پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ سیدعبدالکریم هاشمینژاد در سال 1311ش در یک خانواده که از وضعیت مالی چندان خوبی برخوردار نبود، در شهر بهشهر استان مازندران به دنیا آمد. پدرش سیدحسن یک کاسب معمولی بود و سطح فروشی که داشت بسیار ناچیز بود؛ به حدی که زندگی مرفهی را نمیتوانست برای خانواده به ارمغان آورد. سیدعبدالکریم به واسطه داشتن خانوداه مذهبی از همان ابتدا به علوم دینی علاقهمند شد. در واقع پدرش، که خود فردی مذهبی و پامنبری بود و نسبت به اهل بیت و اسلام علاقه بسیار داشت، زمینه حضور عبدالکریم را در جلستات مذهبی فراهم کرد؛ به همین دلیل عبدالکریم پس از آنکه دوران دبستان را پشت سر گذاشت، برای فراگیری علوم دینی به حوزه علمیه روستای کوهستان در شش کیلومتری شهرستان بهشهر رفت تا در آنجا مدارج علمی و دینی را پشت سر گذارد. او دوران مقدماتی اصول و فقه را در چهار سال فراگرفت. در دوران تحصیل زیر نظر آیتالله کوهستانی چنان علاقه و اشتیاقی از خود نشان داد که آیتالله خود شخصا بر تحصیل او نظارت میکرد.
[1]
این دوران همزمان با قدرتگیری فزاینده رضاشاه بود. در واقع مقطعی که عبدالکریم با درس و حوزه آشنا شد دوره دیکتاتوری رضاشاه بود. سیدعبدالکریم گمان میکرد با فراگیری علم و دانش است که میتوان جلوی دیکتاتوری رضاشاه ایستاد و با آن مبارزه کرد. او مبارزه با استبداد را از جد بزرگوارش امام حسین(ع) آموخته بود. در واقع حضور در جلسات مذهبی مرتبط با امام حسین(ع) از دوران کودکی این روحیه را در وی ایجاد کرده بود که باید همانند این حضرت در برابر ظلم ایستاد. سیدعبدالکریم تنها ده سال داشت که در شهریور 1320 رضاشاه توسط قوای خارجی از قدرت خلع شد و ایران شاهد آغاز دوره سلطنت محمدرضا بود.
[2]
شهید سیدعبدالکریم هاشمینژاد در مقطع آغاز طلبگی
ادامه تحصیل در قم
سیدعبدالکریم هاشمینژاد برای ادامه تحصیل راهی حوزه علمیه قم شد و تحصیل خود را در زمینه فقه و اصول ادامه داد. در ابتدا در قم با شیخ علی کاشانی آشنا شد و او را به عنوان معلم اخلاق خود برگزید. شیخ علی کاشانی انسانی بسیار وارسته بود و آیتالله کوهستانی او را به سیدعبدالکریم معرفی کرده بود. شیخ علی به قدری در عبدالکریم تأثیر گذاشت که این طلبه حقطلب بعد از مدتی مرید وی شد و به واسطه اینکه هر دو در یک حجره بهسر میبردند لقب یار غار شیخ علی را بر او گذاشتند.
[3]
حجتالاسلام هاشمینژاد پس از اتمام دروس متن و سطح، درس خارج فقه و اصول را که برای روحانیون بسیار مهم است و جزء دروس اصلی آنها بهشمار میآید در محضر حضرات آیات عظام
سیدحسین بروجردی، علامه سیدمحمدحسین طباطبائی و امام خمینی گذراند و بیش از ده سال در حوزه علمیه قم به تحصیل و تحقیق علوم دینی پرداخت. از دیگر استادان او که نامی بودند میتوان
آیتالله شهید محمد صدوقی، سیدرضا صدر، آیتالله محمد مجاهدی تبریزی و مرحوم سیدمحمد داماد را نام برد که هر یک سهم بهسزایی در پیشبرد علوم دینی در حوزه داشتند و سیدعبدالکریم توانست از آنها بهره کافی ببرد.
