پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ ارتشبد نعمتالله نصیری، از معروفترین رجال نظامی دوره محمدرضا پهلوی، در مرداد 1289ش در بخش سنگسر از توابع سمنان به دنیا آمد. پدرش محمد نصیری (عمیدالممالک) و مادرش، زرینتاجخانم بود. تحصیلات ابتدایی را در سمنان سپری کرد و دوره متوسطه را در مدرسه نظام در تهران گذرانید. او در سال 1311ش در رشته پیادهنظام وارد دانشکده افسری شد. در 1313ش با درجه ستوان دومی فارغالتحصیل شد و خدمات نظامی خود را در لشکر یک مرکز آغاز کرد و تا سال 1357 بهتدریج پستهای نظامی مختلفی را بر عهده گرفت که آخرین آنها ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) بود.
در مسیر نظامیگری
خدمات نظامی نعمتالله نصیری با درجه ستوان دومی و از سال 1313ش آغاز شد. مشاغل او در این زمان شامل معاون دانشکده تکمیلی، فرمانده گردان 2 هنگ 18 کرمان، فرمانده گردان مستقل سیرجان، فرمانده گردان پیاده دانشکده افسری و معاون رسته پیاده دانشکده افسری بود. محمدرضا پهلوی در همین دوره، که مصادف بود با بازگشتش از سوئیس، در دانشکده افسری تهران با نصیری آشنا شد. از این زمان به بعد نصیری یکی از دوستان همدورهای او شد.
[1]
نعمتالله سپس در سال 1323ش با ارتقا به درجه سرگردی و انتقال به لشکر کرمان، فرماندهی یک گردان پیاده را عهدهدار شد. در سال 1326ش به تهران منتقل و مدتی بعد به فرماندهی دانشکده پیاده رسید. در سال 1328ش درجه سرهنگی گرفت و فرمانده هنگ پهلوی شد. نصیری تا سال 1330ش در این سمت باقی بود. در این زمان محمدرضا پهلوی، که از عملکرد سرهنگ امیرقلی ضرغام، فرمانده گارد سلطنتی، رضایت نداشت، به پیشنهاد حسین فردوست، سرهنگ نصیری را در رأس گارد سلطنتی ــ در مقام آجودان شاه ــ قرار داد. وفاداری بیچونوچرای نصیری به شاه، علت انتخاب او برای این سمت عنوان شده است.
[2]
نعمتالله نصیری در 25 مرداد 1332ش از سوی محمدرضا پهلوی مأموریت یافت فرمان عزل
محمد مصدق را از نخستوزیری به وی ابلاغ کند، اما وی در انجام این مأموریت موفق نبود و به دستور مصدق دستگیر شد. در کودتای ۲۸ مرداد که کودتاکنندگان، زندان را اشغال کردند و زندانیان آزاد شدند، نصیری از جمله رهاشدگان از زندان بود. او پس از بازگشت محمدرضا پهلوی به کشور، به درجه سرتیپی منصوب شد.
[3]
سرتیپ نصیری در سال 1336ش به درجه سرلشکری و در 28 مرداد 1341ش به مناسبت سالگرد کودتای 28 مرداد 1332 به درجه سپهبدی رسید. در خرداد 1342ش فرمانداری نظامی تهران به وی محول و با فرمان شاه، با حفظ شغل سازمانی، به ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد.
نصیری از بهمن 1343ش تا تیر 1357ش ریاست ساواک را برعهده گرفت و با گسترش و توسعه این سازمان، با شدت تمام به سرکوب مخالفان محمدرضا پهلوی پرداخت.
[4] همچنین او در تاریخ 12 مهر 1350ش به درجه ارتشبدی ــ بالاترین درجه نظامی در ارتش ایران ــ رسید. گفته میشود که یکی از دلایل اصلی پیشرفت و ارتقای نصیری در خدمات نظامی، ارتباط دوستانه و نزدیک وی با
اسدالله علم بوده است.
[5] علم با نفوذی که در شاه و دربار داشت، تلاش میکرد از ارتقای فرماندهان نظامی که در حلقه دوستان وی نبودند و از وی حرفشنوی نداشتند جلوگیری کند و پستهای حساس را از طریق رایزنی با شاه به دوستان نزدیک خود بسپارد؛ برای مثال، هنگامی که سرلشکر
حسن پاکروان، ریاست ساواک، که در مقابله با جنبش مردمی آغاز دهه 1340ش کارنامه موفقی نداشت، از ورود به دولت امیرعباس هویدا باز ماند، نعمتالله نصیری با لابیهای علم توانست به این مقام دست یابد.
