پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ نورالدین الموتی از رجال سیاسی تاریخ معاصر ایران، در سال 1280 در الموت قزوین به دنیا آمد. وی تحصیلات مقدماتی را در همان شهر خود گذراند و سپس برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه شد. نورالدین، تحصیلات حوزوی را نیز در همان شهر قزوین سپری کرد و بعد از فراگیری تحصیلات مقدماتی به تعلیم معارف اسلامی مشغول شد، اما این دوره چندان به درازا نکشید و نورالدین الموتی با تغییر فعالیتهای خود وارد سطوح قضایی و سیاسی کشور شد.
امین صلح
نورالدین الموتی برای اولینبار در سال ۱۳۰۰ به استخدام در وزارت معارف درآمد و به شغل آموزگاری در مدارس اسلامی قزوین مشغول شد و یک باب کتابفروشی در آن شهرستان دایر کرد که عصرها مرکز تجمع فضلا و روشنفکران آن دوره بود.
علیاکبر داور وقتی عدلیه را در ۱۳۰۶ منحل و عدلیه تازهای بنا کرد، برای تربیت قضات کلاس قضایی تشکیل داد که دوره آن سه سال بود و فارغالتحصیلان با رتبه یک قضایی وارد خدمت میشدند. الموتی وارد این کلاسها شد و پس از فراغت از تحصیل، به شغل قضا پرداخت و در چند شهرستان امین صلح بود.
[1]
این تحولات، گام اولیه الموتی برای فعالیت در حوزه قضایی و دادگستری بود. هرچند نمیتوان این فعالیتها را به معنای آغاز ورود او به عرصه سیاسی دانست، میتوان آنها را به منزله همکاری الموتی با امور سیاسی و قضایی حکومت تلقی کرد. نورالدین در دورانی که در دادگستری فعال بود، توانست سمت مستشار دیوان عالی کشور را نیز از آن خود کند.
الموتی + 52 نفر
الموتی در کنار فعالیتهای قضایی، در امور سیاسی نیز فعال بود. مهمترین فعالیت او در عرصه سیاسی، عضویت وی در گروه 53 نفر بود که بعد از کشف این گروه، آشکار شد. در ۱۳۱۶ که شهربانی به فعالیتهای این گروه پی برد و اعضای آن را توقیف کرد، الموتی نیز جزء آنها بود. پس از این توقیف، او حدود چهار سال در شرایط نامساعد زندان بهسر برد و در مهرماه ۱۳۲۰ که همه زندانیها رهایی یافتند، او نیز آزاد شد.
[2]
نورالدین الموتی
شماره آرشیو: 4703-5ع
نفر اول کمیته مرکزی حزب توده
پس از سقوط حکومت پهلوی اول، گروه 53 نفر آزاد شد و
حزب توده را تشکیل داد. با تشکیل حزب توده، نورالدین الموتی نیز به عضویت این حزب درآمد. الموتی با تشکیل حزب توده در نخستین کنگره این حزب به عضویت کمیته مرکزی درآمد. این کنگره در شرایطی برگزار شد که تعداد اعضای حزب در تهـران بـه هزار نفر و در شهرستانها به حدود 2500 نفر میرسید و تیراژ روزنامه «رهبر»، ارگان این حزب، در تهران بـه 1500 نسخه و در شهرستانها به 2000 رسیده بود.
در این کنگـره که 168 نماینـده دارای حـق 2 رأی و 19 نفر مستمع آزاد شرکت داشتند، اعضای کمیته مرکزی و کمیسیون تفتیش کل به شرح زیر انتخاب شدند: اعضای کمیته مرکزی (اسامی به ترتیب آرا): 1. نورالدین الموتی؛ 2. دکتر محمد بهرامی؛ 3. محمـد پـروین گنابـادی؛ 4.
آرداشـس آوانسیان؛ 5. احسان طبری؛ 6.
ایرج اسکندری؛ 7. علی امیرخیزی؛ 8.
