«زندهیاد آیتالله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی، در قامت یک استاد-2» در گفت و شنود با حجتالاسلام والمسلمین سیدمجتبی فاطمی
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
شما از چه مقطعی و چگونه با زندهیاد آیتالله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی آشنا شدید؟
بسمالله الرحمن الرحیم. آشنایی بنده با مرحوم آیتالله العظمی علوی گرگانی، به سال 1380 برمیگردد. بنده در سال 1377، وارد حوزه علمیه قم شدم و در درس استادان مختلفی شرکت میکردم. با دو سه نفر از دوستان، مباحثه داشتیم و دروس مختلف را میرفتیم، تا اینکه یکی از دوستان گفت: درس آیتالله العظمی علوی، بسیار ویژه و ورود و خروجشان به مطالب، بسیار پخته و خاص است! لذا در اولین سالهای دهه 1380، توفیق پیدا کردیم که همراهه با دوستان، در درس ایشان شرکت کنیم. دو سه ماه که گذشت، متوجه شدیم که درس ایشان، واقعا با دروس سایر آقایان تفاوت دارد و من شخصا از شیوه تدریس ایشان، بسیار لذت میبردم. هم بیان شیرینی داشتند، هم دستهبندی مطالب را بسیار عالی انجام میدادند، هم هر مشکلی که داشتیم، به سهولت از ایشان میپرسیدیم و پاسخِ وافی میفرمودند. آن دو دوست ما که در درسهای دیگر بسیار اشکال میکردند، بعد از مدتی گفتند: ما دیگر نمیآییم! وقتی علت را پرسیدم، اظهار کردند: ایشان آنقدر درس را مفصل توضیح میدهد که ما نکتهای برای اشکال پیدا نمیکنیم! من یک موقعی به خود آقا هم عرض کردم، که این مطالبی که شما مثلا از صاحب جواهر نقل میکنید، اگر خود ایشان هم بود، مطلب را به این کمال و سادگی، نمیتوانست بیان کند!
من در قم، در درس آیتالله العظمی مظاهری شرکت میکردم و تابستانها هم، در اصفهان خدمت ایشان بودم و این بزرگوار هم، به بنده لطفی داشتند. یک بار از من پرسیدند: در قم به درس چه کسی میروید؟ عرض کردم: درس آیتالله العظمی آقای علوی. ایشان فرمودند: «آیتالله علوی فقیه هستند، زمانی که مرحوم آیتالله محقق داماد در مسجد اعظم درس میگفتند، قبل از ایشان آیتالله علوی معالم میگفتند و مسجد و حیاط، از جمعیت پر میشد! ایشان بعد از درس خودشان، در محضر آیتالله محقق داماد مینشستند و درس میگرفتند. بارها میشد که ما در درس دیگران، به مطلبی برمیخوردیم و مشکل پیدا میکردیم و از ایشان میپرسیدیم. ایشان بلافاصله و با حضور ذهن پاسخ میدادند...». این بسیار مهم است که یک استاد، در مورد همه مسائل و فروعات، آماده پاسخگویی باشد. محور مباحث ایشان، روایات اهلبیت(ع) بود. آن چیزی که بعد از جایگاه والای علمی ایشان، ما را جذب کرد که همواره در خدمتشان باشیم، اخلاق حسنهشان بود. رفتارشان با شاگردان و افراد مختلف، کمنظیر بود. گاهی دوستانی از شهرهای دیگر میآمدند و برای روضه یا مجالس دیگر، خدمت ایشان میرسیدند،. بارها شاهد بودم که خُلق خوش ایشان، آنها را بهشدت مجذوب میکرد.
نحوه تدریس آیتالله علوی گرگانی و نیز ارتباط ایشان با طلاب چگونه بود؟
همانطور که عرض کردم، آن چیزی که نه تنها من، بلکه تکتک شاگردان ایشان را جذب میکرد، محبت پدرانهشان بود و این منحصر به شاگردانشان هم نبود. هر طلبه و اهل علمی که به ایشان مراجعه میکرد و مشکلی داشت، ایشان حتی اگر استطاعت و توان اجابت آن درخواست را هم نداشتند، به گونهای رفتار میکردند که آن فرد از نزد ایشان راضی و خشنود باز میگشت.
