حجتالاسلام والمسلمین محمود حسینزاده خراسانی
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد(ص) و آله الطاهرین(ع)
آغاز آشنایی
بنده در سال 1373، از کرج به گرگان هجرت کردم و به مدت دو سال، به تحصیل دروس دبیرستان مشغول شدم. داماد ما، روبهروی مسجد جامع مغازه داشت و من با همشیرهزادهام ــ که همسن من است ــ صبحها درس میخواندیم و بعد از ظهرها، به مغازه دامادمان میرفتیم و به او کمک میکردیم. من در آن دو سال، مرحوم آیتالله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی (رضوانالله تعالی علیه) را میدیدم که در ماههای مبارک رمضان و محرم، جهت تبلیغ به شهر گرگان میآمدند. سیل جمعیت که برای سخنرانی ایشان میآمد و محبوبیت ایشان در میان مردم و از سوی دیگر اخلاق خوش معظم له، مرا فراوان تحت تأثیر قرار داد و همین سبب شد که پس از شرکت در کنکور، به حوزه آمدم. من نماز صبح را به مسجد جامع میرفتم؛ چون خلوتتر بود و بیشتر میشد از آقا استفاده کرد، اما نماز ظهر ایشان خیلی شلوغ میشد. گاهی نیز دعاهای ماه رمضان را پس از نماز صبح میخواندم. یادم هست دعای «اللهم ادخل علی اهل القبور» را قرائت و در عبارت «اللهم اشف کل مریض»، همزه «اشف» را، همزه قطع میخواندم. یک روز آقا من را کنار کشیدند و بسیار آرام به من گفتند: همزه اشف همزه وصل است و قطع نیست! من از اینکه ایشان، این گونه مرا متوجه اشتباهم کردند و در جمع تذکر ندادند، خیلی خوشم آمد. این آغاز ارتباطم با آقا بود و همین سبب شد که طلبه شوم.
وقتی که به قم آمدم، حدود هشت سال در درس خارج فقه آقا و دو سال نیز در درس خارج اصولشان، شرکت کردم. ایشان در درس و بعد از درس، نسبت به اشکالات و پاسخ به شاگردان، بسیار حوصله به خرج میدادند، که در مقایسه با دیگر بزرگان برایم تحسینبرانگیز بود. بعد هم آقا از بنده، برای عضویت در دفتر دعوت کردند و از حدود سال 1390 بود که به دفتر ایشان رفتم و کار من هم، پاسخگویی به سؤالات شرعی و کارهای علمی دفتر بود. در این اواخر هم، بازبینی رساله ایشان را انجام میدادم. پس از چند سال، عضو هیئت استفتاء شدم و در این جلسات نیز، واقعا از توان علمی ایشان بهره میبردم. گاهی مسائل مستحدثه، مانند: ارز دیجیتال، تغییر جنسیت و از این قبیل را، که به موضوعشناسی نیاز داشت، با همکاری آسید محسن ــ فرزند آقا ــ قبل از جلسه بررسی و گزارشی از آن را، خدمت ایشان تقدیم میکردیم. مرحوم آقا به جلسات استفتاء، خیلی مقیّد بودند. میفرمودند: «این کار مردم است و ما موظف هستیم که کار آنها را راه بیندازیم...». حتی خود ایشان برگزاری جلسه را از شب قبل متذکر میشدند! ایشان تا واپسین روزِ قبل از بیماریشان نیز، در این جلسات شرکت میکردند. من در طول این سالها، از مرحوم آیتالله العظمی علوی گرگانی، بسیاری از مسائل، بهخصوص اخلاق اجتماعی را آموختهام، که در ده عنوان، به برخی از آنها اشارت میبرم:
1. توجه به محل هزینهکرد وجوهات شرعیه
آقا بارها به حقیر میفرمودند که وجوهات شرعی تنها باید هزینهکردِ امور طلاب شود. ایشان در هزینههای زندگی شخصی، از درآمد زمینهای موروثی خود در روستای «النگ» بهره میبردند و حتی در چاپ کتابهایشان نیز، احتیاط میکردند و در بیشتر موارد با هزینه خیرین منتشر میشد.
2. توجه به شخصیت افراد، در رفتارهای اجتماعی
آیتالله العظمی علوی گرگانی درباره دیدار با مردم، هیچ تبعیضی قائل نمیشدند و همه را میپذیرفتند. ایشان مسئول دفتر را مکلف کرده بودند که حتما قبل از دیدارها، در خصوص ویژگیهای مخاطبین گزارش بدهد، تا ایشان متناسب با حالِ مخاطبین سخن بگویند. چه اینکه فردی در این سطح از علم و آگاهی، هر لحظه که بخواهد، میتواند ساعتها در خصوص موضوعات اسلامی بحث کند. برخی از مراجعات مردمی ایشان، مربوط به فقرا بود، که از ایشان درخواست کمک مالی داشتند. ایشان به دلیل نبود شرایط مالی مناسب، کمک مختصری میکردند و سپس از آن شخص عذرخواهی میکردند و به او میفرمودند: «ببخشید، به کسی نگویید که فلانی کمک کرده! این مقدار مختصر را از من بپذیرید، من برای شما دعا میکنم که انشاءالله مشکل مالیتان حل شود...».
3. توجه به جایگاه رهبری و مرجعیت
گاهی در کشور شرایطی پیش میآمد که نیاز بود ایشان در آن مقطع، بیانیهای صادر کنند. البته بر اساس روایت شریفه: «اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه»، این یک وظیفه شرعی است که بر عهده علما گذاشته شده است. آیتالله العظمی علوی سعی میکردند تا از بزرگان دیگر ــ که از ایشان اسن هستند ــ پیشی نگیرند و صبر میفرمودند تا در آغاز مراجع دیگر واکنش نشان دهند. در اینگونه موارد میفرمودند: «حواس ما باید به بزرگان حوزه باشد...». بهخصوص در مسائل اجتماعی، که نیاز به ورود فقیه مبسوطالید یعنی مقام معظم رهبری بود، ایشان بسیار دقت داشتند. مثلا در خصوص افزایش قیمت بنزین در سال 13۹۸، پس از اینکه رهبری معظم نظرشان را اظهار کردند، با اینکه ایشان در ابتدا بیانیه اعتراضی داده بودند، اما در ادامه سکوت کردند! بعد از رحلت مرحوم آقا، بخشی از بیاناتشان در این موضوع منتشر شد، که به نظرم جالب آمد. ایشان در آن سخنان میفرمایند:
«همه اجراییات ولایت فقیه، به دست مبارک آقاست. ما افتخار میکنیم که ایشان رهبری داشته باشند و در رأس امور باشند. هرکس هم از ما سؤال میکند، میگوییم تابع نظر رهبری باشید. اگرچه من هم فقیه هستم، اما اجراییات به دست مبارک ایشان است. هرچه ایشان مصلحت دید، حرکتی باید بشود، بشود. اگر قیام باید بشود، بشود. فرمودند: فعلا آرام باشید، گفتیم: چشم. الان هم بحمدالله، مملکت به همین منوال دارد پیش میرود. در همین قضیه بنزین، ما آمدیم اطلاعیه دادیم، رهبری فرمود: چون سه قوه تصمیم گرفتند، من پشتیبانی میکنم. ما هم گفتیم: سمعا و طاعه، دیگر اعتراض نکردیم. ما گفتیم: فصلالخطاب ایشان است، هرچه آقا بگویند. نه تنها من، دیگران هم همینطور بودند. مراجع دیگر همه سکوت کردند، معنایش این است که فصلالخطاب را خود آقا قرار دادهاند. ما هم یک نظر داشتیم و دادیم، اشکال ندارد. مردم هم چقدر خوشحال شدند و تشکر کردند. گفتیم: لااقل مردم را در این جریان تنها نگذاریم. مردم هم چقدر خوشحال شدند از اینکه به یادشان هستیم. هم دل آنها را بهدست آوردیم، هم اطاعت از فرمایش رهبری کردیم...».
4. توجه به تقویت نظام
ایشان چه در خلوت و چه در جلوت، همواره میفرمودند: «ما باید این نظام را تقویت کنیم، اگر ما مراجع از رهبری دفاع و حمایت نکنیم، چه کسی این امر را انجام میدهد؟ اگر این کار اتفاق نیفتد، نظام اسلامی و شیعی تضعیف میشود...».
5. سادهزیستی
مرحوم آقا در استفاده از اسباب و وسایل متعارف برای زندگی، مانند: لباس، وسایل منزل، غذا و از این قبیل، بسیار سادهزیست بودند. زندگیشان به شکلی بود که ما طلبهها و شاگردان، هیچگاه در مقایسه با زندگی خودمان، احساس تبعیض نمیکردیم. طوری لباس میپوشیدند که شائبه پیش نیاورد که لباسی خاص و پُرقیمتی است. حقیر با ایشان محشور بودم، ولی حتی یک بار به ذهنم خطور نکرد که آقا چه لباس خوب یا زیبایی دارد! در غذا خوردن هم به همین شکل بود. غذاهایی که در منزل میل میفرمودند، بسیار ساده بود و در مواردی که با ایشان همسفره میشدیم، این را مشاهده میکردیم، که مختصری غذای ساده میل میفرمودند. در استفاده از وسایل زندگی نیز، این سادگی قابل مشاهده بود. روزی مسئول تدارکات دفتر (آقای شکراللهی)، برای آبدارخانه کوچک دفتر، پردهای از هزینه شخصیاش تهیه کرده بود و برای آن، یک آویزه ساده اما بزرگ گذاشته بود! چون میدانست آقا به این زرق و برقها توجه دارند و بدان راضی نیستند، نگران بود که وقتی ایشان بعد از ماه رمضان برمیگردند، به نصب این پرده چه واکنشی نشان میدهند؟ هرچند آقا، هنگامی که بعد از ماه رمضان از گرگان به قم تشریف آوردند، متوجه این تغییر نشدند و این امر باعث خوشحالی آقای شکراللهی شد!
6. پرکاری و توجه به حضور در دفتر
ایشان همه مباحث خودشان را به قلم خویش تقریر میفرمودند و این نکته نیز جالب است که ایشان، از خط تحریری خوبی نیز برخوردار بودند. ایشان حتی وقتی که از سفرهای تبلیغی یا زیارت مشهد مقدس برمیگشتند، اگر زمان حضورشان در دفتر بود، تشریف میآوردند و حضورشان را به روز بعد موکول نمیکردند.
7. ادبِ بسیار
مرحوم آقا بسیار مبادی آداب بودند و این در تمام رفتارهای ایشان، نمود داشت. در جلسات گوناگون ــ از جمله جلسه استفتاء ــ اگر کسی از اعضا تأخیر داشت، ایشان منتظر میماندند تا آن شخص نیز به جلسه برسد و اگر در جلسه بودند و هنوز برای دیگر اعضا چای نیاورده بودند، ایشان چایشان را تناول نمیکردند، تا اینکه برای بقیه آورده شود، سپس همراه با بقیه چای را صرف میکردند. اگر هم میخواستند بروند و کسی در محضر ایشان در حال چای خوردن بود، منتظر میشدند تا چای خود را بنوشد و سپس جلسه را ترک میکردند. همچنین وقتی در دفتر حضور داشتند، طبق روش همیشگیشان، در فضای عمومی آن مینشستند و اگر کسی وارد دفتر میشد، حتما به ایشان توجه کرده و خوشامد میگفتند و در هنگام خروج هم، به همین شکل به افراد توجه کرده و خداحافظی مینمودند.
8. توجه به شئون طلبگی و نوع پوشش
ایشان از پوشیدن لباس نامتناسب با شأن خویش، مثل دشداشه به تنهایی و بدون قبا ــ که در برخی موارد صورت زیبایی نیز ندارد ــ نهی میفرمودند و خود نیز، همیشه با قبا بودند. حتی من از برخی از نزدیکان ایشان شنیدم که ایشان تا هنگام خواب هم، این این امر را رعایت میکردند. این نشان از حیای ایشان و توجه به این نکته بود که تا سرحد امکان رفتار طلاب و علما به گونهای نباشد که کمترین بهانهای برای عیبجویی فراهم شود.
۹. جواب شخصی به سؤالات و ارتباط با مردم
در ساعاتی که زمان کار دفتر نبود، اگر کسی به آنجا زنگ میزد، خودشان شخصا پاسخگوی تلفنهای مردم بودند و این امر برای خود حقیر نیز، اتفاق افتاد. به یاد دارم وقتی که هنوز از اعضای دفتر نشده بودم، در ایام شهریه، مقسّم نسبت به سایر دفاتر، کارش دیرتر را شروع میکرد. بنده به جهت اعتراض به این امر، به دفتر زنگ زدم! صدای مرحوم آقا را، تا آن روز از تلفن نشنیده بودم. چون شنیدم صدای فرد مُسنی است، فکر کردم شاید اشتباه کرده باشم! لذا سؤال کردم: دفتر آیتالله علوی گرگانی؟ ایشان فرمودند: بله؛ بعد حقیر مشکل را مطرح کردم و ایشان بدون اینکه خودشان را معرفی بکنند، فرمودند: چشم بررسی میکنیم!
۱۰. توجه به احکام شرعی
روزی از صدا و سیما ــ یا شاید نهاد دیگری ــ برای ضبط برنامههای نیمه شعبان آمده بودند و آن روز، نیمه شعبان نبود. کارگردان به آقا گفت: چون این برنامه برای روز نیمه شعبان است، شما نیز در ابتدا بفرمایید امروز نیمه شعبان است، تا این گونه القا شود که این صحبت، در آن روز انجام شده است! اما ایشان سخنان خود را طوری ارائه کردند که این خلاف واقع اتفاق نیفتد و این امر خود حاکی از آن است که ایشان تا چه حد به حدود الهی و رعایت تقوا اهتمام داشتند. خداوند ایشان را غریق رحمت کند.