آیتالله کاشانی؛ قهرمان واقعه 30 تیر
حقانی درباره اینکه آیا دکتر مصدق خودش در کودتا همکاری کرد یا نه، گفت: به نظر بنده دکتر
مصدق خودش به بنبست رسیده بود و وقتی به بنبست رسیده است، نمیتواند بنبستشکنی کند. عکسهای روزنامههای آن زمان را مرور میکردم و دیدم در راستای جنگ نرمی که برای تفرقهافکنی میان ملت شکل گرفته بود، عکسهای
آیتالله کاشانی را به شکل زشتی چاپ کرده بودند و البته هنوز هم گرفتار جنگ نرم انگلیسیها هستیم و فیلمها و سخنرانیهای تقطیعشده درباره ۲۸ مرداد را همچنان منتشر میکنند.
رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر اظهار کرد: سخنرانی سال 13۵۷
آیتالله طالقانی در کنار مزار دکتر مصدق را گوش میکردم و ایشان «اختلافافکنی بین سران نهضت» و «رفتار احزاب سیاسی» را دو عامل شکست خوردن نهضت ملی شدن نفت میدانند.
ایشان میگویند: مردمی شدن صنعت نفت به علت تلاشهای آیتالله کاشانی، آیتالله خوانساری و فدائیان اسلام است. درحالیکه فدائیان اسلام در دوره دکتر مصدق به زندان افتادند و شکنجه شدند. دکتر مصدق یک دولتمرد ملی در مقایسه با
قوامالسلطنه و وثوقالدوله است، اما ظرفیت لازم برای یک مبارزه ضدسلطه را ندارد و وقتی شکست میخورد، سپر میاندازد.
وی خاطرنشان کرد: صفوف یکپارچه ملت ایران در 30 تیر موجب بازگشت مجدد دکتر مصدق به قدرت است و آیتالله کاشانی قهرمان 30 تیر است؛ چون مردم را به همراهی و پشتیبانی از دکتر مصدق فرا خواند.
حقانی گفت: وقتی وارد مبارزه با آمریکا یا انگلیس میشوی باید تبعاتش را پیشبینی کنی و بپذیری. کاری که دکتر مصدق هم کرد، اما یک جایی کم آورد و وقتی کم بیاوری، وضعیت بدتری را باید تحمل کنی؛ همچون محمدرضا پهلوی که پس از کودتای ۲۸ مرداد و بازگشتش، خوی رضاخانی پررنگتری پیدا کرد و سرکوب گسترده را با تأسیس ساواک رقم زد.
اختلافافکنی برای منحرف کردن انقلاب
رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر انقلاب مردم ایران جزء سه انقلاب بزرگ قرن بیستم است. برای به انحراف کشاندن انقلاب توسط سرویسهای بیگانه، چند روش وجود دارد که نخستین آنها اختلافافکنی به کمک مطبوعات است؛ مثلا با چاپ کاریکاتورهای زشت و زننده از دکتر مصدق و آیتالله کاشانی، تلاش میکردند هر دو نفر را از اعتبار بیندازند؛ این دو هم گاهی خودشان و اکثر اوقات توسط اطرافیان، نابردباری به خرج میدادند و وجههشان مخدوش میشد.
وی با تشریح اتفاقات آن سالها گفت: برای یک مبارزه ضد استعماری و ضد استکباری، خودمان را به مسائلی محدود کردیم که دیگر کارایی نداشت، مانند استفاده از ظرفیت مجامع بینالمللی. البته دکتر مصدق کار خوبی کرد که به لاهه رفت و پیروز شد، اما طرف مقابل به این محاکم قائل نبود.
وی خاطرنشان کرد: «بی اعتبار کردن سران نهضت»، «ایجاد آشوب در جامعه و ترساندن روحانیت» و همچنین «القای ناامیدی برای آینده» مراحل به انحراف کشاندن انقلاب است. به نظرم ما ایرانیها باید راجع به کودتای ۲۸ مرداد و اختلافافکنیها، خیلی مطالعه کنیم. انشاءالله به جای کوبیدن همدیگر و استفاده از تاریخ برای تسویهحسابهای روز، از دستاوردهای ملت و کشور حراست کنیم.