من زمانی که برای درس خدمت ایشان آمدم، احساس کردم که خدمت به ایشان، خدمت به حضرت ولیعصر «ارواحنا فداه» است و تصمیم گرفتم تا جایی که میتوانم، این کار را انجام دهم. از مطالبی که در دست تدوین داشتم، تعلیقات ایشان بر «عروهالوثقی» بود. قرار شد که این تعلیقات را وارد کتاب عروه کنیم. تعلیقاتی را که بزرگان دیگر بر این کتاب زده بودند، مطالعه کردیم و نهایتا تصمیم گرفتیم که تعلیقات مرحوم امام خمینی، مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی، مرحوم آیتالله العظمی سیداحمد خوانساری و آیتالله العظمی مکارم شیرازی را هم اضافه کنیم، تا کسانی که میخواهند مراجعه کنند، راحتتر به این منابع دسترسی داشته باشند. تعلیقات آیتالله العظمی خوانساری کم بود و من از آقا اجازه خواستم که تعلیقات ایشان را نیاوریم. ایشان فرمودند: «میدانید که دارید درباره چه کسی صحبت میکنید؟ آیتالله العظمی سیداحمد خوانساری، مقام علمی و اخلاقی بالایی داشت. در اخلاقیات ایشان همین بس، که برای جراحی در تهران بستری بودند و من به عیادت ایشان رفتم. پزشک جراح ایشان، یک فرد مسیحی بود و از من به کنایه پرسید: ایشان جناب ِعیسی مسیح(ع) است؟ پرسیدم: چطور مگر؟ گفت: هنگامی که میخواستیم ایشان را جراحی کنیم، گفتند: ضرورتی ندارد که مرا بیهوش کنید! همه با تعجب گفتیم: این جراحی درد و خونریزی شدیدی دارد. گفتند: مانعی نیست، هر وقت من اشاره کردم، جراحی را شروع کنید! سپس سوره یاسین را خواندند و با دست اشاره کردند! در طول جراحی هم، این سوره را میخواندند و عجیب این بود که کاملا آرام بودند! حالا شما میخواهید تعلیقه چنین بزرگواری را نگذارید و تعلیقه مرا بگذارید؟...».
آیتالله العظمی علوی نسبت به بزرگان حوزه، احترام خاصی قائل بودند. در طول نزدیک به بیست سال شاگردی ایشان، شاهد بودم هنگامی که میخواستند نظر استاد یا صاحب نظری را بیان و نقد کنند، با کمال احترام و ادب این کار را میکردند. هرگز ندیدم که ایشان در مورد بزرگان حوزه، کلماتی را بهکار ببرند که به نوعی کوچک کردن آنها باشد. گاهی افرادی میآمدند و از ایشان پیام یا تأییدی میخواستند، آقا میفرمودند: «اول خدمت بزرگان حوزه بروید، این شخصیتها حق استادی به گردن ما دارند!...». به عقیده من چیزی که ایشان را در اخلاق و ارتباطات عمومی ممتاز میکرد، ادب ایشان نسبت به بزرگان حوزه، مردم و بهخصوص سالمندان و کودکان بود. یادم هست که یک بار برای تبلیغ، به دماوند رفته بودم. در آنجا روضه آقا برقرار بود و افراد، برای شرکت در آن میآمدند. آنها برایشان بسیار جالب و حتی عجیب بود، که ایشان که در آن موقع بالای هفتاد سال سن داشتند، حتی جلوی یک بچه هم بلند میشدند! نفس این رفتارها آموزنده هستند و این سیره، سیره رسولالله(ص) و این اخلاق، اخلاق پیغمبر اکرم(ص) است، که حتی در سلام کردن به بچهها هم، سبقت میگرفتند. ایشان شخصیتی داشتند که وقتی به منش و رفتارشان نگاه میکردید، یادآور سیره و روش پیامبر مکرم اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) بود.