حجتالاسلام والمسلمین سیداحمد قاضوی از شاگردان دیرین و مسئول دفتر زندهیاد آیتالله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی است. وی در گفتوشنود پیآمده، به تبیین سیره علمی استاد پرداخته و خاطراتی را نیز، دراینباره بیان داشته است. امید آنکه مفید آید
«زندهیاد آیتالله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی، در قامت یک استاد-1» در گفتوشنود با حجتالاسلام والمسلمین سیداحمد قاضوی
احتیاط در فتوا، از بارزترین خصال علمی او بود
26 ارديبهشت 1401 ساعت 13:22
حجتالاسلام والمسلمین سیداحمد قاضوی از شاگردان دیرین و مسئول دفتر زندهیاد آیتالله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی است. وی در گفتوشنود پیآمده، به تبیین سیره علمی استاد پرداخته و خاطراتی را نیز، دراینباره بیان داشته است. امید آنکه مفید آید
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
شما سالها با زندهیاد آیتالله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی، ارتباط نزدیک داشتید و مسئول دفتر ایشان نیز بودهاید. از نگاه شما، ابعاد برجسته شخصیت علمی ایشان کداماند؟
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. به نظر بنده مهمترین ویژگی علمی و فقهی مرحوم آیتالله العظمی علوی گرگانی (رضوانالله تعالی علیه)، احتیاط فراوان ایشان بود؛ بدین معنا که خیلی سریع و با کوچکترین دستاویزی، دست به صدور فتوا نمیزدند و اگر مسئلهای مطرح میشد، ایشان به نتیجهای که به احتیاط نزدیکتر بود، فتوا میدادند. هرگز تکروی نمیکردند و یا فتوای شاذی نمیدادند! به نظرم اصلا فتوای شاذ ندارند، مگر در مواردی که فقهای دیگر، کمتر وارد بحث شدهاند؛ مثلا در بحث مفسد فی الارض، معتقد بودند کسانی که فساد اقتصادیشان به جامعه آسیب میرساند، مفسد فی الارض هستند. البته در مواردی که دیگر فقها کمتر بحث میکردند، ایشان هیچ ابایی نداشتند که فتوا بدهند و در این زمینه، بسیار شجاع بودند؛ برای نمونه دیگر، در جلسات استفتائی که در محضرشان بودیم، میفرمودند: «محارب کسی است که اسلحه میکشد و مردم را به وحشت میاندازد، کسی که فساد میکند، ممکن است محارب هم باشد، ولی خیلی وقتها هم کسی محارب هست، اما مفسد نیست، اینها هر کدام حکمی متفاوت دارند و نباید یکسان دیده شوند...». این فتاوا برای قضات، بسیار راهگشا بوده و هست.
شیوه طرح سؤالات، در جلسات استفتاء ایشان چگونه بود؟
در این جلسات، سؤالاتی را که از سراسر ایران میرسیدند، مطرح میکردیم و اعضای شورای استفتا، درباره آنها نظرشان را میگفتند. نهایتا مرحوم آیتالله علوی گرگانی با جمعبندی همه نظرات، نظر خود را بیان میکردند. اگر ما به نظر ایشان اشکال داشتیم، بدون هیچ مانعی عرض میکردیم و در اغلب موارد هم، مورد توجه ایشان قرار میگرفت و گاهی مقبول واقع میشد.
نحوه تدریس آیتالله علوی گرگانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
ایشان سعه صدر عجیبی داشتند! گاهی بعضی از اشکالات خیلی بیمایه بودند و صلاح نبود که به آنها، در جلسه درس جواب بدهند. در این گونه مواقع، از اشکال عبور میکردند و پاسخ مثبت یا منفی نمیدادند! اگر طرف خیلی اصرار میکرد، میگفتند: «بعد از درس بیایید، جواب شما را میدهم!...». نظم کلاس را به خاطر سؤالات سطحی بر هم نمیزدند، اما اگر سؤال پرعیاری مطرح میشد، مفصلا پاسخ میدادند. در جلسات استفتاء هم، همینطور بود. از نظرات دقیق و محققانه افراد، استقبال و گاهی آنها را میپذیرفتند؛ مثلا یک بار این بحث مطرح شد که اگر یک فرد شیعه با همسر سنی خود به مکه برود، مرد اعمال حج خود را طبق احکام شیعه انجام میدهد، اما خانم طواف نساء را انجام نمیدهد، آیا این دو به هم حرام هستند، یا خیر؟ بحث دراینباره، چند جلسه طول کشید! ایشان میگفتند: دراینباره قاعده الزام مطرح است... و من قبول نمیکردم! چند جلسه به این موضوع پرداختیم تا به نتیجه رسیدیم. من این بحث را خدمت آیتالله فاضل لنکرانی هم مطرح کردم و ایشان صراحتا و بدون آنکه توضیح بیشتری بدهند، گفتند: بر اساس قاعده الزام مشکلی ندارد، درحالیکه پیش از آن آیتالله علوی گرگانی، همین پاسخ را داده بودند و از اصرارهای بنده در جلسه استفتا هم، هرگز ابراز ملالت نکردند! ایشان در مقولات فقهی، وقتی میخواستند مسئلهای را مطرح کنند، معمولا کلام مرحوم محقق حلی (صاحب شرائع) را میخواندند. در بحث، اول اقوال شیخ مفید به بعد را، که بیان آنها لازم بود، مطرح میکردند و اگر مشکلی در اقوال وجود داشت، بیان میفرمودند. اشکال هم که میگرفتند، میگفتند: «مسئله را، من این طور میفهمم!...». این تکیه کلامشان بود. به فقهای قدیم، مطلقا بیاحترامی نمیکردند. بارها در خلال بحث میگفتند: «شما میتوانید نظر مرا بپذیرید یا نپذیرید...». آقا برعکس برخی از فقها، که درباره روایات سختگیری دارند، از این حالت به دور بودند. سعه صدر ایشان، زبانزد خاص و عام بود. از جنبه اخلاقی نیز، همینطور بودند. ایشان همیشه در وسط دفتر مینشستند و اگر کسی سؤالی داشت، مستقیما از خودشان میپرسید و آقا با کمال سعه صدر، خوشرویی و آرامش، پاسخ میدادند.
