پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ حسن طوفانیان از فرماندهان بلندپایه ارتش شاهنشاهی در تیرماه سال 1292ش در شهر تهران متولد شد. پدرش حاج میرزا مهدی در امامزاده یحیی تهران دکان خیاطی و پارچهفروشی داشت. اجداد طوفانیان برای سالها در منطقه تفرش، فراهان و آشتیان زندگی کرده و مشغول کار بودند. او تحصیلات متوسطه را در دبیرستان ادب و دارالفنون به پایان رساند و برای ادامه کار به خدمت ارتش درآمد. حسن فرزند ارشد خانواده و دارای پنج برادر و یک خواهر بود. او در مرداد سال 1320ش با فاطمه شکوهالملک ازدواج کرد. ثمره ازدواج این دو چهار دختر و دو پسر بود.
[1]
پیشرفت سریع و قابل توجه در عرصه نظامی
فعالیت وی در ارتش از دیماه سال 1312ش آغاز گردید و در مهرماه سال 1315ش توانست دانشکده افسری را به پایان رساند. او در 1 بهمن سال 1316ش به عنوان خلبان در نیروی هوایی ارتش مشغول به کار شد و توانست پلههای ترقی را یکی پس از دیگری طی کند. با پیشرفت سریع وی در نیروی هوایی شاهنشاهی و کسب درجههای متعدد نظامی در فروردین سال 1330ش به درجه سرهنگی نائل آمد. بعد از مدتی راهی ایالات متحده شد و توانست در شهریور 1331 موفق به دریافت گواهی فارغالتحصیلی رشته افسری رزمی از نیروی هوایی آمریکا شود.
[2]
ستوان حسن طوفانیان
شماره آرشیو: 2847-۱۱ع
پیشرفت او در کار به همین جا ختم نشد و به همراه چندین تن از رهبران ارتش همچون سرلشکرعبدالحسین حجازی و سرهنگ فریدون جم یکی از اعضای ثابت کمیته نظامی
پیمان بغداد بود که بعدا به پیمان سنتو تغییر نام داد. وی در مهرماه سال 1336ش به درجه سرتیپی نائل آمد و در همان سال بود که به عضویت دائمی کمیسیون سازمان دفاع غیرنظامی کشور درآمد. در سال 1340ش بود که آجودان کشوری شاه شد و در سال 1341ش به درجه سرلشکری رسید. او سپس در فروردین سال 1345ش به درجه سپهبدی رسید. از این مقطع به بعد بود که مسئولیت ریاست اداره چهارم ستاد بزرگ ارتشداران را بر عهده گرفت. خدمات بسیاری که طوفانیان به شاه کرد باعث شد وی در 4 آبان سال 1347ش نشان اول همایون و به دنبال آن مدال تاجگذاری را دریافت کند. روند موفقیت وی باعث شد در 11 دیماه سال 1348ش بتواند درجه یک خدمت را بهدست آورد. ادامه این روند باعث شد حسن طوفانیان در 3 آبان سال 1351ش به درجه ارتشبدی نائل شود. در نهایت در شهریور سال 1352ش بود که ارتشبد طوفانیان توانست نشان درجه یک سپاس را به مجموعه نشانهای خود بیفزاید.
[3]
مسئول خرید نظامی ارتش شاهنشاهی
همانطور که در بالا ذکر شد، حسن طوفانیان توانست در طول سالهای خدمت خود به نظام شاهنشاهی مراتب پیشرفت را با سرعت بسیار بالا طی کند و به بالاترین درجه نظامی در دوران سلطنت پهلوی نائل شود. شاید بتوان گفت یکی از دلایل و یا مهمترین دلیلی که طوفانیان را به این درجه از موفقیت رساند مسئولیتی بود که وی به عنوان خریدار نظامی در دوران محمدرضا پهلوی داشت. مسئولیت خرید نظامی توسط حسن طوفانیان از سال 1342ش شروع شد و تا زمان انقلاب ادامه پیدا کرد.
