کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

11 بهمن 1346

11 بهمن 1403 ساعت 0:00

گزارش ساواک از نامه آیت‌الله گلپایگانی به آیت‌الله حکیم!/ گزارش ساواک درباره چاپ مقاله‌ای درباره ثریا در «تهران‌مصور»/ حمله شدید هویدا به بخش خصوصی در کنگره انقلاب اداری؛ دستور می‌دهم پولی به شما ندهند!/ من از دولت شکایت دارم!/ اجازه نمی‌دهم جنسی پست‌تر با قیمت گران‌تر در اختیار مردم گذاشته شود!/ بخش خصوصی جرئت کافی ندارد!/ باید به سوی بازارهای خارجی نزدیک روی آورد!/ نتوانیم دردهای مملکت را پیدا کنیم مأیوس می‌شوم!/ برق در دست بخش خصوصی بود، چه وضعی داشت!/ خدمات را نمی‌توانیم به بخش خصوصی بدهیم؛ این تصمیم برای رفاه مردم است!/ می‌گویم دیگر به شما پول ندهند!/ فامیل خود را سر کار می‌گذارید و آنها را تحت کنترل قرار می‌دهید!/ بخش خصوصی می‌خواهد مالیات ندهد!/ کارخانه‌ها دست ما بود 60 درصد سود می‌داد دست بخش خصوصی 3 درصد!/ کارخانه‌های خصوصی مرتب تعطیل می‌شود/ کنگره انقلاب اداری به صحنه جنگ بخش خصوصی و دولتی تبدیل شده است!/ گلایه از نبودن آسفالت و اتوبوس تا شکایت از ظلم روزگار و بی‌سوادی؛ گزارشی از جلسات کنگره انقلاب اداری!/ فئودالیسم شرکت واحد!/ مردم مثل لاشه گوسفند از اتوبوس‌ها آویزان می‌شوند!/ دستگاه‌ها از منزلی که نه آب دارد و نه برق عوارض می‌خواهند!/ آن‌قدر تعریف و تمجید رادیو از دولت زیاد است که مردم از خیر رادیو می‌گذرند!/ به دعوت وزیر اقتصاد؛ وزیر بازرگانی کانادا به تهران آمد/ دیدار وزرای اقتصاد و بازرگانی کانادا با شاه!/ سفر فرح به سوئیس!/ دیدار سفیر جدید اتریش با شاه!/ سفیر ایران در سوئیس استوارنامه خود را تقدیم کرد/ میزان جریمه عابرین پیاده/ پزشک بیمارستان امینی اصفهان خودکشی کرد/ سفیر جدید شوروی وارد تهران شد/ داروی ارسالی خانم سناتور پرسی برای مداوای یک بیمار بوده نه یکصدهزار بیمار!/ استاندار آذربایجان شرقی: تبریز به یک دهکده بزرگ شباهت دارد!/ برنج در مازندران گران است/ نان‌های خرمشهر شور است/ بیماران عصبی و روانی و بیمارستان‌های مخصوص!/ تلفنخانه/ سگ‌کشی!



گزارش ساواک از نامه آیت‌الله گلپایگانی به آیت‌الله حکیم!

بر اساس یک گزارش ساواک به تاریخ ۱۱ بهمن ۱۳۴۶ «راجع به ارسال نامه از طرف [آیت‌الله] محلاتی برای [آیت‌الله] گلپایگانی تحقیقات ادامه دارد که نتیجه متعاقبا به استحضار خواهد رسید؛ ضمنا سیدمهدی فرزند آیت‌الله گلپایگانی در مسافرت خود به عراق با آیت‌الله حکیم ملاقات و نامه‌ای نیز از طرف پدرش به مشارالیه تسلیم که بنا به اظهار خودش در نامه مزبور [آیت‌الله] گلپایگانی از [آیت‌الله] آقای حکیم درخواست نموده که برای مسلمین و فرج کار آنان و پیشرفت دین اسلام دعا نماید. درباره مفاد دقیق نامه اطلاعات بیشتری واصل نگردیده است.[1]
 

گزارش ساواک درباره چاپ مقاله‌ای درباره ثریا در «تهران‌مصور»

بر اساس یک گزارش ساواک به تاریخ ۱۱ بهمن ۱۳۴۶ «مهندس عبدالله والا صاحب امتیاز مجله تهران‌مصور ضمن ارسال نامه‌ای از پاریس جهت آقای ناصر خدایار، سردبیر آن مجله، یک صفحه از (روزنامه ایسی پاری) چاپ فرانسه را که در آن تصاویری از شاهنشاه آریامهر و والاحضرت ثریا به چشم می‌خورد همراه نامه فرستاده و در آن می‌نویسد: مقاله‌ای که درباره ثریا چند روز قبل فرستادم به نظرم نمی‌توانیم چاپ کنیم، ولی اگر با آقای علم مذاکره کنید، شاید ایشان با چاپ آن مقاله موافقت نمایند؛ زیرا چاپ این مقاله مؤثر و بسیار خوب است و در آن از مساعدت‌های شاهنشاه آریامهر به ثریا یاد شده است و افزوده است حتی اگر موافقت کردند، عکس والاحضرت ثریا روی جلد مجله چاپ شود.
ریاست ساواک ذیل این گزارش پی‌نوشت کرده است: به نظر اینجانب اصولا صحیح نیست نامی از ایشان و عکسی از ایشان فعلا در جراید چاپ شود از جهات مختلف تحریک‌کننده است.[2]
 

حمله شدید هویدا به بخش خصوصی در کنگره انقلاب اداری؛ دستور می‌دهم پولی به شما ندهند!

روزنامه «اطلاعات» نوشت: امروز هجوم مردم به کنگره انقلاب اداری بیش از هر روز دیگر بود؛ از کاسب و کارگر گرفته تا کارمند و از خانم مینی‌ژوپ‌پوش تا پیش‌نماز محله، همه به کنگره می‌آمدند. در دست هر یک از مراجعه‌کنندگان نامه‌هایی دیده می‌شد که به کمیته مربوطه می‌بردند و خودشان آن را مطرح می‌نمودند.
امروز آقای هویدا، نخست‌وزیر، همراه آقایان مهندس انصاری، وزیر کشور، و دکتر گودرزی، وزیر مشاور و سرپرست سازمان امور اداری، در جلسات کمیته‌های شماره ۲ و شماره ۶ شرکت کردند.
در ساعت 3 بعدازظهر امروز، کمیته‌های هفت‌گانه کنگره انقلاب اداری مجددا کار خود را آغاز کردند تا دردهایی که سال‌ها در نظام اداری ما وجود داشته و ناگفته مانده است، برای اولین بار بازگو شود.
 