سخنران دیگر این مراسم امیر مکی بود که سخنان خود را چنین آغاز کرد: محمدرضا پهلوی و تمامی کانونهای حامی او به درستی اتحاد و چرخش مشترک دول ایالات متحده آمریکا و بریتانیای کبیر را درک کرده بودند و تلاش خود را برای بهرهبرداری حداکثری سیاسی و اقتصادی از آن را در مشت خود دیده و چراغ سبز منعطفی را به ایشان نشان دادند و اما اندیشه تئوری براندازی دولت ملی مصدق در تفکر مشترک آمریکا و انگلیس را نیز میتوان در نوشتهای از والترلاکوئیر (Walter.z.Laqueur) اندیشهپرداز منتقد یهودی در سال 1956، این چنین خلاصه کرد که «ناسیونالیسم در خاورمیانه نیروئی مخالف کمونیسم نیست، به عکس، در وضع کنونی هموارکننده راه کمونیسم و همکار آن است. کمونیسم در پیوند با ناسیونالیسم رشد میکند و برای سالیان مدید امکان بروز تعارض میان این دو محتمل نیست».
ایشان افزود: با اندکی تامل در ساختار سیاسی شکلگرفته پس از جنگ جهانی دوم و قدرت بلامنازعه دولت آمریکا، ایالات متحده با زیرکی هر چه تمامتر از انحصار نفتی انگلیس در ایران ناخرسند بود، ظاهرا به بهانه خطر به قدرت رسیدن کمونیستها و سقوط ایران در پرده آهنین، اما در واقع به طمع بهدست آوردن سهمی از نفت ایران و نیز شکست انحصار نفتی انگلیس، با بریتانیا همراه شد و تواما به این نتیجه رسیدند که بقای دولت وقت ایران به مصلحت دولتین نیست و باید علیه ساختار سیاسی ملی ایران، دست به اقدامی مشترک و قاطعی بزنند. این موضوع در مارس 1953 (اسفند 1331) توسط وزیر امور خارجه آمریکا به سیا اطلاع داده شد. سیا پیشنویس طرحی را آغاز کرد که به موجب آن میتوانست اهداف تعریفشده را از طریق یک عملیات مخفی محقق نمایند.
مکی ادامه داد: ارزیابیای با عنوان «عوامل دخیل در سرنگونی مصدق» صورت گرفت و در آنجا مشخص شد که براندازی مصدق از طریق عملیات قطعی زیرزمینی و یا همان کودتا انجام خواهد پذیرفت. مقرر شد که سیا عملیاتی مشترک را با اینتلیجنس سرویس بریتانیا (SIS) رهبری کند، سپس تصمیم بر آن شد که افسران سیا و اینتلیجنسسرویس طرحی را در قبرس، تنظیم و تهیه کنند که برای تصویب نهایی به ادارات مرکزی دو دولت، یعنی وزارت خارجه آمریکا و نیز انگلیس، ارائه شود. با ارائه تئوری مورد نظر، لوی هندرسون، سفیر آمریکا در ایران، سفری به ایالات متحده داشت و در آنجا درباره موارد تعیینشده و نیز تمایل سیا برای طراحی افراد و ابزار مخفی عملیاتی جهت دستیابی به سرنگونی قطعی دولت مصدق بحث و بررسی شد.
وی در بیان نحوه اجرای این طرح گفت: ریاست اینتلیجنس سرویس انگلستان و رئیس سیا موافقت رئیسجمهور وقت آمریکا را کسب کردند و عروس خوبان خود یعنی کرمیت روزولت را به عنوان فرمانده میدانی و عملیاتی در تهران انتخاب کردند. ارتباط سریع سهجانبه از طریق امکانات سیا بین «تهران، قبرس و واشنگتن» تنظیم شد. پس از تأیید طرح اجرای کودتا، مقرر گردید که مقامات بلندپایه ایالات متحده با صدور اعلامیهای رسمی تمام امیدهای مصدق برای دریافت کمکهای اقتصادی آمریکا را ناامید و مصدق را از حمایت کمکهای اقتصادی خود بهطور کامل مأیوس کنند.
