به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ شیخ ملاعبدالله مازندرانی، یکی از مراجع و رهبران عصر مشروطیت ایران و فرزند شیخ محمدنصیر گیلانی، در سال 1256ق در شهر بارفروش مازندران (بابل کنونی) پا به عرصه وجود نهاد. وی نخستین مراحل آموزش و تربیت را در محضر پدر و نیز فقیه عارف ملا محمد اشرفی گذراند. ملاعبدالله پس از فراگیری دوره مقدماتی در ایران، برای ادامه تحصیل در سطوح عالی راهی عراق شد و در کربلا و نجف نزد فقهای معروفی همچون فاضل ایروانی، شیخ حسن اردکانی، میرزا حبیبالله رشتی، شیخ مهدی کاشفالغطا، شیخ مرتضی انصاری و شیخ زینالعابدین مازندرانی کسب علم نمود و سرانجام به مقام اجتهاد رسید و بهتدریج در زمره مراجع تقلید بزرگ در عصر خویش قرار گرفت.[1] مازندرانی به سبب موقعیت بالای خویش، در عرصه سیاست نیز ورود پیدا کرد و در برهه تاریخی حساس انقلاب مشروطیت در کنار دو فقیه نامدار دیگر یعنی آخوند خراسانی و حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی از جمله سه رهبر بزرگ مشروطه در نجف بهشمار آمد.
تدریس و مرجعیت
شیخ عبدالله مازندرانی از شاگردان بنام میرزا حبیبالله رشتی بهشمار میآمد و دروس ایشان را تقریر مینمود. او از دوران جوانی به تدریس اشتغال داشت و تخصصش فقه، هیئت و رجال بود، ولی پس از ارتحال میرزا حبیبالله رشتی در سال ۱۳۱۲ ق و اندکی بعد ارتحال میرزای شیرازی در سامرا حوزه تدریس وی بسیار گسترده شد و مردم ایران، بهویژه در نواحی آذربایجان و گیلان، ایشان را مرجع تقلید خویش قرار دادند.[2] آیتالله مازندرانی حوزهای نسبتا پررونق داشت و در مدت بیش از سی سال تدریس توانست بیش از دویست شاگرد پرورش دهد که عدهای از آنها از ایشان اجازه اجتهاد یا روایت دریافت کردند. شعبان گیلانی، عبدالحسین عترتی کوشالی و علی زاهد قمی از شاگردان و سیدعبدالحسین شرفالدین از دارندگان اجازه از آیتالله مازندرانی بودهاند.
در زمینه تألیفات علمی آثاری چون «اهبه العباد»، «رسالهای در وقف»، «حاشیهای بر مکاسب شیخ انصاری» و چند رساله فقهی فتوایی دیگر از شیخ عبدالله مازندرانی باقی مانده است. بررسی آرای امثال ایشان از این جنبه اهمیت دارد که از مراجع مشهور عهد قاجاریه بوده و در عهدی زیستهاند که حکومت سلطنتی مطلقه از بین رفت و مشروطه، که واسطهالعقد بین حکومت مستبده و حکومت اسلامی است، رخ داد.