در واقع او مسئولیتی را بر عهده گرفته بود که برای محمدرضا پهلوی اهمیت بسیاری داشت. از سال 1342ش و با تمرکز قدرت در دست شاه، رژیم پهلوی به سمت خریدهای نظامی گسترده سوق پیدا کرد. این خریدها در درجه اول از آمریکا و بعد دولت انگلستان بود. شاه که به دنبال بلندپروازی و جاه طلبی بود به جای آنکه درآمد حاصل از فروش نفت را صرف مسائل زیرساختی کشور همچون سدسازی، احداث نیروگاه، توسعه جاده و در نهایت بهبود وضعیت آموزش و بهداشت کند صرف خرید تجهیزات و ادوات نظامی گرانقیمت غربی کرد. این مسئله بهخصوص به این دلیل محل انتقاد بود که خریدهای کلان نظامی شاه از انگلستان و بهخصوص آمریکا بسیار بیشتر از هزینه تمامشده این تسلیحات بود. از اینجا میتوان متوجه شد که چرا حسن طوفانیان با چنین سرعتی مراتب ترقی و رشد را در دستگاه سلطنت طی کرد. وی در مورد خریدهای نظامی مورد اعتماد و وثوق شاه بود و در عین حال ارتباط نزدیکی با شرکتهای تولید اسلحه در آمریکا، انگلستان و اسرائیل داشت.
[4]
حسین فردوست که خود روابط بسیار نزدیکی با شخص محمدرضا پهلوی داشت میگوید: نمیدانم چرا و به چه شکلی بود که حسن طوفانیان مسئول خرید تسلیحات نظامی شاه از غرب بود. با این حال میتوانم حدس بزنم ازآنجاکه طوفانیان دوره نظامی خود را در آمریکا سپری کرده بود و با مستشاران نظامی آمریکایی در ایران آشنایی بسیار داشت چنین مسئولیت خطیری بر عهده وی گذاشته شده بود. با این حال نوع سلاح و شرکتی که باید ادوات جنگی از آن خریداری میشد و حتی مقدار خرید نیز بر عهده طوفانیان نبود و شخص شاه بود که باید در این زمینه تصمیم میگرفت. در واقع شاه ازآنجاکه دوره نظامی را سپری کرده بود با این مسئله آشنایی کامل داشت و طوفانیان تنها مجری منویات شاه بود و تصمیمها توسط شخص شاه به وی دیکته میشد. رویه خرید نیز به این شکل بود که در مورد سلاحهای سبک رئیس ستاد ارتش از طریق فرماندهان نیروی دریایی، زمینی و هوایی کالانمای سلاحهای مورد نیاز نیروهای نظامی را در اختیار محمدرضا پهلوی قرار میداد و شاه در نهایت تصمیم میگرفت که چه سلاحهایی و از چه کشورهایی باید تهیه شود. از اینجای کار به بعد مسئولیت بر عهده حسن طوفانیان بود و او باید سلاحهای مورد تقاضا را تهیه میکرد. اما رویه در مورد سلاحهای سنگین همچون تانک یا زره پوش کاملا متفاوت بود و شاه هنگام مسافرت به آمریکا یا انگلستان از نزدیک با نمونه و طرز کار این تسلیحات آشنا میشد؛ به عنوان مثال یک هواپیمای شکاری را از نظر اصول فنی، تکنولوژی و شیوه کار در عمل به او نشان میدادند و شاه نوع و تعداد را به حسن طوفانیان اطلاع و دستور میداد که آن را تهیه کنند.
[5]
امیرعباس هویدا، نخستوزیر، در حال بازدید از یک مرکز تسلیحاتی وابسته به ارتش
شماره آرشیو: 4015-۱۱ع
پس شخص طوفانیان سفارشدهنده اصلی نبود. سفارشدهنده، شخص محمدرضا پهلوی بود و البته در برخی از مواقع نظر طوفانیان مؤثر میافتاد و شاه نظر او را میپذیرفت. حسین فردوست میگوید روش کار ارتشبد طوفانیان به صورتی بود که همه از او راضی بودند. در طول دوران طولانی این مأموریت کوچکترین نارضایتی در میان فرماندهان نظامی ارتش مشاهده نشد. در این مورد شکی نیست که فروشندگان سلاح درصدی را به عنوان حق واسطهگری به طوفانیان پرداخت میکردند. این یک رویه متداول در معاملات تسلیحاتی در دنیا بود. در خریدهای کلان 2 درصد و در خریدهای کوچک تا 5 درصد به شخص واسطه بدون هیچ گونه سؤالی پرداخت میشد. نکته جالب در مورد طوفانیان این بود که وی به شکلی عمل میکرد که حساسیت شخص شاه برانگیخته نشود. در واقع او رقم دقیق مبالغی را که به عنوان واسطه دریافت میکرد به شخص شاه گزارش میداد و حتی در بسیاری موارد مبلغ را به شخص شاه واگذار میکرد. بعد از آن محمدرضا بود که تصمیم میگرفت حق معامله به چه شکلی و به چه اشخاصی پرداخت شود. البته درصدی از آن به حسن طوفانیان داده میشد که در طول سالها به دلیل حجم و مبلغ بالای قراردادها رقم هنگفتی نصیب وی شد. فردوست میگوید به لحاظ شخصی طوفانیان بسیار باهوش، خوشحافظه و به کار بسیار مسلط بود و از نظر رفتار نیز بسیار شوخطبع و خوشمزاج بود. طوفانیان اگر این مسئولیت مهم را بر عهده نمیگرفت مسلما به ریاست ستاد ارتش، که بالاترین مقام نظامی است، میرسید.
[6]
گسترش روابط با اسرائیل
با این حال، اهمیت ارتشبد حسن طوفانیان تنها به این دلیل نبود و وی وظیفه سنگین و راهبردی تحکیم روابط تهران ـ تلآویو را نیز بر عهده داشت. در واقع نقش محوری خرید تسلیحات نظامی سبب شد که مسئولیت گسترش روابط ایران و اسرائیل نیز بر عهده حسن طوفانیان قرار گیرد؛ چراکه یکی از فروشندگان عمده سلاح به تهران، اسرائیل بود. این را از دفترچه جیبی بازمانده از او که یادداشتهای خصوصیاش را دربرمیگرفت میتوان دریافت. در طول سالهای مسئولیتش وی ملاقاتهای بسیاری با مقامهای بلندپایه صهیونیست داشت. به عنوان مثال در سال 1346ش او با سفر به اسرائیل با اسحاق رابین، نخستوزیر وقت رژیم غاصب اسرائیل، دیدار و گفتوگو کرد. روابط آشکار و نهان طوفانیان با مقامهای ارشد اسرائیل تا آستانه انقلاب ادامه داشت و او نقش مهمی در گسترش روابط این دو به خصوص در ابعاد نظامی ایفا کرد. البته او در سایر ابعاد نیز روابط نزدیکی با سیاستمداران و رهبران اسرائیلی داشت، اما همکاری وی با رهبران اسرائیلی بیشتر ابعاد دفاعی و نظامی داشت.
[7]
حسن طوفانیان و بهرام آریانا همراه عدهای از نظامیان اسرائیلی، هنگام سفر به اسرائیل
شماره آرشیو: ۱۲-۸۹۳ط
پیروزی انقلاب اسلامی
با خیزش حرکت انقلابی مردم مسلمان ایران ورق برگشت و طوفانیان از یک فرمانده نظامی بلندپایه به یک نظامی متواری بدل گردید. او نزدیک به مدت هفت ماه را به صورت پنهانی زندگی کرد و بارها مخفیگاه خود را به دلیل ترس از دستگیری تغییر داد. او در 17 شهریورماه سال 1357ش و با تغییر قیافه از مرز زمینی کشور گریخت و به ترکیه فرار کرد. طوفانیان سپس از آنجا به آمریکا پناهنده شد و به واسطه پولهایی که در طول سالهای از طریق واسطهگری در معاملات نظامی برای خود اندوخته بود زندگی پر زرق و برقی برای خود دست و پا کرد. طوفانیان در نهایت به سرطان مثانه مبتلا شد و در سال 1377ش بود که در آمریکا درگذشت.
[8]
حسن طوفانیان
شماره آرشیو: 3706-۵ع
پینوشتها:
[1]. صفاءالدین تبرائیان،
سراب یک ژنرال: بازشناسی نقش ارتشبد طوفانیان در حاکمیت پهلوی دوم، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1377، ص 35.
[2] . ضیاء صدیقی،
خاطرات ارتشبد حسن طوفانیان، تهران، انتشارات زیبا، 1381، ص 13.
[5] . حسین فردوست،
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، انتشارات اطلاعات، صص 219-220.
[7] . جیمز.ا. بیل،
شیر و عقاب: روابط بدفرجام ایران و آمریکا، ترجمه فروزنده برلیان (جهانشاهی)، تهران، نشر فاخته، 1371، صص 570-571.
[8] . صفاءالدین تبرائیان، همان، صص 143-144.