[4]
شهید سیدعبدالکریم هاشمینژاد در دوران طلبگی
حضور در مشهد
اما شاید یکی از مقاطع مهم زندگی شهید هاشمینژاد درگذشت آیتالله عظمی بروجردی است. سال 1340ش بود که آیتالله بروجردی از دنیا رفتند و سیدعبدالکریم تصمیم گرفتند از قم مهاجرت کنند. شهر مد نظر او مشهد مقدس و مجاورت حرم آستان قدس رضوی بود. سیدعبدالکریم در مشهد علاوه بر تدریس دروس فقه و اصول، در درس فقه آیتالله سیدمحمدهادی میلانی نیز حضور پیدا میکرد و از محضر ایشان استفاده میبرد تا بتواند به غنای معرفتی خود بیفزاید. او در 25 سالگی با خواهر حجتالاسلام سیدحسن ابطحی ازدواج کرد و مراسم خود را در حضور آیتالله میلانی و با خواندن خطبه عقد توسط ایشان برگزار نمود.
[5]
یک سال بعد از ازدواج بود که عبدالکریم پدر را از دست داد. زندگی مشترک او نیز ادامه همان مسیری بود که از کودکی و در پی تربیت پدر آغاز کرده بود. سادگی و بیآلایشی خصیصه و ویژگی این سبک زندگی بود که عبدالکریم در پیش گرفته بود. او همان شهریه و مبلغی را که همه طلاب دریافت میکردند میگرفت و از وجوه شرعی در زندگی شخصی و خانوادگی استفاده نمیکرد. البته ایشان منبع درآمد دیگری نیز داشت و آن هم مبالغی بود که به واسطه منبر رفتن دریافت میکرد و در عین حال درآمدی از قبل تألیفات خود نیز داشت که به وسیله آنها زندگی خویش را میگذراند. شیخ عبدالکریم از جمله افرادی بود که علاقه و ارادت خاصی به خاندان عصمت و طهارت و اهل بیت پیامبر(ص) داشت و در مراسم منتسب به ایشان تا جای ممکن شرکت میکرد. علاوه بر این یک خصیصه بسیار مهم ایشان همچون سایر علمای همعصر خود رابطه بسیار نزدیک با توده و آحاد جامعه مردم و بهویژه قشر مستضعف و فقیر جامعه بود. در واقع هر وقت که نیاز بود به دستگیری از قشرهای ضعیف جامعه ایشان پیشقدم میشد و تمام تلاش خود را برای حل مشکل بهکار میبست.
[6]
شهید سیدعبدالکریم هاشمینژاد در حال سخنرانی در یکی از مجامع دینی مشهد مقدس
آغاز مبارزه سیاسی
اما آنچه شیخ عبدالکریم را برجسته میکند علاقه او به مبارزه سیاسی است. ایشان از همان سال 1340ش با حضور در منابر و مساجد به وعظ و آگاهی مردم برای مبارزه با اختناق سیاسی دوره سلطنت محمدرضا پهلوی پرداخت. بعد از حادثه خونین 15 خرداد، ایشان یکی از روحانیونی بود که توسط رژیم شاهنشاهی دستگیر شد. شیخ عبدالکریم بهویژه بعد از حوادث 15 خرداد سال 1342ش در ماههای محرم، صفر و رمضان با سفر به شهرهای مختلف کشور از جمله نیشابور، چالوس و شهرری، تبلیغات را وجهه همت خود قرار داد. در این سفرها شیخ عبدالکریم با طرح مسائل روز به مسائل و مشکلات سیاسی و اجتماعی مردم پاسخ گفت و افکار مردم را نسبت به حکومت جائر به معنای سیاسی و فقهی آن آشنا کرد. جالب اینجاست که در تمام این سفرها سازمان اطلاعات و امنیت کشور، یعنی ساواک، او را دنبال میکرد؛ بهگونهای که بخشی از پرونده سیاسی این مبارزه در همین دوره شکل گرفت.
