فعالیت احزاب با جنبش مشروطیت و تشکیل مجلس شورای ملی آغاز شد و اشخاص با دیدگاههای خاصی به تشکیل حزب دست زدند. از جمله این احزاب باید به حزب سوسیال دموکرات اشاره کرد که دارای تملایات کمونیستی بود و سلیمان میرزا اسکندری، حیدر عمواوغلی، محمدرضا مساوات و ... از اعضای آن بودند. با سقوط رژیم تزاری و استقرار رژیم کمونیستی ایرانیان مهاجر و مقیم در روسیه نیز اقدام به تشکیل حزبهای مختلف کمونیستی کردند. باکو با توجه به حضور کارگران ایرانی مرکزی مناسب برای این فعالیتها بود و نخستین حزب کمونیستی ایرانی با نام حزب عدالت توسط اسدالله غفارزاده که خود عضو سابق حزب سوسیال دموکرات نیز بود در 1296 تأسیس شد. زمانی که در سال 1299 ارتش سرخ به بندرانزلی وارد شد اعضای حزب در بیانیهای از کمونیستهای ایرانی و انقلابیون که شامل جنگلیها نیز میشد خواستند تا ادارات دولتی را به تصرف خود درآورند و همه امکانات را در اختیار روسها بگذارند. امضاکنندگان این بیانیه حیدرعمو اوغلی و میرجعفر پیشهوری بودند.1
حضور روسها در بندرانزلی امکان خوبی برای تبلیغ فعالیتهای کمونیستهای ایرانی بود و آنها بلافاصله نخستین کنگره حزب کمونیست را برگزار کردند. برگزارکنندگان کنگره به ریاست کامران آقازاده عبارت بودند از: میرجعفر پیشهوری، سلطان زاده و حیدرعمواوغلی2. دراین کنگره 48 تن به نمایندگی کمونیستهای ایرانی انتخاب شدند. خواستههای کمونیستهای ایرانی به این شرح به تصویب رسید: سرنگون کردن سلطه امپریالیسم بر ایران، مصادره کلیه اموال شرکتهای خارجی، حق خودمختاری برای همه ملیتهای ایرانی، مصادره زمینهای زمین داران، و مهم ترین اصل کنگره؛ اتحاد با جماهیر شوروی و نهضت پرولتاریای جهانی.3
این اقدامات در حالی صورت می گرفت که روسها امیدوار بودند میرزا کوچک خان جنگلی نیز با آنها همراهی کند. لنین در دیدار خود با سلطانزاده با علاقه به گزارش وی گوش داد.4 اما آنچه که روسها آرزو داشتند برآورده نشد و میرزا کوچک خان که در ابتدا قول همکاری داده بود تن به سرسپردگی نداد و احسان الله خان از او جدا شد و راه روسها را دنبال کرد .
