پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ پرویز راجی در خانوادهای نسبتا مرفه در سال 1315 در ایران متولد شد. عبدالحسین راجی، پدر پرویز راجی، تحصیلکرده فرانسه و جراح استخوان بود و در مقام وزیر بهداری کابینه دکتر
اقبال فعالیت کرده بود. راجی تمایل داشت پسرانش تحصیلات مدرن را فرا گیرند؛ ازهمینرو در سال 1329 پرویز راجی و برادرش فرهاد به مدرسه هیل در باتس تاون در ایالت پنسیلوانیا، که مدرسه خصوصی متشخصی در کرانه خاوری آمریکا بود، وارد شدند. این مدرسه شاگردانش را برای ورود به دانشگاههای طراز اول آمریکا آماده میساخت.
[1]
این پایان ماجرای تحصیل راجی در آمریکا نبود. در سال 1330، هنگامی که
محمد مصدق، نخستوزیر ایران، ملی شدن صنعت نفت را اعلام کرد، موجب تغییر جدی در سیاست خارجی و قطع رابطه با بریتانیا گردید. توقف صدور نفت باعث کمبود شدید ارز خارجی در کشور شد؛ در نتیجه هزینه تحصیل در آمریکا به حد زیادی رسید و راجی و برادرش به انگلستان انتقال داده شدند. در سال 1332 و با فیصله یافتن مسئله نفت، وضعیت بهبود یافت و راجی تحصیلات متوسطه خود را در مدارس مختلف در انگلیس پی گرفت. پس از آن او در سال 1335 به تحصیل اقتصاد در دانشگاه کمبریج مشغول شد.
[2]
پرویز راجی
شماره آرشیو: 3102-5ع
بازگشت به ایران؛ در کنار هویدا
پرویز راجی در سال 1338 با این اندیشه که به عرصه سیاست ایران نفوذ کند، به کشور بازگشت. در ابتدا به دلیل ناآشنایی و نداشتن سابقه مناسب، در شرکت ملی نفت ایران به عنوان کارآموز شروع به کار کرد. علاوه بر این، راجی ابتدا تصمیم گرفته بود برای آغاز کار به صنعت نفت، که تکیهگاه اصلی اقتصاد کشور بود، وارد شود. در آن زمان امیرعباس هویدا، نخستوزیر آینده که مدیر اداره کل شرکت ملی نفت ایران بود، راجی را به دستیاری خود منصوب کرد. این آشنایی را میتوان سکوی پرتاب راجی به عرصه سیاست در ایران دانست. هویدا قبلا کارمند رسمی وزارت خارجه و آخرین مأموریتش مستشاری سفارت ایران در آنکارا بود. عبدالله انتظام، رئیس هیئتمدیره، که خود دیپلماتی حرفهای و رئیس هویدا در مأموریت آلمان در سالهای اولیه پس از جنگ بود، او را به شرکت نفت آورده بود. راجی طی دو سال، از کارآموزی به سِمَتِ منشی مخصوص هویدا ارتقا یافت. وی بیان کرده است که با همه احترامی که برای هویدا قائل بود، از موقعیت خود در شرکت نفت خرسند نبود و معترف شده است که مقامات ردهبالای شرکت نفت عمدتا منصوبان سیاسی بودند. در چنین شرایطی راجی از هویدا درخواست کرد که او را به عرصه سیاست وارد کند و این اتفاق در سال 1342 با وزارت امور خارجه و فعالیت به عنوان رئیس دفتر هویدا رخ داد.
[3]
از سمت چپ، پرویز راجی و امیرعباس هویدا در سفر به یکی از کشورهای بلوک شرق اروپا در سال 1973
شماره آرشیو: 4044-8975ه
راجی؛ خدمتگزار تخت پادشاهی
با ترور
حسنعلی منصور، نخستوزیر، در 6 بهمن سال 1343، هویدا نخستوزیر شد. از این زمان، راجی به مدت چهار سال به عنوان منشی مخصوص و سپس رئیس دفتر نخستوزیر در دفتر هویدا به فعالیت مشغول شد. او از طریق هویدا با اشرف پهلوی، که در آن زمان نماینده ایران در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل و رئیس بسیاری از بنیادها بود، آشنا شد. راجی از سال 1343 تا 1352 در دفتر پهلوی در نمایندگی ایران در سازمان ملل در نیویورک کار میکرد. در سال 1352 راجی به ایران بازگشت و تا سال 1355 مشاور ویژه هویدا بود.
[4]
برقراری رابطه با صاحبان نفوذ در عرصه سیاست ایران و بلندپروازی راجی به اینجا پایان نیافت و در نهایت وی در مقام آخرین سفیر شاه در لندن مشغول به کار شد. پرویز راجی در سال 1355 با داشتن سابقه بسیار کم خدمت رسمی، به توصیه اشرف پهلوی فرمان سفارت گرفت. واقعیت آن بود که راجی را اشرف پهلوی به برادرش توصیه کرده بود و راجی خود را سفیر اشرف میخواند. راجی به روابط خصوصی خود با اشرف نیز معترف بود و مأموریت خود را در لندن نیز با پذیرایی از اشرف آغاز کرد.
[5]
دکتر صادق رضازاده شفق، اشرف پهلوی و پرویز راجی
شماره آرشیو: 10-9422ج
سفیر شدن راجی در لندن ارتباط مستقیمی با شرایط محمدرضا امیر تیمور، سفیر وقت ایران در لندن، نیز داشت. وی در خرداد 1355 و به دنبال شبزندهداریها و باختهای کلان که در کازینوهای لندن به بار آورد، تمام ثروتش را در قمارخانهها باخت. در چنین شرایطی و به توصیه اشرف و هویدا، پرویز راجی در چهلسالگی به مقام سفارت در لندن دست یافت؛ مقامی که قبلا رجال معمر و استخواندار مسئولیت آن را بر عهده داشتند. خلعتبری، وزیر امور خارجه، در ملاقات با شاه تعجب کرد که وی پرویز راجی را به عنوان سفیر ایران در لندن انتخاب کرده است. خلعتبری به گمان اینکه راجی از طرف هویدا به شاه توصیه شده است، هیچگونه اظهارنظری در این مورد نکرد و اصولا کسی نبود که بالای حرف شاه حرفی بزند.
[6]
پاسخ به اعتماد شاه؛ ترمیم چهره حکومت پهلوی
پرویز راجی از معدود دیپلماتهای معتدلتر ایرانی بود که با مأموریت اصلاح «تصویر منفی» ایران به لندن اعزام شد. او ارتباط چندانی با وزارت امور خارجه نداشت و معمولا گزارشهای خود را به دفتر مخصوص شاهنشاهی و نخستوزیری میفرستاد و هر بار که به تهران میآمد در دفتر سابقش در نخستوزیری مستقر میشد.
[7]
هویدا با پرویز راجی گروهی را در لندن و فرانسه تشکیل داده بودند و با کمک جریانهای روشنفکری مانع از روشنگری در خصوص خفقان سیاسی در ایران و فعالیتهای مخرب شاه میشدند. در حقیقت راجی را میتوان یکی از معتمدان رژیم پهلوی دانست که از طرفهای مورد لطف اشرف بود و منصب پرشکوه خود در لندن را از لطف وی داشت. راجی به منظور قدردانی از این لطف رژیم پهلوی، همه تلاش خود را بهکار بست تا با دیدار با مقامات بلندمرتبه، چهره بینالمللی محمدرضا پهلوی را ترمیم کند. یکی از این تماسها با دبیر کل عفو بینالملل، مارتین انالز بود. او درگیر مبارزهای فراگیر علیه شاه بود و همان اواخر گزارشی پرانتقاد درباره پیشینه حقوق بشری حکومت ایران منتشر کرده که شامل برآورد زیاد در مورد شمار زندانیان سیاسی بود. راجی تلاشهای جدی و رایزنیهای متفاوتی را نسبت به مارتین انالز انجام داد و در جهت دفاع از رژیم پهلوی ایستادگی جدی از خود نشان داد. واکنش راجی به عفو بینالملل تمجید بیسابقه محمدرضا پهلوی را به دنبال داشت؛ شاهی که به طور فزایندهای آزردهخو میشد.
[8] محمدرضا پهلوی حتی پیش از انتصاب پرویز راجی به سمت سفیر ایران در انگلستان تصور میکرد که او میتواند با مطبوعات انگلیس و کارگردانان بیبیسی رابطه برقرار کند و از تبلیغات این شبکه خبری و مطبوعات انگلیسی علیه رژیم و شخص خود جلوگیری به عمل آورد.
[9]
راجی و هراس از انقلاب اسلامی
پرویز راجی مانند باقی سلطنتطلبان، میانه خوبی با انقلاب اسلامی نداشت و عمده هراس او نیز عزاداریهای اربعین بود. او در 29 دیماه سال 1357 در خاطرات خود نوشته است که بیبیسی خبر داد حدود دومیلیون نفر در روز اربعین در حمایت از دعوت امام خمینی برای تشکیل یک جمهوری اسلامی، راهپیمایی کردهاند. راجی امیدوار بود که
بختیار در بین «اکثریت بیصدا» زمینه پیدا کرده باشد و مانع از آن چیزی شود که راجی آن را «تندروی» عنوان میکرد. راجی در سال 1357 برای رفتنش روزشماری میکرد؛ چرا که اقامت در سفارت را دیگر زجرآور میدید و ازهمینرو در خاطرات خود این روزها را چنین ثبت کرده است که هر «لقمه غذا، هر جرعه شراب، هر جام شامپاینِ غیر اسلامی فاقد لذت شده است».
[10]
آخرین سفیر شاه در لندن اعتراف میکند که شاه و آن عده که آنها با همه شک و تردیدهای باطنیشان در انظار تا آخر از او پشتیبانی کردند، سخت در اشتباه بودند. همچنین تأکید دارد که حکم تاریخ و داوری آیندگان، نابخردی راه و روش آنها را محکوم خواهد کرد. به عقیده راجی، تاوان خطاهای شاه به سقوط دودمان او، یا حتی انحلال پادشاهی و برکناری دائم کلیه خدمتگزاران نظام پهلوی از زندگی سیاسی محدود نمیشود، بلکه از فراگیری مذهب در جامعه ایران احساس ناخوشایندی دارد.
[11]
او پس از پایان یافتن مأموریتش در انگلیس و روزهای منتهی به انقلاب اسلامی نوشته است که پس از دو سال و هفت ماه و 22 روز در مقام سفیر شاهنشاه در انگلستان، لندن را ترک میکند. تقدیر خود را شگفت و نامیمون میداند و آغاز و پایان مأموریت خود را «شوم» میخواند؛ چرا که ورود خود را با خودکشی امیر تیمور و خروج خود را با رفتن شاه و در مخاطره قرار گرفتن سلطنت مصادف میداند. او نیز مانند بسیاری از دولتمردان پهلوی اسیر سرعت انقلاب اسلامی شده بود و این دگرگونی را شگرف و البته «غمانگیز» توصیف میکرد.
[12]
درگذشت خدمتگزار تخت پادشاهی
پرویز راجی پس از انقلاب کموبیش گوشهنشینی گزید، سالها در لندن زیست، خاطرات دوران سفارتش را به انگلیسی منتشر کرد که در نهایت به فارسی ترجمه شد. بخشی از زندگی خود را نیز در سفر بود و به مطالعه و ورزش در زمین گلف میگذراند. آخرین سفیر شاه در انگلیس در خلال سالهای 1355 تا 1357، در 3 فرودین 1393 در 78 سالگی درگذشت.
پینوشتها
--------------------------------------------------
[1] . محمود طلوعی،
بازیگران عصر پهلوی، ج 2، تهران، نشر علم، چ چهارم، 1376، صص 517-522.
[2] . پرویز راجی،
خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه ح.ا. مهران، تهران، اطلاعات، 1365، صص 16-25.
[4] . محمود طلوعی، همان، ص 518.
[5] . پرویز راجی، همان، صص 220- 230.
[6] . محمود طلوعی، همان، ص 716.
[7] . عبدالرضا هوشنگ مهدوی،
در حاشیه سیاست خارجی، تهران، نشر گفتار، 1378، صص 235-236.
[8] . داریوش بایندر،
شاه، انقلاب اسلامی و ایالاتمتحده، ترجمه محمد آقاجری، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، 1399، صص 166- 167.
[9] . محمود طلوعی، همان، ص 718.
[10]. پرویز راجی، همان، ص 318.