پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
از چه دورهای و چگونه، عکاسی مطبوعاتی را آغاز کردید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. من بعد از انجام خدمت سربازی، در مؤسسه اطلاعات، به عنوان عکاس مشغول به کار شدم. اوایل به شکل پیمانی کار میکردم، اما در سال 1351 رسمی شدم.
در کدام حوزه خبری فعالیت میکردید؟
در همه جا! عکاسان مؤسسه اطلاعات، در همه حوزهها اعم از: اجتماعی، حوادث، ورزشی و... کار میکردند. باید چند سالی به این شکل کار میکردیم تا مشخص میشد که در کدام بخش، استعداد بیشتری داریم و بعد به شکل تخصصی، در آن قسمت کار کنیم.
شما نهایتا به کدام قسمت رفتید؟
سرویس ورزشی. در آنجا کمکم، عکاس حرفهای ورزشی شدم و کلا مرا، به عنوان با این عنوان میشناختند. گاهی هم درباره موضوعاتی مانند: تبلیغات و معماری، عکاسی میکردم؛ مخصوصا معماری.
چه شد که عکاس سیاسی شدید؟
نشدم! گاهی که ضرورت ایجاب میکرد، برای عکاسی از راهپیماییها میرفتم و همین موجب شد که از آن دوره، عکسهای زیادی بگیرم.
اولین عکسی که از رویدادهای انقلاب اسلامی گرفتید، مربوط به کدام واقعه بود؟
در سال 1357، در جلوی دانشگاه تهران. مناسبتش یادم نیست. در آن روز، نیروهای نظامی با دانشجویان درگیر شده بودند. من همیشه دوربین همراهم بود و برای همین، توانستم از آن روز تعدادی عکس بگیرم. آن روزها حتی مسابقات ورزشی هم، با تظاهرات همراه میشد و من کار اصلیام را رها میکردم و به سراغ این وقایع میرفتم! با اوجگیری تظاهرات و راهپیماییها، ما هم بیشتر در این حوزه خبری عکاسی میکردیم. وقتی مطبوعات اعتصاب کردند و مسابقات ورزشی لغو شدند، کل کار ما شد عکاسی از تظاهراتها و جنگ و گریز خیابانی.
شما به کدامین عکسهایتان، از رویدادهای انقلاب اسلامی، علاقهمندترید؟
من همه عکسهایی را که گرفتهام، دوست دارم. شش، هفت سال در مطبوعات کار کردم و کارم همین بود. در این فاصله شاید هزاران عکس گرفته باشم، که در اکثر نشریات چاپ شدهاند. از جمله عکس راهپیمایی روزهای تاسوعا و عاشورا و اقامه نماز در پایان راهپیمایی تاسوعا، در میدان آزادی. در آن روز، کسانی را که در صف اول نماز بودند، نمیشناختم، ولی بعدها فهمیدم که از رهبران انقلاب هستند. یادم هست که مرحوم آیتالله طالقانی در روز تاسوعا، با یک مینیبوس به میدان آزادی آمدند. محمدرضا طالقانی کشتیگیر هم، بالای مینیبوس بود. مرا که دید، دستم را گرفت و کشید بالا! من هم با خیال راحت نشستم و عکس گرفتم. نماز هم که شروع شد، هفت، هشت تا عکس خوب گرفتم، که بعدا چاپ شدند. از جمله آن عکسی بود که جمعیت دور میدان آزادی ایستاده بودند. ما عکاسها، همیشه سعی میکردیم برویم داخل ماشین، مینیبوس یا اتوبوسی و از آنجا از مردم عکس بگیریم. در آنجا، اشراف و امنیت بیشتری داشتیم. هوش و حواسمان، دنبال چیزی غیر از این نبود! در روزهای انقلاب، رقابت بین عکاسان، بسیار فشرده بود! یک ساختمان نیمهکاره در خیابان آزادی وجود داشت، که همه عکاسها از حضور جمعیت در آن عکس میگرفتند. گاهی هم پیش میآمد که درگیری شود و عکاسی غیر از من، در آن صحنه حضور نداشته باشد. در آن شرایط اگر عکس نمیگرفتم، سوژه از دست میرفت! در روزهای اوجگیری انقلاب، هر عکاسی که از کنار هر سوژهای رد میشد، از آن عکس میگرفت.
در دوره اقامت امام خمینی در مدرسه علوی هم، عکاسی میکردید؟
به آنجا زیاد رفتم، ولی عکس نگرفتم؛ چون مجوز میخواستند و من نداشتم! فقط میرفتم که حضرت امام و مردم را ببینم. بعضی از بچههای ورزشی آنجا بودند و مرا میشناختند و به واسطه آنها، میتوانستم به داخل بروم. البته بعدها، به جماران میرفتم و پنج، شش بار هم، از امام عکس گرفتم. بیشتر همراهِ ورزشکارها بودم.
در طول مدت فعالیت خود، توانستید که از کدام یک از چهرههای انقلاب و نظام اسلامی، عکاسیِ ویژهای داشته باشید؟
عکسی که در سال 1360، یک روز صبح سحر، از حضرت آیتالله خامنهای که تازه رئیسجمهور شده بودند، گرفتم. ایشان روی موکتی نشسته بودند و من از ایشان عکسی گرفتم. وقتی آن عکس چاپ شد، از دفترشان به من زنگ زدند و بسیار تشکر کردند.
عکسهایتان، تاکنون در آلبومهای موضوعی منتشر شدهاند؟
فراوان! مخصوصا در کتابهای ورزشی. بدون اینکه سؤال کنند یا اجازه بگیرند، چاپ میکنند! گاهی هم نمایشگاه عکسهایمان را برگزار میکنند و به خودمان خبر نمیدهند!