با اقدامات دولت مرکزی و دخالت انگلیس مسئله شمال حل شد. این به معنای پایان جنبش کمونیستی در ایران نبود، گرچه عملاً فعالیت این حزب کم رنگ بود اما در 1306 در ارومیه دومین کنگره خود را برپا کرد. نتیجه این کنگره را سلطان زاده چنین بیان کرد: «کنگره حزب باید به بحث بی ثمر درباره نقش آزادیبخش ملی رضاشاه و ماهیت بورژوازی حکومت کودتا خاتمه دهد. همچنین ثابت شد که رضا شاه نه تنها به نهضت آزادیبخش ملی کشور کمکی نکرد بلکه در مدتی کوتاه خود به صورت مالک بزرگ درآمد...»،5 بنابراین هدف، مبارزه با رضا شاه بود و فعالیتهای حزب در حوزه کارگری خصوصاً در بین کارگران شرکت نفت انگلیس و کارگران شیلات و اتحادیههای مختلف شدت بیشتری پیدا کرد. حزب کمونیست برای پوشش دادن به فعالیتهای خود باشگاههای فرهنگی به راه انداخت اما رضا خان هیچ فعالیت سیاسی را بر ضد خود را تحمل نمیکرد و شهربانی نیز به ریاست محمدحسین آیرم بر تمامی فعالیتها نظارت داشت و با شدت با اعضای حزب برخورد می کرد. سرانجام نیز با دستگیری تعداد زیادی از اعضای حزب کمونیست همچون آرداشس آوانسیان، میرجعفر پیشهوری، رضا روستا و یوسف افتخاری در سال 1310 لایحهای به تصویب مجلس رسید که بر طبق آن فعالیت و تبلیغات کلیه سازمانهای سیاسی کمونیستی یا پوشش آنها را غیر قانونی اعلام کرد. اما این پایان ماجرا نبود. گرچه دستگیرشدگان به ده سال حبس محکوم شدند اما دانشجویان ایرانی که برای ادامه تحصیل با هزینه دولت به خارج از کشور اعزام شده بودند در آنجا تحت تأثیر ایدههای کمونیستی قرار گرفتند و با حزب کمونیست ارتباط برقرار کردند. در بازگشت به ایران به ترویج این ایدهها پرداختند. دکتر تقی ارانی از رهبران این جریان بود که پس از آشنایی با کمونیسم به آن پیوست و برای ترویج این مکتب نشریه ای به نام دنیا را در آلمان منتشر کرد. با بازگشت به ایران و مواجه شدن با قانون مجازات مقدمین علیه امنیت کشور او فعالیت خود را به صورت مخفیانه آغاز کرد. اعضای گروه وی شامل پنجاه و سه نفر بود که عبارت بودند از: انور خامه ای، عبدالصمد کامبخش، خلیل ملکی، ضیاءالدین الموتی، محمد شورشیان، بزرگ علوی، ایرج اسکندری، تقی ارانی، احسان طبری و... .
مجله دنیا توسط دکتر ارانی و ایرج اسکندری و بزرگ علوی در ایران منتشر شد و مقالات آن به مسائل تئوریک چون «بشر از نظر مادی» «عرفان و اصول مادی» و ... میپرداخت. این نشریه که در میان دیگر نشریات دوره خود سخنی نو داشت به جذب بسیاری از افراد پرداخت. انور خامه ای که هنوز خود به این گروه نپیوسته بود در مورد دنیا مینویسد: «اولین مطلبی که توجه مرا جلب کرد مقاله «جبر و اختیار» بود. مطالعه این مقاله اثر فوقالعادهای در من داشت. این نخستین مطلب فلسفی بود که من میخواندم ...».6
جلسات این گروه در منزل دکتر ارانی تشکیل میشد و علاقه مندان به این مباحث دوشنبه هر هفته در منزل ارانی حاضر و به بحث در خصوص سیاست جهان و مطالب منتشره در دنیا میپرداختند.7 دکتر ارانی به صورت مخفیانه در هفتمین کنگره کمینترن در مسکو حاضر شد و در همین سفر بود که تصمیم گرفته شد تا حزب کمونیست به صورت مخفیانه بار دیگر در ایران راه اندازی شود. کمینترن نمایندهای را به ایران فرستاد و حزب به کمک او فعال شد. دکتر ارانی دبیر کل حزب بود و انتشار مجله دنیا نیز در پی این فعالیت مخفی متوقف شد، اما شهربانی رضاخان از این اقدامات غافل نماند و در سال 1316 گروه پنجاه و سه نفر را دستگیر و فعالیت آنها را متوقف کرد.
با سقوط رضاخان در شهریور 1320 فضای باز سیاسی پدیدار شد و در پی این آزادی سیاسی بود که بسیاری از محکومین سیاسی دوره رضا خانی از زندانها آزاد شدند، نشریات بسیاری منتشر و فعالیت احزاب آغاز شد. حزب توده یکی از اولین احزابی بود که تشکیل شد. اعضای سابق حزب کمونیست و برخی از اعضای گروه 53 نفر که از زندان آزاد شده بودند تصمیم به ادامه فعالیت گرفتند و پس از تأیید این فعالیت از سوی سفارت شوروی،8 در دهم مهر1320 در منزل سلیمان میرزا اسکندری در خیابان ژاله (17 شهریور فعلی) گرد هم جمع شدند تا بنای یک حزب کمونیستی را بگذارند. برخی از اعضای این جلسه عبارت بودند از: ایرج اسکندری، عبدالحسین نوشین، دکتر رضا رادمنش، احسان طبری، عباس اسکندری، عبدالقدیر آزاد ، میرجعفر پیشهوری و... . ناظری خاموش به نام رستم علی اوف مسئول امور حزبی و اطلاعاتی سفارت شوروی بود که در گوشهای بی صحبت و یا مداخله در تصمیم گیریها نشسته بود.9 در این جلسه سلیمان میرزا اسکندری که سابقه فعالیت سیاسی و حزبی در دوره مشروطه نیز داشت از ضرورت تشکیل یک حزب برای دفاع از آزادی و ممانعت از شکلگیری دیکتاتوری سخن گفت و به اتفاق آراء حاضران به ریاست حزب تازه پای توده برگزیده شد. حاضران در جلسه پانزده نفر را برای حضور در کمیته مرکزی موقت انتخاب کردند که وظیفه آنها تدوین مرامنامه و اساسنامه حزب بود.10 اما علت نامگذاری این حزب و به کار نبردن واژههایی چون کمونیست و اشتراکی و سرخ و سوسیالیست و ... را باید در توصیه یوسف استالین رهبر کشور شوراها جست که اعتقاد داشت « در کشورهای عقب مانده کمونیستها نباید به نام حزب کمونیست فعالیت کنند»11 و به دنبال همین توصیه بود که روسها نیزبه اعضای حزب پیشنهاد دادند تا با توجه به آنکه ایران کشوری اسلامی است و کمونیسم در آ ن جایی نخواهد داشت نامی فراگیرتر به این حزب داده شود تا تعداد بیشتری جذب آن شوند و سفارت شوروی در ایران نیز بر این امر تأکید کرد و اعضای حزب نیز نام توده را برگزیدند.12 گرچه برخی از اعضای سابق حزب کمونیست چون اردشیر آوانسیان زیر بار این تغییر نام نمی رفتند و مخالف این نامگذاری و به دنبال همان حزب کمونیست بودند، اما رفقای حزبی آنها را توجیه کردند که برای آغاز کار این نام مناسب تر است.13 مرامنامه حزب با هشت اصل تدوین شد:
1. حفظ استقلال و تمامیت ایران.
2. برقرار کردن رژیم دموکراسی و تأمین حقوق فردی و اجتماعی از قبیل آزادی زبان و قلم و عقیده و اجتماعات.
3. مبارزه علیه هرگونه رژیم دیکتاتوری و استبدادی.
4. اصلاحات لازمه در طرز استفاده از زمین و زراعت و بهبودی بخشیدن به وضع زارعین و دهقانان و توده زحمتکش ایران.
5. اصلاحات اساسی در امور فرهنگی و و بهداری و برقراری تعلیمات اجباری و مجانی عمومی و تأمین استفاده توده ملت از کلیه مراحل فرهنگی و بهداشت.
6. تعدیل مالیاتها با در نظر گرفتن منافع توده.
7. اصلاح امور اقتصادی و بازرگانی و توسعه صنایع و معادن و وسایل حمل و نقل از قبیل ایجاد و نگاهداری راههای شوسه و تکمیل خطوط آهن.
8. ضبط اموال و دارایی پادشاه سابق به نفع ملت ایران.
این هشت اصل همگی از اصولی بود که برای پیشرفت و ترقی ایران لازم شمرده می شد و برای جذب افراد به حزب بسیار کارآمد بود اما گذشت زمان نشان داد که این اصول شعارهای عوام فریبانهای بیش نبودند.
حزب پس از اعلام موجودیت رسمی سعی کرد تا صاحب روزنامه هم بشود و عباس اسکندری یکی از اعضای کمیته مرکزی موقت که صاحب امتیاز روزنامه سیاست بود روزنامه خود را به حزب واگذار کرد.
در اسفند 1320 نخستین شماره روزنامه منتشر شد و باشگاه حزب نیز در دفتر روزنامه در خیابان اسلامبول فعالیت خود را آغاز کرد، اما پیش از سیاست روزنامه ای دیگر با سیاست ضد فاشیستی و با حمایت انگلیسیها و روسها به نام روزنامه مردم منتشر شد که صاحب امتیاز آن مصطفی فاتح، رئیس شرکت انگلیسی نفت، بود و نویسندگان آن را اعضای حزب توده همچون احسان طبری، انورخامه ای، عبدالحسین نوشین و ... تشکیل می دادند. مطالب این روزنامه بر ضد آلمان هیتلری و متحدین و حمایت از متفقین بود. هزینه چاپ روزنامه نیز از سوی شوروی و انگلیس که نیروهایشان در ایران مستقر بودند پرداخت میشد. برخی از اعضای حزب با اداره روزنامه توسط فاتح مخالف بودند واز همین رو پس از آنکه خطر فاشیستها برطرف شد روزنامه کاملاً در اختیار حزب توده و روسها قرار گرفت.
حزب اندک اندک رونق می گرفت. در 1321 باشگاه حزب رسماً در خیابان فردوسی گشایش یافت و بر تعداد اعضای حزب افزوده میشد و برای انجام برخی اصلاحات در مهر 1321 نخستین کنفرانس ایالتی خود را به صورت محرمانه تشکیل داد. در این کنفرانس مرامنامه و اساسنامه حزب تغییراتی پیدا کرد و مفادی در خصوص کارگران، زنان و لغو قانون ضد فعالیتهای کمونیستی گنجانده شد.14
در انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی حزب توده نیز بیست نامزد داشت و از این بیست نفر با مساعدتهایی که روسها انجام می دادند هشت نفر به مجلس راه یافتند و فراکسیون حزب توده را تشکیل دادند. نمایندگان حزب در شمال ایران بیشترین آراء را به دست آوردند، درست در مناطقی که در اشغال نیروهای شوروی بود. این هشت نفر عبارت بودند از: اردشیر آوانسیان نماینده ارامنه شمال، محمد پروین گنابادی نماینده سبزوار، عبدالصمد کامبخش نماینده قزوین، ایرج اسکندری نماینده ساری و تنکابن، رضا رادمنش نماینده لنگرود و لاهیجان، ولی الله شهاب فردوس نماینده فردوس و تون و طبس، فریدون کشاورز نماینده بندرپهلوی و تقی فداکار نماینده اصفهان.
در مرداد سال 1323 نخستین کنگره حزب توده در تهران برگزار شد و در این کنگره که علنی و حضور خبرنگاران در آن آزاد بود مرامنامه و برنامه حزب به تأیید نهایی رسید. اعضای یازده نفره کمیته مرکزی مشخص و با توجه به فوت سلیمان میرزا اسکندری سه دبیرکل در صدر حزب تعیین شدند. در این کنگره اصل اول حزب این گونه تعریف شد: «حزب توده ایران حزب طبقا ت ستمکش یعنی کارگران و دهقانان و پیشه وران و روشنفکران آزادی خواه است».15 گرچه اعضای حزب در حل اختلافات میان خود چندان موفق نبودند اما برتعداد شاخههای زیر مجموعه حزب افزوده می شد. حالا حزب دارای سازمان جوانان و سازمان افسران بود و به دنبال تشکیل سازمان زنان. در شهریور همین سال معاون وزارت امور خارجه شوروی، کافتارادزه، راهی ایران شد تا امتیاز نفت شمال را به دست آورد. این در حالی روی میداد که نمایندگان حزب توده با دادن امتیاز به کشورهای خارجی مخالفت خود را اعلام کرده بودند. اما با این پیشنهاد شوروی موضع حزب عوض شد و در دفاعیات حزب به نظر نمیرسید که روسها از بیگانگان باشند و قصدشان حفظ منافع ملی ایران بود.
از منظر تودهایها امتیاز دادن به غربیها مردود بود ولی هرگونه امتیاز به شرق مورد تأیید و تحسین باید قرار میگرفت. نورالدین کیانوری که بعدها بر مسند دبیر اولی حزب تکیه زد در این خصوص میگوید :«نظر روشن من این است که شوروی برای جلوگیری از تبدیل شمال ایران به منطقه تحت اشغال امریکا این پیشنهاد را کرد»16 و احسان طبری نیز در مقالهای در روزنامه مردم برای روشنفکران نوشت: «ما به همان ترتیب که برای انگلستان در ایران منافعی قائلیم و علیه آن سخن نمیگوییم باید معترف باشیم که شوروی هم در ایران منافع جدید دارد. باید به این حقیقت پی برد که مناطق شمالی ایران در حکم حریم امنیت شوروی است و عقیده دستهای که من در آن هستم این است که دولت به فوریت برای دادن امتیاز نفت شمال به روسها و نفت جنوب به کمپانیهای انگلیسی و امریکایی وارد مذاکره شود».17
حزب برای نمایش اعتراض خود، تظاهراتی را بر ضد دولت ساعد که با این امتیاز مخالفت کرده بود به راه انداخت. در این تظاهرات نمایندگان تودهای مجلس شرکت کردند و سربازان ارتش شوروی که هنوز در تهران حضور داشتند به نشان حمایت از معترضین آنها را همراهی می کردند. شعارهای این راهپیمایان «ساعد باید ساقط شود» و «امتیاز نفت باید به شوروی داده شود»18 بود. این اقدام منجر به جدایی بسیاری از اعضای حزب از پیکره آن شد و این جداشدگان را در ردیف مخالفان حزب قرار داد. هنوز چندی از این حرکت حزب نگذشته بود که شاخه نظامی آن درمرداد 1324 در خراسان دست به قیام مسلحانه زد که با شکست مواجه شد و بسیاری از آنها کشته و باقی مانده افسران ارتش به شوروی پناه بردند. قصد این افسران ایجاد پایگاه نظامی در ترکمن صحرا با حمایت روسها بود گرچه بعدها رهبران حزب این اقدام را تأیید نکردند و خود را بی خبر از آن اعلام کردند.
اقدام بعدی مشارکت با فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری میرجعفر پیشهوری عضو سابق حزب کمونیست و حزب توده بود که در روز 12 شهریور 1324 موجودیت خود را رسما اعلام کرده بود. حزب نیز بنا به خواهش رفیق استالین با اقدامات وی مخالفتی نکرد.19 پیشهوری که از سوی حزب برای نمایندگی آذربایجان در مجلس دوره چهاردهم خود را کاندیدا کرده بود اعتبارنامهاش در مجلس رد شد و پس از این اتفاق در کنگره اول در 1323 از حزب جدا شد، اما ارتباط خود را با روسها قطع نکرده بود.
افسران توده ای که در خراسان قیام کرده بودند و به شوروی پناه برده بودند به ارتش فرقه دموکرات پیوستند. در این بین احمد قوام بر مسند نخستوزیری تکیه زد و با توجه به وعدههایی که در جهت حل ماجرای آذربایجان و مذاکرده با روسها و مسئله نفت شمال داده بود حزب توده برای کسب رأی اعتماد دولت وی تلاش کرد.20 او هم به نشان همراهی از سه توده ای؛ ایرج اسکندری و فریدون کشاورز و یزدی برای حضور در دولت دعوت به عمل آورد. حزب توده با کمال خوشحالی از این پیشنهاد استقبال کرد و این اقدام را فرصتی برای به دست گرفتن قدرت شمرد و این خود امتیازی برای روسها محسوب می شد، اما عمر این دولت کوتاه بود و با توافقهایی که بین قوام و روسها و قدرتهای دیگر صورت گرفت فرقه دموکرات از پشتیبانی روسها محروم ماند. قوام نیز با استعفا در مهر 1325 و تشکیل دولت جدید21 وزرای تودهای را از دولت خود خارج کرد و در 21 آذر 1325 آذربایجان کاملا در اختیار ارتش ایران بود و ارتش سرخ خاک کشور را ترک کرد . این اقدام شکستی بزرگ برای حزب توده بود. ایرج اسکندری در این مورد می نویسد: « وضع طوری شده بود که شکست آذربایجان ضربه مهلکی به حزب و به روحیات ما وارد آورده بود. حقیقت این است که این قضیه برای شخص من یک شوک عظیمی بود ... ما آن همه پشیتبانی همه جانبه از واقعه آذربایجان کردیم، در این رابطه با دیگران اتحاد کردیم ...».22
این واقعه باعث شد که بسیاری از اعضای حزب که در جریان امتیاز نفت شمال از سیاست حزب دل آزرده بودند از آن جدا شدند و جریانی به نام انشعاب را به رهبری خلیل ملکی پیش آوردند. حزب پس از شکست فرقه آذربایجان دست به تغییراتی در ساختار خود زد و سه دبیر اول حزب جای خود رابه یک هیئت هفت نفری دادند که وظیفه اش رهبری حزب تا زمان تشکیل کنگره دوم حزب بود و رهبران حزب همچون اردشیر آوانسیان، عبدالصمد کامبخش، احسان طبری و ایرج اسکندری فرار را بر قرار ترجیح داده به مسکو پناه بردند.
این پایان فعالیت حزب توده نبود. کنگره دوم در سال 1327در تهران آغاز شد. دبیران حزب و گروهها و کمیته های داخلی حزب انتخاب شدند اما با سوءقصد به جان محمدرضا پهلوی توسط ناصر فخرآرایی عضو سابق حزب در محوطه دانشگاه تهران، حزب از سوی حکومت غیرقانونی اعلام شد و از این پس فعالیت مخفیانه خود را آغاز کرد.رهبران و اعضای حزب دستگیر و محاکمه شدند و سه تن آنها رضا رادمنش و احسان طبری و فریدون کشاورز مخفیانه از کشور خارج و طبق معمول به مسکو پناه بردند. حزب پیش از سوء قصد به جان محمدرضا پهلوی سابقه ترور محمد مسعود مدیر روزنامه مرد امروز را در پرونده خود داشت. رهبران حزب توده با کمک اعضای سازمان افسری این حزب در سال 1329 موفق به فرار از زندان قصر شدند و به فعالیت مخفی خود ادامه دادند .با روی کار آمدن دولت دکتر مصدق فعالیت حزب به رغم غیر قانونی بودن شکل علنی پیدا کرد. حزب سازمانی به نام جمعیت ملی مبارزه با استعمار راه انداخته بود که سازمان علنی حزب محسوب می شد.23 در تظاهرات 30 تیر روزنامه و اعلامیههای آنان منتشر میشد. آنان مردم را دعوت به تظاهرات میکردند. دبیران حزب با توجه به تعدد افسران حزب در ارتش از وقایع آگاه می شدند. در جریان کودتای 25مرداد کیانوری مدعی است که «با مشارکت فعال ما » این کودتا عقیم ماند. پس از کودتای 28 مرداد در فاصله سالهای 1333تا 1335 فرمانداری نظامی تهران به فرماندهی سرلشکر تیمور بختیار و بسیاری ازرهبرا ن و اعضای حزب را که مخفی بودند محاکمه و اعدام و برخی دیگر را به حبس و عده ای دیگر را نیز پس از اعلام ندامت آزاد کرد. نورالدین کیانوری و دکتر جودت از سران حزب موفق به فرار به مسکو شدند.
از این پس فعالیتهای حزب در خارج از کشور صورت گرفت. حزب توده با پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت خود را با وعده وفاداری به آرمانهای انقلاب رسما آغاز کرد ولی نشان داد که قصد وفاداری ندارد. حزب توده فعالیت علنی خود را در اسفند 1357 توسط آن عده از اعضای حزب که در داخل کشور بودند از سرگرفت. روزنامه حزب با همان نام سابق خود، مردم، منتشر شد و نورالدین کیانوری در اردیبهشت 1358 به ایران بازگشت.24 او پس از بازگشت به ایران بلافاصله در سخنانی اعلام کرد:
درباره نظام سیاسی، حزب توده ایران بلافاصله حمایت خود را از ابتکار آیت الله خمینی ، درباره اعلام جمهوری اسلامی به عنوان جانشین نظام شاهنشاهی پوسیده 2500 ساله یا 3000 ساله یا بیشتر اعلام داشت . ما این ابتکار را تأیید می کنیم و در زمینه محتوای آن به آنچه آِیت الله خمینی در تمام صحبتهایشان درباره جمهوری اسلامی گفته اند معتقدیم.یعنی، تأمین استقلال واقعی ایران، ریشه کن کردن مظاهر اقتصادی، سیاسی، و نظامی و فرهنگی امپریالیسم از ایران، تامین آزادیهای دمکراتیک برای همه مردم ایران، تأمین زندگی بهتر برای همه زحمتکشان، مبارزه با استثمار و استعمار.25
حزب توده در عمل نشان داد که به قول خود پایبند نیست و فعالیتهای مخرب خود را بر ضد نظام جمهوری اسلامی آغاز کرد. این اقدامات حزب منجر به توقیف روزنامه مردم شد اما حزب بلافاصله روزنامهای دیگربا همان مضامین سابق به نام جرقه نو منتشرکرد.
با آغاز جنگ تحمیلی و حمله عراق به ایران حزب به تبعیت از شوروی آن را محکوم کرد اما زمانی که شوروی نیز به متحدان صدام پیوست سیاست حزب تغییر کرد و خواهان توقف جنگ شد.26 در بین اعضای کمیته مرکزی نیز اختلاف نظر وجود داشت. این اختلاف نظر منجر به جدایی یکی از اعضای کمیته مرکزی، ایرج اسکندری، شد.
دبیر اول حزب نورالدین کیانوری در بهمن 1361 دستگیر شد و در پی آن در عملیاتی به نام «امیرالمومنین علی (ع)» در ششم اردیبهشت 1362 بازمانده های این حزب دستگیر و با اطلاعیه دادستانی کل انقلاب حزب توده ایران منحل اعلام شد.27
جرم حزب توده جاسوسی برای اتحاد جماهیر شوروی بود و رهبران حزب در محاکمات خود به این امر اعتراف کردند:
ما در حالی که از جمهوری اسلامی و از قانونیت خودمان صحبت می کردیم در عین حال با تشکیل چاپخانه مخفی و بدون مجوز قانونی دست به اعمال خلاف قانون می زدیم. ما در شرایطی که جمهوری اسلامی به خاطر حفظ موقعیت ارزی، خروج ارز را از کشور منع کرده بود، با این وجود چندین بار اقدام به خروج ارز کردیم. ما در زمانی که رزمندگان ایثارگر در جبهه های جنگ، با نثار خون خودشان از هستی می گذشتند و خون خود را فدای انقلاب میکردند، نقشه های جنگی و طرحهای نظامی را به وسیله عنصرهای نفوذی سازمان نظامی حزب به شورویها می دادیم. سیاست ما در مورد جنگ هم همین طور بود ... .28
گرچه نورالدین کیانوری دبیراول حزب در خاطرات خود هیچ گاه وابستگی خود به شرق را نپذیرفت و معتقد بود که دستهای انگلیسیها در انحلال حزب نقش داشته و سازمان اینتلیجنس سرویس انگلستان را مقصر شمرد،29 اما بررسی پرونده سنگین این حزب نشان میدهد که احتیاجی به دخالت سازمانی بیگانه نبود تا وطن فروشی و خیانت حزب توده و سران آن را ثابت کند.
با فروپاشی حزب توده و اعلام انحلال حزب از سوی حکومت، سران دستگیر شده به خاطره نویسی روی آوردند و این خود اقدامی بی سابقه در معرفی حزب توده و وابستگی آن به استعمار بلوک شرق بود. از جمله این خاطرات به خاطرات کیانوری، خاطرات اسکندری و خاطرات محمدعلی عمویی باید اشاره کرد. اعضای حزب توده پس از انحلال در داخل کشور سعی کردند تا حزب نیمه جان را احیا کنند اما اختلافات درون حزبی آنان و دخالت مستقیم روسها به انشعاب و انحلال واقعی حزب در خارج از کشور منجر شد.
جلال آل احمد که خود روزگاری یکی از اعضای حزب توده بود و با شناختی که از حزب به دست آورد از آن جدا شد در مورد وابستگی و ضعف حزب می نویسد:
...گرچه هم اهل حکومتی و هم مردم عادی عامی می دانستند که یک تودهای یعنی کسی که سیاست استالینی پشت سرش ایستاده ــ و هر دو به همین دلیل برای آن حزب اعتبار قائل بودند و عضویتش را می پذیرفتند ــ به مطبوعاتش کمک مالی می کردند ما مدام می کوشیدیم که این واقعیت افواهی را تکذیب کنیم. کوشش مدام ما این بود که بگوییم یک تودهای یعنی یک ایده الیست پرجوش و خروش ویک کتاب خوانده مصلح و انقلابی و آن حزب ابزار کارش، و اگر روسیه شوروی از آن دفاعکی می کند به این علت است که مادر سوسیالیسم است و ستاد زحمتکشان و همدرد همه ملل استعمارزده.30
پی نوشت:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. سپهر ذبیح، تاریخ جنبش کمونیستی در ایران، تهران، عطایی، 1366، ص 50.
2. سیاست و سازمان حزب توده، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1370، ص 68.
3. سپهر ذبیح، ص 61.
4. همان ، ص 62.
5. همان ، ص 110.
6. انور خامهای، خاطرات سیاسی،.تهران ، نشر گفتار و علم ، 1372، ص 73.
7. همان، ص 74.
8. احسان طبری، کژراهه، تهران، امیرکبیر، 1366، ص 43.
9. انور خامه ای، ص 250.
10. همان، ص 251.
11. خاطرات نورالدین کیانوری، تهران، موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه، 1371، ص 75.
12. سپهر ذبیح، ص 194.
13. خاطرات ایرج اسکندری، تهران، دفتر مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1372، ص 119.
14. انورخامه ای، ص 295.
15. ضیاءالدین الموتی، فصولی از تاریخ مبارزا ت سیاسی و اجتماعی ایران، تهران، چاپخش، 1370، ص 355.
16. خاطرات نورالدین کیانوری، ص 102.
17. مصطفی الموتی، ایران در عصر پهلوی، لندن، پکا، 1991، ج 9، ص 61.
18. انورخامه ای، ص 347.
19. خاطرات ایرج اسکندری، ص 174.
20. همان، ص 197.
21. همان، ص 239.
22. خاطرات نورالدین کیانوری، ص243.
23. همان، ص 511.
24. سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1370، ص323.
25. احسان طبری، همان، ص 301.
26. سیاست و سازمان حزب توده، ص 227.
27. اعترافات سران حزب توده ایران، تهران، نگره، 1375، ص 80.
28. خاطرات نورالدین کیانوری، تهران، ص 550.
34. جلال آل احمد، در خدمت و خیانت روشنفکران، تهران، انتشارات فردوسی، 1373، ص 428.