کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

صادق هدایت و شکل‏گیری اصحاب ربعه

20 تير 1394 ساعت 10:42

مولف : علیرضا ذاکر اصفهانی

در اوائل دهه دوم قرن حاضر جمعی مرکب از سعید نفیسی، عباس اقبال، محمدتقی بهار، نصرالله فلسفی، رشید یاسمی، بدیع‏الزمان فروزانفر که با حمایت دستگاه فرهنگی وقت به فعالیت ادبی می‏پرداختند به «اصحاب سبعه» معروف شدند. رشید یاسمی خود عضو دربار بود و چون مشی بقیه نیز دولتی و رسمی بود لذا این جریان از سوی دربار شدیداً حمایت...


 
در اوائل دهه دوم قرن حاضر جمعی مرکب از سعید نفیسی، عباس اقبال، محمدتقی بهار، نصرالله فلسفی، رشید یاسمی، بدیع‏الزمان فروزانفر که با حمایت دستگاه فرهنگی وقت به فعالیت ادبی می‏پرداختند به «اصحاب سبعه» معروف شدند. رشید یاسمی خود عضو دربار بود و چون مشی بقیه نیز دولتی و رسمی بود لذا این جریان از سوی دربار شدیداً حمایت می‏شد. گروه دیگری با محوریت صادق هدایت به فعالیت فرهنگی و ادبی اشتغال داشت که خود را رقیب جریان فوق می‏دانست. یکی از اعضای آن به نام فرزاد جهت دهن‏کجی به آن جریان نام «اصحاب ربعه» را برای گروه انتخاب کرد. این جمعیت پس از آشنایی هدایت با بزرگ علوی، مجتبی مینوی و مسعود فرزاد و در نتیجه قرابت فکری آنها در عرصه‏های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری شکل گرفت. بعدها عبدالحسین نوشین، حسن رضوی و مین باشیان نیز به این جمع اضافه شدند.
 
مجتبی مینوی طرز فکر ربعه را این‏گونه توصیف می‏نماید: «ما با تعصب جنگ می‏کردیم و برای تحصیل آزادی کوشش می‏کردیم و مرکز دایره ما صادق هدایت بود». 1   مسعود فرزاد می‏گوید: در آن زمان من و مجتبی مینوی خیلی با هم دوست بودیم و گاهی به خانه سعید نفیسی که شوهرخواهرم بود، می‏رفتیم. در یکی از این آمد و رفت‏ها و یا در کافه (: کافه رز نوار 2 واقع در لاله‏زارنو، پاتوق این جمع) بود که خیلی عادی و بی‏مقدمه باهدایت آشنا شدم. مینوی با بزرگ علوی آشنایی مختصری داشت و هدایت نیز با بزرگ علوی آشنا بود... ما چهار تا جوان بودیم با اندک اختلاف سن، هر چهار تا فرنگ دیده و تحصیلکرده و به قول آن روزی‏ها زباندان بودیم و تا حدی بیگانه با جا و مکان خودمان و راغب به اندیشه‏ها و افکار نو... و هر چهار تن در زمینه ادبیات دست و پا می‏زدیم. هدایت فرانسه می‏دانست، من انگلیسی می‏دانستم، علوی آلمانی و مینوی عربی. با این کیفیت هر یک از افراد این گروه می‏توانست با اکثر رویدادهای ادبی جهان آشنا شود. 3   همچنین محمدجعفر محجوب درباره کافه رزنوار می‏نویسد: داستان کافه ژاله این است که پیش از شهریور سال 1320ش مردی که اصلاً قفقازی بود در خیابان لاله‏زار نو کافه‏ای داشت به نام رزنوار که هدایت و یارانش چون هیچ مرکز و دفتری نداشتند ناگزیر در آنجا که گوشه دنجی بود گرد هم می‏نشستند و به گفت وگو با یکدیگر می‏پرداختند. بعدها نیز، پس از آنکه مینوی و فرزاد به انگلستان رفتند و علوی نیز به زندان افتاد. پاتوق هدایت تغییر کرد و نخست به کافه لاله‏زار و سپس به کافه فردوسی انتقال یافت. کافه رزنوار پس از شهریور 1320 نام خود را تغییر داد و به صورت کافه رستوران ژاله در آمد و در این دوران دیگر محل آمد و رفت هدایت نبود. 4   غایت اصلی هر دو گروه ربعه و سبعه یکسان بود و فعالیت عمده هر دو ترجمه و تصحیح و تنظیم متون پهلوی در فضای مدرنیستی مطلوب حاکمیت و با رویکرد مشابه بود ولی نحوه سلوک و مشی جداگانه‏ای داشتند. اختلاف اصلی این دو مشی محافظه‏کارانه گروه سبعه در فضای فرهنگی کشور و حفظ سنتها و مخالفت با پویش مدرن فرهنگ ایران در عرصه نثر و نظم و ... بود. از این گروه تنها سعید نفیسی گرایشهای مدرن نیز داشت.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. یحیی آرین‏پور. از نیما تا روزگار ما. تهران، زوار، 1376. ص 338. 2. Rose Noire. 3. هفته‏نامه سپید و سیاه، اسفند 1346، ص 14. 4. شهرام بهارلوئیان و فتح‏الله اسماعیلی. شناخت‏نامه صادق هدایت. تهران، نشر قطره، 1379. ص 411.


کد مطلب: 263

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/news/263/صادق-هدایت-شکل-گیری-اصحاب-ربعه

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir