پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ به مناسبت یکصدمین سالگرد بازتأسیس حوزه علمیه قم، نشست «تکاپوهای پانصدساله علمای شیعه در جهاد با استبداد و استعمار» همراه با رونمایی از كتاب پنججلدی «گزیده ادبیات مقاومت علمای شیعه در پنج قرن» به قلم دکتر محمدحسن رجبی (دوانی) با سخنرانی دكتر موسی حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر، حجتالاسلام محمدصادق ابوالحسنی، پژوهشگر تاریخ اسلام و محمدحسن رجبی، پژوهشگر تاریخ و سندپژوه، يكشنبه 14 اسفندماه 1401 در پژوهشکده تاریخ معاصر برگزار شد.
حقانی: با مطالعه این کتاب میتوان اصول حاكم بر رفتار روحانيت شيعه را استخراج کرد
دكتر موسي حقانی، رئيس پژوهشكده تاريخ معاصر، سخنان خود را با بيان ويژگيهاي كتاب پنججلدی «گزیده ادبیات مقاومت علمای شیعه در پنج قرن» آغاز كرد و با اشاره به گستره كار پژوهشي آقاي رجبي در اين كتاب اظهار داشت: گسترهای که آقای رجبی در مورد آن کار کردهاند، فقط شامل ایران نمیشود و سایر کشورهای جهان را هم دربرمیگیرد. از جمله شیخ زکزاکی تا کسانی که ممکن است حتی نامشان هم به گوش جامعه ایرانی نخورده باشد، ولی عمدتا در راستای مبارزه با استعمار در حوزههای فرهنگی و سیاسی و اجتماعی تلاش کردهاند.
رئيس پژوهشكده تاريخ معاصر سپس وارد بحث محتوايي اين كتاب شدند و يكي از فوايد مطالعه آن را استخراج قواعد و اصول مقاوت علماي شيعه عنوان كرد. ايشان ديدگاه خويش دراينباره را چنين بيان كرد: از مطالعه این کتاب و منابع مربوط به تکاپوی روحانیت شیعه، میتوانیم یک سلسله قواعد و اصول را استخراج کنیم که بر اساس آنها میتوان این مقاومت و رفتارها را تحلیل کرد؛ چون در منظومه مقابله علما با استعمار و استبداد، مقاومت شکلهای مختلفی دارد و نقشآفرینی خود چهرهها هم با یکدیگر فرق دارد. در این مجموعه، از فتوای جهاد در عرصه نظامی برای مبارزه با کفار روس که به ایران حمله کردند تا حکم تحریم تنباکو و حکم تحریم البسه خارجی و آنچه از بلاد کفر به سرزمینهای اسلامی میآید مشاهده ميشود و همين مسئله گستره عمیق مبارزه علما را برای ما روشن میکند.
ايشان با ذكر اين مقدمه، اصول حاكم بر رفتار مرجعیت شیعه اصولی را چنين برشمرد: بر رفتار مرجعیت شیعه، اصولی حاکم هستند که با مطالعه مکتوبات و اعلامیهها و بیانات آنان، به این اصول پی میبریم که به نظر من محور اصلی آنها، احیای اسلام و آگاهیبخشی به جامعه اسلامی و مسلمین و زمینهسازی ظهور است. يكي از اين اصول دغدغه صیانت از اسلام و سرزمینهای اسلامی و قوام مسلمین است كه در این مکتوبات موج میزند؛ یعنی اصلا فرقهای برخورد نمیشود. در همین مکتوبات میبینیم که وقتی لیبی اشغال میشود، علمای شیعه فتوای جهاد صادر میکنند. هنگامی که ایران با حمله روسها مواجه میشود، باز میبینیم علمای شیعه هستند که فتوای جهاد صادر میکنند. زمانی که سر و کله فراماسونری در ایران پیدا میشود، میبینیم که مرحوم حاج ملا علی کنی به ناصرالدینشاه هشدار میدهد که اگر این شیعه تشکیلات در ایران شروع به فعالیت کند، نه از اسلام و نه از سلطنت در ایران اثری بهجا نخواهد ماند.
صیانت از تشیع و باورهای شیعی از جمله باور به حضرت حجت(عج) و ظهور قائم آل محمد، و نيز صیانت از ایران دو اصل ديگري است كه دكتر حقاني براساس اين مكتوبات، آنها را از اصول مهم حاكم بر رفتار علماي شيعه معرفي ميكند و درباره آن اظهار مينمايد: ایران بهعنوان مرکز تشیع و مرکز مقاومت از دوره صفویه تا امروز، مطرح بوده است، منتها علما با توجه به امکانات و مقدورات و بسط یدی که داشتند، عمل میکردند. مثلا امکانات و بسط یدی که امام داشتند و یا مقام معظم رهبری دارند، مرحوم
آسید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم
کاشفالغطا یا برخی دیگر نداشتند، ولی هدف صیانت از ایران بهعنوان پایگاه تشیع است.
ايشان در ادامه افزود: مبارزه با استعمار بهعنوان یک اصل جدی و اساسی در این گزیده ادبیات مقاومت علمای شیعه دیده میشود و در همه زمینهها، از جمله تهاجم فرهنگی، سیاسی، تبعات اجتماعی آنها و مقابله نظامی، میبینیم که علمای شیعه ایستادهاند و اولویتشان مبارزه با استعمار است. دلیل اینکه در مقاطعی، علما چندان با استبداد درگیر نمیشوند، در نظر داشتن این اولویت است و اگر این تهدید از سوی بیگانگان نبود یا در مقاطعی که استبداد داخلی و استعمار خارجی با یکدیگر همسو میشوند، علما با هر دو جریان درگیر میشوند.
رئيس پژوهشكده تاريخ معاصر با اشاره به شیوههای مختلفی كه علما براي مقابله با دشمن در پيش گرفتهاند گفت: در این کتاب چهرههايی که جهاد اقتصادی و فرهنگی کردند مطرح میشوند؛ همچنين گاهی که علما امکان مقابله نظامی ندارند و یا مردم در شرایطی نیستند که بتوانند مقابله نظامی کنند، شهر را ترک یا نماز جماعت را تعطیل میکنند. درواقع عملکرد علما شیوههای مختلفی دارد و از حضور در جبهه جنگ تا صدور فتوا برای تحریم کالاهای بیگانه یا تهدید به خروج از شهر و تعطیل کردن نماز جماعت را مشاهده میکنیم تا به این ترتیب استبداد داخلی را تحت فشار قرار بدهند تا بتوانند استعماری را که دارد با استفاده از ظرفیت استبداد در کشور حکم میراند به عقب برانند.
نكته ديگري كه دكتر حقاني در بحث از اصول حاكم بر رفتار علما به آن اشاره كرد اصل دفع افسد به فاسد بود. ايشان دراينباره اظهار كرد: در بررسی حیات مبارزاتی علما باید این را مد نظر قرار بدهیم که گاهی اوقات برای دفع یک شر بزرگ از شر کوچکتری استفاده میشود. این ریزهکاریها را هم در مواضع علما در این کتاب مشاهده میکنیم. گاهی میبینیم علما با تعابیر محترمانهای با ناصرالدینشاه یا فتحعلیشاه حرف زدهاند. این بدین معنا نیست که مرجعیت شیعه آن دستگاه را به رسمیت میشناسد. یا در ماجرای آشیخ فضلالله نوری و مشروطه در جایی که مرحوم آشیخ فضلالله نوری از محمدعلیشاه حمایت میکند، از همان مصادیق دفع افسد به فاسد است. نکتهای که اتفاقا بعدها علمايی هم که بر ضد محمدعلیشاه فتوا صادر کردند به این موضوع اعتراف کردند.
رئيس پژوهشكده تاريخ معاصر در پايان سخنان خويش با اشاره به تلاشهاي محمدحسن رجبی، نويسنده كتاب «گزیده ادبیات مقاومت علمای شیعه در پنج قرن»، بيان كرد: آقاي رجبي بیش از دو سال برای نگارش این کتاب وقت گذاشتند و با دقت و وسواس درخوری این مکتوبات را ابتدا درست خوانده و سپس برای آنها توضیح نوشتهاند. در برخی از کتابهای تاریخی برخی از این اعلامیهها آمدهاند که البته این جامعیت را ندارند؛ چون این کتاب تا سال 1400 را هم دربرمیگیرد. در آن کتابها به غلطهای فاحشی برمیخوریم؛ زیرا خوانش اسناد صحیح نبود و اغلاطی که در آنها وجود دارند، حتی گاهی معنا را تغییر میدهند. خوشبختانه با دقتی که آقای رجبی به خرج دادند، کاري فاخر هم از جهت توضیحات و پاورقیها و هم از جهت خوانش صحیح مکتوبات و متون انجام شده است.
