سلیمی نمین:
عباس سلیمی نمین از دیگر افراد حاضر در این جلسه بود که طی سخنانی گفت: از جناب آقای حقانی و مؤسسهشان تشکر میکنم که به این امر مهم اهتمام ورزیدند. امیدوارم این جلسات بتواند حاصل خوبی را برای گرهگشایی ذهنی در ارتباط با تاریخ معاصر داشته باشد. در ابتدا برای فهم بهتر اجازه بدهید تاریخ معاصر را به سه قسمت تقسیم کنم: 1. قاجار؛ 2. پهلوی و 3. جمهوری اسلامی.
هر کدام از این مقاطع مختصات خودش را دارد و رویکرد ما هم نسبت به آن باید بسیار متفاوت باشد.
وی افزود: یعنی ما نمیتوانیم درباره این سه مقطع یک گونه عمل کنیم. حتما بایستی مقداری به مختصات آن دوران نزدیک بشویم؛ یعنی تا شرایط این سه مقطع را درک نکنیم نمیتوانیم روشنگر راه دیگران باشیم برای فهم گرههای تاریخی. قطعا قاجار یک تحلیل خاص دارد و باید با فهم مسائل خاص آن دوران تبیین بشود؛ پهلوی همین گونه و جمهوری اسلامی هم هکذا.
سلیمی ادامه داد: بنابراین نوع استفاده از منابع هم در ارتباط با این مقاطع متفاوت خواهد بود؛ یعنی امروز وقتی میخواهیم گرههای ذهنی مخاطبان را بهخصوص در مورد جمهوری اسلامی برطرف کنیم، باید درباره منابعی که به کار میبریم دقت و هوشمندی زیادی به خرج بدهیم.
این پژوهشگر تاریخ ادامه داد: ابتدا به ساکن درباره قاجار میخواهم عرض کنم تصویری که در دوران پهلوی ارائه شد به دلایلی قطعا احتیاج به ویرایش دارد. حتما باید آن هدفمندی خاصی که در دوره پهلوی در مورد قاجار به کار گرفته شد که این هدفمندی را شما بیشتر از من به آن عنایت دارید و یا اگر نداشتید از بزرگوارانی که در جلسه حاضر هستند بپرسید، یک بازنگری نسبت به آن داشته باشیم. بدون بازنگری در امر عملکرد و نوع رویکرد قاجار نمیتوانیم درک درستی از پهلوی پیدا بکنیم.
وی افزود: همان جوری که اگر دوران پهلوی را درست تحلیل نکنیم، جمهوری اسلامی را نمیتوانیم بهدرستی درک کنیم و چرایی قیام ملت ایران را درباره پهلوی نمیتوانیم خوب تبیین بکنیم، در مورد ارتباط قاجار با پهلوی هم این رابطه وجود دارد که متأسفانه در ارتباط با تبیین تاریخ معاصر نسبت به این مطلب غفلت زیادی صورت گرفته؛ یعنی ما دقیقا آنچه از دوران قاجار در دوران پهلوی ترسیم و تصویر شد مسئله خودمان نپنداشتیم و در آن تأمل و تعمق چندانی به عمل نیاوردیم.
سلیمی ادامه داد: این یک مشکل جدی است که امروز باید به آن توجه لااقل بیشتری صورت بگیرد. بنابراین در ارتباط با منبعشناسی یا رویکردمان به مآخذ باید به این موضوع توجه بشود. حالا ولو اینکه ما از منابع پهلوی درباره قاجار استفاده کردیم و از فضایی که پهلوی در مورد قاجار ایجاد کرد بهره گرفتیم، اما باید به این مطلب دقت بکنیم که قطعا پهلویها با یک تبیین هوشمندانهای نسبت به قاجار عمل کردند و ما باید در میدان آنها حرکت نکنیم؛ البته میتوانیم از منابع آنها استفاده کنیم، اما با به کار گرفتن این هوشمندی. در مورد پهلوی هم بهویژه امروز در ارتباط با منابع باید این دقت را داشته باشیم که یک تقابلی بهوجود آورده شده که ما باید این تقابل را دور بزنیم؛ یعنی یک تقابل حاکمیتی با دورانی که این حاکمیت را نفی کرده بهوجود آوردهاند که این تقابل حتما باید در اذهان یا حل بشود یا آن را دور بزنیم. که به نظر من ترجیحا باید آن را دور بزنیم؛ چون حل این تقابل به این راحتی نخواهد بود؛ یعنی ما فرصت مبسوطی را در این زمینه نداریم؛ لذا ترجیح میدهیم که بهجای اینکه وارد این تقابل بین حاکمیت جمهوری اسلامی با حاکمیتی که علیه آن قیام و آن را نفی کرده، شویم عجالتا آن را دور بزنیم و از منابعی استفاده بکنیم که پهلویها نمیتوانند نفی کنند.
این محقق تاریخ گفت: یعنی کسانی که به پهلویها گرایش دارند دیگر قادر نخواهند بود که بگویند این روایت حاکمیتی جمهوری اسلامی علیه دوران سلطنت پهلوی است. بنابراین اگر این هوشمندی را به خرج بدهیم، طبیعتا قادر خواهیم بود که ترفندی که با قوت در این سالها دنبال شد و توانست جای خودش را باز کند و خیلی از کارهای تحقیقی یا حتی بعضی از ذهنیتهای تاریخی و تجربیات تاریخیای را که در اذهان ما نشسته هم بیاثر کند.
وی ادامه داد: بنابراین طبیعی است که باید تمهیدی برای این موضوع اندیشیده شود. بهزعم من امکان دارد سرورانی که اینجا حضور دارند این رویه یا راه حلی را که من عرض میکنم قبول نداشته باشند، اما در عین حال این یک راهی است که پیش روی ما قرار دارد؛ اگر ما کمی آن محدوداندیشی و تنگنظری سیاسی را کنار بگذاریم و از منابعی استفاده بکنیم که بعضی از نیروهایی که امروز در عرصه سیاسی فعال هستند چندان نمیپسندند. مثال میزنم؛ ما به منابع ملّیون و یا سایر جریاناتی که با جمهوری اسلامی زاویه پیدا کردهاند میتوانیم مراجعه بیشتری داشته باشیم و برای نقد دوران پهلوی از منابع آنها استفاده بکنیم. این منوط به این است که آن محدودیتی که برای خودمان به وجود آوردهایم پس بزنیم، کنار بزنیم و چنین محدودیتی را قبول نکنیم.
وی ادامه داد: یعنی این گونه تصور نکنیم که در مورد تبیین تاریخ حتما باید صاحب آن نظر یا اثر را صد در صد قبول داشته باشیم تا بتوانیم از روایتگری او بهرهمند بشویم؛ برای مثال دکتر
سنجابی، دکتر
مصدق و طیفی از این جریان قطعا میتوانند به ما کمک شایستهتری کنند تا روایتهای امام خمینی،
آیتالله طالقانی و دیگرانی که روایتشان برای معتقدین به انقلاب اسلامی کارگشاست، اما ما امروز با نسلی مواجهیم که اینها را محکوم میکند به حاکمیتی بودن. یعنی چی؟ یعنی میگوید چون اینها حاکمیتی را بهوجود آوردهاند، میخواهند به هر دلیل حاکمیت قبل از خودشان را نفی کنند و یک رابطه تنگاتنگی این مطلب دارد. بنابراین چرا ما در این زمینه باید به تنگنظری کسانی دچار شویم که مثلا دکتر مصدق را یک امر غیر قابل پذیرش میدانند و عنوان میکنند که اصلا نمیتوانند از منابع او استفاده بکنیم به دلیل اینکه او در خیلی زمینهها با اندیشه ما زاویه داشتهاند.
رجبی: چرا در تاریخ معاصر یکباره رژیمهای مشابهی در این منطقه بر سر کار میآیند؟
محمدحسن رجبی از دیگر سخنران نشست بود که اظهار داشت: به نظر بنده چه در مسائل تاریخی از باب نوع پژوهش و چه برای کسانی که میخواهند این سوژهها را در ادبیات داستانی استفاده بکنند و همچنین برای فیلمنامهنویسانی که قصد دارند سوژههای تاریخی را موضوع فیلمنامه خودشان قرار بدهند، یک تحلیل روشن از آن مقطع تاریخی ولو بهاجمال حتما لازم است. اگر این تحلیل روشن وجود نداشته باشد، گاهی اوقات ممکن است حتی یک سند نظر یک شخص را برگرداند. خواه مورخ باشد، خواه داستاننویس باشد، خواه فیلمنامهنویس.
وی ادامه داد: بارها در دوران انقلاب شاهد بودهایم کسانی که خب سابقه مذهبی و انقلابی داشتهاند، چون نوع نگاه و برداشت آنها برخاسته از احساسات انقلابی بوده وقتی با عملکرد چند نفر فرضا در درون نظام و یا با اسنادی برخورد کردهاند موضعشان بهیکباره صد و هشتاد درجه علیه نظام چرخیده. علت این است که اینها تحلیل روشنی از تاریخ معاصر و تاریخ انقلاب اسلامی نداشتند. ما بهوفور شاهد این ماجرا بوده و هستیم.
رجبی با بیان اینکه نکته مهم این سؤال است که چرا در تاریخ معاصر یکباره رژیمهای مشابهی در این منطقه بر سر کار میآیند؛ آتاتورک در ترکیه، رضاخان در ایران، امانالله خان در افغانستان و ملک فیصل در عراق با یک سیاستهای داخلی و خارجی یکسان؟ گفت: این جای سؤال دارد. یا موارد مشابه دیگری که من و شما در تاریخ معاصر سراغ داریم. از این نظر لازم است که به نظر بنده از یک طرف پژوهشگران تاریخی یک اتفاق نظری با هم داشته باشند و این موضوعات مهم را به بحث بگذارند و از طرفی این همسخنی بین فیلمنامهنویسان و صاحبنظران در ادبیات داستانی و هم مورخان کاملا برقرار باشد که به یک نقطه مشترک و تحلیل روشنی برسند. در غیر این صورت دچار تناقضات زیادی چه در تحلیلهای تاریخی، در نگارشهای آثار تاریخی و همچنین در فیلمنامههای تاریخی که مربوط به دوره معاصر میشود و همچنین در داستانهای تاریخی خواهیم بود.
وی افزود: تاکنون دهها قلم یا رمان تاریخی و فیلمهای سینمایی و همچنین سریالهای تلویزیونی فقط راجع به ژاندارک نوشته شده. از شما سؤال میکنم: ما واقعا چند نفر را میشناسیم که از خانمهای تأثیرگذار تاریخ معاصر خودمان از پهلوی به قبل باشند؟ با کمال تأسف شاید بگوییم تعداد اندکی را میشناسیم. اما آیا باور میفرمایید که ما از قبل از مشروطه یعنی تا قبل از اینکه در کشور ما دوره تجدد به یک معنا حاکمیت پیدا کند و نهادهای آموزشی متولی تحصیل و آموزش خانمها بشوند، بیش از نهصد نفر از خانمهایی داشتهایم که در حوزههای مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در تاریخ ما منشأ اثر بودند؟ فقط اسم هفتاد نفر از اینها در کتاب «الذریعه الی تصانیف الشیعه» آقا بزرگ تهرانی آمده که صاحب تألیف و تصنیف بودهاند.
این نویسنده تاریخ افزود: خیلی از اینها را هم اسم و رسمشان را نمیدانسته. گفته دختر فلانی یا همسر فلانی. اما واقعا چقدر روی اینها کار شده؟ همین غفلت تاریخی سبب شده که امروز هر جا صحبت میشود ما تصور میکنیم که اگر بانوان کشور ما در حوزه فرهنگی حضور داشتهاند، حتما محصول تجدد و آموزش دوره رضاخانی بوده است. اما واقعا یک چنین چیزی نیست. این را به علمالیقین میگویم و اگر در این مورد تردید دارید، مراجعه کنید به کتابی که بنده توفیق نوشتنش را پیدا کردم. کتابی هست با عنوان «فرهنگنامه زنان ایرانی و پارسیگوی (از آغاز تا مشروطه)» که اسم و رسم همه این بانوان در آنجا آمده است.
رجبی افزود: شاید برخی از اینها شایسته این باشند که درباهشان رمانها و سریالهای تاریخی و کارهای پژوهشی خیلی خوبی صورت بگیرد. یکی از این شخصیتهای معاصر ما همین بیبی مریم بختیاری است که خاطراتش موجود است. بیبی مریم بختیاری خواهر سرادر اسعد بختیاری و یک خانم فاضله و بسیار شجاعی بود که در فتح تهران شرکت داشت و شخص بسیار وطندوستی بود که بسیاری از آزادیخواهانی که تحت تعقیب رژیم رضاخانی بودند و همچنین در دوره قاجار به منزل این بانو پناهنده میشدند و در امن و امان بودند، اما فرزند یک چنین شخصی با چنین سابقهای که او هم یکی از بختیاریهای شاخصی بوده توسط رژیم رضاخان به زندان میافتد و در همان جا با آمپول هوا از بین میرود.
وی افزود: نمونههای فراوان دیگری هم وجود دارد که به دلیل کمبود وقت به آنها اشاره نمیکنم. من توصیه میکنم که آقایان و خانمها وصیتنامه امام را حتما با دقت نظر مجددی بخوانند و ببینند که رهبر انقلاب تاریخ معاصر را چگونه تحلیل کرده؟ به نظر میرسد که امام پژوهشگر تاریخی هم نبودند، اما چگونه بود که ایشان وقایعی را که برای بسیاری از پژوهشگران مکتوم بود پیش از وقوع تشخیص دادند و اعلام کردند؟ از این موارد فراوان داریم.
این نویسنده و پژوهشگر ادامه داد: به خاطر دارم که در نخستین روزهای پیروزی انقلاب وقتی که فرمانده ارتش توسط مهندس
بازرگان، رئیس دولت موقتف انتخاب شد، فدائیان خلق که بهاصطلاح یک نیروی ظاهرا مبارز در قبل از انقلاب بودند در کنار منزل امام تحصن کردند که این فرد باید عوض بشود. اما امام فرمودند که اینها چپهای آمریکایی هستند و به مردم معرفیشان کردند.
وی افزود: خب آن موقع شاید برای بسیاری از انقلابیون هضم این قضیه خیلی سخت بود که چگونه میشود که یک سازمان مارکسیستی که با رژیم پهلوی مبارزه داشته آمریکایی باشد؟ اما حوادث بعدی نشان داد که نظر امام کاملا درست بوده است.
رجبی ادامه داد: آقای روحانی خاطره دیگری تعریف میکردند که بسیار جالب بود و البته متأسفانه جایی ثبت و ضبط نشده. ایشان میگفتند در سال ــ اگر اشتباه نکنم ــ 1353 یا 1354 وقتی که روزنامههای اطلاعات به نجف رسید و با تفصیلات تمام اعلام کردند که مرحوم شمسآبادی توسط گروهی که به نام «هدفیها» به رهبری سیدمهدی هاشمی و... مشهور بود ترور و به چاه انداخته شده، رژیم از این داستان بهرهبرداری زیادی کرد و گفت: اینها طرفداران خمینی بودند که این کار را انجام دادند. چون اینها به آیتالله منتظری وصل بودند و آقای منتظری هم به یک معنا دست راست امام و یا از نزدیکان ایشان محسوب میشد، رژیم آمد بهرهبرداری کند که این ترور توسط انقلابیون معارض آنها انجام شده و قرار شد که مرحوم آقای دعائی یک برنامه مفصلی در رادیو بغداد برگزار کند و این کار را محکوم کند و بگوید این کار رژیم پهلوی است که گردن نیروهای انقلاب انداخته. اما برای کسب اجازه رفتند پیش امام و روزنامه را هم بردند. امام گفتند: «اجازه بدهید روزنامه را بخوانم.» اگر مراجعه کنید تیترهای روزنامههای «کیهان» و «اطلاعات» را در این موضوع میبینید. به امام گفتند: «نظرتان چیست؟ ما یک چنین تصمیمی داریم. متن هم نوشتهایم». در فاصله این چند روزی هم که گذشته بود علمای شاخص تهران و انقلابیون از تهران به امام نامه نوشتند که «این کار، کار رژیم است و برای بدنام کردن شما انجام گرفته» و اتفاق نظر روحانیت مبارز تهران ــ البته آن موقع این تشکل هنوز ایجاد نشده بود ــ بر این نظر بود که کار، کار رژیم است.
وی افزود: امام مطالعه کردند و گفتند: «نه، رژیم درست میگوید. کار، کار همینهاست». امام فرمودند: «بههرحال این نظر بنده است. ساواک میکشد، شکنجه میکند، اما از این نوع کارها نمیکند. نه اینکه ابائی داشته باشد، بلکه از این نوع کارهای آشکار پرهیز میکند».
این پژوهشگر تاریخ افزود: امروز نیاز داریم که در مسائل تاریخی هم از اسناد استفاده کنیم و هم از عقلانیت تاریخی و هم پشت پردههای مسائل تاریخی را بشناسیم و تحلیل روشنی از مسائل داشته باشیم و بتوانیم از آن در کارهای تاریخی، ادبیات داستانی و فیلمنامهنویسی استفاده کنیم. در غیر این صورت ممکن است یک کاری انجام شده باشد، اما معلوم نیست صدر و ذیلش چیست؛ پیام این داستان چیست و چه بسا ممکن است اصلا خدای ناکرده به بیراهه برویم. در نتیجه به نظر من نیاز به یک هماندیشی مستمر است بین همه اهل تاریخ و دوستانی که در عرصه ادبیات داستانی فعال هستند و همچنین فیلمنامهنویسان تا آن فراز و فرودهای تاریخی گفته بشود.