محمدحسن رجبی در نشست «رویای صهیونیستی نیل تا فرات» (از اعلامیه بالفور تا طوفانالاقصی):
محمدحسن رجبی در نشست «رویای صهیونیستی نیل تا فرات» (از اعلامیه بالفور تا طوفانالاقصی) گفت: امام خمینی ماحصل مبارزه علمای ماقبل خود با صهیونیسم بود البته با چند تفاوت آشکار: اول اینکه امام مرجع تقلید بود؛ دو اینکه امام این جریان را کاملا استمرار داد و این امر باعث شد این مبارزه به صورت یک فرهنگ سیاسی درآید
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ نشست «رویای صهیونیستی نیل تا فرات» (از اعلامیه بالفور تا طوفانالاقصی) با سخنان دکتر موسی حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر، آغاز شد.
ایشان با اشاره به صهیونیسم و شعار نیل تا فرات آن، موضوع این نشست را که بررسی این جریان و مقاومتهای شکلگرفته در برابر آن و جایگاه بسیار تأثیرگذار انقلاب اسلامی در این زمینه است، تبیین کردند؛ سپس اولین سخنران، یعنی محمدتقی تقیپور، برای ارائه موضوع خود به پشت تریبون دعوت شدند.
تقیپور: لنگرگاه حیات اسرائیل یهودیان ساکن اراضی اشغالی است
محمدتقی تقیپور، از محققان مطرح حوزه یهود و صهیونیسم، سخنرانی خود را با موضوع «چیستی و کیستی اسرائیل، راهبرد غایی و خطر آن» این چنین آغاز کرد: بیش از 107 سال از اشغال فلسطین گذشته، اما هنوز ابعاد مسئله فلسطین، چرایی و چگونگی اشغال آن، ماهیت و اصول و مبانی اشغالگران در این اشغال بهخوبی تبیین نشده است. بزرگترین اشتباه استراتژیک ما این است که دشمن را با اصول و مبانی و پرچم خودش معرفی نکردیم.
این محقق صهیونیسمشناس در ادامه سخنان خود به واژه «صهیون» اشاره کرد و گفت: ما در قرآن و ادبیات اسلامی و فارسی واژه صهیون نداریم. این واژه بعد از اعلامیه بالفور و تشکیل اولین کنگره سران یهود در شهر بال سوئیس در سال 1897م مطرح شد. صهیون نماد سرزمین یهود است و صهیونیسم جریانی است که خواهان تسلط بر سرزمین فلسطین است.
تقیپور سپس به موضوع اهمیت هستیشناسی در قرآن و ارتباط آن با ایدئولوژی و نقشه عمل در زندگی آدمی و دشمنشناسی اشاره کرد و با لزوم ارجاع به قرآن برای دشمنشناسی، اظهار کرد: براساس گفته خود صهیونیستها، جنگ بین رژیم صهیونیستی و ایران و درواقع مسلمانان از سال 1870م، یعنی همان زمانی که اولین روستا را در فلسطین اشغال کردند، شروع شده و با پیروزی انقلاب اسلامی و شکلگیری حزبالله لبنان فقط فرم این جنگ تغییر کرده است.
او ادامه داد: آنها در کتابهایی که نگاشتهاند مانند «پاریس پایتخت رسالت اسرائیل» که 22 سال پیش از شکلگیری رژیم صهیونیستی و در سال 1926م منتشر شده، آوردهاند که اسرائیل نه تنها آمریکا بلکه سراسر کره خاکی را فتح خواهد کرد. در کتاب دیگری که نود سال پیش منتشر شده آمده صهیونیسم در صورت پیروزی بخشی از آرمان ما را محقق خواهد کرد، اما آرمان یهودی وعده میدهد که یهود یک قدرت جهانی برپا خواهد کرد و تمام اقوام روی زمین در مقابل آن کرنش خواهند کرد.
این سخنران در بخش بعدی سخنان خود به دشمنشناسی از منظر امام خمینی و مقام معظم رهبری اشاره کرد و گفت: حضرت آقا فرمودند امام در قضیه مقابله با شبکه صهیونیستی خطرناکی که میخواهد بر دنیا حکومت کند هیچ ملاحظهای نکرده و هیچ حرفی را پوشیده نگذاشته و صریحا در مقابل آنها موضع گرفتهاند. امام در 4 اردیبهشت 1364 فرمودند: امروز که بهاصطلاح عصر تمدن و ترقی و پیشرفت است عصر شیطانهاست. سراسر دنیا در دست شیاطین است؛ اینها با ابزارهای شیطانی همه جا را قبضه کردهاند و هر روز توطئهای انجام میدهند در مقابل چنین توطئهها و چنین شیطانهایی باید انسانها قیام کنند و جلوی این شیاطین را بگیرند.
او ادامه داد: خود حضرت آقا فرمایش امام را تبیین کرده و فرمودهاند: دستگاه خبیث و نژادپرست صهیونیسم جهانی بر مغز و محتوای حکومت آمریکا سیطره کامل دارد. علاوه بر آمریکا، امروز بسیاری از مشکلات کشورهای اروپایی ناشی از آن است که سیاستهای شبکههای صهیونیستی بر دولتهای این کشورها حکومت میکند. رهبری حتی فراتر از ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا، آسیا و آفریقا را هم در دست یهودیان میدانند.
تقیپور اظهار کرد: ایجاد اسرائیل یک برنامه چندصدساله بود. آنها عقبهها را آماده کردند؛ یعنی قدرت سیاسی، نظامی، مالی و... و با همین عقبهها از درون قدرت کشورهای دیگر مانند انگلستان و آمریکا را در دست گرفتند.
این صهیونیستپژوه در بخش پایانی سخنان خود گفت: این اسرائیل کوچک با همه پشتیبانیها و امکانات جهانیاش بسیار شکننده است. نقطه ضعف این رژیم بمب هستهای نیست؛ لنگرگاه موجودیت و اقتدار و درکل حیات اسرائیل شش، هفت میلیون یهودی ساکن در اراضی اشغالی است. اسحاق رابین میگوید: زمانی که یهودیان به فلسطین مهاجرت نکنند و زمانی که یهودیان مهاجرت معکوس داشته باشند مرگ اسرائیل فرا میرسد. یهودیان ساکن این سرزمین هیچ پیوند عاطفی، تاریخی و پیوند روحی و احساسی با این سرزمین ندارند. آنها آمدهاند تا در اینجا بهشت موعود درست کنند.
رجبی: امام خمینی مبارزه با صهیونیسم را به یک فرهنگ سیاسی تبدیل کرد
سخنران بعدی این نشست محمدحسن رجبی، نویسنده و محقق تاریخ، بود که سخنان خود را با موضوع «سیری در مبارزات ضد صهیونیستی علمای شیعه از آغاز تا پیروزی انقلاب اسلامی» این چنین آغاز کرد: نخستین مهاجرت یهودیان اروپایی به فلسطین از اواخر قرن نوزدهم و بهویژه بعد از کنفرانس بال در سال 1897م آغاز شد، اما مهاجرت سازمانیافته آنها به بعد از افشای اعلامیه بالفور بازمیگردد. اعلامیه بالفور در سال 1917 یعنی یک سال قبل از جنگ جهانی امضا شد، اما دو سال بعد افشا گردید. در این اعلامیه به تشکیل کانون میهنی یهود اشاره شده است. در همین زمان بود که مخالفتهای علما با این حرکت خزنده شکل گرفت.
این پژوهشگر با ذکر این مقدمه سیر تاریخی مخالفت علمای شیعی با صهیونیسم را چنین آغاز کرد: حاج امینالحسینی، که در سال 1300 مفتی اعظم فلسطین شده بود، کنگرههای بسیاری را در بیتالمقدس تشکیل داد تا مسئله فلسطین را مسئله جهان اسلام معرفی کند. او از متفکران، علما و حتی زمامداران جهان اسلام دعوت کرد تا برای این مسئله چارهاندیشی کنند. در کنگرهای که در سال 1312 برگزار شد از جمله مدعوین آیتالله محمدحسین کاشفالغطاء، رشید رضا، اقبال لاهوری و... بودند. در این کنگره آیتالله کاشفالغطاء سخنرانی بسیاراثرگذاری انجام داد که باعث شد تمام حضار ایشان را امامالمسلمین بنامند و به امامت ایشان نماز جماعت باشکوهی در بیتالمقدس برگزار کردند.