رضـا رادمـنش؛ 9. محمود بقراطی؛ 10.
عبدالصمد کامبخش؛ 11. دکتر فریدون کشاورز.
[3]
الموتی تا دوره دوم حزب توده در این حزب فعالیت میکرد. دوره دوم زندگی حزب توده از پیدایش فرقـه دموکـرات آذربایجـان و پـارتی دموکرات کردستان (پارت) آغاز میشود؛ دورهای که پیروزی ارتش شوروی در استالینگراد تکانی به رونق حزب تـوده داد و در داخـل حزب، اعضای «ماقبل اسـتالینگرادی» بـر اعضای «مابعـد اسـتالینگرادی» تفـاخر میفروختند، بااینحال در همین دوره، حزب توانست از جهت کمّی در همه شهرهای کشور توسعه یابد. ایـن مـوقعی بـود کـه کامبخش و نورالدین الموتی، دو تن از رهبران حزب، از یکمیلیـون عـضو حزب و شورای متحده و اتحادیههای دهقانی و سازمان جوانـان تـوده و سـازمان زنان صحبت میکردند.
[4] البته این صحبتها، بسیاری از مردم را به تمسخر آنها واداشت، اما حزب توده کاملا به آنها معتقد بود. با وجود این، فعالیتهای الموتی بعد از شکست غائله آذربایجان متوقف شد و مسیر دیگری یافت.
من میروم پهلوی روسـتا
بزرگترین بازتاب شکست غائله آذربایجان در رهبری حـزب تـوده، انـشعاب بخـشی از کادرها و اعضای حزب بود که تعداد اعضای حزب در تهران را به هزار نفر کاهش داد. الموتی نیز جز افرادی بود که از حزب و به طور کلی فعالیتهای سیاسی کناره گرفت. در مورد علت کنارهگیری او از حزب توده، به علل مشخصی اشاره نشده است، اما کسانی چون احسان طبری عنوان کردهاند که علت جدایی الموتی از حزب، کنار گذاشته شدن او بوده است.
طبری در شرح بخشی از ماجرای انشعاب «اصلاحطلبان» به رهبری
خلیـل ملکـی گفته است: «بعضی از اعـضای کمیتـه مرکزی که شانس عضویت در سازمان جدید را از دست داده بودند، بهشدت عصبانی شدند و از آن جمله نورالدین الموتی با رنجش جلسه را ترک کرد و سرانجام به
امینی پیوسـت و در کابینه او وزیر دادگستری شد. نورالدین الموتی گفت: "من میروم پهلوی روسـتا"؛ یعنـی من در شورای متحده کار خواهم کرد».
[5] عبارات طبری میتواند متضمن این معنا باشد که الموتی با تصمیم و اراده خود کنار نرفت، بلکه تحولات رخداده در حزب، که به نوعی باعث تغییر جایگاه او شد، به جدایی او از حزب انجامید.
آقانورالدین در اوج قدرت قرار میگیرد
نورالدین الموتی بعد از کنارهگیری از حزب توده، به مستشاری دیوان عالی کشور راه یافت. او همزمان با مطرح شدن نام علی امینی به عنوان نخستوزیر از او حمایت کرد. درباره علل حمایت الموتی از امینی گفته شده است که الموتی قرار بود همراه
حسن ارسنجانی، یکی دیگر از حامیان پروپا قرص امینی، «در دو جبهه با کسانی که مخالف اصلاحات بهشمار میآمدند ستیزه نمایند: گروه زمینداران و ملاکین بزرگ و کسانی که مشهور به فساد سیاسی و اقتصادی بودند».
[6]
گفته شده است که امینی به الموتی گفته بود: «بهزودی نخستوزیر مبارزه با فساد میشوم... ازاینرو با تشکیل کابینه، الموتی به عضویت وزارت دادگستری درآمد و فورا دستور بازداشت عدهای را صادر نمود... این تحولات آقانورالدین را در اوج قدرت قرار داد؛ زیرا وزیر دادگستری و محرم راز دکتر علی امینی، نخستوزیری بود که مجلسین را منحل نموده بود».