[7]
حجتالاسلام هاشمینژاد در مشهد کانون فرهنگی جوانان را تأسیس کرد و تمام تلاش خود را برای آشنایی مردم با مسائل سیاسی و اجتماعی به خرج داد. همچنین ایشان در سال 1343 با همکاری حجتالاسلام سیدحسن ابطحی کانون بحث و انتقاد دینی را جهت ارشاد و راهنمایی نسل جوان بنیان نهاد. ایشان در این کانون سخنگو بود و ضمن آن، تلاش میکرد پاسخگوی شبهات دینی و سیاسی مردم باشد. البته این گونه بحث و نقد یک امتیاز بسیار بزرگ داشت و آن هم این بود که جلسات از حالت تکمحوری و تکگویی خارج میشد و شکل مباحثه و نقد پیدا میکرد. چنین فضایی بهویژه برای قشر تحصیلکرده و دانشگاهی جالب توجه بود و میتوانست به بسیاری از سؤالات آنها پاسخ دهد. این کانون دو شعبه فعال داشت که یکی قبل از ظهر جمعه و دیگری عصر جمعه در مکانهای مختلف تشکیل میشد و وجود یک کتابخانه در کنار کانون نیز به توسعه آن منجر شده بود. نکته جالب اینجاست که ساواک در سال 1344ش در خصوص اهداف کانون گفته بود که این کانون مجمعی مستقل و در عین حال مذهبی است که هیچ ارتباط ارگانیک و سازمانی با احزاب و جمعیتهای کشور ندارد. گزارش ساواک همچنین اضافه کرده بود که شرکت در جلسات کانون برای عموم مردم و اقشار مختلف جامعه آزاد است و هدف از تشکیل آن پاسخ به پرسشها و شبهات دینی و اعتقادی مردم است. بااینحال گزارش ساواک از این محفل در سال 1349ش تغییر کرد و آنها بر این باور بودند که وظیفه کانون در قبال پاسخ به سؤالات مذهبی مردم تنها یک بهانه است و اصل فعالیت کانون بر مبارزه سیاسی و فعالیت ضد رژیم متمرکز است.
[8]
البته کانون تمرکز خود را بر مسائل غیرسیاسی و دینی قرار داده بود، اما در عین حال از مسائل سیاسی نیز دور نبود و در موضوعاتی همانند سیاست آمریکا در ایران، ظلم و تعدی رژیم غاصب صهیونیستی و در عین حال جنایات رژیم پهلوی ساکت نبود و صریح و بیپروا اظهار نظر میکرد. دقیقا به همین دلیل بود که ساواک فعالیت کانون را مضر تشخیص داد و در پی سرکوبی آن برآمد. در مجموع کانون از سال 1343 تا 1350ش به فعالیت خود ادامه داد و در سال 1351ش بود که ساواک شرکت شیخ عبدالکریم در این محفل و سخنرانی ایشان را برای عموم ممنوع اعلام کرد. ایشان در سخنرانیهای خود از فروش گوشت خوک در ایران، فساد هنرپیشهها، تقلید از غرب و اختلاف طبقاتی در کشور انتقاد میکرد و خواستار تغییر شیوه حکمرانی در کشور و وضع و اجرای مقررات اسلامی در ایران بود.
[9]
شهید سیدعبدالکریم هاشمینژاد در کنار شهید آیتالله بهشتی و چند تن از دوستان در دفتر مجمع بحث و انتقاد دینی در مشهد مقدس
فعالیت شهید هاشمینژاد بعد از انقلاب
شیخ عبدالکریم مقارن با پیروزی انقلاب برای دیدار با امام خمینی به تهران رفت. ایشان پس از انقلاب به مقابله با جریانهای انحرافی در کشور همچون انجمن حجتیه پرداخت و همزمان در سمت دبیر حزب جمهوری اسلامی در مشهد مشغول فعالیت شد. در نهایت سازمان مجاهدین خلق طرح ترور ایشان را که از فعالان انقلاب بود، کلید زد. 7 مهر سال 1360ش بود که ایشان برای انجام فعالیت تشکیلاتی وارد دفتر حزب جمهوری اسلامی شد و طی یک عملیات تروریستی و با نارنجک به شهادت رسید و بدن تکهتکهشده خود را به انقلاب اسلامی هدیه کرد.
[10]
شهید سیدعبدالکریم هاشمینژاد ساعتی پیش از شهادت در دفتر حزب جمهوری اسلامی واحد مشهد مقدس
پینوشتها:
[1]. سیدعبدالکریم هاشمینژاد،
یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج 5، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377، ص 11.
[2] . «هفتم مهرماه 1360؛ سالروز شهادت سیدعبدالکریم هاشمینژاد»، نشریه الکترونیک
گذرستان (ویژهنامه شهید حجتالاسلام عبدالکریم هاشمینژاد)، موسسه مطالاعات و پژوهش های سیاسی، قابل بازیابی در:
https://psri.ir/?page=special&id=451
[3] . مرتضی بذرافشان،
شهید هاشمینژاد: فریاد فضیلت، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1373، ص ۳۴.
[4] . سیدعبدالکریم هاشمینژاد، همان، ص 15.
[6] . محمدتقی عارفیان، «فریادگر شهر شهادت: شهادت حجتالاسلام عبدالکریم هاشمینژاد»،
گلبرگ، ش 43 (مهرماه 1382)، ص 73-86.
[7] . حسن جلالی عزیزیان،
زندگینامه سیاسی شهید هاشمینژاد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 154.