عملیات ارتش ایران در ظفار، کاملا محرمانه و سری انجام گرفت و تا اعلام رسمی آن از سوی رژیم پهلوی، کمترین انعکاسی در مطبوعات و رسانهای ارتباطجمعی کشور نیافت. مردم ایران نیز هیچگونه شناختی از سرزمین عمان و استان دور افتاده ظفار نداشتند. این امر، بهویژه در ابتدای دخالت نظامی ایران، نمود بیشتری به خود گرفت و تا حد امکان سعی شد تا از این ماجرا، خبری در میان مردم منتشر نشود.
حسین فردوست در خاطرات خود مینویسد: «در مسئله ظفار، بولتنی به دفتر ویژه اطلاعات ارسال نشد و رئیس ستاد مشترک ارتش، شخصآ به محمدرضا پهلوی گزارش میداد. عملیات نیز سری نبوده، پرونده کامل آن در ستاد ارتش موجود است». 1
اما در مقابل، امیرعباس هویدا ــ نخستوزیر و وزیر دربار رژیم پهلوی در جریان محاکمه در فروردینماه 1358 در دفاع از خود در برابر اتهام رئیس دادگاه که عنوان کرد «به خاطر منافع امپریالیسم، جوانان ما را در ظفار که مردمش به خاطر آزادی قیام کرده بودند، به کشتن دادید»، 2 گفت: «باید بنده به اطلاع شما برسانم که وقتی قشون ایران به ظفار رفت، من یک ماه و نیم بعد مطلع شدم و آن هم بهوسیله یک سفیر خارجی صورت گرفت.» 3
اختفای فعالیتهای نظامی نیروهای ایران در ظفار از سوی عناصر عمانی نیز تشدید میشد. در سال 1352، سرویس خبری سفارت یمن جنوبی در بیروت و دفتر جبهه خلق در عدن از دخالت ارتش ایران در عمان خبر دادند که با تکذیب شدید مسقط همراه بود. 4 به این ترتیب، چون دو کشور ایران و عمان در یک راهبرد هماهنگ، کاملاَ سکوت کرده بودند، مطبوعات جهانی نیز واکنش چندانی نشان نمیدادند.
به روایت کهنه سربازان جنگ ظفار، اعزام نیروها به صحنه نبرد در نهایت سکوت و کاملا مخفیانه صورت پذیرفته است. افراد بدون هیچگونه اطلاعی از هدف و منطقه مأموریت، انتخاب و مورد آزمایش قرار گرفته و بیشتر آنها از محل مأموریت خود هنگامی مطلع میشدهاند که بر فراز سرزمین عمان قرار داشتهاند. خانواده سربازان نیز هیچگونه اطلاعی از محل خدمت آنان نداشتند. هر واحد نظامی ایرانی مستقر در ظفار، یک کد پستی مشخص برای مبادلات پستی داشت و مراسلات سربازان نیز در هماهنگی کامل با توصیههای امنیتی فرماندهان نظامی در منطقه، صورت میگرفت. عکسبرداری نیز ممنوع بود. نیروهای ایران در شروع جنگ با لباسهای ارتش عمان به نبرد میپرداختند که حتی در بازگشت به کشور نیز آن را بر تن داشتند؛ این کار میبایست برای عدم تشخیص از عناصر عمانی و کتمان دخالت نظامی صورت گرفته باشد. فرماندهان ارتش ایران پس از خاتمه مأموریت یگان مربوطه، بر عدم افشای مسائل نظامی و اخبار درگیری ظفار تأکید میورزیدند و در صورت عدم اجابت چنین امری، میتوانستند سربازان خاطی را در دادگاههای نظامی به مجازات برسانند. 5 مجروحان جنگی تحتنظر سازمان امنیت در چند بیمارستان ویژه، بستری میشدند. اجساد سربازان ایرانی به وطن بازگردانده میشد. اما طبق دستورات اکید، کسی نمیبایست مطلبی در این مورد بیان کند و یا بنویسد. رادیو و تلویزیون دولتی ایران نیز بهویژه در مورد تلفات جنگ ظفار کاملا سکوت کرده بودند. 6 بخش فارسی رادیو پیک ایران در 13 دیماه 1352 با اشاره به این موضوع گفت :«بیش از دو سال از دخالت در ظفار میگذرد؛ اما دولتمردان ایران سکوت میکنند. آیا زمانی که کشتهها بیش از اندازه و مجروحان فوقالعاده شوند، باز هم سکوت میکنند؟» 7
همچنین، روزنامه باختر امروز ـ ارگان جبهه ملی در خارج از کشور نیز با درج مطلبی در بخش اخبار خود نوشت:
رژیم ایران میکوشد از پخش خبر تلفات نیروهای خود در ظفار جلوگیری کرده و حتی از تحویل اجساد برخی از کشتهشدگان، خودداری میکند. در روز 18/10/1352 عدهای از زنان و بستگان افسران و سربازن نیروهای اعزامی در مقابل ستاد ارتش اجتماع کرده و خواستار تحویل اجساد عزیزان خود شدند. 8
رادیو صدای ملی ایران نیز در تاریخ 29/10/1352 بر وقوع چنین رویدادی صحه گذاشت. 9
پس از پیروزیهای ارتش ایران در پاکسازی جاده سرخ و اعلام رسمی آن از سوی شاه، بهتدریج مطبوعات با آزادی بیشتر به بررسی نبرد ظفار پرداختند. در نتیجه، تحولات مربوط به جنبش ظفار و عملکرد نیروهای رژیم پهلوی، از اخبار داغ و پرخواننده روزنامهها محسوب میشد و مطالب پراکنده و جسته و گریخته پیشین، به ثبت و درج اخبار وقایع روزمره و لحظه به لحظه تغییر یافت و بخش عمدهای از صفحات جراید ایران را دربرگرفت. به مرور، نویسندگان و ارباب قلم نیز به تبعیت و پیروی کامل از سیاستهای حاکم بر کشور که از سوی رژیم، تعیین و القاء میشد، به توجیه اقدامات رژیم پرداخته در تضاد و درگیری مستقیم نوشتاری با جبهه ظفار و دستاوردهای سیاسی، فرهنگی و نظامی آن قرار گرفتند. مطبوعات، با ذکر مطالبی در خصوص چریکهای ظفار از قبیل الحاد و کمونیسم، وابستگی به بلوک شرق و هدف قرار دادن تنگه هرمز (شاهرگ حیاتی کشور) داشتند تا مداخله و اقدامات دولتمردان وقت ایران را در گسیل نیرو به آن دیار توجیه کنند. ارباب مطبوعات هیچگاه اشارهای به وابستگیهای رژیم پهلوی به اردوگاه غرب که سرمنشأ دخالت آن رژیم در امور عمان بود نکردند. در میان روزنامههای عمده کشور ــ کیهان و آیندگان ــ جریده کیهان حوادث ظفار را با شدت و علاقه بیشتری دنبال میکرد و در مبارزه قلمی با چریکها نیز جدیت بیشتری را از خود نشان میداد.
با وجود این دگرگونیها، هیچ خبرنگاری از مطبوعات ایران به ظفار اعزام نشد و بیشتر مطالب مذکور در این مقطع، جدای از تفسیرهای سیاسی، برگرفته از اخبار خبرگزاریهای مختلف، بهویژه خبرگزاری فرانسه و اطلاعیههای صادره از ستاد مشترک عمان، جبهه خلق در عدن و به ندرت از ایران بود.
پس از انتشار اخباری از شکست ارتش ایران در ظفار در روزنامه واشنگتن پست، شاه در دی ماه 1353 دستور اعزام تعدادی از خبرنگاران داخلی و خارجی به منطقه نبرد را به منظور مشاهده موفقیتهای ارتش شاهنشاهی صادر کرد. 10 در نتیجه برای نخستین بار، سرزمین ظفار و دستاوردهای نظامی سربازان ایرانی در این وادی ناشناخته، مورد شناسایی و بازدید اهل قلم قرار گرفت. کیهان با اشاره به همین موضوع در ابتدای بهمن ماه 1353 نوشت: «این نخستین باری است که منابع ایرانی درباره حضور قوای ایران در عمان، عکسها و گزارشهای مفصلی را انتشار میدهند.» 11
در ابتدای بهمن ماه 1353 به منظور مشاهده پیروزیهای جدید ارتش ایران و مقابله تبلیغاتی با چریکها هیأتی از خبرنگاران و عکاسان داخلی و خارجی با همکاری ستاد مشترک ارتش و وزارت امور خارجه به ظفار رفتند. 12 در 6/11/1353 گروهی دیگر از اهل مطبوعات به نامهای احمد منظمی ـ کارشناس وزارت اطلاعات و جهانگردی، محمدهادی مفتیزاده ــ خبرنگار خبرگزاری پارس، احمد افضلی ــ عکاس خبرگزاری پارس، هوشنگ کریمی و سیروس سهامی ـ از خبرنگاران روزنامهها به ظفار اعزام شدند. 13
بدین ترتیب، رژیم پهلوی ضمن انعکاس داخلی جنگ ظفار و تلاش در جهت همراه کردن اذهان ملت و کاهش اعتراضات با سیاستهای حاکم، کمربند تبلیغاتی خود را در برابر آماج حملات بنگاههای خبری مخالف تقویت کرد؛ به طوری که در ابتدای اسفندماه 1353، به پیشنهاد رضا قطبی ــ مدیرعامل سازمان رادیو و تلویزیون ــ و به منظور مقابله با تبلیغات رادیوهای عراق و... که حضور و نقش ارتش ایران را در ظفار به زیر سؤال میبردند، تمهیدات نوینی از قبیل تأکید بر نقش مخرب استقرار شوروی در منطقه و صلاحیت و توانایی تهران در رهبری و استقرار نظم در حوزه خلیجفارس به کار گرفته شد. 14
در سال 1354 با پیروزی گسترده رژیم پهلوی در ظفار غربی و انتشار روزنامه رستاخیز، رویدادهای جنگ، بازتاب و انعکاس بیشتری در ایران یافت. روزنامه رستاخیز که در حقیقت، سخنگوی رسمی سیاستهای رژیم بود، بهطور مستمر به پیگیری عملیات سربازان ایرانی در ظفار میپرداخت و با چاپ عکسهای متعدد به تفسیر و تحلیلهای یکسویه در مقیاس وسیع و گسترده، علاقهمند بود.
از خبرنگارانی که در سال 1354 به ارسال گزارش و عکس از منطقه ظفار براساس مشاهدات خود پرداختند، میتوان به شاهپور نمازی از کیهان، 15 داریوش نظری از اطلاعات، 16 احمد شکرنیا از رستاخیز، 17 عمید نایینی 18 و رضا حبشی 19 از روزنامه آیندگان اشاره کرد.
یکی از افرادی که در انعکاس اخبار رسمی جنگ براساس دیدگاههای دستگاه تبلیغاتی رژیم پهلوی، نقش بسیار مهمی را ایفاء کرد، محمود جعفریان ــ رئیس خبرگزاری پارس ــ بود که ماحصل مشاهدات و بررسیهای او در سال 1355 در کتابی به نام در ظفار خبری نیست، انتشار یافت. این کتاب، اولین و آخرین اثری بود که از سوی یکی از مقامات ارشد حکومت در ارتباط با جنگ ظفار در ایران، منتشر شد و در اختیار مردم قرار گرفت. جعفریان در 24 آذرماه 1354 به فرمان شاه و به پاس خدمات و همکاری با ارتش رژیم پهلوی در ظفار، نشان درجه 2 همکاری را از ازهاری ــ رئیس ستاد مشترک ــ دریافت کرد. 20
بدین ترتیب، مسئلهای که ابتدا در حفاظ کامل امنیتی قرار داشت، یکباره به زندگی مردم ایران، وارد وبه خوراک مناسب و سودمند مطبوعاتی رسانههای گروهی بدل شد. در این ارتباط، رحیم دولتآبادی ــ استاد دانشگاه تهران در گردهمایی کمیته بررسی مسائل حزبی در 17/1/1355 با اشارهای به این موضوع گفت: «حقایق را از مردم پنهان میکنیم. سه سال است که در ظفار میجنگیم و مردم بیخبر بودند و پس از سه سال به یکباره این مطلب اعلام گردید. این امر موجب شد که مردم نسبت به آن بیاعتنا شوند.» 21
پی نوشت:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی. ج 1، ص 560 .
2. محمود طلوعی. بازیگران عصر پهلوی، از فروغی تا فردوست. تهران، نشر علم، 1374، ج1، ص 532 .
3. احمد سمیعی. طلوع و غروب دولت موقت. تهران، شباویز، 1372. ص 92. همچنین رک به: عباس میلانی. معمای هویدا. تهران، اختران، 1380. ص 308.
4. خبرگزاری جمهوری اسلامی. بولتن 286. 10/10/1352. میکروفیش محرمانه.
5. مصاحبه نگارنده با شاهدان عینی.
6. ارتش تاریکی. ص 112 .
7. خبرگزاری جمهوری اسلامی. بولتن 290، 14/10/1352. میکروفیش محرمانه.
8. سند شماره ب 309-19. بولتن جاری ساواک. شماره 602. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
9. خبرگزاری جمهوری اسلامی. بولتن 307. 30/10/1352. میکروفیش محرمانه.
10. مسقط و عمان. 50-1350 جعبه 14 پرونده 205. از وزارت امور خارجه به سفارت ایران در مسقط 28/10/1353. آرشیو اسناد وزارت امور خارجه.
11. «انعکاس گزارشهای ظفار». کیهان. 8/11/1353. ص 19 .
12. مسقط و عمان. 55-1350. جعبه 14. پرونده 205. از وزارت امور خارجه به سفارت ایران در مسقط 1/11/1353. آرشیو اسناد وزارت امور خارجه.
13. از سرلشکر کی ــ رئیس اداره روابط عمومی ستاد بزرگ ارتشتاران ــ به وزارت امور خارجه. 6/11/1353. همان.
14. از طرف نخستوزیری به سپهبد دکتر ایادی ـ سند شماره 2-308-7 و 4و3-308-7، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
15. «ارتش ایران مرکز نظامی شورشیان ظفار را تصرف کرد». کیهان. 6/7/1354، صص 3 و 1 .
16. «در قلب کمینگاه شورشیان، مرموزترین غارهای دنیا». اطلاعات. 9/10/1354. صص 7 و 5 .
17. «ظفار در یک نگاه». رستاخیز. 14/10/1354. ص16، «استراتژی و تاکتیک در ظفار». رستاخیز. 16/10/1354، ص 16 .
18. «جزئیات آخرین پیروزیهای ارتش ایران در ظفار». آیندگان. 26/9/1354. صص 5 و 1 .
19. «ارتش ایران 1800 غار شورشیان ظفار را تصاحب کرد». آیندگان. 10/10/1354. ص 54 .
20. «نشان برای جعفریان». کیهان. 25/9/1354. ص 2 .
21. بولتن جاری ساواک. شماره 657. سند شماره ب 20. مرکز اسناد انقلاب اسلامی.