کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

احمدعلی مسعود انصاری کیست؟

دوستی که اسرار هویدا کرد

16 مرداد 1403 ساعت 21:19

مولف : سارا اکبری

او که روزگاری دوست نزدیک محمدرضا پهلوی و پس از او همراه و مشاور پسرش رضا پهلوی بود، پس از جدایی از خاندان پهلوی زبان به انتقاد از آنها گشود و در بخشی از خاطرات خود خانواده پهلوی را «خسیس، نمک‌نشناس و ترسو» توصیف کرد



پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ احمدعلی مسعودانصاری، پسر محمدعلی، از مهم‌ترین شخصیت‌های خاندان مسعودانصاری (از لحاظ ارتباط تنگاتنگ با دربار پهلوی)، در ۱۸ مهرماه ۱۳۲۷ش در تهران متولد شد. مادرش مریم دریابیگی، دخترخاله فرح دیبا بود که به واسطه همین موضوع پس از استقرار رژیم پهلوی و وصلت محمدرضا با فرح دیبا، در جرگه بستگان خاندان پهلوی قرار گرفت. محمدعلی، که هنگام ازدواج فرح با محمدرضا پهلوی پسری دوازده‌ساله بود، به دربار راه یافت و در زمره‌ یاران بزم و محارم سیاسی خانواده محمدرضا قرار گرفت. این پیوند تا بدانجا توسعه یافت که وی در سال‌های پس از سقوط رژیم پهلوی همچنان از جمله افراد نزدیک به شاه بود.
 
انصاری پس از مرگ محمدرضا پهلوی نیز به عنوان یک سلطنت‌طلب وفادار ارتباط خود را با خاندان پهلوی حفظ کرد و به عنوان دوست نزدیک و مشاور مالی رضا پهلوی ــ پسر محمدرضا ــ برگزیده شد. همکاری تنگاتنگ بین انصاری و رضا پهلوی بیش از هشت سال ادامه یافت، اما در نهایت با بالا گرفتن اختلافات ــ به‌ویژه اختلافات مالی ــ احمدعلی از او جدا شد و به ایران بازگشت و به افشاگری علیه او و فرح دیبا، دخترخاله خود، دست زد.
 
پیشینه خانوادگی و تحصیلات
احمدعلی از نوادگان خاندان مسعودانصاری از خاندان‌های وابسته به دربار قاجار است. نسب آنها به میرزا مسعود اشلقی گرمرودی (نخستین وزیر امور خارجه ایران) می‌رسد. جد اعلای این خاندان میرزا مسعود گرمرودی هنگامی که عمال فتحعلی‌شاه در پی یافتن شخصی فارسی‌زبان و مسلط به زبان فرانسه بودند تا سخنان سفیر ناپلئون را ترجمه کند، او را که نزد کشیش‌های فرانسوی، این زبان را آموخته بود، به تهران خواستند[1] و در سمت مستوفی عباس‌میرزای ولیعهد، به دربار فتحعلی‌شاه راه یافت.[2] میرزا مسعود اندکی بعد به واسطه ازدواج با ضیاءالسلطنه، دختر فتحعلی‌‎شاه، بیش از پیش به دربار قاجار نزدیک شد[3] و در روزگار ناصرالدین‌شاه وی به دستور شاه پست وزرات خارجه را ایجاد کرد.[4]
 
پس از درگذشت میرزا مسعود، فرزندان و فرزندزادگان او به جز چند استثنا، در این منصب روزگار گذراندند[5] و حضور آنان در دستگاه سیاست خارجی تا دوره پهلوی نیز تداوم یافت. پدر احمدعلی، یعنی محمدعلی، نیز از همین رهگذر به یکی از دیپلمات‌های بلندپایه ایران دوره پهلوی تبدیل شد. بدین‌ترتیب، احمدعلی نیز از همان دوره کودکی به دربار پهلوی راه یافت و مورد توجه ویژه قرار گرفت؛ وابستگی نسبی‌اش به فرح، وی را به شاه نیز نزدیک ساخت تا آنجا که «تابستان‌ها که شاه و فرح به قصر تابستانی‌شان در نوشهر می‌رفتند، او را نیز با خود می‌بردند».[6]
احمدعلی دبستان را در مدرسه جهان تربیت و تا سوم متوسطه را در دبیرستان البرز گذراند؛ سپس خانواده‌اش او را برای ادامه تحصیل به انگلستان در یک مدرسه شبانه‌روزی در شهر رمزکیت فرستادند، اما چون بدان مدرسه راضی نبود، سرانجام به رم نزد پدرش منتقل شد و پس از سه سال دیپلم گرفت. او در سال ۱345ش برای ادامه تحصیل، در رشته اقتصاد دانشگاه «آدل فای» نیویورک ثبت نام کرد و پس از اخذ مدرک فوق لیسانس به ایران بازگشت.[7] احمدعلی در 23 سالگی مدرس اقتصاد در دانشگاه ملی و نیز مسئول امور دانشجویان شد، اما پس از چندی سمت اخیر را به دلایلی رها و برای گذراندن دوره دکتری به بروکسل رفت که همراه با یک مأموریت دیپلماتیک بود. پس از آن بود که معاونت آموزشی مدرسه عالی شمیران را عهده‌دار شد.[8]
 