عالم دیگری که در ادامه رجبی به مخالفت عملیاش با این حرکت خزنده اشاره کرد مرحوم آیتالله عبدالکریم حائری یزدی بود. ایشان دراینباره اظهار کرد: در همان ایام برگزاری کنگره، آیتالله حائری در نامهای به رضاخان، ضمن اعلام نگرانی از مسئله فلسطین، درخواست میکنند که اقدامات اساسی برای مسلمانان فلسطینی انجام دهند. گویا در ادامه نامه هم خواسته بودند که این نامه در مطبوعات انتشار پیدا کند، اما رضاخان نه تنها جوابی بدان نمیدهد، بلکه اجازه انتشار نامه را هم نمیدهد.
مخالفت آیتالله شیخ عبدالکریم زنجانی نیز موضوع بخش بعدی سخنان دکتر رجبی بود که چنین مطرح شد: دو سال بعد از کنگره قبلی، کنگره دیگری برگزار شد که آیتالله شیخ عبدالکریم زنجانی برای شرکت در آن از راه مصر عازم بیتالمقدس شد. ایشان در مصر در هر دانشگاهی که سخنرانی میکرد متناسب با فضای علمی و فرهنگی آن مسئله اسلام و رابطه آن با علوم و فنون جدید را تبیین میکرد. سخنرانی او در بیتالمقدس ایشان نیز بسیار مهیج بود. کار دیگر ایشان رفتن به تلآویو با وجود همه مخاطرات آن بود. آیتالله زنجانی در آنجا سخنرانی کرد و به یهودیان ساکن سرزمینهای اشغالی هشدار داد.
این استاد تاریخپژوه بخش بعدی سخنان خود را با این پرسش مطرح کرد که چرا با آنکه مهاجرت سازمانیافته یهودیان اروپا به سرزمینهای اشغالی از اواخر قرن نوزدهم شروع شده بود، مخالفت سازمانیافته علما بعد از جنگ جهانی اول شروع شد؟ ایشان در پاسخ به این پرسش اظهار کرد: در زمان شروع مهاجرت یهودیان به فلسطین هنوز دولت عثمانی، که یک خلافت اسلامی بود، بر سر کار قرار داشت، اما بعد از جنگ جهانی اول که این حکومت از بین رفت و دولت لائیک ترکیه بر سر کار آمد، علمای جهان اسلام پا به میدان گذاشتند.
چرا در ایران، با وجود خروج رضاخان از ایران بعد از جنگ جهانی دوم، که مصادف با سیل مهاجرت یهودیان به فلسطین است، علمای شیعه کار سازمانیافتهای جهت مقابله با این تحرکات انجام ندادند؟ این پرسشی است که رجبی به آن چنین پاسخ داد: شرایط آن روز ایران، از جمله حضور متفقین، قحطی، فعالیت جریانهایی مثل حزب توده، تبلیغات انحرافی کسروی، تحرکات بهائیها و... چنان ذهن علما را به خود مشغول کرده بود که باعث شد آنها به این مهاجرت توجهی نکنند.
این تاریخپژوه در ادامه سیر مخالفت علمای شیعی با صهیونیسم به آیتالله کاشانی اشاره کرد و گفت: زمانی که سازمان ملل تقسیم سرزمین فلسطین به دو بخش را پذیرفت، اولین اعلامیه ضدصهیونیستی را آیتالله کاشانی در دیماه 1326 صادر کرد و در آنجا دولت اسرائیل را یک غده سرطانی در جهان اسلام نامید و خواهان اتحاد تمام کشورهای اسلامی در برابر این پدیده شوم شد.
او ادامه داد: در سال 1333ش دولت وقت آمریکا درصدد برآمد یک جبهه متحدی را از کشورهای سرمایهداری به همراهی جهان اسلام علیه دنیای کمونیسم به رهبری شوروی تشکیل دهد. وجه اشتراک را هم دنیای موحد علیه دنیای غیرموحد قرار داد. برای این منظور کنفرانسی تشکیل داد و از آیتالله کاشانی هم برای شرکت در آن دعوت به عمل آورد، اما آیتالله کاشانی که دست آنها را خوانده بود، در این کنفرانس شرکت نکرد، ولی با نگارش نامهای برای این کنفرانس، به افشاسازی دست آنها در ایجاد پدیده صهیونیسم اقدام کرد.
محمدحسن رجبی در بخش پایانی سخنان خود به مبارزه امام خمینی با صهیونیسم این چنین اشاره کرد: امام ماحصل مبارزه علمای ماقبل خود با صهیونیسم بود البته با چند تفاوت آشکار: اول اینکه امام مرجع تقلید بود؛ دو اینکه امام این جریان را کاملا استمرار داد و در اکثر سخنرانیهای خویش خطر بهائیت و صهیونیسم را برای ایران و جهان اسلام برشمرد. این امر باعث شد این مبارزه به صورت یک فرهنگ سیاسی درآید که آثار آن را نه تنها میان علما و روحانیان حوزه بلکه در میان روشنفکران مستقل هم میتوان دید. نمونه آن جلال آل احمد و عبدالرحمان فرامرزی ــ سردبیر اسبق روزنامه «کیهان» ــ بود که در مقالهای با عنوان «من از تکرار تاریخ می ترسم» گفت: بعد از مسجدالاقصی نوبت کعبه خواهد بود.
سلیمی نمین: صهیونیستها به دلیل محروم شدن از بهشت درآمدهای ایران به ضدیت با انقلاب اسلامی روی آوردند
موضوع سخنرانی عباس سلیمی نمین، سخنران سوم این نشست، «تبعات استقلال ایران بر پایگاههای نژادپرستی» بود که این گونه آغاز شد: ما برای اینکه بفهمیم صهیونیستها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی چه کردند که ملت مسیری جز خیزش نداشت، میتوانیم به منابعی رجوع کنیم که خود صهیونیستها نگاشتهاند. خاطرات مئیر عزری، که بعد از شانزده سال سفارت در ایران، به سرزمینهای اشغالی بازنگشت و در ایران ماند اطلاعات خوبی درباره عملکرد صهیونیستها در ایران دوره پهلوی به دست میدهد آن هم با وجود آنکه این دست خاطرات را از موضع دفاع از عملکرد خود نوشتهاند. کتاب «شيطان بزرگ، شيطان كوچك»، كه خاطرات آخرين نماينده اطلاعاتي موساد در ايران است، یا کتاب «نبرد مخفی علیه ایران/ نیمقرن تا ناکامی» نوشته رونن برگمن نمونه دیگری از این منابع است. برگمن روزنامهنگار، نویسنده و از تحلیلگران برجسته امور نظامی ـ امنیتی اسرائیل است.
او ادامه داد: تا نفهمیم که در دوره پهلوی، صهیونیستها چه شرایطی در ایران داشتند واکنشهای بعدی آنها، یعنی ضدیت با انقلاب اسلامی را نمیتوانیم درک کنیم. با مطالعه این منابع میتوان فهمید که صهیونیستها در دوره پهلوی، از طریق قراردادهایی که با دولت ایران میبستند به چه منابع هنگفتی دست یافته بودند. آنها به دلیل محروم شدن از بهشتی که از طریق درآمدهای آن میتوانستند پایگاه نژادپرستی خود را تقویت کنند به چنین ضدیتی رسیدهاند.
سلیمی نمین در بخش دیگری از سخنان خود به موضوع ساواک و خشونتهای آن اشاره کرد و گفت: در زمان قیام سراسری ملت ایران، آمریکاییها و انگلیسیها مسبب خشم مردم را اعمال ساواک میدانستند و تصور میکردند با اعلام انحلال آن میتوانند مردم را فریب دهند، اما در همین زمان رئیس شعبه موساد در تهران برخلاف نظر آنها معتقد بود در این زمان بیش از هر زمان دیگری به ساواک نیاز هست.
او در ادامه به منافعی که صهیونیستها فقط در حوزه امنیتی در ایران کسب میکردند اشاره کرد و گفت: جنایات ساواک با کمک هیئتهای آموزشی اسرائیل صورت میگرفت و درواقع آنها خودشان یکی از عوامل منفور بودن چهره شاه در میان ملت بودند، اما از آن سمت، قرارداد کلان با شاه بسته بودند برای اینکه چهره او را تطهیر کنند.
سلیمی نمین با توصیف شرایط صهیونیستها در ایران دوره پهلوی اظهار کرد: آنها تلاش داشتند درآمدهای نفتی ایران را که از طریق دکترین نیکسون افزایش یافته بود از آن خود سازند؛ بنابراین درگیر غارت منابع ملت ایران شدند و از پیشبینی قیام مردم غفلت کردند. بنابراین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش کردند این بیلیاقتی خود را بپوشانند و به همین دلیل به اعتراف خودشان به فتنهگری در خوزستان و کردستان دست زدند.
رضایی: بزرگترین میراث شهید سیدحسن نصرالله جا انداختن اندیشه مقاومت در دل ملت بود
آخرین سخنران این نشست، استاد مسعود رضایی بود که موضوع سخنرانی خود درباره «میراث سیدحسن نصرالله» را چنین آغاز کرد: شخصیتهای تاریخی هرچه ابعاد وجودی بالاتر و ارزشمندتری داشته باشند، آنچه به جامعه دوران خود و نسلهای بعد ارائه میدهند گرانقدرتر است.
او ادامه داد: نمونه این افراد، امام خمینی بودند که الگوی شهید سیدحسن نصرالله بهشمار میآیند. امام رسما از سال 1341 و 1342 فعالیتهای سیاسی خود را به صورت آشکار شروع کردند؛ یعنی در زمانی که آمریکا سلطه کامل بر ایران یافته بود و بهائیت در حال رشد بود و قیام مردم بهظاهر شکست خورده بود، اما در این شرایط امام با روح بلندی که داشتند نه تنها مأیوس نشدند، بلکه حتی در دوران تبعید با اتکا به خداوند و فرهنگ اسلام و شهادت به فعالیت خود ادامه دادند تا نهایتا انقلاب پیروز شد. شهید سیدحسن نصرالله نیز دقیقا در چنین شرایطی فعالیت خود را آغاز کرد.
رضایی در توضیح شرایطی که شهید سیدحسن نصرالله در آن فعالیت کرد گفت: سیدحسن نصرالله هم در شرایطی مبارزه مسلحانه را شروع کرد که اسرائیل به لبنان حمله کرده و تا بیروت هم پیش آمده و طی پنجاه سال قبل ارتشهای عربی را شکست داده بود. اگر شرایط سخت درون لبنان را هم در نظر داشته باشیم که در آن طوایف و مذاهب مختلف وجود دارند و حتی وابستگان به اسرائیل در آنجا فعالیت میکنند متوجه بزرگی کار شهید سیدحسن نصرالله و شجاعت او میشویم.
این تاریخپژوه در ادامه راز موفقیت شهید سیدحسن نصرالله را در ایدئولوژی شیعی و ولایتپذیری ایشان دانست و سپس سخن خود را چنین ادامه داد: این جوان 22 ساله با کارهایی که در طول زمان انجام داد به یکی از مهمترین شخصیتهای بینالمللی تبدیل شد. کارهای او فقط به بعد نظامی محدود نبود، بلکه وارد حوزه سیاسی هم شد و حتی نظر ایشان درباره انتخاب نخستوزیری در لبنان تأثیرگذار بود. ایشان کارهای فرهنگی و اجتماعی را هم در لبنان دنبال میکرد. درواقع سیدحسن نصرالله یک بسته جامعی را تدارک دیده بود و نباید حزبالله را یک تشکیلات صرفا نظامی دانست.
او در بخش پایانی سخنان خود گفت: در رأس کارهای شهید سیدحسن نصرالله جا انداختن اندیشه مقاومت در دل ملت بود. مهمترین کار شبکه شیاطین این است که القا کنند که شما نمیتوانید و حتی فکر مقاومت را به ذهنتان راه ندهید. در این شرایط و با وجود این هجمهها، سیدحسن نصرالله و حزبالله لبنان کاری کردند که این اندیشه در میان ملت ریشه دواند.
پایانبخش این نشست رونمایی از کتاب «زرسالاران بهایی و رژیم پهلوی» نوشته دکتر رضا قریبی بود که با حضور استادان مدعو این نشست انجام شد.
گفتنی است نشست «رویای صهیونیستی نیل تا فرات» (از اعلامیه بالفور تا طوفانالاقصی) از ساعت 9 تا 12 یکشنبه 15 خرداد 1403 در پژوهشکده تاریخ معاصر برگزار شد.