[6]
نعمتالله نصیری، اسدالله علم و عبدالعظیم ولیان
شماره آرشیو: 3582-۱۱ع
نقشآفرینی در کودتای 28 مرداد
سرتیپ نصیری یکی از بازیگران و مهرههای اصلی وقایع کودتای 28 مرداد بهشمار میآید که به واسطه خدمت در گارد سلطنتی و جلب اعتماد کامل محمدرضا پهلوی از یکسو و تمایل روزولت (نماینده آمریکا در جریان کودتا) به وی از سوی دیگر، به عنوان بهترین فرد برای صدور فرمان آغاز طرح کودتا مورد شناسایی قرار گرفت. روزولت درباره علت تفویض مأموریت به نصیری در کودتای 28 مرداد میگوید: «... این افسر گارد شاهنشاهی به دلیل وفاداری به شاه از همه جهت آمادگی داشت».
[7] افزون بر این، نعمتالله نصیری همراه چهار افسر دیگر (سرلشکر
فضلالله زاهدی، سرلشکر
نادر باتمانقلیچ، سرتیپ هدایتالله گیلانشاه و سرهنگ
تیمور بختیار) برای براندازی دولت مصدق با یکدیگر همقسم شده بودند.
[8]
بدینترتیب، اولین نقشآفرینی برجسته نعمتالله نصیری، که بهتدریج زمینههای ترقی سریع او در ساختار سیاسی حکومت پهلوی را فراهم آورد، مأموریت ابلاغ فرمان عزل از نخستوزیری به مصدق بود. نصیری طبق برنامه ساعت 23 شب 25 مرداد، به عنوان فرمانده به سوی منزل تیمسار ریاحی، رئیس ستاد ارتش، حرکت کرد تا پس از دستگیری وی، روانه خانه مصدق شود، اما بعد از رسیدن به محل مورد نظر متوجه عدم حضور تیمسار ریاحی شد و در نتیجه به سمت خانه مصدق رفت، اما هنگام مراجعه به منزل مصدق به دستور سرتیپ ریاحی توقیف و زندانی شد.
[9]
چند روز بعد پس از پیروزی کودتای 28 مرداد 1332 وی و جمعی از نظامیان بلندپایه وابسته به گارد شاهنشاهی، که به دستور دولت مصدق در جریان کودتا دستگیر شده بودند، آزاد شدند.
دو تن از افسران هنگام نصب درجه سرتیپی بر دوش نعمتالله نصیری پس از کودتای 28 مرداد 1332
شماره آرشیو: 3895-۱۱ع
سرکوب قیام 15 خرداد: در آستانه قدرت
فعالیتهای نعمتالله نصیری در دهه 1340 وارد مرحله جدیدی شد؛ چرا که ریاست او بر شهربانی کل کشور تقریبا همزمان با دوران اولیه نهضت امام خمینی بود. نصیری در مقام فرماندهی شهربانی کل کشور در سرکوب مخالفتها نقش مهمی داشت. بر همین اساس هم در آستانه قیام 15خرداد ۱۳۴۲ش با حفظ سمت ریاست شهربانی کل کشور، برای درهم شکستن اعتراضها و مخالفتهای مردم علیه سیاستهای رژیم پهلوی، به فرمانداری نظامی تهران و حومه منصوب شد تا در سرکوب مخالفتها فضا و فرصت بیشتری داشته باشد.
[10]
با شدت یافتن مخالفتها و بهویژه در قیام 15 خرداد، نصیری با همکاری دربار، ساواک، نخستوزیری و پلیس برای سرکوب جنبش مردم وارد عمل شد. در تهران حکومت نظامی اعلام کرد و با صدور اعلامیهای درصدد برخورد با عوامل اصلی تظاهرات برآمد و در اعلامیهای دیگر تظاهرکنندگان و عاملان آن را تهدید کرد که به شدت مجازات خواهند شد.
[11] درحالیکه تیمسار پاکروان ــ رئیس ساواک ــ با شدت عمل مخالف بود، تیمسار نصیری نقش اصلی را در شدت عمل علیه قیامکنندگان و دستگیری امام خمینی داشت. پس از دستگیری امام خمینی نیز، نصیری، سرلشکر محسن مبصر را برای سرکوب مخالفان به قم فرستاد و او نیز با کشتار مردم، قیام را سرکوب کرد.
ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)
نعمتالله نصیری در 10 بهمن 1343 در دولت امیرعباس هویدا به سمت معاونت نخستوزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) منصوب شد. در دوره ریاست نصیری بر ساواک، بار دیگر شکنجه در دستور کار بازجوها قرار گرفت؛ همچنین یک کمیته ضد خرابکاری در بهمن 1350ش با مشارکت
اداره کل سوم ساواک و ادارات دوم ارتش، شهربانی و ژاندارمری برای تداوم و هماهنگی عملیات مقابلهجویانه با گروههای مسلح و برانداز تشکیل شد.