[7] ظاهرا الموتی با هدف مبارزه با فساد سیاسی و اقتصادی، تمایل داشت با امینی همکاری کند.
علی امینی، نخستوزیر، و اعضای کابینه وی
شماره آرشیو: 3912-7ع
کارهایی که سوءظن شاه را برانگیخت
نورالدین الموتی در این دوره، به اقدامات جدی علیه مفسدین اقتصادی و نظامی دست زد. او «برای تصفیه دادگستری و مجازات کسانی که به بیتالمال شبیخون زده بودند دست به اقدامات حادی زد و برای این کار دکتر اسدالله مبشری را به ریاست بازرسی کل کشور و احمد صدر حاج سیدجوادی را به دادستانی تهران و بنیفضل را به دادستانی دیوان کیفر منصوب نمود و دستور توقیف و محاکمه مقامات مختلفی را صادر کرد».
[8]
بر این اساس، برخی از افراد نامی و نزدیک به حکومت به اتهامات مختلف دستگیر و روانه زندان شدند. «از بین نظامیان سپهبد علویمقدم، وزیر سابق کشور، سرلشکر ضرغام، وزیر پیشین دارایی، سپهبد کیا، رئیس اداره دوم، سرتیپ نویسی، رئیس شیلات، توقیف و به محاکمه کشیده شدند.
ابوالحسن ابتهاج، رئیس سابق سازمان برنامه، فتحالله فرود، شهردار اسبق تهران، و محسن فروغی، مهندس مشاور کاخ سنا، نیز بازداشت و محاکمه شدند. غیر از اینها، عده زیادی نیز تحت تعقیب قرار گرفتند. الموتی در برکناری سپهبد
آزموده، دادستان و رئیس دادرسی ارتش، نقش اساسی داشت و به وی لقب آیشمن ایران داد.»
[9]
همین اقدامات و همین طور ترس و سوءظن محمدرضا پهلوی نسبت به امینی باعث شد او کنار گذاشته شود، اما الموتی همچنان به امینی وفادار ماند؛ چنانکه وقتی در قضیه کاپیتولاسیون، علاوه بر گروههای مذهبی برخی از مخالفانی که حامی قانون مشروطه و محدود شدن قدرت شاه بودند، علیه دولت
منصور اعتراض کردند، ساواک گزارش داد که رهبری مخالفان به دست امینی و الموتی بوده است.
«از دید ساواک نورالدین الموتی و تیم او، یعنی دکتر امینی، که جزء مخالفان منصور بودند، مایل بودند از راه ایجاد اعتصاب در بین فرهنگیان و گسترش آن بین دیگر طبقات، موجبات سقوط دولت را فراهم سازند. این گروه هنگام اعتصاب رانندگان تاکسی در ایجاد جنگ روانی علیه دولت نقش مهمی داشتند.»
[10]
بااینحال همراهی الموتی با دکتر امینی، چندان طولانی نبود؛ زیرا الموتی در سال 1344 بر اثر حمله قلبی درگذشت.
پینوشتها
---------------------------------------------
[1]. باقر عاقلی،
شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 1، تهران، نشر گفتار با همکاری نشر علم، ۱۳۸۰، صص 174- 175.
[3]. جمعی از پژوهشگران،
حزب توده از شکلگیری تا فروپاشی (1320- 1368)، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1378، ص 107.
[6]. حسین آبادیان،
دو دهه واپسین حکومت پهلوی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1383، صص 207-208.
[7]. ابوالحسن عمیدی نوری،
یادداشتهای یک روزنامهنگار، ج 1، به کوشش مختار حدیدی ـ جلال فرهمند، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1381، ص 353.
[8]. باقر عاقلی، همان، ص 175.
[10]. حسین آبادیان،
دو دهه واپسین حکومت پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1383، ص 378.