من از دولت شکایت دارم!

آقای دکتر جوانمرد، اولین ناطق جلسه در کمیته شماره یک، شروع به صحبت کرد و گفت: «من از دولت شکایت دارم و با صدای رسا عرض می‌کنم که ورود بسیاری از اقلام داروهای آنتی‌بیوتیک به ضرر مردم ایران است و این داروها را برای آزمایش به کشور ما می‌فرستند. آقای دکتر صالح این مطلب را در دوران تصدی خود در وزارت بهداری چند سال پیش اعلام کرد و از آن زمان تا به‌حال بازار ما پر از این قبیل داروهاست، ولی مسئولان کمترین اقدامی نکرده‌اند».
آقای دکتر جوانمرد همچنین گفت: «دولت‌های گذشته از بس به مردم خلاف گفته‌اند، مردم حرف این دولت را نیز باور نمی‌کنند».
وی از سرنوشت قانون بند «ج» و از کجا آورده‌ای سخن گفت و افزود که دولت با مرحمت شاهنشاه آریامهر دست به کاری بزرگ زده و درصدد است اقدامات وسیعی در جهت جلب نظر مردم به‌عمل آورد. دولت باید کارها را به مردم واگذار کند.
در ساعت ۳:۳۰ بعدازظهر، آقایان نخست‌وزیر و وزیر کشور به کمیته شماره دو آمدند. ناطق جلسه در این موقع آقای مهندس شیرزاد بود و خطاب به صاحبان صنایع می‌گفت: «باید در بسیاری از موارد دولت پای خود را کنار بکشد، ولی ما در وضعی نیستیم که دست روی دست بگذاریم و تماشاگر باشیم. دولت در مورد صنایع سنگین سعی کرد که بخش خصوصی پیش‌قدم شود و چون حالت انتظار به طول انجامید، ناچار دولت دست به‌کار شد و خود در این رشته سرمایه‌گذاری کرد».
در این موقع آقای نخست‌وزیر شروع به صحبت کرد و گفت: «در اینجا سؤال آقای مهندس طالقانی را قرائت کردم، نه به سمت رئیس کنگره انقلاب اداری، بلکه به سمت نماینده برجسته بخش خصوصی. باید عرض کنم پاسخی که خواهم داد در مجامع اقتصادی نیز داده شده و آقای مهندس شیرزاد نکاتی را به اطلاع رسانید، ولی در لفافه بود و من خوشم می‌آید که با صراحت لهجه بیشتری صحبت کنم».
 

اجازه نمی‌دهم جنسی پست‌تر با قیمت گران‌تر در اختیار مردم گذاشته شود!

«عقیده من این است که دولت به هیچ‌وجه نباید منافع مصرف‌کننده را فراموش کند و اجازه نمی‌دهم جنسی پست‌تر با قیمتی گران‌تر در اختیار ملت ایران گذاشته شود. مردم ایران باید تا حدودی امر صنعتی شدن کشور را تحمل کنند و به آن کمک کنند و بدیهی است که محدودیت‌هایی وجود دارد. به این دلیل، واردات و سود بازرگانی را مطرح کرده‌ایم تا بخش خصوصی بتواند در برابر کالاهای خارجی مقاومت کند، ولی اگر بخش خصوصی قادر نباشد جنسی را به قیمت مناسب برای همیشه عرضه کند، بهتر است آن صنعت محکوم شود».
 

بخش خصوصی جرئت کافی ندارد!

آقای نخست‌وزیر گفت: «ما علاقه نداریم کارخانه نداشته باشیم. کنسرسیوم تشکیل دهید، آنها را به قیمت ارزان تحویل دهید. دولت ناچار شده است که بعضی کارخانه‌ها را مجددا خود اداره کند. موضوع مهم‌تر آن است که امروز رشد صنعتی تا 15 درصد است و چهره مملکت دارد عوض می‌شود. نباید فراموش کرد که در عین حال تجهیز بخش خصوصی باید منافع مصرف‌کننده نیز محفوظ بماند.
شما آقایان بخش خصوصی با جرئت کافی وارد کار نشده‌اید، از بانک‌ها و دولت پول گرفته‌اید. حساب این صنایع را دربیاورید، همه با پول دولت است و دولت به طور غیرمستقیم پول داده است. نمی‌دانم موقع آن رسیده است که در کار شما نظارت کنیم یا چند سال دیگر نیز صبر کنیم و آن روز صنایع ملی پیش خواهد رفت و قیمت‌ها نیز باید با قیمت‌های بین‌المللی برابر باشد».
 

باید به سوی بازارهای خارجی نزدیک روی آورد!

«صاحبان صنایع نباید تصور کنند که تمام این صنایع برای ایران است. باید به سوی بازارهای خارجی نزدیک روی آورد. بخش خصوصی منافع امروز را فدای منافع فردا می‌کند. من انتظار دارم که شما این بازارهای خارجی را به‌دست بیاورید و کارها را به طور صحیح انجام دهید».
 

نتوانیم دردهای مملکت را پیدا کنیم مأیوس می‌شوم!

«امروز اگر راجع به کارخانه‌های دولتی بحثی هست، نگویید کارخانه قند را نمی‌خواهیم یا اینکه اوراق اصلاحات ارضی را به قیمت پایین بخرید. اگر آقایان بخش خصوصی بعد از کنگره پیش‌قدم شوند، ما هم آماده هستیم. این طبیعی است که اگر ما نتوانیم دردهای کلی مملکت را پیدا کنیم، آنجاست که من مأیوس می‌شوم.
روی سخن من به آن آقایانی است که در روز اول کنگره، یکی از آقایان بخش خصوصی طی بیاناتی گفت که بخش خصوصی بهتر از بخش دولتی انجام وظیفه می‌کند. ما به شما احترام می‌گذاریم، ولی دیگر این حرف‌ها را پیش خود نزنید».
 

برق در دست بخش خصوصی بود، چه وضعی داشت!

«از اتوبوسرانی گله داریم، ولی فراموش نکنیم که این اتوبوس روزی در دست بخش خصوصی بود و یادتان می‌آید که چه بر سر مردم می‌آوردند. راجع به برق هم حرف نزنیم و به یاد بیاورید که برق در دست بخش خصوصی بود، چه وضعی داشت.
منزل خود من در دروس بود، رفتم برق گرفتم، مبلغی رسمی پرداختم و مبلغی غیررسمی، چون کنتور نمی‌دادند و این پرداخت برای یک کارمند دولت دشوار بود. بعد هم مرتب برق خاموش و روشن می‌شد».
 

خدمات را نمی‌توانیم به بخش خصوصی بدهیم؛ این تصمیم برای رفاه مردم است!

«ما خدمات را نمی‌توانیم در دست بخش خصوصی بگذاریم و این تصمیم برای رفاه مردم است.
شما خیال می‌کنید که شرکت واحد اتوبوس‌رانی نفع می‌کند؟ در کجای دنیا می‌توانید با دو ریال از این سر شهر به آن سر شهر بروید؟ اگر صحبت از این است که سرویس رفت‌وآمد را به دست آقایان بدهیم و خوش‌نیّت شده‌اید که سالی 120 میلیون تومان ضرر بدهید، بهتر است این رقم را در جای دیگر سرمایه‌گذاری کنید. مسلما ما تعداد اتوبوس‌ها را بیشتر می‌کنیم و بهتر است سیستم مترو نیز داشته باشیم».
 

می‌گویم دیگر به شما پول ندهند!

آقای نخست‌وزیر مجددا وارد بحث شد و گفت: «آقای مهندس معتمدی خودشان دل پری از بخش خصوصی دارند، ولی نکته‌ای که گفتند چرا مردم سرمایه‌شان را در کارخانه‌های شمال نگذارند، جالب است. ارزش بخش خصوصی با ارزش اشخاصی که در رأس این بخش خدمت می‌کنند، بستگی دارد. از من نخواهید بگویم آنها چه کسانی هستند. مردم قضاوت کنند، بهتر است خودتان را اصلاح کنید».
 

فامیل خود را سر کار می‌گذارید و آنها را تحت کنترل قرار می‌دهید!

«شما سعی می‌کنید همیشه در شرکت سهامی اکثر سهام دست خودتان باشد، فامیل خود را سر کار می‌گذارید و آنها را تحت کنترل قرار می‌دهید. بگویید چرا دولت به وسیله بانک‌ها پول در اختیار شما می‌گذارد؟ اشکال ندارد، می‌گویم دیگر به شما پول ندهند. آقای معتمدی، کدام کارخانه است که مواد خام را از یک برادر می‌خرد و جنس تمام‌شده را به برادر دیگر می‌فروشد؟»
 

بخش خصوصی می‌خواهد مالیات ندهد!

«خودتان می‌دانید چرا بخش خصوصی ضرر می‌کند: می‌خواهد مالیات ندهد. این قبیل شرکت‌ها دیگر به درد نمی‌خورند. باری، باید اطمینان مردم را جلب کنید. بهتر است سهام را ارزان کنید تا مردم بخرند.
اما موضوع دیگر، اگر به خواسته‌های شما وزارت اقتصاد توجه نمی‌کند، بگویید، ولی اگر در عین حال این وزارتخانه به شما کمک می‌کند، حداقل قسمتی از آن را نیز بگویید. به‌هرحال، اگر خیال می‌کنید که دولت می‌نشیند تا شما کار انجام دهید، این ممکن نیست».
نخست‌وزیر گفت: «آقای مهندس قره‌گوزلو در مورد کارخانه‌های دولتی صحبت کرد و گفت که کارخانه‌های دولتی در دو بخش صنایع قند و نساجی فعالیت می‌کنند. قند چهارپنجم مصرف و نساجی یک‌پنجم مصرف را تولید می‌کنند و بقیه در دست صنایع خصوصی است. ما حرفی نداریم، اختیار این کارخانه‌ها را به دست آنها می‌دهیم».
 

کارخانه‌ها دست ما بود 60 درصد سود می‌داد دست بخش خصوصی 3 درصد!

«بعضی از این کارخانه‌ها تا موقعی که دست ما بود، ۶۰ درصد سود می‌داد و حال که دست بخش خصوصی است، ۳ درصد سود می‌دهد.
کارخانه‌های دولتی از نظر تثبیت قیمت‌ها نقش عمده‌ای بازی کرده است. ما یک کارخانه که دارای ۲۷ نفر کارمند و کارگر بود فروختیم، بلافاصله تمام آنها را به این دلیل که مخارج پرسنل زیاد می‌شد، اخراج کردند، ولی بعدا با استخدام‌های جدید، مخارج پرسنلی آنها بالا رفت».
 

کارخانه‌های خصوصی مرتب تعطیل می‌شود

«اکنون کارخانه‌های بخش خصوصی روزبه‌روز تعطیل می‌شود و درحالی‌که کارخانه‌های دولتی سود می‌دهند. حال اگر پیشنهادی برای خرید کارخانه‌های دولتی وجود دارد، ما حرفی نداریم و خوشحال هم می‌شویم.
در مورد گله نمایندگان کارخانه‌های دولتی راجع به قانون استخدام کشوری، موافقت کردم که با آقای دکتر گودرزی تماس بگیرند».
در این موقع، آقایان مهندس آل احمد و مهندس قره‌گوزلو اصرار داشتند که نمایندگان کارخانه‌ها حاضر شوند و نظراتشان را بگویند که این کار به بامداد فردا موکول گردید.[3]
 

کنگره انقلاب اداری به صحنه جنگ بخش خصوصی و دولتی تبدیل شده است!

روزنامه «اطلاعات» در تفسیری نوشت: این جریان گفت‌وگوی بخش خصوصی و بخش عمومی است، اما مردم کوچه و بازار که از اصطلاح بخش خصوصی و بخش عمومی چیزی نمی‌دانند، چیز دیگری می‌خواهند. آنها می‌خواهند در ادارات معطل نشوند، حقی از آنها تضییع نشود، با پارتی‌بازی روبه‌رو نشوند، از آنها رشوه نگیرند، کار و شغل داشته باشند و برای رفتن به سر کار ساعت‌ها در صف طویل اتوبوس معطل نمانند، از پزشک و دارو استفاده نمایند، بتوانند فرزندان خود را به مدرسه بگذارند، حداقل غذای لازم و سالم به بدن آنها برسد، بتوانند با پولی که دریافت می‌کنند، مایحتاج اولیه خود را تهیه نمایند.
اینهاست که مردم کوچه و بازار می‌خواهند و انتظار دارند کنگره انقلاب اداری در این زمینه‌ها به مردم کمک نماید. آنها از بخش دولتی و خصوصی چیزی نمی‌دانند. هر کس در این زمینه به مردم کوچه و بازار کمک کند، مورد احترام آنهاست و هر کس بر خلاف آن قدم بردارد، مورد نفرت آنها خواهد بود. کنگره باید در این هدف نظرها را به هم نزدیک کند.[4]
 

گلایه از نبودن آسفالت و اتوبوس تا شکایت از ظلم روزگار و بی‌سوادی؛ گزارشی از جلسات کنگره انقلاب اداری!