[12] ساواک در این دوران به اوج خشونت و سرکوب مخالفان گرایش یافت؛ بهطوری که به گفته فردوست «دوره ششساله فعالیت کمیته مشترک ضدخرابکاری، یعنی از اواخر سال1350 تا اوایل سال 1357ش، یکی از سختترین و وحشتناکترین مقاطع زمانی مبارزان و مخالفان حکومت پهلوی بهشمار میرود».
[13]
افزون بر این تحولات داخلی، ارتباط ساواک و موساد اسرائیل در دوره ریاست نصیری بر ساواک، به طور جدی گسترش یافت. در همین برهه، دورههای آموزشی مأموران ساواک، از سوی مأموران موساد در اسرائیل برگزار شد.
[14] البته همکاری دو سازمان در این دوره، به این مورد محدود نبود. بنا بر مستندات تاریخی، کمک به آزادسازی جاسوسان اسرائیلی در کشورهای دیگر (برای نمونه مصر)، اجرای طرحهای مشترک ساواک و موساد برای انجام عملیات اطلاعاتی (برای نمونه طرح ایجاد شبکه ارتباطی در کردستان)، تلاش برای افزایش و تثبیت نفوذ اسرائیلیها در اقلیم کردستان عراق و... از دیگر موارد همکاری میان موساد و ساواک است که با تلاشها و اقدامات ارتشبد نصیری طی واپسین سالهای حکومت محمدرضا پهلوی انجام شد.
نعمتالله نصیری هنگام دریافت سکه از دست محمدرضا پهلوی
شماره آرشیو: 3897-۱۱ع
پایان راه
با اوجگیری نهضت انقلابی امام خمینی و گسترش دامنه اعتراضها، (با هدف فرونشاندن خشم مردم) در خرداد 1357ش ارتشبد نصیری از ریاست ساواک برکنار و به عنوان سفیر به پاکستان اعزام شد. چندی بعد حکومت ازهاری با موافقت محمدرضا پهلوی و در عقبنشینی گام به گام خود در برابر انقلاب، نصیری را به تهران فراخواند و در 17 آبان 1357 در یک اقدام نمایشی او را دستگیر و در پادگان امجدیه بازداشت کرد. در 22 بهمن 1357ش هنگام حمله مردم به پادگان امجدیه، نعمتالله نصیری سعی کرد از مهلکه فرار کند، اما مردم او را دستگیر کردند. او سرانجام در 26 بهمن 1357ش به حکم صادق خلخالی در دادگاه انقلاب به جرم ارعاب در جامعه و کشتار مردم در سالهای ریاست بر ساواک و شهربانی تیرباران شد.
پینوشتها:
[1] . کریستین دلانوا،
ساواک، ترجمه عبدالحسین نیکگهر، تهران، طرح نو، 1371، ص 120.
[2] . محمدابراهیم ابراهیمبیگی،
چشمها و گوشهای شاه: گوشههای از زندگی و کارنامه نعمتالله نصیری و ناصر مقدم آخرین روسای ساواک، تهران، مدرسه، 1387، ص 17.
[3] . علیرضا اوسطی،
ایران در سه قرن گذشته، تهران، پاکتاب، ۱۳۸۲، ج ۲، ص ۸۲۹.
[4] . مظفر شاهدی،
ساواک: سازمان اطلاعات و امنیت کشور1335-1357، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 339.
[5] . علیرضا افشاری،
مردی برای تمام فصول، تهران، مرسا، 1379، ص 124.
[7] . استفان کینزر،
همه مردان شاه: کودتای 28مرداد و ریشههای ترور در خاورمیانه، ترجمه شهریار خواجویان، تهران، اختران، 1382، ص 21.
[8] . غلامرضا نجاتی،
مصدق: سالهای مبارزه و مقاومت، ج 2، تهران، رسا، 1376، ص 43.
[9] . محمدعلی سفری،
قلم و سیاست؛ از کودتای 28مرداد تا ترور منصور، ج 2، تهران، نامک، 1373، ص 626.
[10]. حسین فردوست،
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، اطلاعات، ۱۳8۰، ص ۵۰۹.
[11] . احد گودرزیانی،
روزشمار 15 خرداد، ج 2، تهران، سوره مهر، 1384، ص 387.
[12] . حسین فردوست، همان، ص 382.
[14] . تقی نجاری راد،
همکاری ساواک و موساد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 75.