پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی در سال 1331ق/ 13 فروردینماه 1293ش در خاندان قدیمی از سادات طباطبائی به نام خاندان امیر عبدالوهاب در شهر تبریز، به دنیا آمد.
[1] بر طبق شجره سیادت، نسب ایشان پس از امیر عبدالوهاب الحسنی الطباطبائی تبریزی با نوزده واسطه به امام حسن(ع) میرسد. پدر او «حاج سیدمیرزا باقر قاضی طباطبائی» ازجمله علمای مشروطهخواه در نهضت مشروطیت بود.
[2] حاجیه رقیه خانم، دختر میرزا علی معمار نیز نام مادر اوست. به دلیل موقعیت و نقش مهم میرزا باقر قاضی طباطبائی، منزل و خانه پدری محل اجتماع رهبران مذهبی، برای رفع گرفتاریهای مردم بود، اما این وضعیت دیری نپایید و بعد از آنکه مشروطه و مشروطهخواهی ماهیت اصلی خود را از دست داد، ایشان را تبعید کردند و با خروجشان از تبریز، منزلشان به دستور شهردار تبریز، محمدعلی تربیت، ویران شد. در این سفر اجباری، پدر و پسر دو ماه در تهران و حدود یک سال در مشهد، همراه یکدیگر بودند.
آیتالله قاضی در سال 1309ش با دختر استاد، معلم و عموی خویش حاج میرزا اسدالله قاضی، به نام حاجیه فریده خانم ازدواج کرد. حاصل یک عمر زندگی آن شهید بزرگوار چهار فرزند پسر و یک دختر است که سه فرزند پسر ایشان دعوت حق را لبیک گفتهاند.
[3] آخرین فرزند ذکور ایشان راه اجداد خود را در پیش گرفت و اکنون امام جماعت مسجد مقبره را برعهده دارد.
شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی در دوران جوانی
تحصیل علوم و معارف؛ از تبریز تا نجف اشرف
آغاز تحصیل آیتالله قاضی بنا بر نوشته خود ایشان، از هفتسالگی بوده است. بعد از پدر آنکه بیش از همه در تعلیم و تربیت او سعی بلیغ و جهد عظیم داشت، عموی گرامی ایشان مرحوم آیتالله حاج میرزا اسدالله قاضی طباطبائی بود. قبل از ایشان، او اولبار نزد معلم مخصوصی به نام شیخ محمدعلی شروع به تحصیل الفبا و حروف تهجی کرده بود. پس از مراقبت پدر و عمو، وی به مکتب مرحوم حاج میرزا محمدحسین مکتبدار سپرده شد و پس از مدتی در مدرسه آقا میرزا احمد نوبری به تحصیل اشتغال ورزید. مدتی نیز در مکتب مخصوص مرحوم آقا میرزا عبدالوهاب شعاری در مدرسه طالبیه تحت تعلیمات وی قرار گرفت. وی در سال 1318ش برای تکمیل مبانی علمی و نظری راهی حوزه علمیه قم شد. او پس از تلمذ از مدرسان حوزه مانند آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی(ره) و آیتاللهالعظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی(ره) و بسیاری از بزرگان دیگر، در سال 1328ش به تشویق و اصرار استادش آیتاللهالعظمی حجت کوه کمری تبریزی، عازم نجف اشرف شد.
حوزه علمیه نجف اشرف؛ فراگیری مبارزه با استعمار و ستمگران
پس از ورود به نزد بزرگان مراجع تقلید و فقهای نامی چون
آیتاللهالعظمی کاشفالغطاء(ره) و آیتاللهالعظمی
سیدمحسن طباطبائی حکیم(ره) مشغول کسب علم و دانش شد. در سه سالی که در نجف حضور داشت اجازه روایت و وکالت در امور شرعیه را بهدست آورد. چهاردهمین اجازه روایت را از محضر حضرت امام خمینی(ره) و بیستمین آن را از محضر مفسر بزرگ قرآن مجید، علامه سیدمحمدحسین طباطبائی دریافت کرد.
