دکتر هادی منافی، کارگزار پیشین و شناختهشده نظام اسلامی، در عداد چهرههایی است که بنا به تخصص خویش، در واپسین لحظات حیات شهید سپهبد محمدولی قرنی، بر بالین وی حاضر شده است. او در گفتوشنود پیآمده، از آن لحظات خطیر و دشوار گفته است
«بر بالین شهید سپهبد محمدولی قرنی، در واپسین لحظات حیات» در گفتوشنود با دکتر هادی منافی
فرقانیان مانع از انتقال سریع او، به بیمارستان شدند!
11 ارديبهشت 1401 ساعت 15:17
دکتر هادی منافی، کارگزار پیشین و شناختهشده نظام اسلامی، در عداد چهرههایی است که بنا به تخصص خویش، در واپسین لحظات حیات شهید سپهبد محمدولی قرنی، بر بالین وی حاضر شده است. او در گفتوشنود پیآمده، از آن لحظات خطیر و دشوار گفته است
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
شما در واپسین لحظات حیات شهید سپهبد محمدولی قرنی، بر بالین وی حضور داشتید. طبعا مایلیم که این گفتوشنود را، با شنیدن این خاطره از شما آغاز کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم. خاطرم هست که بنده، تازه از سفر مشهد برگشته بودم و طبق معمول به بیمارستان مهر رفتم، که دیدم تیمسار قرنی را غرقه به خون، به بیمارستان آوردهاند! یک تیر به ران پا و تیر دیگری، به زیر جناق سینه ایشان خورده بود! ایشان را بهسرعت به اتاق عمل بردیم، ولی گلوله به شریان اصلی ایشان خورده بود! متأسفانه گروه خونی ایشان هم، منفی و نایاب بود!
علاوه بر محل اصابت تیرها، چه عوامل دیگری در شهادت ایشان تأثیر داشت؟
هنگامی که اعضای گروه فرقان، تیمسار قرنی را ترور میکنند، عدهای که با آنها همدست بودند، در محل موجب میشوند که انتقال ایشان به بیمارستان، با کُندی و تأخیر انجام شود. وقتی آن بزرگوار را به بیمارستان آوردند، خون زیادی از بدنشان رفته بود! در اینگونه مواقع، نیم ساعت اول، زمانی طلایی است و اگر در این فاصله بشود خونریزی را بند آورد، احتمال زنده نگه داشتن مصدوم هست، اما آنها با برنامهریزی دقیق کاری کرده بودند که این زمان از دست رفته بود! همانطور که اشاره کردم، منفی بودن گروه خون ایشان هم، مزید بر علت شد؛ چون ما نتوانستیم بهسرعت، خونِ سازگار با گروه خونی ایشان را پیدا و به ایشان تزریق کنیم. هنوز بعد از چهار دهه از شهادت ایشان، وقتی به یاد میآورم که احتمالا با رساندن به موقع ایشان به بیمارستان و تزریق خون مناسب، میشد نجاتشان داد، واقعا متأسف میشوم، هرچند که سرانجامی بهتر از شهادت، برای مردان بزرگ متصور نیست. آن دوره، اوایل انقلاب بود و ما هنوز بسیار بیتجربه بودیم و انتظار چنین حوادثی را هم نداشتیم.
از حالات شهید سپهبد قرنی در لحظات آخر، چه به خاطر دارید؟
ایشان خیلی آرام و بدون اضطراب، خود را در اختیار تیم پزشکی قرار داده بودند، ولی ما متأسفانه نتوانستیم برای ایشان کاری بکنیم!
سخنی هم گفتند؟
نه؛ فقط منتظر بودند که ببینند ما چه کاری میتوانیم برایشان انجام دهیم. اگر در آن نیمساعت اولیه، انتقال ایشان به بیمارستان را با وقفه مواجه نمیکردند، احتمالا میتوانستیم نجاتشان بدهیم. در آن دوره سازمان انتقال خون، سروسامان داشت، منتها مشکل زمان را داشتیم. در مورد حضرت آقا در ترور 6 تیر 1360، خیلی سریع 40 واحد خون به ایشان تزریق کردیم، ولی در مورد شهید قرنی، حتی یک واحد خون هم پیدا نکردیم! موقعی که ایشان را به اتاق عمل بردیم، شکمشان را باز کردیم که از خونریزی بیشتر جلوگیری کنیم، اما متأسفانه فرصت از دست رفته بود و ایشان به شهادت رسیدند و اولین شهید ترور در دوره بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شدند.
شاید این مطالب برای شما هم جالب باشد: نجات کردستان، به مذاق گروهکهای وابسته خوش نیامد! با وجود قرنی، ضد انقلاب در کردستان ناکام ماندپرونده شهید سپهبد محمدولی قرنی |
کد مطلب: 21852