حیات سیاسی
الف) آیتالله مازندرانی و انقلاب مشروطیت
روحانیان شیعه به لحاظ پیوند عمیق جامعه ایران با دین همواره از اقتدار و نفوذ بسیاری در میان مردم برخوردار بودهاند؛ به گونهای که علما و روحانیان شیعی بیوقفه در امور سیاسی حضور پیدا کردهاند. با توجه به همین زمینه نقش روحانیان پیشرو شیعه در مسائل سیاسی و اجتماعی معاصر، بهویژه نهضت مشروطه ایران، کاملا مشهود و انکارناپذیر است؛ به گونهای که در اغلب منابع تاریخی بر این نکته تأکید شده است که «باور عمومی آگاهان به تاریخ ایران به درستی آن است که مهمترین نیروی پشتیبان انقلاب مشروطیت همانا علما بودند. اگر آنان انقلاب را تأیید نمیکردند، مسلما در نطفه خفه میشد».[3] بانفوذترین و مؤثرترین افراد در رهبری نهضت مشروطیت مراجع تقلید نجف، تهران و قم بودند؛ در واقع آنچه مشروطه را نگه داشت، پافشاریهای آیات عظام بهبهانی، طباطبائی، آخوند خراسانی و حاج شیخ مازندرانی بود؛ بهطوری که احمد کسروی دراینباره گزارش میدهد: «... اینان با فشارهایی که دیدند و زیانهایی که کشیدند، از پشتیبانی مجلس و مشروطه باز نایستادند و آن را نگه داشتند».[4]
علمای نجف هدف اصلی خود از حمایت مشروطیت را حفظ اساس اسلام، رهایی ممالک از تسلط کفار، تقلیل ظلم و قطع ید تعدیات جائران، اجرای احکام الهیه و امر به معروف و نهی از منکر اعلام کردند. از اینجا بود که حوزه نجف در دوره مشروطیت به مثابه کانونی فعال در زمینهسازی و ترتیبدهی خطمشی گروههای مشروطهطلب مطرح شد و آنجا که حرکتی به بنبست میرسید فتوای علمای ثلاثه نجف گرهگشای بود. بنابر شواهد تاریخی، شیخ عبدالله مازندرانی، بهعنوان «یکی از ارکان ثلاثه مشروطه در عراق»،[5] با درک شرایط زمان و اوضاع و احوال جامعه مسلمین، علاوه بر ترویج شعائر دین اسلام، ورود به عرصههای سیاسی و اجتماعی مسلمانان را هم سرلوحه تلاشها و فعالیتهای خود قرار داد و به یکی از پیشگامان و فعالان مؤثر و جدی در انقلاب مشروطه تبدیل شد. او در همه حوادث سیاسی، همفکر و همگام با آخوند خراسانی و حاج میرزا حسین خلیلی بود و در جنبش مشروطیت ایران، همراه آن دو اعلامیههای متعددی در تأیید مشروطیت و دفاع از مشروطهخواهان صادر کرد.
در جریان مبارزات شیخ فضلالله نوری و لایحه پیشنهادی وی، وقتی شیخ علمای بلاد را از قصد خود مطلع و به مراجع نجف تلگرافهایی مخابره کرد، تلگرافی از ناحیه آخوند خراسانی و آیتالله عبدالله مازندرانی به شیخ مخابره شد که توجه آنان به اسلام را بهخوبی نمایان کرد. آن دو مرجع در این تلگراف نوشتند که اضافه کردن «ماده شریفه ابدیه که به موجب اخبار واصله در نظامنامه اساسی درج و قانونیت مواد سیاسیه و نحوها منالشرعیات را موافقت با شریعت مطهره منوط نموده، از اهم مواد لازم و حافظ اسلامیت این اساس است و چون زنادقه عصر به گمان فاسد، حریت این موضع را برای نشر زندقه و الحاد، مغتنم و این اساس قویم را بدنام نموده، لازم است ماده ابدیه دیگر در رفع این زنادقه و اجرای احکام الهیه ــ عز اسمه ــ بر آنها و عدم شیوع منکرات درج شود...».[6]
همچنین، آیتالله مازندرانی در حوادث دیگر مربوط به مشروطیت و پس از آن نیز به تناسب موضوع، همگام با مراجع دیگر شیعه به صدور احکام و فرامین لازم اقدام مینمود؛ برای نمونه میتوان به ارسال تلگرافی در ضرورت حفظ و تأمین امنیت شیخ فضلالله به تهران،[7] حمایت از افتتاح مجلس شورای ملی به عنوان مرجع تظلمخواهی و احقاق حقوق مردم، صدور حکم تکفیر سیدحسن تقیزاده و ابلاغ آن به مجلس شورای ملی بعد از ترور مرحوم سیدعبدالله بهبهانی[8] و... اشاره نمود.
آیتالله میرزا حسین خلیلی تهرانی، آیتالله عبدالله مازندرانی، آیتالله آخوند محمدکاظم خراسانی
شماره آرشیو: 1-891-4ع
ب) مهاجرت به ایران برای جهاد با روسیه
هنگامی که در دوره سوم جنگهای ایران و روس، تعدادی از علمای عتبات برای مشارکت در جنگ علیه روسها وارد ایران شدند، حضور سیاسی علمای شیعه بینالنهرین در تحولات سیاسی ایران آغاز شد و این حضور در دهههای بعد افزایش یافت. محور فعالیتهای سیاسی نجف در این زمینه، سه نفر از مراجع بزرگ، یعنی آیات عظام حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی، ملاعبدالله مازندرانی و آخوند خراسانی بودند. بنا بر روایت نویسنده «علمای مجاهد»، در مراحل اولیه جنگ و با اعمال فشار گسترده روسها بر ایران، شیخ مازندرانی و آخوند خراسانی طی پیامی ضمن تحریم کالاهای روسیه از مردم ایران خواستند که از استفاده و خرید اجناس روسی خودداری کنند.[9]
با تداوم فشار و تجاوز روسها به خاک ایران و بهویژه مناطق شمالی، از جمله تبریز و کشتار مردم آذربایجان و در نهایت وقتی مجلس دوم در مقابل تهدید و التیماتوم روسیه ایستاد، و روسیه شمال ایران تا قزوین را اشغال کرد، آیتالله مازندرانی فتوای جهاد صادر کرد.[10] افزون بر این، شیخ تمام دروس خود را تعطیل کرد و تصمیم گرفته شد با اعزام طلاب و عشایر نجف به ایران، و سپس حرکت خود علما و مراجع، آماده جهاد با روسیه گردند. بسیاری از علمای نجف، کربلا و کاظمین خود را برای سفر آماده کرده بودند و قرار بود شب چهارشنبه ۲۱ ذیالحجه ۱۳۲۹ق از نجف به مسجد سهله برای دعا و مناجات بروند و سپس راهی ایران شوند که رحلت مشکوک آخوند خراسانی در این روز، مجال این کار را نداد. با وجود این، پس از دو هفته کاروان علما با رهبری شیخ عبدالله مازندرانی حرکت را ادامه دادند که همین امر به تشکیل اردوی کاظمیه منجر شد و دولت وقت را به پذیرش برنامههای جهادی و اصلاحی مجبور کرد.[11]
بنابراین، شیخ عبدالله مازندرانی از جمله علمایی بود که به امور سیاسی و اجتماعی کشورهای اسلامی، بهویژه کشور شیعی ایران، حساس بود. مواضع صریح ایشان در حمایت از نهضت مشروطه ایران و نیز تصمیم جدی این مرجع بزرگ برای حرکت به سوی ایران برای دفاع در برابر اشغال بخشهایی از آن، حساسیت آیتالله مازندرانی نسبت به استبداد و استعمار را نشان میدهد. عاقبت شیخ عبدالله مازندرانی، در 74 سالگی در ذیحجه سال 1330ق (آبان 1291ش) در نجف اشرف درگذشت و او را در حرم امیرالمومنین علی(ع) و در حجره شیخ جعفر شوشتری به خاک سپردند.
پینوشتها:
[1] . محمدحسین رجبی (دوانی)،
علمای مجاهد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، صص 242-243.
[2] . ابوالفضل شکوری، «زندگانی سیاسی ـ اجتماعی آخوند ملاعبدالله مازندرانی»، فصلنامه
یاد، ش 28 (1371)، ص 139.
[3] . عبدالهادی حائری،
تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران، امیرکبیر، 1364، صص 2-3.
[4] . احمد کسروی،
تاریخ مشروطه ایران، تهران، امیرکبیر، 1356، ص 361.
[5] . مهدی بامداد،
شرح حال رجال ایران در قرون 12 و 13 و 14، ج 2، تهران، 1378، ص 76.
[6] . احمد کسروی، همان، ص 411.
[7] . مهدی انصاری،
شیخ فضلالله نوری و مشروطیت، تهران، امیرکبیر، 1378، ص 340.
[8] . اسماعیل رائین،
انجمنهای سری و انقلاب مشروطیت، تهران، جاویدان، 1355، ص 110.
[9] . محمدحسن رجبی (دوانی)، همان، ص 289.
[10]. علی ابوالحسنی، فراتر از روش آزمون خطا: زمانه و کارنامه آیتالله آقا سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی «صاحب عروه»، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1389، ص 614.
[11] . سیدحسن نظامالدینزاده،
هجوم روس و اقدامات روسای دین برای حفظ ایران، تهران، شیرازه، 1401، صص 100 و 328.