امیر مکی درباره نحوه ورود محمدرضا و دربار پهلوی به این طرح اظهار کرد: بنا به حصول اعتماد محمدرضا پهلوی به اجنبی، که به عین به عنوان وابسته مطلق دو قدرت آمریکا و انگلیس در ایران به اثبات رسیده بود، شروع همکاری او کلید خورد؛ چنانکه برای تضمین اقدامات لازم از طرف پادگانهای نظامی تهران و مشروعیت بخشیدن به جانشینی نخستوزیر وقت تصمیم بر آن شد که شاه را با شرایط ذیل تحت فشار و فرمانبری مضاعف خود قرار داده:
1. مقرر گردید اشرف، خواهر دوقلوی محمدرضا، از اروپا به ایران برگردد تا شاه را از تلاش دول ذینفوذ آگاه و در عین حال ترغیب و تطمیع به عزل مصدق نماید؛
2. اقدامات لازم برای اعزام ژنرال نورمن شوارتسکوف (رئیس سابق هیئت ژاندارمری آمریکا) به ایران که نفوذ او و علاقه مثالزدنی شخص اول مملکت را در پی داشت، انجام پذیرد و همچنین تعریف گردید که شوارتسکوف پروژه براندازی آژاکس را تشریح و فرمانهای امضاشده و یا احکام سلطنتی مبنی بر عزل مصدق و نصب
زاهدی را دیافت و نیز درخواست دولتین از ارتش برای وفادار ماندن به سلطنت محمدرضا پهلوی را حاصل نماید؛
3. تأکید و اطمینان محمدرضا پهلوی بر عملیات مشترک انگلیسی ـ آمریکایی در دستور کار ارتش در سایه قرار گیرد؛
4. کرمیت روزولت به نمایندگی از آمریکا، دریافت فرامین امضاشده را عهدهدار و توسط مأموران سیا به زاهدی تحویل گردد و همچنین تضمین بر خروج شاه از تهران در روز موعود کودتا صورت پذیرد.
ایشان براساس اسناد محافل خصوصی آمریکایی گفت: آنچه از این اسناد درز کرده بود این بود که محمدرضا پهلوی به دلیل هراس ناشی از ضعف شخصیتی، تمایل درونی به شرکت فیزیکی در کودتا نداشته و تنها جلب رضایت او در اجرای کودتا یکی از محورهای مهم عملیاتی «ام.آی.سیکس» و «سی.آی.ای» بهشمار میآمد.
مکی درباره آمادهسازی اذهان عمومی نیز به این موضوع اشاره کرد: نکته قابل توجه این است که همزمان بهصورت موازی در ایالات متحده دو عمل ویژه به شرح ذیل به اطلاع عموم رسید تا اذهان داخلی و خارجی نیز بر عدم تمایل همکاری آمریکا با دولت وقت ایران علنی گردد:
1. انتشار نامه 29 ژوئن 1953 شخص رئیسجمهور آیزنهاور به مصدق که در 9 جولای 1953م، مبنی بر عدم اعطای کمکهای بیشتر به دولت وقت ایران ارسال شده بود، اعلام گردید؛
2. وزیر امور خارجه آمریکا در کنفرانس مطبوعاتی 28 جولای 1953 گفت: «فعالیتهای رو به گسترش حزب غیر قانونی کمونیست در ایران و تسامح دولت ایران در قبال آنها باعث نگرانی دولت ما شده است که این تحولات اعطای کمک به ایران را دشوارتر میسازد».
3. و در نهایت سخنرانی رئیسجمهور آمریکا در جلسه فرمانداران در سیاتل که در آن گفت: «ایالات متحده دست روی دست نمیگذارد و تا افتادن کشورهای آسیایی در پرده آهنین را تماشا کند».
ایشان افزود: همچنین سیا با همکاری وزارت خارجه کشورش، چندین مقاله در روزنامهها و مجلات معتبر آمریکایی منتشر کرد و متقابلا در ایران نیز در رسانههای مورد نظر خود با هماهنگیهای انجامشده و پرداخت پول، چاپ و تجدید چاپ گردید که تأثیر روانی مطلوبی در ایرانیان بگذارد و جنگ روانی هدفداری را علیه دولت مصدق اعمال کنند.
مکی گفت: پس از این اقدامات، با فشارهای قابل توجه و هدفمند متحدین کودتا بر محمدرضا پهلوی و نیز حصول اطمینان ایشان در حفظ تاج و تخت خود البته بهدست دول بیگانه، فرمانهای لازم صادر و تحویل داده شد.
این محقق تاریخ با اشاره به کودتای 25 مرداد گفت: در روز موعود کودتای نافرجام 25 مرداد 1332 شکست خورد و در پی آن با سماجت کودتاگران و نیز بیفکری و کوتاهبینی دولت مصدق و متأسفانه عدم اطمینان لازم به تفکر محوری بزرگان نهضت ملی نفت، که مرحوم آیتالله کاشانی در رأس آن قرار داشت، تا آنجا که در 27 مرداد 1332 طی نامه مهمی ضمن مطلع ساختن دکتر محمد مصدق از امکان وقوع کودتای آمریکایی، از وی تقاضای هوشیاری و دفع فتنه نمود و همچنین تقاضای همکاری دوطرفه جهت خنثیسازی کودتا را داشت که با پاسخ سرد، منفی و بیمنطق دکتر مصدق مواجه شد و آخرین شانس نهضت مقاومت ملی نیز از بین رفت و روز 28 مرداد 1332 از جانب کودتاگران روز رستاخیز ملی و از طرف ساختار نهادینه مردم ایران کودتای 28 مرداد نام گرفت و آنطور که دکتر صدیقی در خصوص وقایع روز 28 مرداد مطرح نمود اینکه «متأسفانه دولت هیچ آمادگیای برای مقابله با کودتا نداشت. واکنش دولت در عمل حاکی از سردرگمی انفعالی و بیبرنامگی مطلق در مقابل کودتاگران بود و در عصر 28 مرداد، حرکت دولت دکتر مصدق متوقف و نابود شد».
بخش بعدی سخنان امیر مکی درباره نقل قولهایی از افراد دخیل در کودتا بود که چنین بیان شد:
شاپور ریپورتر، افسر اطلاعاتی و عملیاتی سیا در ایران، گفت: «آنچه ما کردیم تنها فشردن ماشه احساسات مردم به پادشاهشان بود که به پیروزی انجامید ...». تا کنون با توجه به ثبت خاطرات و نیز افشای اسناد محرمانه کودتای 28 مرداد 1332 و همچنین حرف و حدیثهای فراوانی که نقل قول شده است، مسلما مستنداتی را نیز به همراه داشته که بهواقع خود گویای حقیقتی آشکار در دخالت اجنبیان بالاخص ایالات متحده است، اما از سویی دیگر در خصوص حوادث آن روزگار، بیان محمدرضا پهلوی در کتاب «توهمزای خود»؛ یعنی «مأموریت برای وطنم» خواندنی میباشد:
«... اعتقاد من این است که سرنگون کردن دستگاه مصدق کار مردم عادی کشور من بود که در دلشان بارقه مشیت یزدانی میدرخشید...».
حسین فردوست در اعترافات خود اعلام کرده است: «به اعتقاد من، در کودتای 28 مرداد، نقش اصلی با انگلیسها بود. سپهبد فضلالله زاهدی مأمور انگلیسیها بود، سرلشکر
اخوی انگلیسی و مغز متفکر گروه ارفع بود،
رشیدیانها هم انگلیسی بودند و بالاخره انگلیسیها موفق شدند موافقت آمریکا را با سقوط مصدق جلب کنند و کرمیت روزولت برای حسن اجرای کودتا وارد تهران شد».
و جالبتر آنکه محمدرضا پهلوی در کتاب معروف «پاسخ به تاریخ»، که پس از انقلاب و در زمان حضور دولت موقت گردآوری شده بود، حوادث آن روزگار را به شکلی خاص تعریف میکند: «اما در روز 28 مرداد کارگران و اصناف، دانشجویان، پیشهوران و صاحبان مشاغل آزاد، سربازان و پاسبانان، همه زنان و مردان و حتی کودکان با همتی بینظیر و شجاعتی وصفناپذیر به میدانها و خیابانها ریختند و به مقابله با تفنگها و مسلسلها و حتی تانکهای دیکتاتور غیر مسئول پرداختند و اوضاع را یکروزه دگرگون کردند... . گرمی و وسعت احساسات مردم در حقیقت رأی اعتماد بیچونوچرا به من بود.
من تا آن زمان پادشاهی بودم که سلطنت را به ارث دریافت کرده بودم و از آن پس پادشاه منتخب ملتم شدم...».
مکی در بخش بعدی سخنانش به مداخلات انگلیس در ایران اشاره کرد و گفت: بهوضوح میتوان دید که نفوذ بریتانیای کبیر نه تنها کمتر از ایالات متحده نبوده، بلکه در بعضی موارد بیشتر و نهادینهتر بوده است؛ آنچنانکه از لابهلای اسناد میتوان به تأثیر حضور وینستون چرچیل به عنوان نماینده تامالاختیار انگلستان در سه مقطع مهم تاریخ ایران اشارهای کرد:
ـ در زمان خرید سهام دارسی برای دولت انگلستان چرچیل وزیر جنگ بود و با حمایت شبکه صهیونیستی دولت لوید جرج و لرد ریدینگ یهودی، نایبالسلطنه هند، کودتا را به فرجام رسانید و در مرحله بعدی دیکتاتوری پهلوی را در ایران مستقر کرد. بار سوم نیز در سال 1332، چرچیل مجددا در پیوند با شبکه صهیونیستی مستقر در اروپا و جهان غرب، طرح مداخله در ایران و کودتای اوت را رهبری کرد و به سرانجام رساند.
ایشان در ادامه به نقل قولهایی از منابع خارجی درباره کودتای 28 مرداد اشاره کرد:
ـ مفسر آمریکایی در کتاب Arabia Without Sultans چاپ بریتانیا سال 1974 نوشته است: «احمقانه است که بعضیها نوشتهاند مصدق را ایرانیها برانداختند؛ این عملیات از اول تا آخر یک یورش آمریکایی بود».
ـ مجله تایم در گزارشی در 31 اوت 1953 نوشته است: «ساعت 1 بعد از ظهر روز 28 مرداد به وقت رم، شاه و همسرش که برای خرید رفته بودند به هتل اسکلسیور (Excelsior Hotel) بازگشتند و پس از صرف غذا در رستوران هتل در حین خوردن قهوه، یکی از خبرنگاران خبرگزاری آسوشیتدپرس وارد رستوران شد و با شتاب به طرف میز شاه رفت و متن تلکس مخابرهشده چند دقیقه قبل را که حاکی از پیروزی کودتا و به قدرت رسیدن زاهدی بود، به دست او داد. محمدرضاشاه با مطالعه متن تلکس رنگ از چهرهاش پرید، ثریا با مشاهده دگرگونی حالت و چهره همسرش از جای برخاست و پس از خم شدن به طرف شاه و خواندن متن تلگراف ناگهان از شوق به گریه افتاد و در آن هنگام شاه خطاب به چند نفری که در اطراف میز آنها جمع شده بودند گفت: «این یک انقلاب است، انقلاب راستین و افتخارآمیز، سرانجام ما دارای یک قانونی شدیم».
مکی چنین ادامه داد: و داستان شرمآوری را نیز از زبان کرمیت روزولت بشنویم: «یک روز پس از بازگشت شاه از رم با ایشان ملاقات میکنم... هنگامی که با یکدیگر دست میدادیم و خوشامد میگفتیم، یکی از مستخدمین با گیلاسهای کوچک ودکا و ظرفی خاویار وارد شد، با اشاره شاه نشستم. وی با لحن جدی و رسمی شروع به صحبت کرد و گفت: «من تاج و تختم را مدیون خداوند، ملتم، ارتشم و شخص شما هستم!...». آنگاه به نشانی سلامتی من گیلاس خود را برداشت و من نیز چنین کردم و همزمان نوشیدیم.
همچنین در کتاب خود گفته بود: «... ما زاهدی را به اقامتگاه فرد زیمرمن، یکی از عوامل سیا، آوردیم که سه ساختمان با ستاد عملیاتی سیا فاصله داشت ... و از همین محل زاهدی، در روز 28 مرداد با لباس سرلشکری ایران بیرون آمد ... و به وسیله یک تانک به باشگاه افسران برده شد...».
این محقق تاریخ در ادامه به دیدگاه نهرو درباره مصدق اشاره کرد و قول او را دراینباره چنین بیان کرد: «... متأسفانه راهی را که دکتر مصدق پس از 30 تیر 1331 در حکومت خود برگزید، یعنی بر سر کار گماردن افراد خائن، نپذیرفتن نصایح خیرخواهانه وطندوستان و تضعیف مجلس و تقویت تودهایها و چپیها و وضع و اجرای قوانین خلاف دموکراسی و آزادی و دست آخر و از همه مؤثرتر و مهمتر انجام دادن آن رفراندوم کذایی و انحلال مجلس قانونگذاری، همه و همه زمینه را برای موفقیت کودتاچیان آماده کرد. تعجبآور است که افراد دلسوز مکرر به دکتر مصدق اعلام خطر نمودند».
مکی نیز بر نامه ارسالی آیتالله کاشانی به دکتر محمد مصدق یک روز پیش از کودتا تأکید کرد و جواب مصدق را شاهدی بر ادعاهای پیشین دانست و گفت: قطعا جای خالی «بصیرت علمی و عملی
» بهوضوح روشن میباشد.
او در بخش بعدی سخنان خود از مکاتبات لحظهای هندرسن (سفیر وقت آمریکا در ایران) با وزارت خارجه کشور خود از ساعت 12 ظهر روز 28 مرداد تا ظهر روز 29 مرداد اشاره کرد و گفت: این مکاتبات بسیار قابل تأمل و بحثانگیز است و به گوشهای از نفوذ سیستماتیک ایالات متحده و دخالت مستقیم در تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشورمان اشاراتی میکند:
ـ در گزارش محرمانه ـ ساعت 12 ظهر ـ 28 مرداد:
اطلاع یافته که مقر روزنامههای «باختر امروز»، «شورش» و «حزب ایران» به آتش کشیده شدهاند، دانشجویان دانشکده افسری نیز علیه دولت دست به اعتصاب زدهاند...
ـ در گزارش محرمانه ـ ساعت 2 بعد از ظهر ـ 28 مرداد:
گزارش رسیده که جمعیتی در حدود سههزار نفر که خواستار بازگشت شاه هستند، در حوالی خانه مصدق مورد حمله و تیراندازی نیروهای انتظامی قرار گرفتهاند ... تعداد نظانیان و افسرانی که منفردا به هواداران شاه میپیوندند در حال افزایش است ... کلیه دفاتر روزنامههای غیر تودهای هوادار حکومت مصدق متلاشی و به آتش کشیده شدهاند...
جمعیت زیادی در حوالی اداره رادیو دیده میشود. ظاهرا آنها مصمماند اداره رادیو را اشغال کنند ... سفارت هنوز نتوانسته است تشکیلات و برنامه این فعالیتها را کشف کند، ولی به نظر میرسد که جمعیت برای هدف معینی جمع شدهاند.
ـ در گزارش محرمانه ـ ساعت 4 بعد از ظهر ـ 28 مرداد:
وزارت پست و تلگراف و اداره رادیو اشغال شدهاند. از قرار معلوم گزارشهای رسیده به شهرستانها تلگراف فرستاده میشود و آنها تشویق میشوند که تظاهرات مشابهی در طرفداری از شاه انجام دهند. کارمندان سفارت کامیونهای متعدد حامل نظامیان و غیر نظامیان را به همراه شش تانک در خیابانها دیدهاند که عکسهایی از شاه را حمل میکردند.
رادیو تهران پس از اشغال برای مدت کوتاهی تنها به پخش موسیقی ضبطشده میپرداخت و سپس در سکوت فرو رفت. به قرار گزارش واصله سرتیپ دفتری به ریاست شهربانی تهران منصوب شده است و او سعی میکند از گارد گمرک که قبلا از جانب مصدق ریاست آن را داشت استفاده کند. این مطلب را مرکز شنود سفارت از مکالمات تلفنی بهدست آورده است.