[4]
ماحصل تحصیل در حوزه علمیه قم و نجف، مراتب علمی و ویژگیهای برجسته او در زمینه علوم اسلامی و آثار متعدد در شاخههای مختلف علم رجال، کلام، فلسفه، تاریخ، و تفسیر است. چاپ مقالات متعدد وی در مجلات معتبر عربی چون العرفان و المواهب و رساله الاسلام، حکایت از سطح علمی بالای ایشان دارد. تصحیح کتاب، آثار تحقیقی و تاریخی، تألیفات، تعلیقات، تقریرات و ترجمه بخشی از فعالیتهای او در زمینه دانش اسلام است. اما از سوی دیگر، بیتردید او مفهوم مبارزه، درس پیکار و مقاومت در برابر استعمارگران داخلی و خارجی را از دو استاد بزرگوار خود، که سوابق مبارزات ممتدی در مقابل استعمار انگلیس، سیاستهای ضداسلامی آمریکا و اشغال فلسطین و مبارزه با ستمگران داشتند، فراگرفت و این تجربه گرانسنگ را در مبارزه علیه حکومت پهلوی و تلاش برای الغای سلطنت طاغوت، بهکار برد؛ تا جایی که بنا بر اسناد ساواک او تبدیل به «خمینی آذربایجان شد».
[5]
شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی
پس از بازگشت از نجف و طی کردن دوران تحصیل
آیتالله قاضی و آغاز نهضت امام خمینی(ره)
با طرح لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی توسط هیئت دولت، حوزه علمیه قم و مراجع تقلید بهویژه امام خمینی(ره)، علما، وعاظ و شاگردان قدیم امام خمینی در مخالفت با آن، اعلامیههایی صادر کردند یکی از عاملان صدور این اعلامیهها آیتالله قاضی طباطبائی بود. او در این اعلامیه میگوید: «تصویبنامه اخیر که برخلاف آیین مقدس اسلام است، روحانیت آذربایجان را بر آن داشته است تا حصول نتیجه قطعی و اعلام صریح الغای آن پشتیبانی کامل خود را از مراجع بزرگ و پیشوایان دینی اظهار نموده و از انجام هیچگونه وظیفه دینی خودداری نخواهد کرد».
[6] حمایت و اعلام پشتیبانی از نهضت امام خمینی محدود به صدور اعلامیه نشد، بلکه در اعلام عزای عمومی نوروز 1342، ممانعت از رفتن دستههای عزاداری به باشگاه افسران رژیم به امر امام خمینی، و سخنرانیهای محرم علیه رژیم پهلوی ادامه پیدا کرد.
[7]
نوروز، محرم و 15 خرداد 1342؛ حمایت تمامقد از امام(ره)
اوج اعتراض و حمایت از نهضت امام خمینی در 15 خرداد 1342 و روزهای بعد از آن در تبریز اتفاق افتاد. مردم خشمگین تبریز در اعتراض به دستگیری امام در مقابل منزل آیتالله قاضی تجمع کردند و پس از سخنرانی او و اعلام حمایت از امام(ره) که نام وی را با نام «مقام عظیم مرجعیت» اعلام نمود، جلساتی ترتیب داده شد تا به ارائه خطمشی و هدایت بپردازند. در این حین، بازار نیز به مدت یک هفته تعطیل شد. آیتالله قاضی از 25 خرداد 1342 در مسجد شعبان، سلسله سخنرانیهای ضد رژیم را تندتر کرد. او در یکی از سخنرانیها اظهار کرد: «مردم میدانید که در تهران چه اندازه مردم را به مسلسل بستند و آنها را کشتند. این طرز مسلمانی بود؟»
[8] از آن به بعد، سخنرانیها و رفتوآمدهای آیتالله قاضی تحت نظر سازمان امنیت قرار گرفت و همین امر به تبعید ایشان به دو شهر بافت (کرمان) و زنجان منجر شد.
شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی در دیدار با امام خمینی (قم؛ فروردین 1343)
دوران تبعید به بافت و زنجان
دشمنی دیرینه آیتالله قاضی با اسرائیل دستگاه حاکمه را به واکنش برانگیخت و کمیسیون امنیت آذربایجان نامبرده را به شش ماه اقامت اجباری در شهر بافت محکوم کرد.
[9] او در اولین اقدام پس از تبعید به حضور آیتالله میلانی، آیتالله مرعشی نجفی و آیتالله سیداحمد اردبیلی نامههایی نوشت که نکته مشترک این سه نامه چنین است: «چون روز عید فطر نفرین به یهود کردهام، باید تا شش ماه در این شهرستان باشم. درصورتیکه انجام وظیفه دینی باعث اینگونه دوری از وطن باشد، بسیار گواراست».
[10] زمانی که آیتالله قاضی از تبعید بافت بازمیگشت، نهتنها تغییری در مواضع او حاصل نشده بود، بلکه چون ایشان سعی در مخالفت و فریب ساواک و رژیم داشت، برای بار دوم به مدت ششماه به زنجان تبعید شد. سرانجام با وساطت آیتالله خوانساری از آیتالله قاضی رفع محدودیت شد و ایشان شب مخفیانه وارد تبریز شدند.
نمایی از حضور مردم در بیت شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی،
پس از آزادی ایشان از زندان (تبریز؛ سال 1343)
آیتالله قاضی و امام خمینی(ره)؛ پیروزی انقلاب
آیتالله قاضی در دوره مبارزه با رژیم پهلوی دائم با امام خمینی در تماس بود و اگر فرصتی پیش میآمد به دیدن ایشان هم میشتافت. این وضعیت پس از رحلت آیتالله حکیم و تبلیغ مرجعیت بلامنازع امام،
[11] تلگرافهای اعتراضآمیز به کشور عراق به علت محاصره منزل امام،
[12] تلگراف به ژیسکاردستن، رئیسجمهور فرانسه، درباره حفاظت و امنیت شخصی امام،
[13] و اعلامیههای او، بیشتر مشاهده میشود. توالی حوادث انقلاب بهسرعت نوید پیروزی را میداد. قیام مردم تبریز در 29 بهمن 1356 و تظاهرات 9 دیماه 1357، رژیم را از تابوتوان انداخت و با ورود امام و تشکیل کمیتهها، انقلاب پیروز شد.
شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی،
در حال سخنرانی در یکی از راهپیماییهای انقلاب اسلامی (تبریز؛ 1357)
آیتالله قاضی بعد از پیروی، همانند امام خواستار حکومت اسلامی و اصول فراموششدهای چون نماز جمعه شد. اولین نماز جمعهای که ایشان در تبریز اقامه کرد، مصادف بود با 27 مردادماه 1358، روز جهانی قدس. 4 آبان نیز آخرین نماز جمعه این روحانی و عالم مجاهد، که بحث ولایتفقیه را پی میگرفت، برپا شد.
شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی، در حال اقامه نماز جمعه شهر تبریز (سال 1358)
وفات؛ اولین شهید محراب
او پس از یک عمر مجاهدت در راه اسلام، مبارزه با دشمنان انقلاب و منافقان، در 10 آبانماه 1358/ 10 ذیالحجه 1399ق، مصادف با عید بزرگ قربان پس از اقامه نماز مغرب و عشاء در «مسجد شعبان» تبریز و هنگام مراجعت به منزل به دست گروهک تروریستی «فرقان» به شهادت رسید. امام خمینی ضمن تسلیت به مردم آذربایجان فرمودند: «شهادت در راه خدا، زندگی افتخارآمیز ابدی و چراغ هدایت برای ملتهاست. ملت برومند آذربایجان، باید در این مصیبتهای بزرگ، که نشانه شکست حتمی دشمنان اسلام و ناتوانی و خودباختگی آنان است، بیشتر مصمم در راه هدف اعلای اسلام بر مجاهدت خود افزوده و تا احقاق حق مستضعفین از پای ننشینند».
[14]
نمایی از مراسم تشییع پیکر شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی (تبریز؛ آبان 1358)
پینوشتها:
[1]. رحیم نیکبخت و صمد اسمعیلزاده،
زندگی و مبارزات شهید آیتالله قاضی طباطبائی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 77.
[5].
سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 7، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1393، ص 233.
[6].
اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص 47.
[7]. رحیم نیکبخت و صمد اسمعیلزاده، همان، ص 174.
[9].
جلوه محراب؛ شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی، ج 13، یاران امام به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص 139.
[10]. رحیم نیکبخت و صمد اسمعیلزاده، همان، ص 237.
[11].
سیر مبارزات یاران امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، همان، ج 5، ص 436.
[12]. همان، ج 11، صص 427-428.
[14]. امام خمینی،
صحیفه امام، ج 10، ص 420.