روزنامه «اطلاعات» نوشت: بعد از ظهر دیروز، مذاکرات جلسات کمیته‌های هفت‌گانه کنگره انقلاب اداری با شور و هیجان بیشتری ادامه یافت. حضور نخست‌وزیر در کمیته‌ها و همچنین شرکت وزیران در این جلسات که به درد‌دل‌ها و مشکلات مردم در همان‌جا رسیدگی می‌کردند، هیجان و گرمی خاصی به مذاکرات کمیته‌ها داد و موجب خرسندی خاطر شرکت‌کنندگان در کنگره شد.
در یکی از کمیته‌ها، خانم چادری گرفتاری‌های خود را تشریح کرد. بانوی دیگری از نبودن آسفالت و اتوبوس در محل خود شکایت داشت. یک راننده تاکسی از ظلم روزگار که به بی‌سوادی او انجامیده است، گله می‌کرد و تقاضا داشت که به رانندگان تاکسی که گواهینامه پایه ۲ همگانی دارند، اجازه داده شود به کسب‌وکار بپردازند.
 

فئودالیسم شرکت واحد!

یک خانم شرکت‌کننده گفت: فئودالیسم در داخل شرکت واحد از همه جا بیشتر است و اشخاصی هستند که سواد ندارند، اما چون وابستگی به این و آن دارند، سه چهار هزار تومان از شرکت واحد حقوق می‌گیرند.
تیمسار سرتیپ صفاری گفت: شرحی که خانم دادند صحیح بود. متأسفانه نابه‌سامانی‌هایی وجود دارد. من اطلاع ندارم که در شرکت واحد بی‌سواد وجود دارد یا خیر.
 

مردم مثل لاشه گوسفند از اتوبوس‌ها آویزان می‌شوند!

آقای حاجیان، نماینده مردم گفت: مردم مثل لاشه گوسفند از اتوبوس‌ها آویزان می‌شوند.
آقای دکتر جوانمرد، یکی دیگر از نمایندگان مردم، پیشنهاد کرد مقرر شود در کلیه ایستگاه‌های اتوبوس و روی بدنه ماشین‌ها، محل توقف‌گاه‌ها نوشته شود.
 

دستگاه‌ها از منزلی که نه آب دارد و نه برق عوارض می‌خواهند!

آقای مستوی اظهار داشت: مشکل بزرگ مردم، پرداخت عوارض به بخش‌ها و شهرداری است. تعجب این است که این دستگاه‌ها از منزلی که نه آب دارد و نه برق، عوارض مطالبه می‌کنند.
آقای انصاری متذکر شد: نظر من نیز این است که بخش خصوصی نمی‌تواند مثل شرکت واحد، اتوبوس‌رانی را اداره کند، ولی در شرایط فعلی کمبود اتوبوس، بی‌تربیتی کمک‌راننده و وجود صف‌های طویل مسافرین، مردم را به ستوه آورده است.
 

آن‌قدر تعریف و تمجید رادیو از دولت زیاد است که مردم از خیر رادیو می‌گذرند!

در ساعت 10، آقای منصور، وزیر اطلاعات، و آقای دکتر معتمد وزیری، معاون کل آن وزارتخانه، شرکت کردند و بحث درباره رادیو و تلویزیون آغاز شد.
یکی از اعضای کمیته سؤال کرد که آیا برای شهرستان‌های دور دست نمی‌شود از دستگاه «رله» یا تقویت تلویزیون استفاده کرد تا برنامه‌های تلویزیونی را سایر شهرستان‌ها هم ببینند؟
یکی دیگر از اعضای کمیته درباره اشتباهات گویندگان رادیو تذکراتی داد و اضافه کرد که پاره‌ای از فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی مناسب نیست. چرا وزارت اطلاعات جلوی آنها را نمی‌گیرد؟
آقای سیدمحمود سجادی، عضو این کمیته، طی اظهارات مفصل خود گفت: اکثر وقت رادیو صرف تبلیغات برای عملیات دستگاه‌های دولتی می‌شود و آن‌قدر این تعریف‌ها و تمجیدها زیاد است که مردم از خیر رادیو می‌گذرند و «پیچ» رادیو را می‌بندند؛ همچنین چه بسیار دیده شده و می‌شود که صور قبیحه منتشر می‌کنند و نسل جوان را منحرف می‌سازند. کنترل قانونی باید بیش از پیش در مطبوعات و تلویزیون‌ها برقرار شود. مداهنه را از رادیو دور کنید. بگذارید مردم کارهای خوب شما را بازگو کنند. تلویزیون کانال ۳ تکلیفش معلوم است؛ زیرا برای تجارت تأسیس شده و همه کارهایش از «دید تجارت»  است و بس، ولی شما چرا در تلویزیون ملی آگهی پخش می‌کنید؟ اگر می‌خواهید تجارت کنید، پس نامش را عوض کنید و دیگر تلویزیون ملی نگویید. مسائل ملی را با تجارت نمی‌شود توأم کرد.
آقای سجادی در پایان به وضع استخدامی کارمندان وزارت اطلاعات اشاره کرد و گفت: سال‌هاست که وضع کارمندان زحمتکش شما از نظر استخدامی رضایت‌بخش نیست.
بعد خانم رهرو درباره جوانان صحبت کرد و گفت: تنها تفریح جوانان مملکت همین رادیو و تلویزیون و سینماست. وزارت اطلاعات باید در ارشاد و راهنمایی صحیح جوانان از این وسیله مؤثر کمال استفاده را بکند.[5]
 

به دعوت وزیر اقتصاد؛ وزیر بازرگانی کانادا به تهران آمد

ساعت ۱۰:۳۰ بعد از ظهر دیروز، آقای رابرت ونیرز، وزیر بازرگانی کانادا، به دعوت دکتر عالیخانی، وزیر اقتصاد، وارد تهران شد.
آقای ونیرز امروز با شاه دیدار و همچنین با آقای نخست‌وزیر، وزیر اقتصاد، مهندس روحانی، وزیر آب و برق، و مهندس شالچیان، وزیر راه، درباره مسائل مختلف مذاکره خواهد کرد.
وزیر بازرگانی کانادا پس‌فردا تهران را به قصد دهلی‌نو جهت شرکت در کنفرانس جهانی توسعه و تجارت ترک می‌کند.[6]
 

دیدار وزرای اقتصاد و بازرگانی کانادا با شاه!

صبح امروز، آقای کریستوفر کمبل ابرتز، سفیر کانادا در تهران، به‌همراه آقای روبر ونیرز، وزیر بازرگانی، و آقای وی-ن-کپین، وزیر اقتصاد کانادا، در کاخ نیاوران با شاه دیدار کردند.[7]
 

سفر فرح به سوئیس!

روزنامه «اطلاعات» نوشت: ظهر امروز، علیاحضرت شهبانو فرح به‌همراه والاحضرت همایون رضا پهلوی و والاحضرت شاهدخت فرحناز پهلوی با هواپیمای ملی به سوئیس عزیمت فرمودند. در فرودگاه، شاهنشاه آریامهر، علیاحضرت شهبانو و والاحضرتین را بدرقه فرمودند. آقای هویدا، نخست‌وزیر، آقای وزیر دربار و چند تن از شخصیت‌های مملکتی در فرودگاه حضور داشتند.[8]
 

دیدار سفیر جدید اتریش با شاه!

روزنامه «اطلاعات» نوشت: قبل از ظهر امروز، آقای گئورگ سیسرتیس، سفیر جدید اتریش در دربار شاهنشاهی، استوارنامه خود را در کاخ نیاوران به حضور شاهنشاه آریامهر تقدیم کرد.
در مراسم تقدیم استوارنامه سفیر جدید اتریش، آقای علم، وزیر دربار شاهنشاهی، آقای اردشیر زاهدی، وزیر امور خارجه، و آجودان‌های لشگری و کشوری شاهنشاه حضور داشتند.[9]
 

سفیر ایران در سوئیس استوارنامه خود را تقدیم کرد

جراید امروز کشور همچنین نوشتند: به‌قرار گزارش رسیده از سوئیس، آقای حسینعلی لقمان ادهم، سفیر جدید شاهنشاه آریامهر در سوئیس، دیروز طی مراسمی استوارنامه خود را به حضور آقای ویلی سوپوهلر، رئیس کنفدراسیون سوئیس، تقدیم کرد.[10]
 

میزان جریمه عابرین پیاده

سخنگوی پلیس اعلام کرد که ظرف هفته گذشته، ۵۴۵۷ عابر متخلف جریمه شدند و ۲۷۲ هزار و ۷۵۰ ریال نقدا پرداخت کردند.
ضمنا ظرف هفته گذشته، ۶۳۸۱ دوچرخه‌سوار متخلف به دادگاه اعزام شده‌اند.[11]
 

پزشک بیمارستان امینی اصفهان خودکشی کرد

دیروز یکی از پزشکان بیمارستان امینی اصفهان به نام آقای محمدرضا نادری به قصد خودکشی مقداری اسید خورد و پس از انتقال به بیمارستان درگذشت.[12]
 

سفیر جدید شوروی وارد تهران شد

ساعت ۹ بامداد امروز، آقای ولادیمیر پروفی یف، سفیر جدید شوروی در دربار شاهنشاهی، با قطار وارد تهران شد و مورد استقبال آقای پویانی، رئیس اداره دوم سیاسی وزارت امور خارجه، قرار گرفت.
سفیر جدید شوروی در ایستگاه راه‌آهن به خبرنگاران گفت: من با احساس رضایت عمیق وارد تهران، پایتخت دوست هم‌جوارمان، می‌شوم تا در پست سفارت اتحاد شوروی قرار گیرم. وظیفه من این خواهد بود که به بسط و توسعه باز هم بیشتر روابط اتحاد شوروی و ایران، که در نتیجه مساعی رهبران هر دو دولت ظرف سال‌های اخیر سیر صعودی داشته است، کمک و مساعدت نمایم.
آقای ولادیمیر پروفی یف، سفیر جدید شوروی، ۵۹ سال دارد و سال ۱۹۴۰ سمت رایزنی سفارت شوروی در ترکیه را داشته است. سفیر جدید شوروی قبلا رایزن سفارت شوروی در فرانسه و سفیر آن کشور در جمهوری متحده عربی بوده است.[13]
 

داروی ارسالی خانم سناتور پرسی برای مداوای یک بیمار بوده نه یکصدهزار بیمار!

امروز این توضیح از بیمارستان مسعودی مخصوص کودکان بی‌بضاعت برای چاپ در روزنامه واصل گردید:
خانم چارلز پرسی، همسر سناتور آمریکایی، به‌همراه خانم سفیر آمریکا در ایران، چندی پیش هنگام توقف سناتور پرسی، فرصت یافت از بیمارستان مسعودی مخصوص کودکان بی‌بضاعت وابسته به جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران و مؤسسه «اطلاعات» دیدن نماید.
طرز کار بیمارستان و مراقبت از بیماران، که مطابق روش بهترین بیمارستان‌های کودکان می‌باشد، مورد توجه فراوان این دو بانوی محترم قرار گرفت.
در مورد بیماری یک کودک بی‌بضاعت به اطلاع خانم سناتور پرسی رسید که معالجه ایشان با داروهای موجود در ایران عملی نیست. کارخانه فایزر آمریکا داروی این بیماری را می‌سازد، ولی در ایران موجود نیست. خانم سناتور پرسی وعده ارسال کمک‌هایی برای بیمارستان داده و اظهار داشت که به کارخانه مزبور اطلاع خواهد داد که این دارو را برای معالجه این کودک بیمار به ایران ارسال دارد.
در این هفته، این دارو که شامل پنج شیشه کوچک به اندازه شیشه پنی‌سیلین می‌باشد و فقط برای مصرف سه روز یک بیمار کافی است، به‌وسیله خط هوایی پان‌آمریکن به تهران رسید و آقای دکتر خسروانی، معاون بیمارستان، آن را دریافت و تحویل بیمارستان داد.
مطالب منتشره در برخی جراید مبنی بر اینکه مقدار داروی رسیده برای معالجه یکصدهزار بیمار کافی است، به‌کلی عاری از حقیقت است و به این وسیله تکذیب می‌شود.[14]
 

استاندار آذربایجان شرقی: تبریز به یک دهکده بزرگ شباهت دارد!

در پنج سال اول بهره‌برداری از کارخانجات عظیم تراکتورسازی، ماشین‌سازی و دیزل‌سازی در تبریز، لااقل پانزده‌هزار نفر مهندس، متخصص، کارمند و کارگر در این کارخانجات شروع به کار خواهند کرد و برای تأمین مسکن این عده و افراد خانواده‌های آنان، از هم‌اکنون باید اقدامات دامنه‌داری را آغاز کرد. چنانچه سرمایه‌داران آذربایجان برای ایجاد خانه‌های مدرن و مجهز در نقاط مختلف شهر تبریز اقدام نکنند، ناچار از سرمایه‌داران و سرمایه‌گذاران تهران و سایر شهرستان‌های ایران برای این منظور استفاده خواهد شد.
آقای مهندس سرلک، استاندار آذربایجان شرقی، که این سخنان را در اجتماع بزرگ رؤسای سازمان‌های اداری استان، متمکنین و ثروتمندان، بازرگانان و قاطبه اهالی در سالن شهرداری تبریز بیان داشت، ضمن اشاره به لزوم نوسازی شهر تاریخی تبریز و تبدیل آن به یک شهر کاملا مدرن و نمونه و زیبا، ادامه داد: تبریز کنونی به یک دهکده بزرگ شباهت دارد که به همت اهالی باید به صورت یک شهر نمونه درآید. اگر با ایجاد ساختمان‌های مدرن، این شهر کهنه و قدیمی را زیبا نکنیم، لاجرم باید آن را برای همیشه فراموش سازیم و شهری تازه در مجاور شهر کهنه تبریز بسازیم.[15]
 

برنج در مازندران گران است

روزنامه «اطلاعات» نوشت: عده‌ای از بازرگانان در مرکز کشت برنج ایران، عمده محصول برنج این منطقه را خریداری و انبار می‌کنند و به همین جهت، هر چند هفته یک‌بار، نرخ برنج در ساری ناگهان افزایش می‌یابد. اصولا قیمت برنج در مرکز تولید برنج ایران رو به افزایش است. گرانی قیمت برنج در ساری بیشتر از آن جهت مایه تعجب است که طی چند سال اخیر، سطح کشت و میزان برداشت محصول برنج در سراسر منطقه مازندران افزایش کلی یافته و اهالی انتظار داشته و دارند نرخ آن تقلیل یابد!
قریب دو سال است که عده‌ای سودجو به عنوان بازرگان برنج، با خرید و انبار کردن قسمت زیادی از محصول، دست به احتکار برنج می‌زنند و موجب افزایش نرخ آن می‌گردند.[16]
 

نان‌های خرمشهر شور است

روزنامه «اطلاعات» نوشت: در اغلب مغازه‌های نانوایی خرمشهر، نان شور و نامرغوب به مردم فروخته می‌شود و چنانچه اهالی به این وضع اعتراض کنند، مغازه‌داران به آنان متلک می‌گویند!
یکی از نانواهای خرمشهر درباره شور بودن نان به مشتریان معترض خود گفته است: چون در نزدیکی مغازه ما یک آش‌فروشی است که آش‌های کم‌نمک درست می‌کند، برای رفاه حال کسانی که از این مغازه آش می‌خرند، نان را با نمک پخت می‌کنیم.
به طور کلی، وضع نان در خرمشهر چندان مطلوب نیست و مردم انتظار دارند که مسئولین امر در جهت بهبود وضع نان و مغازه‌های نانوایی اقدامی به عمل آورند.[17]
 

بیماران عصبی و روانی و بیمارستان‌های مخصوص!

ناصر نجمی در ستون «انتقاد» شماره امروز «اطلاعات» نوشت: شهر تهران با همه عظمت و بزرگی و جمعیت فراوانش، چندین نقص از لحاظ درمانی دارد که مهم‌ترین آن، نقص بیمارستان‌های مخصوص بیماران عصبی و روانی است. این نقص عمده آنجا بیشتر به چشم می‌خورد که می‌بینیم مبتلایان به این گونه بیماری‌ها دائما در حال افزایش هستند و تقریبا در کمتر محله و کوی و برزنی هست که چند نفر از این بیماران نباشند.
شما اگر می‌خواهید پی ببرید که تعداد این گونه بیماران چه رقم وحشتناکی را تشکیل می‌دهد، کافی است برای چند لحظه به یک داروخانه سری بزنید تا ملاحظه کنید از میان بیمارانی که آنجا می‌آیند تا دارویی بگیرند، چند نفرشان بیمار عصبی و روانی هستند که برای گرفتن قرص‌های مسکن و آرام‌بخش نسخه آورده‌اند.
ناگفته نماند که امروز دیگر قرص‌های مسکن رافع هیجانات عصبی و روحی، قرص‌های شناخته‌شده‌ای بوده و نام‌‌های لیبریوم و اسکازینا نام‌های خوش‌آهنگی در گوش مبتلایان هستند.
منظور این است که حداقل از میان ده نفر، یک نفر اگر مرد باشد در جیبش و اگر زن است در کیفش، همه‌وقت این قرص‌ها را دارد که همین فقره اخیر این معنی را می‌دهد که محیط تهران یک محیط بیماری عصبی شده است.
وقتی این واقعیت را قبول کردیم، آن‌وقت می‌بینیم در مقابل این همه بیمار که بعضا به نوع شدیدش مبتلا و کارشان هم متأسفانه از خوردن قرص گذشته و باید در بیمارستانی بستری گردند، تنها پنج، شش بیمارستان خصوصی و عمومی وجود دارد که یکی دوتای آن دولتی است و الباقی خصوصی می‌باشند. حال چگونه این پنج، شش بیمارستان گنجایش بستری شدن و معالجه این همه بیمار را دارد؟ این نکته‌ای است که باید مسئولان امر به آن پاسخ بدهند.[18]
 

تلفنخانه

نوشیروان کیهانی‌زاده در «اطلاعات» نوشت: بحث امروز نگارنده درباره تلفنخانه‌هاست. نمی‌دانید که از دست این تلفنخانه‌ها و تلفنچی‌های دولتی چه خون دلی می‌خورم. علتش هم این است که در شهری که هر بقال و پینه‌دوز و... که در ماه حتی دوبار مراجعه تلفنی ندارد، دارای تلفن است، ولی تعداد تلفن‌های تلفنخانه‌های وزارتخانه‌ها از تعداد انگشتان دست یک آدم تجاوز نمی‌کند و کابل‌های تلفنخانه‌های سازمان‌های دولتی، که باید پاسخگوی صدها کارمند خود و هزارها ارباب رجوع باشد، همیشه بوق اشغال می‌زند و این امر سبب می‌شود که در گوشه و کنار شهر، صدها تلفن ارباب رجوع به خاطر اشغال کابل‌های یک وزارتخانه گرفتار و اشغال باشد.
اشغال تلفن‌های تلفنخانه‌ها به‌خصوص از وقتی بیشتر شده که به همه اتاق‌های وزارتخانه‌ها تکمه آزاد داده‌اند و کارمندان وزارتخانه دائما با زدن این تکمه‌ها با خارج صحبت می‌کنند. از همه مهم‌تر، خود تلفنچی‌ها برای گرفتن شماره‌های وزیر و معاونین و مدیرکل‌ها، یکی دو کابل خود را به اصطلاح «کلید» می‌کنند و بر مشکلات کار می‌افزایند و تازه اگر کسی موفق شد تلفنخانه را بگیرد، از تلفنچی جواب شایسته‌ای نمی‌شنود.[19]
 

سگ‌کشی!

سیما دبیر آشتیانی در «اطلاعات» نوشت: دیروز اعلام شد منطقه مقصود بیک شمیران آلوده به هاری است. این خبر را که خواندم، یاد جنجالی افتادم که یکی دو سال گذشته بر سر سگ‌کشی و سگ‌گیری به پا شد. بهداری شهرداری آن موقع، که اکنون به بهداری تهران با صدها دکتر و کارمند تبدیل شده، اعلام کرد که سگ‌های ولگرد را یکی دو تومان می‌خرند! چندی هم برای خالی نبودن عریضه این برنامه را اجرا کردند، ولی پرونده سگ‌کشی و سگ‌گیری پس از مدتی بسته شد و موضوع منتفی گردید و باز سگ‌های ولگرد در محلات شروع به زاد و ولد کردند و تعداد سگ‌های ولگرد افزایش یافت و البته مسئولین این مدت انتظار می‌کشیدند تا ماشین‌های مخصوص وارد شود تا سگ‌های ولگرد را با گاز بکشند!
عجیب است که جان سگ‌ها از جان بچه‌ها بیشتر قیمت دارد. انجمن ملی حمایت حیوانات، که با سگ‌کشی مخالفت می‌کرد، آیا حالا جوابی دارد که به پدر و مادر این طفل بدهد و آیا از دست آن حیوان‌دوست‌ها حالا کاری برمی‌آید؟
با جان سپردن یک کودک محله مقصود بیک شمیران از هاری، مقامات بهداری و شهرداری مجددا سروصدای سگ‌کشی را آغاز می‌کنند. تردید ندارم که فردا یا پس‌فردا ورود دستگاه‌های سگ‌کشی اعلام خواهد شد و باز هم دستگاه‌های تبلیغاتی شروع به کار خواهند کرد که امروز هزارها سگ ولگرد در تهران کشته شد و باز موضوع فراموش می‌شود تا موقعی که یک سگ هار دیگر در محله‌ای دیگر دفن شود و افرادی از هاری بمیرند و باز دستگاه‌ها فعالیت موقتی و کُند خود را با جار و جنجال به عموم خاطرنشان کنند.[20]
 
صفحه اول روزنامه اطلاعات، 9 بهمن 1346
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. آیت‌الله شیخ بهاءالدین محلاتی به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 358. به: ساواک قم/ از: مرکز/ تاریخ: 12 /11 /46 / شماره: 77288 /316 / تلگرافات صادره شماره عطف: 4236 /21 ـ 11 /11 /46 ــــ مراتب به عرض تیمسار ریاست رسید؛ پی‌نوشت فرمودند: «باید این نامه ربوده می‌شد یقینا غیر از این مطلب مطالب دیگری نوشته شده است». دستور فرمایید با توجه به اوامر صادره در مورد انگیزه حقیقی سیدمهدی گلپایگانی از ملاقات با آیت‌الله حکیم تحقیق و با توجه به تلگراف 77247 /316 ـ 6 /11 /46 در اعلام پاسخ شماره 77240 /316 ـ 5 /1 /46 تسریع نماید.
[2]. مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک؛ مجله تهران‌مصور، ص 49.
[3]. اطلاعات، ۱۱ بهمن ۱۳۴۶، ص ۱۵. درست است که محمدرضا پهلوی به توصیه برخی تکنوکرات‌ها به علت کمبود منابع مالی دولت راه توسعه بخش خصوصی را در دهه ۱۳۴۰ هموار کرد، اما هیچ‌گاه اجازه نداد این بخش به صنایع بزرگ استراتژیک و زیربنایی مانند نفت، گاز، پتروشیمی، فولاد و... وارد شود. زمانی که با افزایش درآمدهای نفتی در دهه ۱۳۵۰ مشکل کمبود منابع مالی دولت برطرف شد، سیاست رژیم سلطنتی گسترش همه‌جانبه اقتصاد دولتی و سرکوب و تحدید بخش خصوصی بود. شاه از بزرگ شدن سرمایه‌های خصوصی واهمه داشت و چنین پدیده‌ای را «فئودالیسم صنعتی» می‌نامید که باید به هر شکل ممکن جلوی آن را گرفت.
رک: موسی غنی‌نژاد، اقتصاد و دولت در ایران، تهران، اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی، 1395، صص ۳۳2-333.
 به همین دلیل بود که تدوین و رشد نهادهای لازم که برای اداره یک اقتصاد سرمایه‌داری ضروری است، مورد توجه قرار نگرفت؛ چرا که ساختار سرمایه‌داری ساختاری است که به طور عمده بر اساس قرارداد بین عوامل اقتصادی اداره می‌شود. این قراردادها برای مؤثر و مفید بودن به نهادهای متعدد نیاز دارد؛ حق و حقوق مصرف‌کنندگان، یا تولیدکنندگان یا حتی کارگران و سرمایه‌داران از جمله این نهادهاست. رابطه دولت و بخش خصوصی باید تعریف شود و حوزه‌های کاری هم مشخص باشد. در حکومت محمدرضا پهلوی به دلیل همان عنصر کنترلگری، این حوزه‌ها نامشخص و تعریف‌نشده باقی ماند. رک: احمد سیف، نگاهی با دوربین به اقتصاد ایران (از مشروطه تاکنون)، تهران، نشر کرگدن، چ دوم، 1398، صص 173-180.
ساختار اقتصاد ایران در دهه ۱۳۵۰ به‌شدت دولتی‌تر شد و سهم بخش خصوصی در کل فعالیت‌های اقتصادی رو به کاهش نهاد؛ مضافا اینکه مداخله دیوان‌سالاری دولتی در بازارها فزونی گرفت که نمونه بارز آن تصویب قوانین و مقررات برای قیمت‌گذاری بود. فضای سیاسی کشور نیز با تأسیس حزب واحد سراسری رستاخیز و قلع‌وقمع مطبوعات نسبتا مستقل نسبت به قبل بسته‌تر شد. سیاست خارجی کشور در رابطه با قدرت‌های سلطه‌طلب امپریالیستی جنبه به‌ظاهر انتقادی‌تری یافته بود که از نشان دادن نوعی استقلال از دو بلوک غرب و شرق حکایت می‌کرد. نشانه‌های این سیاست را از یک طرف در جریان بحران نفتی اول و اصرار ایران به افزایش قیمت نفت به‌رغم درخواست‌های مکرر دول غربی می‌توان دید. از طرف دیگر مداخله نظامی ایران در ظفار علیه چریک‌های مارکسیست حکایت از بی‌پروایی ایران نسبت به حامیان این جنبش کمونیستی داشت.
مطبوعات وابسته به حزب رستاخیز پر بود از تحلیل‌های افشاگرانه درباره امپریالیست‌های شرقی و غربی و ستایش از سیاست «مستقل ملی» ایران. طرفه اینکه ایدئولوژی سیاسی اقتصادی رژیم سلطنتی بسیار شبیه به ایدئولوژی اپوزیسیون چپ‌گرا و ناسیونالیست شده بود؛ یعنی از لحاظ سیاسی بر استقلال از دو بلوک شرق و غرب تأکید داشت و از جهت اقتصادی به سوی نوعی سوسیالیسم دولتی گام بر می‌داشت. در این سال‌ها ظاهرا همه به سیاق مد روشنفکری زمانه دهه 1350 ضد امپریالیست (ناسیونالیست) و ضد سرمایه‌داری (سوسیالیست) شده بودند. رک موسی غنی‌نژاد، همان، صص 331-332.
پیشتاز این رویکرد حزب توده بود؛ چرا که این حزب رژیم پهلوی را رژیمی وابسته به جبهه امپریالیست آمریکا و استبدادی می‌دانست؛ به همین دلیل خواستار جایگزینی آن با رژیمی ملی بود. هرچند حزب توده انقلاب را راه سرنگونی رژیم پهلوی می‌دانست، بر آن بود که برای آمادگی ذهنیت توده‌های مردم برای انقلاب باید کار فرهنگی و سیاسی انجام گیرد. در چنین شرایطی رژیم پهلوی برای مقابله با حزب توده نمی‌توانست طرفدار کامل و بدون قید و شرط سرمایه‌داری باشد. این مسئله بهانه‌ای شد برای در دست گرفتن کنترل بخش خصوصی.
نکته دیگر این بود که شاه به برنامه‌های خصوصی‌سازی بدبین بود. او به خوبی می‌دانست که خصوصی‌سازی یکی از مؤلفه‌های مهم توسعه سیاسی است؛ ازاین‌رو، حمایت از این بخش و گسترش آن می‌توانست تهدید بالقوه حکومت دیکتاتوری او باشد. بر اساس این نگرش، درآمدهای نفتی در بخش‌هایی به کار گرفته شد که در درازمدت می‌توانست به تمرکز قدرت او کمک کند. بودجه بخش نظامی، یکی از بخش‌های مهمی بود که افزایش زیادی یافت. طی این دوره «هزینه‌های نظامی از 9/ 1 به 5/5 میلیارد دلار افزایش یافت». رک: حسین بشیریه، موانع توسعه سیاسی در ایران، تهران، گام نو، 1384، چ پنجم، ص 92.
ارتش و بخش نظامی یکی از ارکان مهم قدرت شاه به‌شمار می‌آمدند؛ بنابراین «درآمدهای نفتی در این دوران موجب گسترش دستگاه بوروکراسی پیچیده و گسترده‌ای شد که به عنوان یکی از مهم‌ترین ابزارهای قدرت مطلقه در انجام اصلاحات حکومتی نقش عمده‌ای داشت». رک: همان‌جا.
البته این سیاست‌ها گاه حاصل بهره نگرفتن از نظر کارشناس‌ها نیز بود که در تمایلات دیکتاتورمآبانه محمدرضا پهلوی و تمایل نداشتن او به مشورت با دیگران ریشه داشت. شاه همان‌طور که علم گفته است: «از هرگونه ضابطه و اصولی که به مذاق او خوش نمی‌آمد یا دست و پای او را می‌بست بیزار بود و به اینکه کارها در چهارچوبی مشخص و سنجیده و پس از بررسی کامل صورت گیرند ارجی نمی‌نهاد. در نتیجه برخی از تصمیم‌های او با یکدیگر هماهنگی نداشته و مسئولان امر را دچار دردسر و گم‌گشتگی می‌ساختند». رک: اسدالله علم، یادداشت‌های علم، ج 1، ویراستار: علینفی عالیخانی، تهران، کتاب سرا، ص 78.
در یک کلام می‌توان گفت بررسی وضعیت بخش خصوصی در دهه 1350، با توجه به افزایش درآمدها و نیز آمارهای موجود نشان داد که برخلاف انتظارها و با وجود آنکه در این دهه، توجه خاصی به سرمایه‌گذاری در بخش خصوصی شد، رشد مورد انتظار و مطلوب محقق نگردید. دلیل اولیه و مهم این موضوع، دولتی بودن یا وابسته بودن بخش خصوصی به دولت بود. به عبارتی محمدرضا پهلوی ترجیح می‌داد بخش خصوصی تحت حیطه و کنترل او باشد؛ ازاین‌رو امتیازات این بخش به افراد معتمد یا مورد اطمینان وی واگذار می‌شد. دلیل عمده دیگر رشد بخش خصوصی، آن گونه که برخی ادعا می‌کنند، نه ناشی از رشد بخش داخلی، بلکه حاصل سرمایه‌گذاری‌های خارجی بود که بیشتر بر صنایع غیرتولیدی یا مونتاژ متمرکز بود و عملا هیچ ارتباطی به بخش خصوصی داخلی نداشت؛ به همین دلایل، بخش خصوصی داخلی نتوانست مسیر طبیعی رشد را به روال کشورهای صنعتی طی کند؛ زیرا شاه واهمه داشت با حمایت از این بخش و بزرگ شدن آن، از اهمیت بوروکراسی عظیم و طویلش کاسته شود.
[4]. اطلاعات، ۱۱ بهمن ۱۳۴۶، ص ۱۵.
[5]. همان، صص ۱ و ۴ و ۱۷.
[6]. همان، ص ۸.
[7]. همان، ص ۲۰.
[8]. همان‌جا.
[9]. همان‌جا.
[10]. همان‌جا.
[11]. همان‌جا.
[12]. همان‌جا.
[13]. همان‌جا.
[14]. همان، صص 17 و ۲۰.
[15]. همان، ص ۵.
[16]. همان‌جا.
[17]. همان‌جا.
[18]. همان، ص ۱۱.
[19]. همان‌جا.
[20]. همان‌جا.
 


کد مطلب: 25788

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/news/25788/11-بهمن-1346

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir