانی به تبعیت از پیشه خانوادگیاش در ششسالگی تحصیلات خود را در مدرسه نظام آغاز کرد؛ در ادامه به دبیرستان نظام و پس از آن به دانشکده افسری راه یافت و در سال 1332 با درجه ستوان دوم فارغالتحصیل شد. حسین جهانبانی یک سال بعد از پایان یافتن جنگ جهانی دوم به اتفاق چند تن دیگر و نیز پدر خود، سپهبد امانالله میرزا جهانبانی که مأموریت داشت افسران جوان را برای تحصیلات تکمیلی نظامی به اروپا بفرستد، عازم فرانسه شد. او دوره یکساله تحصیل نظامی را با نتیجه بسیار خوب به پایان رساند و برای خدمت در ارتش به تهران بازگشت.1
از تبار نظامی
پیش از ورود به سیر زندگی سپهبد حسین جهانبانی باید تبار او را بررسی کرد. حسین جهانبانی فرزند سپهبد امانالله جهانبانی، اولین رئیس «ارکان حزب کل قشون» یا ستاد ارتش ایران، یکی از بنیانگذاران ارتش نوین ایران است که بلافاصله پس از کودتای 1299 کار سازماندهی قشون متحدالشکل یا ارتش نوین ایران را بر عهده گرفت. پدر وی بیش از یک ربع قرن در مشاغل آموزشی و اداری و فرماندهی نقش حساس سازماندهی ارتش و عملیات نظامی در نقاط مختلف ایران را بر عهده داشت. رضاخان عامل کودتای 1299، که تحصیلات نظامی نکرده و فقط تجاربی در عملیات نظامی اندوخته بود، پس از کودتا و احراز مقام وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا، برای سازماندهی قشون یا ارتش نوین ایران تنها افسر تحصیلکرده نظامی آن زمان، امانالله جهانبانی را برگزید. جهانبانی خدمات زیادی به رضاخان کرد، اما در ادامه مورد غضب او قرار گرفت و برکنار شد. این وضعیت ادامهدار نبود و بعد از استعفای رضاشاه، جهانبانی به عرصه خدمت نظامی و سیاسی بازگشت. سپهبد خلبان نادر جهانبانی، معاون فرماندهی نیروی هوایی، نیز برادر سپهبد حسین جهانبانی است که نشاندهنده تبار نظامی اوست.2
از آجودانی تا معاونت پرسنلی نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی
حسین جهانبانی پس از اتمام تحصیلات نظامی در فرانسه و بازگشت به ایران، فعالیت کاری خود را در قالب خدمت به ارتش آغاز کرد. حضور وی در ارتش با غائله قشقاییهای فارس و خلع سلاح سال 1324 همزمان شد. این مرحله از خلع سلاح قشقاییها، با جنگ سمیرم که به «واقعه سمیرم» شهرت یافت، انجام شد. سران ایل قشقایی ــ محمدناصر و خسرو قشقایی ــ در تیرماه 1322 در ادامه مخالفت خودشان با استقرار حکومت پهلوی و آزاری که دولت به آنان میرساند، به قیامی مسلحانه اقدام کردند که با حمله آنها به پادگان نظامی سمیرم آغاز شد. در چنین شرایطی، سپهبد حسین جهانبانی به عنوان آجودان سپهبد امانالله میرزا، که فرماندهی سپاه جنوب را بر عهده داشت، عازم فارس شد و در پایان دادن به این غائله سهم بسزایی داشت؛ به گونهای که در این ماجرا قبل از حرکت از شیراز برای اینکه ناصرخان قشقایی اطمینان و ضمانت کامل داشته باشد که آسیبی به خسروخان نخواهد رسید، ستوان حسین جهانبانی را برای اطمینان همراه ناصرخان به فارس اعزام کردند که سرانجام این مأموریت با موفقیت به پایان میرسد.3
شماره آرشیو: ۶۳۷-۱۱۵ز
حسین جهانبانی در این مأموریت تواناییهای خود را نشان داد و بعد از بازگشت به تهران، مدتی معاونت ورزش ارتش را برعهده گرفت. البته جهانبانی خود نیز از ورزشکاران ارتش بود که در چوگان مهارت عمدهای داشت. او برای مدتی نیز مدیریت کلاسهایی در رسته توپخانه در دانشکده افسری را به عهده داشت. بعد از کودتای ۲۸ مرداد وی به درجه سرگردی ارتقا یافت.4 جهانبانی در سال 1337 برای تحصیل در قسمت سرفرماندهی (استاف کالج) به انگلستان اعزام شد و از سال 1342 به مدت سه سال وابسته نظامی ایران در انگلستان بود. او پس از بازگشت به ایران بعد از مدتی معاونت توپخانه اصفهان را به عهده داشت و ده سال نیز معاون و سپس ریاست مرکز زرهی شیراز را به عهده گرفت. او در سالهای آخر اقامت در شیراز اداره نظامی کل استان فارس را نیز بر عهده داشت. بعد از انتقال به تهران با درجه سرلشکری به معاونت پرسنلی نیروی زمینی ارتش منصوب شد و در همان مقام به درجه سپهبدی رسید و تا وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 در این پست باقی ماند.5
در تلاش برای اعلام بیطرفی ارتش
فعالیتهای نظامی جهانبانی تا انقلاب اسلامی ادامه داشت. صبح روز ۲۲ بهمن 1357، حسین جهانبانی به درخواست ارتشبد عباس قرهباغی به ستاد ارتش رفت. جلسه شورای فرماندهان ارتش در ساعت 10:30 این روز با حضور 27 نفر از فرماندهان، معاونان، رؤسا و مسئولان سازمانهای نیروهای مسلح شاهنشاهی تشکیل شد.6 در این جلسه شرکتکنندگان باید برای جهتگیری ارتش نسبت به انقلاب اسلامی تصمیم میگرفتند؛ ازاینرو، این جلسه را میتوان مهمترین جلسهای دانست که جهانبانی در مدت خدمت خود در آن حضور داشت. در این جلسه جهانبانی با توجه به تشدید وضعیت انقلابی کشور و شرایط بحرانی نیروهای مسلح بر اعلام بیطرفی تأکید کرد.7
دیدگاه جهانبانی که در این هنگام ــ پیروزی انقلاب اسلامی ــ امور پرسنلی نیروی زمینی را اداره میکرد و میتوانست برآورد درستی از وضعیت عملیاتی ارائه کند، از اهمیت بسزایی برخوردار بود. بر اساس صورتجلسه فرماندهان ارتش در اعلام بیطرفی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ که از اسناد مهم تاریخ انقلاب است،8 سپهبد حسین جهانبانی، معاون پرسنلی فرمانده نیروی زمینی شاهنشاهی، ضمن موافقت با طرفداران پیوستن ارتش به ملت، خطاب به فرماندهان حاضر در جلسه اظهار میدارد: «بیش از یک ماه است که بارها ما در نیروی زمینی گفتیم باید همبستگی اعلام کنیم ولی توجه نکردند». این بخشی از حیرت نظامیان از جریان خروشان انقلاب اسلامی بود که به نوعی سردرگمی و پیچیدگی در تصمیمگیری را نیز رقم زد.9
عبدالرضا پهلوی و جمعی دیگر. در تصویر حسین جهانبانی دیده میشود
شماره آرشیو: 416-۱۲۷ز
از دستگیری تا مرگ
در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، مهمترین خبر رادیو و تلویزیون محاکمه سران نظام پیشین از جمله محاکمه ارتشبد نصیری، رئیس سابق ساواک، بود. اقدامات انقلابی دادگاه انقلاب در روزهای اولیه پس از پیروزی انقلاب، باعث یأس قدرتهای غربی و طرفداران رژیم گذشته و عامل بزرگی برای تثبیت انقلاب اسلامی بود. در 28 بهمن 1357 در خبرها اعلام شد که حسین جهانبانی، خواجهنوری، دادستان دادرسی ارتش،
منوچهر آزمون، رئیس سازمان اوقاف، و... دستگیر شدهاند.10 جهانبانی هفت سال را در زندانهای اوین و قزلحصار گذراند و سپس برخلاف ادعاهایی که تأکید میکنند که همه دستگیرشدگان پس از انقلاب اعدام شدند، آزاد شد. او در سالهای پایانی عمر خود برای معالجه به اروپا رفت، اما درمانها در آنجا نیز مؤثر نبود و سرانجام، حیات وی در خردادماه ۱۳۹۶ در پاریس به پایان رسید.11
پی نوشت:
1. باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 1، تهران، نگاه،1381، صص ۵۵۴ - ۵۵۶.
2. محمود طلوعی، از تزار تا شاه: زندگینامه و خاطرات سپهبد امانالله جهانبانی، تهران، نشر علم، 1388، صص 11-18.
3. سیروان خسروزاده، «عوامل مؤثر بر پیروزی قشون متحدالشکل در جنگ شکریازی (مرداد 1301)»، فصلنامه مطالعات تاریخی جنگ، ش 3 (پاییز 1399)، ص 50.
4. فخرالدین عظیمی، بحران دموکراسی در ایران، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری، تهران، البرز، 1372، ص 123.
5. محمود طلوعی، همان، ص 112.
6. عباس قرهباغی، اعترافات ژنرال: خاطرات ارتشبد عباس قرهباغی، تهران، نشر نی، 1368، ص 361.
7. همان، ص 349.
8. غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیستوپنج ساله ایران (از کودتا تا انقلاب)، تهران، رسا، 1398، صص 953-957.
9. عباس قرهباغی، همان، ص 361.
10. حسن روحانی، خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین دکتر حسن روحانی؛ انقلاب اسلامی (1341-1357)، ج 1، تهران، کمیل، چ پنجم، 1391، ص 540.
12. محمود طلوعی، همان، صص 112-113.