[13]. در دوره پهلوی، تنها 4 درصد روستاهای ایران به برق دسترسی داشتند و تعداد خانوارهای روستایی برقدار به 750 هزار خانوار میرسید. این در حالی است که هماکنون تعداد خانوارهای برقدار به چهار میلیون و 508 هزار خانوار افزایش یافته و دسترسی روستاییها به برق به 100 درصد رسیده است.
اسدالله علم، وزیر دربار محمدرضا پهلوی، در خاطراتش چنین نوشته است: به شاهنشاه گفتم: «در جلسه خانههای فرهنگ روستایی معلوم شد که روستاهای ایران فقط 4 درصد برق و 1 درصد آب آشامیدنی مطمئن دارند و این به کلی مغایر نظرات شاهنشاه است. ما دوهزار خانه فرهنگ روستایی داریم و فقط در 136 خانه برق هست». فرمودند: «خب میدانم!». رک:
خاطرات علم، ج 4، ص 69.
وی در جای دیگر نوشته است: «جمعه 27/ 3/ 56: آیتالله [احمد] خوانساری تلفن کرد که در قم برق نیست و مردم بیآب ماندهاند، تلفنی (به شاه) عرض کردم. فرمودند: فوری به دولت بگو... ولی این حرفها نیست. کار از پایه خراب است. اکنون باز در تهران بیبرقی است، منجمله منزل خودم هر شب برق قطع میشود و ناچار یک موتور برق کوچک خریدهام که این دو سه روزه به کار بیفتد... کار به حدی مسخره شده که از تصور خارج است... میترسم یک دفعه امور از داخله بگسلد، ولی امیدوارم چنین چیزی پیش نیاید». رک: یادداشتهای علم، ج 6، ص 497.
در این بخش وزیر دربار محمدرضا پهلوی بهصراحت پیشبینی بحران اجتماعی و گسترش اعتراضات تا حد از هم گسستن امور داخلی را مطرح کرده است. باید توجه کرد بحران قطع روزانه هشت ساعت برق مربوط به روستاها نیست که اصولا به کلی از این نعمت محروم بودند، بلکه مربوط به پایتخت کشوری است که استبداد حاکم بر آن در تبلیغات مدعی بود بهزودی ایران در تحت تسلط آمریکا، انگلیس و اسرائیل به یکی از بزرگترین کشورهای صنعتی تبدیل خواهد شد. حال چگونه بدون چنین زیرساختهای ابتدایی میتوانستیم به کمک نور شمع و فانوس، صنعتی شویم خدا میداند.
البته در بخشی دیگر در سال 1355 علم خود به این واقعیت اذعان دارد که با قطعی ممتد برق در کشور عملا راهاندازی صنعت زیانده خواهد بود: «یکشنبه 26/ 10/ 55 ... نبودن برق و ساعات ممتد خاموشی در پایتخت و ولایات، خوابیدن و ضرر هنگفت صنایع به علت نبودن برق، خرابی تلفن، نبودن ...». رک: همان، ص 391.
در نیمه اول همین سال 1355 نیز علم بحث در مرز تمدن بزرگ بودن را به سخره گرفته و گفته است: «در مرز تمدن بزرگ، پایتخت کشور ما هنوز خاموشی برق داشته و هیچ سرویس صحیحی، نه آب، نه برق، حتی در پایتخت نتوانیم به مردم بدهیم، واقعا ننگ است، واقعا ننگ است... هر الاغی را شاهنشاه به نخستوزیری برگزیند، همین قدر که قدری حمیّت و حقیقت داشته باشد، کافی است که وضع را نجات بدهد. جهانوطن که نمیتواند وطن آباد کند». رک: همان، ص 182.
پرویز راجی، آخرین سفیر رژیم پهلوی در لندن، نوشته است: «موقعی که به تهران رسیدم در هتل هیلتون، برای اولین بار به خاموشی برق برخوردم که در ساعت 6:30 بعد از ظهر آغاز شد و به مدت چهار ساعت تمام ادامه یافت. در طول این مدت، هیچ نقطهای از شهر برق نداشت ... در نگاهی که از بالکن هتل به شهر تهران انداختم، صف دراز اتومبیلها را دیدم که به علت خاموشی چراغهای راهنمایی، در خیابانها از حرکت بازماندهاند و با به صدادرآوردن بوقهای خود، نسبت به خاموشی برق، اعتراض میکردند. من هم در این موقع، برای اینکه از شدت ناراحتی خود بکاهم رو به مشروب آوردم، ولی چون بر اثر گرما تمام یخها آب شده بود ناچار گیلاسی را از ودکای گرم پر کردم و لاجرعه سر کشیدم».
راجی در ادامه نوشته است: «خاموشیهای برق در ایران، رژیم را به سرگیجه دچار ساخته و سبب نارضایتی فراوانی در بین مردم شده است؛ تا جاییکه دیگر هیچکس، وعدههای پشت سرهم رژیم را در مورد اینکه "افزایش مخارج تسلیحاتی، اثری در کاستن از فعالیت در بهبود زندگی مردم ندارد" باور نمیکند. هماکنون، مردم در ایران، بهشدت از کمبود روشنایی برق و عدم توانایی در استفاده از تهویه و یخچال در بحبوحه گرما، عذاب میکشند و احساس میکنند بودجهای که میبایست صرف تأمین رفاه آنها شده باشد، به خرید جنگافزار اختصاص یافته است». رک: پرویز راجی،
خدمتگزار تخت طاووس، صص 9 و 95.