همراه نزدیک شاه و شاهزاده
احمدعلی مسعودانصاری، به سبب خویشاوندی با فرح به‌آسانی در دسته افراد نزدیک به خاندان سلطنتی و به‌طور خاص حلقه نزدیکان فرح قرار گرفت و از نفوذ چشمگیری در دربار پهلوی برخوردار شد. وی در کتاب خود «من و خاندان پهلوی» درباره حلقه نزدیکان فرح به این نکته اشاره کرده است که این گروه به دو دسته تقسیم می‌شدند: یکی نزدیکان سیاسی که فقط مراودات سیاسی با ملکه داشتند؛ دیگری یاران نزدیک.[9] انصاری در سال‌های آغازین ازدواج فرح و شاه، یکی از افراد حلقه نزدیک ملکه به‌شمار می‌آمد و همین باعث شد کم کم اعتماد شاه نیز به او جلب شود و در حلقه نزدیکان او نیز قرار گیرد. احمدعلی دراین‌باره گفته است: «شاه که باطنا اطرافیان فرح را دوست نداشت، متوجه شده بود رفتار و کردار من طور دیگری است و زیاد با فرح و دوستانش جوشش ندارم، این بود که به من توجه مخصوص داشت. در گردش‌های خصوصی وقتی تنها در کنار دریا قدم می‌زد، مرا با خود می‌برد. البته با من حرف سیاسی نمی‌زد، اما شوخی می‌کرد و سر به سر من می‌گذاشت...».[10]
 

احمدعلی مسعودانصاری
احمدعلی مسعودانصاری
 
بدین ترتیب، انصاری با اینکه سمت بالایی در حکومت نداشت، مدت‌ها به شخص محمدرضا پهلوی نزدیک بوده و در زمان‌های مختلف، در حلقه نزدیکانش حضور داشته است. او سال ۱۳۵۶ش هم‌زمان با ایام فضای باز سیاسی که دولت جمشید آموزگار جایگزین دولت امیرعباس هویدا شد، پا به عرصه سیاست گذاشت. با دگرگون شدن اوضاع ایران توفان انقلاب طومار‌ها را درنوردید و احمدعلی در اوسط آذرماه ۱۳۵۷ش با فروش املاک و پانصدهزار دلاری که از فعالیت‌های تجاری رانت‌گونه‌اش به واسطه حضور در دربار اندوخته بود، به آمریکا رفت[11] و به فعالیت‌های اقتصادی روی آورد؛ بااین‌حال همچنان ارتباط خود را با خاندان پهلوی حفظ کرد و سال‌ها به عنوان اپوزیسیون در کنار رضا پهلوی بود و ریاست دفتر وی را نیز برعهده داشت.  
 
از حلقه یاران بزم دیروز تا افشاگری‌های امروز
محمدرضا پهلوی ــ آخرین شاه ایران ــ در مردادماه 1359ش در تبعید و آوارگی درگذشت؛ یک سال بعد، پسرش رضا پهلوی، خود را به‌طور رسمی وارث تاج و تخت ایران و رضاشاه دوم نامید و با داعیه بازپس‌گیری سلطنت فعالیت‌هایی را در دو بخش آغاز کرد: نخست، فعالیت‌های سیاسی برای بازگرداندن سلطنت به خاندان پهلوی به کمک بازماندگان رژیم در خارج از کشور که راه به جایی نبرد و به شکست انجامید؛ دوم، فعالیت‌های اقتصادی و سرمایه‌گذاری در امور دادوستد، که انصاری به‌عنوان نزدیک‌ترین همکار، شریک و عامل، بخش وسیعی از فعالیت‌های اقتصادی او را بر عهده گرفت و با قراردادهای تجاری مختلف که میان آن دو تنظیم شد، فعالیت‌هایشان را از سال 1359ش/ 1981م در زمینه‌هایی مانند معاملات ارزی، معاملات بانکی، معاملات نفتی و معاملات ملکی گسترش دادند.[12] 
 