ـ در گزارش محرمانه ـ ساعت 5 بعد از ظهر ـ 28 مرداد:
به موجب گزارشهای مختلف از اعضای سفارت و سایر مقامات رسمی آمریکایی، در شهر حالت تعطیلی عمومی حکمفرماست. کلیه وسایل نقلیه چراغهای خود را به نشانه پیروزی شاه روشن کردهاند. ... تئاتر سعدی، که اغلب مرکز رفتوآمد تودهایها بود، به آتش کشیده شده است. با اینکه هواداران شاه پیروزیهایی بهدست آوردهاند، ولی هنوز خانه مصدق و ستاد ارتش در دست هواداران مصدق است.
ـ در گزارش محرمانه ـ ساعت 7 بعد از ظهر ـ 28 مرداد:
اکثریت طرفداران شاه، گروههای چپگرا را مرعوب و مجبور به سکوت کردهاند... رادیو تهران توسط چندهزار نفر از طرفداران زاهدی اشغال شده است. در برنامه بعدازظهر، زاهدی طی نطقی کوتاه مسئولیت نخستوزیری را که از طرف شاه به او سپرده شده است پذیرفت. رادیو همچنین اعلام کرد که شاه بیدرنگ به کشور بازخواهد گشت... خانه مصدق طبق گزارش رسیده از ساعت 5 بعد از ظهر زیر حمله است. صدای تیراندازی گهگاه به سفارت میرسد. میراشرافی از رادیو تهران اعلام کرد که فاطمی به دست مردم قطعه قطعه شده است. همچنین طبق گزارشهای واصله سنجابی کشته یا مجروح شده است. این اظهارات فعلا باید بااحتیاط تلقی شود... شاید وزارت خارجه از سفارت در رم بخواهد که این اطلاعات را به شاه برساند.
ـ در گزارش محرمانه ـ ساعت 8 بعد از ظهر ـ 28 مرداد:
اطلاعات موثقی حاکی از آن است که نیروهای طرفدار زاهدی، ستاد ارتش و سایر ادارات انتظامی را در کنترل دارند. خانه مصدق، که در محاصره قرار داشت، اشغال و توسط هواداران شاه غارت شده است، اما هنوز اطلاعات موثقی درباره محل اقامت مصدق در دست نیست...
ـ در گزارش محرمانه ـ ظهر ـ 29 مرداد:
هنوز زود است که بتوانم جزئیات دقیق جریانات 36 ساعت گذشته را بیان کنم. ... بیشتر نظامیان و بسیاری از مردم قلبا به شاه وفادارند؛ زیرا با این باور بزرگ شدهاند که شاه مظهر وحدت ملی و ثبات کشور است. بهویژه ارتش بیش از اندازه دوستدار آمریکاست. بسیاری از ایرانیان نظامی و غیر نظامی سرانجام متقاعد شده بودند که این سیاست مصدق بود که سد راه همکاری نزدیک ایران و آمریکا گردیده و فقط تحت رهبری شاه است که این همکاری میتواند ادامه یابد...
امیر مکی سخنان خود را چنین پایان داد: کودتای صورتگرفته آمریکا را تشویق کرد تا در آینده نیز چند دولت نامطلوب دیگر را با شیوههای مشابه آنچه در ایران انجام داد در سرتاسر جهان بر سر کار بیاورد و عوامل دستنشانده خود را به کار بگمارد و مهرههای خود را در سایر کشورها بهکار گیرد و تا به امروز که با جنگهای نیابتی کماکان خود را در پس پرده اغتشاش پنهان کرده و آشکارا درصدد تسخیر مرزهای خاورمیانه جدید است، اما امروز، روزی دگر است!!! «و لا ترکنوا الی الذین ظلمو فتمسکم النار؛ به کسانی که ستم کردهاند تکیه نکنید که آتش کیفر ایشان، شما را فرا میگیرد» (هود/ 113).
افتتاح نمایشگاه عکس کودتای 28 مرداد بخش دوم و پاياني این برنامه بود كه 29 مرداد 1401 در كاخموزه ملت برگزار شد.
گفتني است علاقهمندان میتوانند برای بازدید از این نمایشگاه، از شنبه 29 مرداد تا چهارشنبه 2 شهریورماه 1401، از ساعت 16 تا 19 به مجموعه فرهنگی تاریخی سعدآباد، کاخ موزه ملت مراجعه کنند.