ارزیابی شما از درس و ممشای اصولی آیتالله علوی گرگانی چیست؟
آیتالله علوی گرگانی یک دوره اصول را تدریس کرده بودند، ولی متأسفانه عمرشان کفاف نداد که دوره دوم را تکمیل کنند. دوره اول، سیزده، چهارده سالی طول کشید و دوره دوم را تقریبا هشت، نه سال بود که شروع کرده بودند. به نظر من آیتالله علوی گرگانی در مسائل اصولی، تبحرِ مسائل فقهی را نداشتند! فقه ایشان خیلی قویتر بود. من ایشان را بیشتر به قدرت فقهی میشناسم. در مسائل فقهی، واقعا فقاهت میکردند! در بیشتر مقولات اصولی، نظرشان همان نظر مرحوم شیخ انصاری بود. اگر یک مسئله اصولی مطرح میشد، معمولا با نظرات مرحوم شیخ مخالفت نمیکردند و اگر مخالفتی هم میکردند، با احتیاط بسیار زیادی همراه بود. همانطور که عرض کردم، ایشان پیش از آنکه اصولی باشند، فقیه بودند. اصولشان هم خوب بود، ولی به قوت فقه نبود.
به نظر شما، درس ایشان بیشتر استادمحور بود یا شاگردپرور؟
به نظر بنده، کلاس درس ایشان، بیشتر شاگردپرور بود. بسیاری از استادان و فضلای حوزه و نیز مسئولان کنونی کشور، چه قبل و چه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در درس سطح یا خارج ایشان شرکت کرده و در گذشته، شاگردان مبرزی داشتهاند. زمانی هم که سطح میگفتند، یکی از شلوغترین درسها را داشتند.
آثار فقهی و اصولی آیتالله علوی گرگانی، چه ویژگیهایی دارند؟
ایشان نثر بسیار ساده و روانی داشتند و کسانی که عربی میدانند، خیلی راحت مطالب ایشان را متوجه میشوند. در زمینه فقه، هفده جلد کتاب از ایشان چاپ شده است. «المناظر الناظره» طهارت، در ده جلد و صلاه آن در هفت جلد است، که سه جلد از آن بهزودی روانه بازار کتاب میشود. ایشان در روزهای چهارشنبه و قبل از درس، اخلاق میگفتند و مباحث اخلاقی متنوعی نیز دارند. گاهی کلام پیامبر(ص) در وصیت به امیرالمؤمنین(ع) یا ابوذر غفاری را شرح میکردند، که همگی چاپ و عرضه شدهاند.
خصال اخلاقی آیتالله علوی گرگانی را چگونه دیدید و درباره آن، چه خاطراتی دارید؟
میتوانم بگویم که مردمداری ایشان، شبیه به هیچ کس دیگری نبود. در این اواخر که پادرد داشتند، بارها اجازه خواستیم که برایشان صندلی بیاوریم، ولی میگفتند: «خیر؛ اگر برای همه صندلی میگذارید، من هم روی صندلی مینشینم!...». اصلا قبول نمیکردند که خودشان روی صندلی و مردم روی زمین بنشینند. در ایام اوجگیری کرونا، بارها به ایشان میگفتیم: ضرورت ندارد هر سؤالی را خودتان پاسخ دهید، ولی ایشان پاسخ میدادند: «اگر کسی میخواهد مرا ببیند، اجازه ندارید مانع شوید...». این اخلاق خوبشان، مردم را جذب میکرد. اگر فردی قبلا آقا را ندیده بود و وارد دفتر میشد، نمیتوانست ایشان را تشخیص بدهد! همیشه در میان مردم مینشستند.
نکته دیگر اینکه اصلا موافق تغییر دفتر یا بازسازی آن نبودند. منزلشان هم بسیار ساده بود. یک وقتی من به منزلشان رفتم و همسرشان هم نبودند. در آشپزخانه، درِ قابلمه را برداشتم و دیدم عدس پلوست. از فرزندشان آقا سیدمحسن سؤال کردم: چه کسی این غذا را پخته است؟ ایشان گفت: آقا! یک عدس پلوی ساده و بدون گوشت، برای ناهار تهیه کرده بودند. زندگی بسیار سادهای داشتند. برای زندگی شخصیشان، هرگز از وجوهات استفاده نمیکردند. در این اواخر که کمی کسالت داشتند، آقا سیدمحسن به کارهای مالی ایشان رسیدگی میکردند. هر چیزی که تهیه میکردیم، آقا سیدمحسن میپرسیدند: مربوط به آقا، یا دفتر است؟ اگر متعلق به دفتر بود، از وجوهات استفاده میشد. من نزدیک به 38 سال، در خدمت این بزرگوار بودم و خصلتی که مرا جذب ایشان کرد، حسن خلقشان بود. من با ایشان، بسیار احساس راحتی میکردم و هر حرفی را، راحت به ایشان میگفتم. اخلاق خاصی داشتند. رهبر معظم انقلاب اسلامی هم، در پیامی که به مناسبت رحلت ایشان دادند، بر اخلاق حسنهشان تأکید کردند.
کد مطلب: 23851