پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ رضا قطبی فرزند محمدعلی اهل رشت و لوییز صمصمام بختیاری، از ایل بختیاری، متولد 1318 در تهران و پسردایی فرح دیبا همسر محمدرضا پهلوی بود. فریده عمه او، پس از فوت شوهرش ازدواج نکرد و با برادر و خانوادهاش زندگی میکرد. خرج زندگیشان را پدر رضا قطبی، با مهندسی ساختمان تأمین میکرد. درآمد پدر قطبی کم بود، اما با همان گذران میکردند.
رضا قطبی، فرح دیبا، لوییز قطبی و عبدالعلی بدرهای
شماره آرشیو: ۱-۶۴۰-۱۲۸پ
قطبی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ایتالیاییها و مقطع دبیرستان را در مدرسه فرانسویها طی کرد و دیپلمش را در آنجا گرفت. او در دروس ریاضی استعداد خوبی داشت. در آخر نیز با بورسیه خیریه ایزابل تهران، برای تحصیلات عالیه به پاریس رفت و تحصیلات خود را در پلیتکنیک پاریس به پایان رساند. او همان دورهای را طی کرد که
صفی اصفیا و سرتیپ ریاحی طی کرده بودند.
[1]
فرح دیبا و رضا قطبی در خردسالی
شماره آرشیو: ۱-۵۶۸۶-۷ع
هرچند وضع خانوادگی قطبی چندان مساعد نبود، پس از ازدواج فرح و محمدرضا پهلوی، تغییری چشمگیر در وضعیت مالی خانواده او بهوجود آمد؛ چون با این ازدواج، مقاطعهکاریهای سازمان برنامه منحصر به پدرش شد. او نیز با کمک اصفیا، که در آن زمان رئیس سازمان برنامه و بودجه بود، این مقاطعهکاریها را با 25 درصد استفاده به افراد دیگر واگذار میکرد. بهاینترتیب ثروت او به میلیاردها تومان رسید.
[2] او از وابستگی فامیلی با فرح، بهره بسیار برد و خود را به میان همه معاملات پولساز کشور افکند. دفتری ساختمانی داشت و پروژههای بزرگ وزارتخانهها را بر عهده میگرفت.
[3] رضا قطبی نیز از هر مقاطعه یا پروژه دولتی که از سوی سازمان برنامه و بودجه و وزارت دربار ارائه میشد با پدرش همکاری میکرد و ۲۵ درصد از پولهایی که پدرش میگرفت متعلق به او بود. او همچنین در شرکت عمران دشت ناز هم سهم داشت.
[4]
از مدیریت تلویزیون تا مشاور سیاسی
قطبیِ پسر پس از وصلت با خاندان پهلوی چون مورد اعتماد فرح دیبا بود به مدیر کلی تلویزیون و در کابینه
شریفامامی به وزارت پست و تلگراف و تلفن رسید. هرچند پیش از آمدن به ایران خود را به گرفتن هر منصبی بیمیل نشان میداد، اما وقتی با خواهش حمید رهنما حکم شاهنشاهی برای مدیرعاملی سازمان رادیو و تلویزیون ملی را دریافت کرد، دیگر چندان بیمیل بود. حمید رهنما، وزیر اطلاعات و جهانگردی کابینه هویدا، در 9 آذرماه 1350 برای شاه نوشته بود:«استدعا میشود با صدور فرمـان مبارک همایونـی، عبدالرضا قطبی گیلانـی را به سمت مدیرعامل سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران مباهی و مفتخر فرمایند. حمید رهنما».
[5] او همچنین با حکم دختر عمهاش فرح دیبا در 15 دیماه 1351 مشاور دفتر او شد.
[6] قطبی همچنین از نیمه دوم سال 1357 تا سقوط حکومت پهلوی، مشاور اصلی، طراح و برنامهریز پشت پرده دربار بود.
[7] احمدعلی مسعود انصاری، پسرخاله فرح، او را از اعضای اصلی حلقه گروه سیاسی فرح میداند که خواست آنها اصلاح مملکت بر اساس سلیقه خود و گرفتن قدرت از طریق فرح بود؛
همچنین رضا قطبی یکی از کسانی بود که به دلیل نزدیکی زیاد به فرح، نفوذ بسیار زیادی روی او داشت و فرح نیز او را قبول داشت. از نظر انصاری، قطبی جزء دستهای بود که فرح را محبوب و شاه را منفور و ظالم میدانست، ایران را نمیشناخت، مذهبیون را هیچ میانگاشت و گمان نمیکرد حکومت شاهنشاهی بهآسانی سقوط کند. او به عنوان یکی از اعضای گروه فرح خواستار سلب قدرت از افراد معتمد شاه و جایگزینی خود بهجای آنها با استفاده از جایگاه فرح بود.
[8]
به گفته انصاری ،رضا قطبی رادیو و تلویزیون را گسترش داد و اکثر افرادی که برایش کار میکردند او را دوست داشتند. او در مصاحبهای میگوید قطبی از نظر فکری کاملا چپ بود و برای همین تعداد زیادی از چپگراهای مخالف را در رادیو و تلویزیون استخدام کرد.
[9] اما در جای دیگر مدعی میشود قطبی در زمان مدیریت تلویزیون، رویکرد لیبرالیستی به مسائل جامعه را حاکم کرده بود که با علایق و اندیشه شاه و یاران سنتیاش در تضاد بود. آنچه نشاندهنده اختلاف سلیقه او با شاه بود.
[10]
ملیگرایی یا شاهدوستی؟
رضا قطبی از نظر منتقدانش، روحیه خاصی داشت، متکبر و خودخواه بود و در کارها فقط به سلیقه خود بسنده میکرد؛ آنچه حتی گهگاه موجب اعتراض فرح میشد. او را صاحب اعتماد به نفس بسیار میدانستند؛ فردی که ملیگرا بود و در دوران دکتر
مصدق در دبیرستان البرز مورد اصابت ضربه چاقو قرار گرفت. ملیگرایی که البته مصادیقی چند برای آن برشمرده نمیشود جز اینکه انصاری از تناقض چپگرایی قطبی با دستبوسی شاه بگوید یا تغییر تقویم به تقویم شاهنشاهی
[11] که اینها نیز مصداقی برای شاهدوستی است؛ مگر اینکه انصاری و همفکرانش شاهدوستی را عین ملیگرایی بدانند.
رضا قطبی
شماره آرشیو: 5764-۵ع
قطبی؛ عامل سقوط پهلوی یا نظریهپرداز ثبات آن؟
شاه و برخی اطرافیانش چون انصاری، بر این باور بودند قطبی همراه فریدون جوادی، از دوستان نزدیک فرح، نقش کلیدی در سقوط پهلوی داشتند؛ گزارهای که با روند اقدامات قطبی که بیشتر در جهت تقویت حکومت شاهنشاهی بود، در تعارض است. اما آنها برای این ادعای خود به عملکرد قطبی در تلویزیون و مشورتهایش در سالهای پایانی حکومت پهلوی اشاره میکنند؛ چنانکه انصاری بر این باور است قطبی با پخش نطق معروف «من صدای انقلاب شما را شنیدم»، ابهت شاه را در هم شکست. او از محمدرضا پهلوی و نصرتالله معینیان، رئیس دفتر شاهنشاهی، نقل کرده است که قطبی همراه سیدحسین نصر، متن این نطق را در صبح روزی که خوانده شد، نزد فرح میآورند و به درخواست شاه برای رؤیت آن وقعی نمینهند. این متن، درست قبل از ایراد و ضبط، در اختیار شاه قرار میگیرد. شاه آن را میخواند و بعد متوجه میشود چه اشتباه بزرگی کرده است. انصاری گفته است: «بارها شاه جلوی من با فرح دعوا میکرد و به فرح میگفت که "ایراد آن نطق بزرگترین اشتباه تاریخ سیاسى من بود، و چرا این کار را با من کردید؟"».
[12] چون در این متن که قطبی نوشته بود به ظلم، فساد، اتحاد فساد مالی و سیاسی، فشار و اختناق، خطاهای گذشته، بیقانونی، ظلم و فساد توسط شاه اقرار شده بود. از سوی دیگر پخش اخبار خاندان پهلوی به صورت روزانه در تلویزیون، پخش محاکمه خسرو گلسرخی، که از او قهرمان ساخت، «پخش گزارشات بازرسی شاهنشاهی که دائما به مردم نشان میداد که کدام کارها درست انجام نشده است» از جمله مصادیق دیگری است که انصاری از آنها به عنوان اقدامات قطبی نام میبرد که به تضعیف رژیم پهلوی منجر شد.
[13] او میگوید: «در برابر این گزارشها آنطور که باید از پیشرفتهای زمان محمدرضاشاه و رضاشاه در تلویزیون و یا رادیو صحبت نمیشد یا تهیه و پخش زندگی روزمره رضا پهلوی در کیش، نوشهر و داشتن تمام وسایل تفریحی و اشرافی که بهنظر من باعث تنفر مردم از آنهمه تجمل میشد...».
[14]
انصاری همچنین قطبی را مسئول برگزاری جشن هنر شیراز معرفی کرده است؛ جشنی که به ادعای او، محمدرضا پهلوی با برگزاری آن مخالف بود و در نهایت نیز به گفته او «ضرر اساسی به سلطنت شاه زد».
[15] انصاری گفته است: محمدرضا پهلوی به همین خاطر تمایلی به دیدار او نداشت و قطبی نیز به همین خاطر تا آخر عمر شاه هیچگاه به دیدنش نرفت. عدهای حتی قطبی را موجبی برای اختلاف میان فرح با شاه برمیشمرند.
[16] انصاری همه اینها را در حالی بیان میکند که گویا فراموش کرده است قطبی یکی از افرادی بود که به منظور مقابله با حرکت انقلابی مردم، طرحهایی چون گماردن زندانیان سیاسی در مشاغل اداری تا برخورد فیزیکی و خشن را مطرح کرد.
[17]
رضا قطبی پس از فرار شاه نیز به عنوان یکی از مشاوران اصلی فرح به همراه فریدون جوادی در تهران ماند و از دولت
بختیار، که محصول برنامهریزی آنها بود، حمایت کرد، اما پس از سقوط این دولت و پیروزی انقلاب اسلامی مجبور به زندگی مخفی شد تا اینکه فرح برای خروج او از ایران همراه جوادی، 3.500.000 دلار هزینه کرد. آنچه موجب شد بعدتر محمدرضا پهلوی بابت آن فرح را سرزنش کند.
[18] پس از مرگ شاه نیز او بار دیگر در کنار فرح قرار گرفت تا این بار او را در مخالفت با جمهوری اسلامی همراهی کند؛ راهی که همچنان ادامه دارد.
پینوشتها
----------------------------------------------
[1]. حسین فردوست،
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، ویراسته عبدالله شهبازی، تهران، اطلاعات، 1382، ص 210.
[3].
چپ در ایران به روایت اسناد ساواک (کتاب هشتم)، روابط ایران و شوروی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 45.
[4]. حسین فردوست، همان، صص ۲۱0-۲۱1.
[5].
زنان دربار به روایت اسناد ساواک، ج 1 [فرح پهلوی]، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1387، ص 124.
[7]. احمدعلی مسعود انصاری،
من و خاندان پهلوی، تنظیم و نوشته محمد برقعی و حسین سرفراز، تهران، پیکان، ۱۳۷۱، ص 105.
[8].
چِلّه انقلاب 1 (پسرخاله فرح پهلوی در گفتوگو با تسنیم: روایتی از فساد اخلاقی همسر شاه/ آمریکا از رضا پهلوی «استفاده ابزاری» میکند)، قابل بازیابی در:
https://tn.ai/1642491
[10] . مسعود انصاری،
من و خاندان پهلوی، همان، ص 104.
[11] .
چِلّه انقلاب 1، همان.
[17] . محمود طلوعی،
پدر و پسر ناگفتهها از زندگی و روزگار پهلویها، تهران، چاپخانه تک، 1374، ص 732.
[18] .
چِلّه انقلاب 1، همان.