حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا شاهآبادی، در زمره فرزندان زندهیاد آیتالله حاج شیخ نصرالله شاهآبادی و شاهد سلوک فردی و اجتماعی پدر بوده است. وی در گفتوشنود پیآمده، به بیان خاطراتی از سیره آن بزرگ پرداخته است. امید آنکه مفید آید
«آیتالله حاج شیخ نصرالله شاهآبادی، در قامت یک پدر-2» در گفتوشنود با حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا شاهآبادی
انگیزه خدمت به مردم، در او بسیار قوی بود
7 فروردين 1401 ساعت 1:36
حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا شاهآبادی، در زمره فرزندان زندهیاد آیتالله حاج شیخ نصرالله شاهآبادی و شاهد سلوک فردی و اجتماعی پدر بوده است. وی در گفتوشنود پیآمده، به بیان خاطراتی از سیره آن بزرگ پرداخته است. امید آنکه مفید آید
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
به عنوان نخستین پرسش، توفیقات پدر گرامیتان آیتالله حاج شیخ نصرالله شاهآبادی را بیش از هر چیز، مرهون کدامین خصال ایشان میدانید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند متعال در قرآن کریم، برای پیامبر اکرم(ص) چند ویژگی را برمیشمرد؛ یکی اینکه پیامبر(ص)، از جنس مردم است و در همان محدوده جغرافیایی بزرگ شده و زندگی کرده که سایرین زیست داشتهاند؛ با درد و غم مردم آشناست و از رنج دیگران، رنج میبرد و خود را جدای از مردم نمیداند و دلسوز مردم و تشنه هدایت آنها و نسبت به خلق خدا، مهربان و رئوف است. مرحوم والد (رضوانالله تعالی علیه)، انصافا در این خصال، رهرو رسول خدا(ص) و ائمه اطهار(ع) و بسیار دردآشنا، بامحبت و دلسوز بود. ایشان میفرمود: «من از بچگی، فقر و یتیمی را تجربه کردهام و به همین دلیل، نسبت به ایتام و فقرا، حساس هستم و از اینکه مردم رنج میبرند، درد میکشم و غصه میخورم و برای همین سعی میکنم حتیالامکان نیازهای آنان را برآورده کنم...». به همین دلیل، تمام اقوام و خویشاوندان و هر کسی که ایشان را میشناخت، بدون ترس و رودربایستی، میآمد و دردش را به ایشان میگفت و ایشان هم مانند پدری مهربان، هر کاری که از دستشان برمیآمد، برای او انجام میدادند.
لطفا دراینباره، به نقل خاطرهای بپردازید.
مرحوم والد در اواخر عمر شریفشان، در بستر بیماری بودند و حال مساعدی نداشتند. خاطرم هست که حدود چهل روز قبل از رحلت ایشان، خانوادهای برای حل اختلافاتشان، به خانه ما آمدند. ایشان با اینکه سخت بیمار بودند، آنها را پذیرفتند. صحبت با آنها تا صبح طول کشید، ولی ایشان کوچکترین اظهار ناراحتیای نکردند! یادم نمیآید که هیچوقت از مراجعههای مردم، ناراحت شده باشند. میگفتند: «این وظیفه ماست که به درد مردم برسیم...». روحیه و انگیزه خدمت در ایشان، بسیار قوی بود.
قدری هم درباره خصال عبادی آیتالله شاهآبادی توضیح دهید. ایشان در این عرصه، چگونه رفتار میکردند؟
ایشان بهشدت، اهل تهجد و سحرخیزی بودند. من در فاصله زمانی چند ماه قبل از رحلتشان، برخی از شبها را در خدمت ایشان سپری میکردم. ایشان تقریبا دوساعت مانده به اذان صبح، از خواب بیدار میشدند و تا اذان، به عبادت میپرداختند. گاهی از ایشان میپرسیدم: مگر شما چه ذکری میگویید که اینقدر طول میکشد؟ و ایشان میفرمودند: «ذکر خاصی نیست، گاهی نافله شب طولانی میشود...».
در ادای نماز شب، به چه نکاتی توجه ویژه داشتند؟
همیشه توصیه میکردند: «موقعی که میخواهید چهل مؤمن را دعا کنید، لازم نیست که از بزرگانی چون جناب سلمان و ابوذر یاد کنید، بلکه بیشتر مؤمنان گرفتار را که نیازمند دعا هستند، یاد کنید. نام هر مؤمنی را که به ذهنتان خطور میکند، بگویید و مطمئن باشید که او محتاج بوده که نامش به یاد شما آمده است! خداوند به پیامبرش فرمود: هیچ نیازمندی را دست خالی رد نکن؛ بنابراین نام هر کسی از عامه مردم که به ذهن شما رسید، در مقام دعا ببرید...». ایشان دراینباره، ادامه میدادند: «وقتی که در نماز شب مؤمنین را یاد میکنم، گاهی حتی چهارصد مؤمن هم از ذهنم عبور میکند! از هر کسی هم که یاد میکنم، تکتک اعضای خانواده، اعم از والدین، همسر و فرزندانش را هم، دعا میکنم و برای همین، گاهی نافله شب طول میکشد!...». این رفتار ایشان، واقعا درسآموز بود.
کد مطلب: 21771