احمدعلی مسعودانصاری، که در این زمان نقش مشاور مالی رضا پهلوی را برعهده داشت، به او گفته بود: «اگر نمی‌توانی یک امپراتوری سیاسی داشته باشی، من به تو یک امپراتوری اقتصادی می‌دهم». همچنین، رضا پهلوی و انصاری در خانه پهلوی در ویرجینیا افراد را به حضور می‌پذیرفتند و همچون یک دادگاه در اختلافات تبعیدیان مقیم واشینگتن میانجیگری می‌کردند. آنها کنشگران سیاسی، مأموران مخفی، و کنشگران ضد شورش از سراسر جهان را برای کمک در امر به‌دست آوردن دوباره تخت پادشاهی به خدمت می‌گرفتند.[13] همکاری میان این دو تا سال 1368ش/ 1989م با وجود مشکلاتی که در پی کاهش ارزش دلار و بهای نفت طی سال‌های 1985-1988م ایجاد شد، همچنان ادامه داشت.[14] اما پس از گذشت هشت سال همکاری و شراکت به‌تدریج میان مسعودانصاری و رضا پهلوی اختلافات شدیدی بروز کرد.
 
مسعودانصاری منشأ اختلاف را «سهام جمعی از خدمه و نزدیکان که پولشان را در بانک متعلق به رضا پهلوی گذاشته و او قصد داشته سهم آنها را پس ندهد»، اعلام کرد. افزون بر این، رضا پهلوی ادعا کرده بود که تمامی شرکت‌های سرمایه‌گذاری و تجاری متعلق به انصاری است و پول‌های ایشان طی چند سال گذشته به حساب این شرکت‌ها واریز شده، پس تا روشن شدن وضعیت، کلیه‌ حساب‌های این شرکت‌ها و حساب‌های انصاری توقیف شود.[15] دامنه این اختلافات به اندازه‌ای بالا گرفت که در مطبوعات و خبرگزاری‌های غرب نیز بازتاب وسیعی یافت؛ شدت این درگیری تا بدان حد بود که رضا پهلوی برای پیشبرد دعوی خود در دادگاه فدرال آمریکا مجبور به انکار ملیت ایرانی خود شد و این امر بحث‌های شدیدی را در محافل وابستگان رژیم گذشته در اروپا و آمریکا برانگیخت.
 
ظاهرا این اختلاف انگیزه‌ای برای گسست مسعودانصاری از خانواده پهلوی شد و تا بدانجا امتداد یافت که وی به نگارش و نشر کتاب خاطرات خود با عنوان «من و خاندان پهلوی» روی آورد و طی آن اسرار و ناگفته‌های بسیار را از دوران حضور خود در این خانواده فاش کرد. انصاری که روزگاری دوست نزدیک محمدرضا پهلوی و پس از او همراه و مشاور پسرش رضا پهلوی بود، پس از جدایی از خاندان پهلوی زبان به انتقاد از آنها گشود و در بخشی از خاطرات خود خانواده پهلوی را «خسیس، نمک‌نشناس و ترسو» توصیف کرد که از آدم‌های فاسد خوششان می‌آید و محبتی به آدم‌های سالم ندارند، مردم را داخل آدم حساب نمی‌کنند و خارجی‌پرست و مرعوب و مجذوب خارجی‌ها هستند...».[16]
 
احمدعلی مسعودانصاری، پس از گذراندن یک دوره حیات سیاسی و اقتصادی پرفرازونشیب در کنار خاندان پهلوی، در نهایت با اعلام اینکه دیگر سلطنت‌طلب نیست از حلقه یاران پهلوی‌ها خارج شد. وی اکنون در گریت فالز، ویرجینیا، در حومه واشینگتن آمریکا زندگی می‌کند.
  
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1] . عبدالحسین مسعود انصاری، مروری بر پنجاه سال تاریخ (خاطرات سیاسی و اجتماعی)، ترجمه باقر عاقلی، تهران، علمی، 1374، ص 43.
[2] . همان، ص 54.
[3] . همان، ص 15.
[4] . همان، ص 56
[5] . احمدعلی مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی، تنظیم و نوشته محمد برقعی و حسین سرافراز، تهران، فاخته، ۱۳۷۱، ص 4.
[6] . احمدعلی مسعود انصاری، پس از سقوط، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳85، ص 38.
[7] . همان، صص ۳۹-۴۰.
[8] . همان، ص 41.
[9] . احمدعلی مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی، همان، ص 55.
[10]. همان، صص 55-56.
[11] . احمدعلی مسعود انصاری، پس از سقوط، همان، ص۴۲.
[12] . احمدعلی مسعود انصاری، من و رضا (ادامه کتاب من و خاندان پهلوی)، تهران، اقبال، 1378، صص 12-22.
[13] . همان، ص 278.
[14] . احمدعلی مسعود انصاری، پس از سقوط، همان، صص 20-26.
[15] . همان، صص 355-257.
[16] . احمدعلی مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی، همان، ص 152.


کد مطلب: 25459

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/news/25459/دوستی-اسرار-هویدا

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir