پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ یوسف ویساریونویچ استالین در ۱۸ دسامبر ۱۸۷۸ در گوری، یک شهر کوچک در گرجستان به دنیا آمد. خانواده او از طبقات پایین جامعه بودند و شرایط زندگی آنان بسیار دشوار بود. پدرش، ویساریون دزگاشویلی، کفاشی بود که با مشکلات مالی زیادی مواجه بود و مادرش، کسنیا، کارهای خانه و رسیدگی به خانواده را برعهده داشت. استالین جوان به دلیل مشکلات مالی خانواده نتوانست تحصیلات خود را کامل کند. بااینحال، او از سنین پایین به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی علاقهمند شد و تحت تأثیر جنبشهای سوسیالیستی قرار گرفت. در دوران نوجوانی، او به حزب کارگران سوسیالدموکرات روسیه پیوست و با تفکرات مارکسیستی آشنا شد.[1]
استالین در یک عکس کلاسی (سال 1893م)
در حقیقت استالین نوزدهساله بالاخره به فعالیت مورد علاقهاش راه یافت و به سازمان زیرزمینی سوسیالدموکرات مارکسیست تفلیس پیوست؛ سازمانی که درآمد عمدهاش با سرقت از ثروتمندان بهدست میآمد. این فعالیت او به قیمت دستگیری، زندان و تبعیدی پانزدهساله تمام شد؛ در سال ۱۹۰۲م، استالین برای نخستینبار به دلیل فعالیتهای سیاسیاش دستگیر و به سیبری تبعید شد. در تبعید، او به مطالعه و تحقیق درباره نظریات مارکسیستی ادامه داد و بهتدریج یکی از رهبران مهم حزب شد. پس از آزادی از تبعید، استالین به فعالیتهای انقلابی خود ادامه داد و بهطور خاص بر سازماندهی و تبلیغات سیاسی تمرکز کرد.
استالین (سال 1902م)
در مورد همسر اول استالین، یکاترینا (کاتو) سوونیدزه، که حدود سال ۱۹۰۵م با او ازدواج کرد، اطلاعات زیادی در دسترس نیست. این ازدواج زمانی رخ داد که استالین اولین بار دستگیر و به سیبری تبعید شده بود. زندگی مشترک آنها کوتاه بود، اما آشنایان میگویند که یکاترینا در عین حال که دعا میکرد استالین از کارهای خطرناک خود دست بردارد، همچنان به سنت زنان گرجی، مطیع خواستههای او بود. بااینحال، شوهرش، استالین، چندان اعتقادی به برابری زن و مرد نداشت. بهرغم رفتارهای گاه به گاه خشن، استالین به یکاترینا علاقه زیادی داشت.[2]
یکاترینا در سال ۱۹۰۷م به بیماری تیفوس مبتلا شد و درگذشت. دمیتری ولگوگوف در کتابش از مراسم خاکسپاری او یاد و بیان کرده است که استالین با چهرهای افسرده و موهای ژولیده کنار گور همسرش ایستاده بود. پس از پایان مراسم، استالین با افسوس گفت: «این موجود نرم مرا انسانی کرد، اما حالا که مرده است، دیگر هیچ احساسی به موجودات انسانی ندارم». برخی مورخان این نقل قول را از استالین چنان واقعی میدانند که آن را بدون هیچ تردیدی به صورت مستقیم بازگو میکنند. این اتفاق شاید باعث شد استالین از احساسات انسانی خود رها و بهتدریج به فردی بیرحم تبدیل شود. یکاترینا پسری ششماهه از خود باقی گذاشت که پس از مرگ مادر، توسط خانواده خاله و داییاش در گرجستان بزرگ شد. استالین هرگز علاقهای به پسرش نشان نداد و حتی سهم عجیبی در مرگ وحشتناک او داشت. استالین با همسر دومش، نادژدا (نادیا) آلیلووا، زمانی آشنا شد که او دختربچهای دو یا سه ساله بود. خانواده آلیلووا از بلشویکهای قدیمی و فرهنگی پترزبورگ بودند و استالین در سفرهایش به آن شهر مرتبا در خانه آنها اقامت میکرد. نادیا و استالین در سال ۱۹۱۹م ازدواج کردند و صاحب دو فرزند شدند. نادیا در نوامبر ۱۹۳۲م، پس از یک ضیافت در کرملین، خودکشی کرد. استالین هنگام دیدن جسد همسرش در تابوت، با تحقیر رو گرداند و زیر لب گفت: «او از من جدا شد».[3]
