یکی از چالشهای اجتماعی ـ اقتصادی نسبتا مهمِّ دو قرن اخیرِ ایران را می توان مهاجرت سرمایههای انسانی به خارج از کشور، در نتیجه شیوع بیکاری در جامعه و عدم ایجاد اشتغالِ مکفّی در درون قلمرو ایران، عنوان نمود. با این اوصاف، نیروی کار ایرانی، اعم از متخصّص و غیرمتخصّص، به جای آنکه توانایی خود را در راستای پیشرفت و رونق اقتصادی کشور صرف نماید، در راستای تامین معاش خود و خانواده، مجبور به ترکِ سرزمین آباء و...
یکی از چالشهای اجتماعی ـ اقتصادی نسبتا مهمِّ دو قرن اخیرِ ایران را می توان مهاجرت سرمایههای انسانی به خارج از کشور، در نتیجه شیوع بیکاری در جامعه و عدم ایجاد اشتغالِ مکفّی در درون قلمرو ایران، عنوان نمود. با این اوصاف، نیروی کار ایرانی، اعم از متخصّص و غیرمتخصّص، به جای آنکه توانایی خود را در راستای پیشرفت و رونق اقتصادی کشور صرف نماید، در راستای تامین معاش خود و خانواده، مجبور به ترکِ سرزمین آباء و اجدادی گردیده، راهی دیار غربت می شود. در این مقاله سعی شده تا به طور بسیار مختصر و بر اساس ارائه برخی آمار و ارقام، این چالش، در طی نیم قرن (1300-1350ق، 1260-1310ش) از تاریخ معاصر ایران، مورد بررسی قرار گیرد.
مطالب ارائه شده از سوی یک منبع تاریخی، حاکی از این است که تعداد تقریبی مهاجران ایرانی به کشورهای مجاور طی اواسط قرن13ش بدین ترتیب بود: «در عراق عرب به قول دفتری روم شصت وچهار هزار... بیست وچهارهزارنفر به قول دفتری در اسلامبول که الحال در این مدت گویا بیشتر از اینها باشند و همچنین است حاجی طرخان هجده هزار و تفلیس از روی قانون باشبرد دولت روسیه چهارهزار است...» . 1
این روند مهاجرت ایرانیان به قلمرو دول مجاور، به خصوص همسایه شمالی که عمدتا در راستای یافتنِ شغل بوده، تا اوایل قرن 14ش تداوم یافت. از یک سو، بنابر ادّعا، تعداد افراد ایرانی شاغل در کشورهای همجوار، تا سالهای منتهی به انقلاب مشروطه، تقریبا یک میلیون نفر برآورد شده 2، اما از طرف دیگر، برخی نیز رقم واقعی را کمتر از پانصد هزارنفر عنوان کردند3. با زوال اقتصاد سنتی و توان محدود اقتصاد جدید در تامین کار برای هزاران نفر در محل سکونت شان، رها کردنِ مناطق روستایی به قصد شهر در جست وجوی شغل، تدریجا به روندی مداوم تبدیل گردید. اما از آنجا که شهرها فقط ظرفیت محدودی برای عرضه شغل و سرپناه به تازه واردین داشتند غالبا دروازههای شان را به روی مهاجرین می بستند. با این اوصاف، مناطق آن سوی مرزها، به شاخص ترین جایگزین برای مهاجرت افراد جویای کار بدل شد4.
در این میان، روسیه، بیشترین نقش را در پذیرفتن مهاجران ایرانی و ایجاد اشتغال برای آنان بازی نمود. روسها، درصدد ایجاد تغییرات اقتصادی گسترده و عظیمی در سرزمین خود طی قرن 19م و اوایل قرن 20م بودند، ازین رو، سیاست اقتصادی دولت محور، مقتدرانه و پویای روسها به منظور نوگرایی اقتصادی و توسعه پروژههای عظیم صنعتی، سبب کمبود نیروی کار در این کشور می شد، بنابراین، بهترین نقطه برای جذبِ خیلِ عظیمِ سرمایه های انسانی جویای کار محسوب می شد. 5
مهاجرت بسیاری از ایرانیها به ویژه از مناطق آذری نشین به قلمرو روسیه، روندی عمده و مستمر در نیمه دوم قرن 19م بود و تا انقلاب کمونیستی 1917م (1295ش)، صدها هزار ایرانی در مناطق جنوبی امپراتوری روسیه سکنی گزیدند. 6 گرچه اکثر مهاجران از نواحی آذربایجانِ ایران عازم منطقه قفقاز می شدند، با این حال، تعداد قابل توجهی نیز از منطقه خراسان به آسیای مرکزی عزیمت می کردند. بنابر روایت، تعداد ایرانیهای حاضر در آسیای مرکزی، در طول ده سال، از تقریبا بیست وچهارهزار نفر در سال 1897م (1275ش) به پنجاه وپنج هزار نفر در سال 1907م (1295ش) افزایش یافت. 7
مدارک و اسناد نشان این است که تعداد جوازهای کاری که کنسولگری روسیه در تبریز صادر کرد، از شانزده هزار در سال 1891م (1270ش) به سی و سه هزار عدد در سال 1900م (1279ش) افزایش یافته بود. در سال 1911م یعنی چهار سال بعد از وقوع انقلاب مشروطه، از مجموع صد و نود و دو هزار کارگری که به صورت قانونی وارد روسیه شدند، صد و شصت هزار نفر ایرانی بودند. 8 نکته قابل توجه اینجاست، که این تعداد، فقط مربوط به کسانی بوده که به صورت قانونی و رسمی از مرز گذشتند، مطمئنّا، اگر تعداد افرادی که به طور غیرقانونی و مخفیانه از ایران وارد قلمرو روسها شدند مشخص می گردید، تعداد مهاجران، به مراتب بیشتر از این عدد بود. همچنان که آمارهای ارائه شده دیگری، مبتنی بر این است که در سال 1913م (1291ش)، ایرانیان مقیم روسیه، بالغ بر چهارصدوپنجاه تا پانصد هزار نفر بود و علاوه بر آن، صد الی دویست هزار نفر دیگر نیز هر ساله، به منظور کارهای فصلی به روسیه رفته ولی اقامت دائم نداشتند. 9
با توجه به برخی گزارشها، به نظر می رسد که بعد از پایان دوره قاجار، و در زمان حکومت پهلوی اول نیز (اگرچه نه با گستره و شدّت سابق) روند مهاجرت ایرانیان خصوصا آذری زبانها به خاک همسایه شمالی، در راستای تامین معیشت، به طور متناوب تداوم یافت. چنانکه مطابق با گزارشی مورخ فروردین 1314ش از سوی حاکم ایالت آذربایجان به مقامات حکومتی در تهران، از شیوع بیکاری در میان اهالی آن قسمت از خاک ایران به خصوص زارعین و کسبه سخن رفته، و اینکه اشخاص مذکور: «به واسطه بیکاری و پریشانی برای تحصیل معاش به خاک خارجه رفته و در آنجا به واسطه نبودن کار به عملیاتی مشغول میشوند که مخالف حیثیات رعایای دولت شاهنشاهی است یا اینکه از فرط اضطرار به تکدّی مشغول میشوند». 10
در ادامه، علاوه بر پیشنهاد اعطای وام به مبلغ بیست هزار تومان به زارعین و کسبه آسیب دیده از رکود اقتصادی، طرحی مبنی بر ایجاد تاسیسات زیربنایی و عمرانی در آن منطقه، در راستای جذب نیروهای بیکار ارائه گردید: «ضمنا مقرر شود راه شوسه شرفخانه و راه قطور و خیابان جدید خوی را شروع به ساختمان نمایند و بلدیه های نقاط ثلاثه فوق هر یک در قسمت خود یک عده از بیکاران را به عملگی و کار وادار کنند که از ممرّ معاش آنان تامین گردد». 11
پی نوشت:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. محمدشفیع قزوینی، قانون قزوینی، به کوشش ایرج افشار، بی جا: طلایه، 1370ش، ص46.
2. ج. باری یر، اقتصاد ایران 1900-1970م، تهران: موسسه حسابرسی سازمان صنایع ملی و سازمان برنامه، 1363ش، ص47.
3. فریدون آدمیت، فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران، تهران: پیام، 1355ش، ص15.
4. تورج اتابکی، دولت و فرودستان، ترجمه: آرش عزیزی، تهران: ققنوس، 1390ش، ص65.
5. همان، ص67.
6. همان، صص61-62.
7. همان، ص71.
8. همان، صص73-75.
9. جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه: احمد تدین، تهران: موسسه رسا ، 1377ش، ص201.
10. اسنادی از انجمنهای بلدی، تجار و اصناف (1300-1320)، ج2، تهیه و تنظیم: معاونت خدمات مدیریت و اطلاع رسانی دفتر رئیس جمهور، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد، 1380ش، ص673.
11. همانجا.