پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
او را در بند جنایتکاران و قاچاقچیها زندانی کرده بودند!
از همسر زندهیاد سپهبد محمدولی قرنی، خاطرات چندانی در دست نیست. شاید تنها موردِ موجود دراینباره، گفتوشنودی است که مجله «صف» در اردیبهشتماه 1359 و در اولین سالگشت شهادت سپهبد قرنی، با وی انجام داده است. وی در آغازین بخش از این مصاحبه، به دو نوبت دستگیری و زندانی شدن سپهبد قرنی در دهههای 1330 و 1340 اشاره کرده و درباره آنها میگوید:
«او دو بار و هر بار، به سه سال زندان محکوم شد: مرتبه اول در سال 1337، توسط رژیم به زندان رفت و در زندان قصر به خاطر بدرفتاری زندانبانان و اعتراض به اینکه او را در بند جنایتکاران و قاچاقچیها زندانی کرده بودند، به اعتصاب غذا دست زد، تا اینکه او را به بند دیگری منتقل کردند و پس از گذشت دوران زندان، بدون اظهار هیچگونه ندامتی آزاد گردید. دومین بار در سال 1342، توسط عمال رژیم و به علت مراوده و مکاتبه با مرحوم آیتالله میلانی به زندان رفت و به سه سال زندان محکوم شد، که ابتدا در زندان قزل قلعه بود. هیچگاه فراموش نمیکنم زمانی را که به ملاقات او رفتم. مشاهده کردم که یک مُرده متحرک، بر روی زمین دراز کشیده و یارای برخاستن ندارد! آن مرده قرنی بود! تنها خاطره خوش من، زمانی بود که او از زندان آزاد میشد...».
دیدم شوهرم غرق در خون، در وسط حیاط افتاده است!
بخش دیگری از گفتوشنود همسر شهید سپهبد قرنی، به وقایع پس از آزادی آن بزرگ از زندان و شهادتش باز میگردد. او در این بخش، رویداد خونین روز 3 اردیبهشت 1358 را اینگونه توصیف کرده است:
«در تمام سالهای زندانی بودن او، غیر از ناراحتی چیزی برای من نبوده است! البته همسرم از برنامههایش با من صحبتی نمیکرد؛ فقط میدانم که او نمیخواست مسئله کردستان و گنبد پیش بیاید. یکی از هدفهای مهم او در تمام عمر، سرنگونی رژیم پهلوی بود، که عملی شد. او همسر مهربانی بود و پس از خدا، پشت و پناه من بود. روز حادثه ترور او، روزی بود توفانی! به همسرم گفتم: به حیاط نرود. من داخل ساختمان بودم که یکمرتبه صدای مهیبی شنیدم و به دنبال آن فریاد همسرم را که میگفت: سوختم! دیدم شوهرم غرق در خون، در وسط حیاط افتاده است! در روز دادگاه او، آقای قدوسی از من دعوت کردند که شرکت کنم، ولی دیدم که غیر از ناراحتی و تجدید خاطره، چیز دیگری نیست و به این علت نرفتم. ما میخواهیم برای سالگرد او، مراسم ختم سادهای برگزار کنیم، ولی گویا بناست از طرف ارتش مراسمی برپا شود... یک دل سوخته چه سخنی میتواند داشته باشد؟ من یک شهید را در راه حق، میهن و صاحبالزمان(عج) دادهام و امیدوارم که انشاءالله، تمام مشکلات رفع شود...».