در سال ۱۹۱۲م، استالین دوباره دستگیر و به مدت چهار سال به سیبری تبعید شد. در این دوران، او با شخصیتهای کلیدی دیگر در جنبش بلشویکی آشنا شد و روابط نزدیکی با ولادیمیر لنین برقرار کرد. این ارتباطات به او کمک کرد تا در دوران انقلاب بلشویکی موقعیت بهتری پیدا کند.[4] استالین در سالهای پیش از انقلاب بلشویکی بهشدت درگیر فعالیتهای سیاسی بود و نقشی کلیدی در سازماندهی شورشها و اعتراضات داشت. با وقوع انقلاب بلشویکی در اکتبر ۱۹۱۷م، او بهعنوان یکی از اعضای بنام حزب بلشویک، به تثبیت قدرت انقلاب کمک بهسزایی کرد و بهطور مستقیم در روند تغییرات سیاسی کشور دخیل شد.[5]
تصویری نقاشیشده از استالین و ولادیمیر لنین
صعود به قدرت و تثبیت سلطه
پس از انقلاب بلشویکی، استالین بهعنوان یکی از نزدیکترین همراهان لنین بهسرعت به موقعیتهای کلیدی در دولت جدید شوروی دست یافت. او بهویژه در عرصههای سازماندهی و اجرایی فعال بود و بهزودی بهعنوان یکی از رهبران اصلی حزب کمونیست شناخته شد. پس از مرگ لنین در سال ۱۹۲۴م، استالین بهتدریج شروع به جمعآوری قدرت کرد. او توانست با استفاده از موقعیتهای کلیدی و از طریق حذف مخالفان، قدرت خود را در حزب کمونیست تثبیت کند. این دوره از تاریخ شوروی بهویژه به دلیل تصفیههای سیاسی و سرکوب مخالفان معروف است.[6]
استالین بهتدریج بهعنوان رهبر مطلق شوروی شناخته شد و سیاستهای جدیدی را برای توسعه کشور معرفی کرد. یکی از موارد مهم این سیاستها، برنامههای پنجساله برای توسعه صنعتی و کشاورزی بود. این برنامهها، که با هدف افزایش تولید صنعتی و کشاورزی در این سرزمین طراحی شده بودند، بهشدت توجه استالین را به خود جلب کردند. برای اجرای این برنامهها، استالین به استفاده از روشهای قهری و سرکوبگرانه متوسل شد.[7]
جمعآوری اجباری کشاورزی و صنعتیسازی سریع، به بحرانهای انسانی و اقتصادی گستردهای منجر شد. این دوران با مشکلات فراوانی از جمله قحطی و مرگومیرهای بالا همراه بود. استالین با استفاده از سیاستهای خود و برنامههای پنجساله، توانست شوروی را به یک قدرت صنعتی تبدیل کند، اما مردم این کشور برای رسیدن به این جایگاه بهای زیادی پرداختند. سرکوب مخالفان و استفاده از روشهای خشونتآمیز در این دوره به شکلگیری یک نظام حکومتی استبدادی منجر شد.[8]
استالین، الکسی رایکوف، لو کامنف و گریگوری زینوویف در سال 1925م
هر سه بعدها با استالین درگیر و در جریان پاکسازی بزرگ اعدام شدند
جنگ جهانی دوم و تأثیرات بینالمللی
با آغاز جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۳۹م، استالین موقعیت استراتژیک شوروی را بهطور مؤثری مدیریت کرد. پس از حمله آلمان نازی به شوروی در سال ۱۹۴۱م، او بهعنوان فرمانده کل قوا، سهم اساسی در هدایت کشور در برابر حملات آلمان داشت. او با اتخاذ استراتژیهای مختلف و سازماندهی منابع، توانست جبهههای جنگ را حفظ کند. در مدت جنگ، استالین به دلیل موفقیتهای نظامی شوروی و پیروزی در نبردهای مهمی مانند نبرد استالینگراد، بهعنوان یک قهرمان ملی شناخته شد. پیروزیهای شوروی در این دوره به افزایش نفوذ و قدرت کشور در سطح بینالمللی انجامید و باعث شد شوروی به یکی از قدرتهای اصلی جهان در پایان جنگ جهانی دوم تبدیل شد.[9]
در پایان جنگ، استالین، بهعنوان رهبر یکی از سه قدرت بزرگ جهانی، در کنفرانسهای بینالمللی بهویژه کنفرانس یالتا و پوتسدام شرکت کرد. این کنفرانسها به تعیین ساختار جهانی پس از جنگ و توزیع مناطق نفوذ بین قدرتهای بزرگ منجر شد و شوروی در این فرایند بازیگر مهمی بهشمار میآمد.[10] در دوره جنگ جهانی دوم، روابط استالین با دیگر رهبران قدرتهای بزرگ، مانند فرانکلین روزولت و وینستون چرچیل، پیچیده و متغیر بود. درحالیکه این روابط در سطح رسمی خوب به نظر میرسید، در عمل، رقابتها و اختلافات شدیدی در زمینههای مختلف بین این کشورها وجود داشت. استالین با پایان یافتن جنگ جهانی دوم و تأسیس بلوک شرق، در عرصه جهانی بهعنوان یکی از دو قدرت اصلی ابرقدرتی شناخته شد. این مسئله به آغاز جنگ سرد منجر شد و رقابتهای ایدئولوژیک و نظامی بین شوروی و ایالاتمتحده را به شدت تشدید کرد.[11]
کلمنت آتلی (نخستوزیر انگلستان)، هری ترومن (رئیسجمهور ایالات متحده) و استالین در کنفرانس پوتسدام (ژوئیه 1945م)
مرگ استالین و پیامدهای آن
استالین در ۵ مارس ۱۹۵۳م درگذشت و مرگ او به پایان دوران طولانی و پرتنش رهبریاش منجر شد. پس از مرگ استالین، حزب کمونیست شوروی بهسرعت به بازبینی و نقد سیاستهای دوران استالین دست زد.[12] سیاست «تطهیر»، که به فرآیند نقد و بررسی سیاستهای استالین گفته میشد، به بازنگری در جنایات و سیاستهای دوران او منجر شد. در سالهای بعد از مرگ استالین، نیکیتا خروشچف، بهعنوان یکی از رهبران جدید شوروی، به انتقاد از سیاستهای استالین پرداخت. این انتقادات بهویژه در سخنرانی خروشچف در کنگره بیستم حزب کمونیست در سال ۱۹۵۶م نمایان شد.
تأثیرات دوره استالین بر جامعه شوروی و تاریخ جهانی بسیار عمیق بود. سیاستهای استبدادی و سرکوبهای گسترده او به ایجاد یک رژیم تروریستی و ایجاد فضای ترس و بیاعتمادی منجر شد. این دوران همچنین به بحرانهای انسانی و اقتصادی عمیقی در شوروی انجامید.[13]
پینوشتها:
[1]. آلن وود،
استالین و استالینیسم، ترجمه محمد رفیعیمهرآبادی، تهران، خجسته، چ چهارم، 1400، صص 1-20.
[2]. مارتین ایمیس،
استالین مخوف، خنده و بیست میلیون، ترجمه حسن کامشاد، تهران، نی، 1382، ص 155.
[4]. سایمن سیبیگمن،
استالین جوان: از تولد تا انقلاب اکتبر، ج 1، ترجمه بیژن اشتری، تهران، نشر ثالث، چ ششم، 1400، صص 320-340.
[5]. ادوارد راژینسکی،
استالین، ترجمه آبتین گلکار، تهران، ماهی، چ هفتم، 1400، صص 100-120.
[6]. نوآ برلاتسکی،
تصفیههای گسترده استالینی، ترجمه شهربانو صارمی، تهران، نشر ققنوس، 1401، صص 22-30.
[8]. گنادیآندرییویچ زیوگانوف
، استالین و تجدد، ترجمه ابراهیم شیری و محمدعلی نجفی، تهران، روزآمد، 1399، صص 441-445.
[9].
آدولف هیتلر و جوزف استالین: دو رهبر درندهخو در طول جنگ جهانی دوم، ترجمه فرهاد ستارپور، تهران، ترنگ، 1398، صص 10-17.
[10]. بریتا بجورنلوند،
جنگ سرد، ترجمه مهدی حقیقتخواه، تهران، ققنوس، چ هفتم، 1399، صص 6-20.
[12]. بروفاس پولی،
توتالیتاریسم در سده بیستم: هیتلر، استالین و موسولینی، ترجمه وحید بزرگی، تهران، نشر قومس، 1402، ص 322.
[13]. ادوارد راژینسکی،
نخستین زندگینامه استالین: بر پایه اسناد جدید تکاندهنده پروندههای مخفی روسیه، ترجمه مهوش غلامی، تهران، اطلاعات، 1399، صص 917-920.