رجبی: از دسترس خارج شدن فتاواي علما امري تصادفی نیست
محمدحسن رجبی، يكي از سخنرانان اين نشست، سخنان خود را با بحث درباره نگارش كتاب پنججلدی «گزیده ادبیات مقاومت علمای شیعه در پنج قرن» آغاز كردند و درباره انگیزه خويش برای انجام این کار گفتند: موقعی که به قضیه جدا شدن افغانستان از ایران مراجعه کردم، به موردی برنخوردم که ببینم واکنش علما نسبت به این مسئله چه بود. سالهای بعد که روزنامه «وقایع اتفاقیه» منتشر شد، مراجعه کردم و دیدم در جمادیالثانی سال 1273ق در شمارههای مخصوصی متن فتاوای علمای آذربایجان و علمای تبریز و علمای کرمان درج شدهاند و نیز علمای شهرهایی که علیه تجاوز انگلیس به بوشهر فتوا داده بودند. تقریبا علمای مجتهد تمام شهرهای بزرگ و کوچک ایران فتوا داده بودند. از بین این فتاوای کثیر به دو نمونه اکتفا میکنم. شهرهای بزرگی مثل شیراز و مشهد بهجای خود، حتی علمای شهرهای کوچکی چون کمره، گلپایگان و... هم فتوا داده بودند، اما موقعی که برای تحقیق مراجعه کردم به هیچ سندی برنخوردم که به متن فتاوا اشاره شده باشد و در هیچ کتابخانهای و هیچ فهرستی نیامده بود. درحالیکه در سي سال قبل از این تاریخ و در جنگ چالدران که سي سال قبل به پایان رسید و جنگ ایران و روس که چهل سال قبل از این تاریخ بود، متن فتاوای علمای آن دوره را در کتابخانه ملک و کتابخانه آیتالله مرعشی پیدا کردم، اما در این زمان که حتی چاپ سنگی هم آمده بود، به نحو عجیبی این فتاوا از دسترس خارج شده بودند و من هرچه گشتم آنها را پیدا نکردم.
ايشان در ادامه افزودند: مورد ديگر مربوط ملاقات بنده با دوست عالم و ارجمندم، مرحوم آقای ابوالحسنی، است. در اين ملاقات ایشان به قانون اساسیای اشاره کردند که 24 سال قبل از قانون اساسی مشروطه نوشته شده بود. این قانون اساسی 24 سال قبل از قانون مشروطه به دستور
ناصرالدینشاه تحت عنوان «قانون مقدس اسلامی» توسط جمعی از علمای برجسته تهران زیر نظر مرحوم میرسعیدخان انصاری (شخصیت برجستهای که زمانی وزیر خارجه ایران و تولیت آستان قدس رضوی را داشت و از چهرههای بالیده مرحوم امیرکبیر بود) نوشته میشود. بعدا که برای پیدا کردن این قانون اساسی مراجعه کردم، فقط توانستم بخشی از مقدمهای را که مرحوم استرآبادی نوشته بودند پیدا کنم. با اینکه نام میبرد که ما از این قانون سه ویرایش کردیم، ویرایش کبری، وسطی و صغری، هیچ اثری از این قانون اساسی نیست. وقتی به کتاب شیخ آقابزرگ مراجعه کردم در ذیل قانون جامع ناصری نوشته بود این قانون اساسی نوشته شد که حقوق متقابل دولت و ملت را تعیین کند، اما به دلیل مخالفت معاندین و فراماسونها این قانون جامه عمل به خود نپوشید.
نويسنده كتاب «گزیده ادبیات مقاومت علمای شیعه در پنج قرن» با اين دو مقدمه و نيز اشاره به ترور شخصيت علمايي كه صد سال قبل ــ و 26 سال قبل از تأسیس دولت غاصب اسرائیل ــ نخستین اعلامیههاي ضد صهیونیستی را نوشتند، اظهار كردند: این برخوردها چه پیامی دارند؟ غیر از این است که میخواهند اینها را به فراموشی بسپارند و ترور شخصیت کنند؟ لذا وظیفه خود دانستم این میراث را جمعآوری کنم که در سال 1380 با عنوان «مکتوبات و بیانات سیاسی اجتماعی علمای شیعه» چاپ شد، اما در دوران کرونا درصدد برآمدم عقبه ادبیات مقاومتی را که در سالهای اخیر شکل گرفته و به صورت اصطلاحی سیاسی هم در مجامع سیاسی و هم به صورت عملی در جای جای نقاط جهان سر برآورده است معرفی کنم؛ لذا درصدد برآمدم که از بین منابع و متون تاریخی، نسخ خطی، چاپهای سنگی و چاپی، روزنامهها و اعلامیهها این موارد را جمعآوری کنم و پنج جلدی که ملاحظه میفرمایید حاصل این تلاش است.
ابوالحسنی: پژوهش رجبی کلید شکستن نگاه غربگرا به علمای شیعه است
سخنران ديگر اين نشست، محمدصادق ابوالحسنی، گفت: نقطه عزیمت تحقیقات محمدحسن رجبی در تاریخ اسلام بینش و کُنش علمای شیعه است؛ یعنی تاریخنگاری او تکیه بر تحقیق و پژوهش درباره علما دارد. این موضوع نکته بارزی در کارنامه استاد است.
او افزود: ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی به طور ویژه هر چند رگههایش از قبل بود اما نقش امام خمینی(ره) ویژه بود و همت تاریخنگاران مستقل (نه وابسته به غرب نه شرق) باعث تدوین مکتب تاریخنگاری انقلاب اسلامی شد که در این زمینه پژوهشکده تاریخ معاصر ایران و دكتر موسی حقانی چهره بارز آن است که با پژوهشها و تحقیقات سیدمصطفی تقویمقدم، قاسم تبریزی، محمدحسن رجبی دوانی، علی ابوالحسنی (منذر) و چهرههای دیگر سبک خاصی به طور مستقل و علمی پیاده کردند که در واقع با این رویکرد خواستند به برداشتهای تاریخی برگردانند؛ زیرا دین و روحانیت و علما در مکتب تاریخنگاری مشروطه به حاشیه رانده و به نوعی تحریف و حذف شده بودند.
این پژوهشگر عنوان کرد: متأسفانه رهیافتها و رویکردها به تاریخ معاصر ایران پیش از دهههای اخیر عمدتا با جریانهای سکولار و بعضا دینستیز بوده و گاهی در این قالب سیاسی و ایدئولوژیکی معرفی علما و مذهب شیعه صورت گرفته است و برخی کاملا با تکیه بر مبانی برونمرزی و در حال گسستگی از فرهنگ شیعه و هویت ایرانی با مذهب شیعه به محوریت علما به ستیز افتادند.
محمدصادق ابوالحسنی گفت: این ایدئولوژیزدگی ما را از فرهنگ شیعی دور کرده است که من به چند جریان اشاره میکنم. هر چند کتاب حاضر میتواند طلسم این نگاه غربگرا و گسسته از هویت ملی و ایرانی طبق این تحلیل تاریخی و حرکت علما را در چند زمینه بشکند و از چند نگاه نجات دهد؛ نخست، تاریخنگاری لیبرالیستی غربگرا؛ دوم، تاریخنگاری کمونیستی و مارکسیستی؛ سوم تاریخنگاری ناسیونالیستی، چهارم نگرش ایرانشهری (موسوم به ایرانشهری) و پنجم، سکولاریزم درونحوزوی و روحانینمایان سکولاریستی که دغدغهشان جدایی حوزه از سیاست است.
او ادامه داد: در نگاه نخست لیبرالها و روشنفکرنماهای ایران هستند که معتقدند ایران ذیل تاریخ غرب با محوریت تجدد دیده میشود و بزرگترین مانع غربیسازی و مدرنیزاسیون، علما بهشمار میآیند. در واقع این نگاه در تاریخنگاری لیبرال هر چند که تصریح نمیکند، اما بیشتر ایران را برای غرب میخواهد تا غرب را برای ایران. از طرف دیگر روحیه استبدادستیزی را در علما انکار میکند و اگر احیانا میپذیرد فلان عالم یا روحانی استبدادستیز بوده است تحت تأثیر غرب بوده که از خارج وارد شده و بزرگانی مانند آخوند خراسانی و میرزای نائینی به ادعای غربیها اگر به دنبال پیشرفت و ترقی بودند علت آن را در متن هویت شیعه و هویت ملی ایران جستوجو نمیکنند بلکه تحت تأثیر غرب بودند کانه آنها در فضای غرب نفس میکشیدند؛ لذا مشاهده میکنید که هویت مستقلی برای استبدادستیزی و ترقیخواهی علمای شیعه قائل نیستند.
این پژوهشگر تاریخ اندیشه علمای شیعه عنوان کرد: خلاصه اینکه منکر یک هویت مستقل برای علمای شیعه در مواجه با استبداد و دنبال کردن قانونخواهی و زمینهسازی برای طرحها، نهادها و ابزارهای جدید هستند و ثانیا روحیه استبدادستیزی و ضداستمعاری را مورخان معاصر این جریان حاصل تندروی و توهم توطئه و مارکسیستیزدگی تحلیل میکنند.
محمدصادق ابوالحسنی گفت: یکی از کارهایی که رجبیدوانی در این رابطه انجام میدهد مواضع فقها و علمای شیعه در حمایت از پیشرفت کشور و به روزآمد کردن امکانات و طرحریزی، فنون و بومی، ایرانیزه و اسلامی کردن دانشهای سودمند و نوپدید در علما را برای رفع وابستگی به بیگانگان به ما ارائه میکند. در این موضوع میتوان به نمونههایی استناد کرد از جمله فتاوای علما در رسائل جهادی و موضوع دیگر که یک دغدغه جدی در جنگهای ایران و روس برای علما بوده که در بعضی از نگارهها به آن اشاره شده است.