درآمد:
به عقیده بسیاری از تاریخ پژوهان، پدیده«نفوذ» تأثیر فراوانی در فرجام تلخ نهضت جنگل داشته است. با این همه درباره چند و چون و میزان تأثیر آن، دیدگاههای متفاوت و حتی متضادی ابراز می شود.
در گفت وشنودی که پیش روی دارید، محقق ارجمند جناب دکتر فتح الله کشاورز، به بررسی این عنصر مخرب در تاریخچه نهضت جنگل پرداخته است.
□ به عنوان سؤال آغازین بفرمایید که به نظر شما، چرا میرزا کوچکخان جنگلی با عدهای که نفوذ و خیانت آنها به نهضت، تقریباً محرز شده بود مدارا کرد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. نهضت جنگل که شروع شد، افراد مختلفی با گرایشهای گوناگون آمدند و به نهضت پیوستند. اگر تاریخ نهضتها و حرکتهای آزادیخواهانه را مطالعه کنید، در ابتدای امر، همه نوع افراد حول یک هدف مشترک گرد هم میآیند. هدف نهضت جنگل، اخراج بیگانگان از کشور بود و این هدف چیزی بود که حتی دولتیها هم بدشان نمیآمد محقق شود. دلیلش هم اینکه حتی چهرههایی مانند مستوفیالممالک هم با نهضت، بارها ارتباط برقرار کردند. در ابتدا هدف این بود، اما به تدریج که حرکت پیش رفت، در جریان کار، اختلاف سلیقهها و عقاید مختلف بروز کردند. به نظر من حتی احساناللهخان هم که بعدها خیانتهای زیادی به نهضت جنگل کرد، در ابتدا نفوذی نبود! در این میان فقط رضا افشار به نظر من خائن است که در نهضت خیلی هم رشد کرد، ولی بعد خیانت کرد و رفت و از همان ابتدا آدم معلومالحالی بود. در هر حال هر یک از اینها برای خودشان اهدافی داشتند که میخواستند از طریق نهضت به آنها برسند و بعد که موفق نشدند، راهشان را جدا کردند.
□ به چهرههای مثبت نهضت هم اشاره ای داشته باشید؟ چه کسانی واقعاً خالصانه به این حرکت پیوسته بودند؟
خود میرزا که در اوج وارستگی و دینداری بود. دکتر حشمت که انسان خوبی بود، اما خلوص و وارستگی میرزا را نداشت و به همین دلیل هم بالأخره تاب نمیآورد و خود را تسلیم میکند. حاج احمد کسمایی که وقتی از نهضت جدا شد، خیلی وضع بدی پیدا کرد. خیلیها به او بد میگویند و معتقدند او به نهضت پشت کرد و حتی در جاهایی توی روی میرزا ایستاد، ولی خود من شخصاً او را آدم خائنی نمیدانم و بر این باورم ظرفیتش همینقدر بوده است و بیشتر از این نمیکشید. حتی خالو قربان هم که آخر سر میرزا را برای رضاشاه برد، به نظر من از ابتدا برای نفوذ و خیانت نیامد، بلکه اهدافی داشت که به آن نرسید و چون آدم کمظرفیتی بود، کارش به خیانت کشید. همانطور که اشاره کردم تنها رضا افشار که همه داراییهای نهضت را برداشت و برد و دست نهضتیها را خالی کرد و بعد هم پستهای مهمی گرفت، از ابتدا خائن بود.
□ گرایش میرزا به روسها، تحلیلها و شبهات زیادی را موجب گشته است. ارزیابی شما از این رویکرد چیست؟
کسانی که این شبهات را مطرح میکنند، از شرایط زمانی و مکانی فعالیت میرزا غافلند! نزدیک شدن میرزا به روسها، از سر گرایش اعتقادی نبود. آنها پس از انقلاب اکتبر یکسری شعارهای عدالتخواهانه و انسانی را مطرح میکردند. حتی بعضی از روحانیون نظرشان به این نکته که در روسیه انقلاب شده و قرار است حقوق محرومان به آنها برگردانده شود، جلب شده بود! انقلابیون روسیه گفته بودند: تمام امتیازات و سرزمینهایی را که دولت تزاری از سایر کشورها گرفته است، به آنها برمیگرداند! که بسیار شعار مترقی و جالبی بود.
از این سو در داخل کشور هم، تمام اقشار مملکت از جور و ستم انگلیس به تنگ آمده بودند و دنبال مفرّی برای رهایی از انگلیسیها میگشتند. بنابراین نمیشود گفت نزدیک شدن میرزا به روسها، گرایش بوده است. میرزا در زمانه خودش هم مورد تهمتهای فراوان قرار میگیرد، از جمله از سوی ملکالشعرای بهار! به نظر من شهادت میرزا، بسیاری از توطئهها را برملا کرد. تنها او بود که لحظهای به حقانیت راهی که رفته بود، شک نکرد و تا آخر پایداری کرد. میرزا میدانست اغلب کسانی که به نهضت جنگ پیوستهاند، اعتقاد صد در صد به این حرکت ندارند، اما چاره نداشت و باید به حداقلها اکتفا میکرد. نباید خیلی آرمانی فکر کرد که میرزا میتوانست نیروهای صد در صد مؤمن و مخلص را پیدا کرد و نکرد. کسانی که در اطراف میرزا جمع شدند، همانهایی بودند که امکان جمع شدنشان وجود داشت.
از این گذشته شرایط زمانی و مکانی میرزا را هم باید در نظر گرفت. در بین کسانی که با میرزا همکاری کردند، دکتر حشمت از نظر اعتقادی از همه بیشتر به میرزا نزدیک بود، با این همه بر اساس اسنادی که من پیدا کردهام، چندین بار با مستوفیالممالک گفت وگو میکند و به خواست خود او، با اسم رمز منشی، با او مکاتبه میکرد! مستوفیالممالک هم اصل حرکت میرزا را قبول داشت و حتی به آنها کمک مالی هم میکرد، در حالی که او یک فرد ملیگرا با اعتقادات مذهبی ضعیف است، اما میرزا یک آرمانگرای روحانی و متدین است.
□ با این همه تفاوت فکری، علت جمع شدن آنها گرد میرزا چیست؟
علاقه به آب، خاک و بیزاری از حضور بیگانگان در کشور. میرزا آدم واقعبینی بود که سعی داشت بدبین نباشد و با این امید که آنها تا آخر همراهی خواهند کرد، چشم خود را به روی بسیاری از مشکلات میبست، ولی آنها نهایتاً با او همراهی نکردند.
در آسیبشناسی نهضت جنگل، انسان به خود میگوید کاش امثال احساناللهخان را از همان ابتدا به نهضت راه نمیدادند، اما او حداقل آدم با شهامتی است که با اشغال کشور توسط خارجیها مخالف است. او در دوره مشروطه که گروه ترور تشکیل شد، حتی حاضر بود به خاطر مشروطه آدم بکشد، چون تصور میکرد دارد آدمهای ظالمی را میکشد! میرزا این ویژگیهای مثبت را در او دیده و حساب کرده بود او بالأخره تا یک جایی با نهضت همراهی میکند. حتی بعضی از ایتالیاییها و فرانسویها هم وقتی میبینند میرزا گرایشهای آزادیخواهانه دارد، به او نزدیک میشوند. گائوک آلمانی که تا آخر راه میرزا را همراهی میکند. پس میبینیم میرزا حتی خارجیهای آزادیخواه را هم میپذیرد و در آن تنگناهای خطیری که نهضت جنگل دچارش میشد، حتی کوچکترین امکان را هم از دست نمیداد. مثلاً یکی از افرادی که وارد نهضت شد، مدتی به ترکیه رفت و دورههای نظامی را دید و اسلحه هم برداشت و با خود آورد. او به هیچوجه گرایشهای مذهبی نداشت و تنها هدفش مبارزه با اشغالگرها بود. میرزا حتی افرادی را به استقبال او میفرستد تا کمکش کنند که بیاید و به نهضت بپیوندد. در هر حال همانطور که اشاره کردم میرزا ناچار بود با حداقلها بسازد و باید شرایط زمانی او را دقیقاً درک و پس رفتارهایش را تحلیل کرد.
□ ویژگیهای این شرایط زمانی که از نظر شما تا این حد تعیینکننده هستند، کدامند؟
شرایط دوره میرزا واقعاً بحرانی بود. نصف کشور را روسها در اختیار گرفته بودند و نصف دیگر را انگلیس و در این میان فقط قسمت بسیار کوچکی برای ملت ایران مانده بود! فقر و بدبختی و خشکسالی بیداد میکرد و کشور به غائله جنگ جهانی کشیده شده بود. عدهای وطنپرست از تهران مهاجرت کرده و مملکت را به دست یک دولت مرکزی ضعیف سپرده بودند. ملت زیر هجوم بدترین ظلمها و تجاوزات بود و هیچ کاری از دستش برنمیآمد و بیگانگان، آشکارا به مقدسات مردم تجاوز و اهانت میکردند، علما را از بین میبردند و مردم را راحت میکشتند. دولت هم فقط تماشا میکرد! در چنین شرایطی واقعاً چه کاری بیش از آنچه که میرزا کرد، میشد کرد؟
□ خیلیها عطوفت بیش از حد میرزا را ضعف مدیریتی او میدانند. تحلیل شما چیست؟
میرزا معتقد بود اگر کسی مرتکب جرمی میشود باید در دادگاه صالحه محاکمه شود، نه اینکه به قول بسیاری از کسانی که در اطراف میرزا بودند، اعدام انقلابی شود. میرزا مرد جنگ، مبارزه و اسلحه است، پس نمیتواند اینطور که بعضیها میگویند احساساتی باشد، اما قبول دارم صلابت صد در صدی نداشته است. میرزا از اینکه با نیروهای داخلی درگیر شود پرهیز میکرد، اما در کشتن دشمن خارجی لحظهای تردید به خود راه نمیداد. چند باری هم چوب این اعتقادش را خورد. بسیاری از نیروهای داخلی را نصیحت وسپس آزادشان میکرد و آنها بلافاصله میرفتند و به میرزا خیانت میکردند، اما نمیشود گفت که این کار میرزا اشتباه بود! میرزا از کشتن دشمن ابایی نداشت، ولی کشتار غیرمسئولانه افراد را برنمیتابید. بنابراین نمیشود گفت نهضت جنگل از عطوفت میرزا ضربه خورد.
□ پس از چه ضربه خورد؟
به نظر من میرزا ضربه اصلی را، از سیاست نابکار دنیا خورد. او به عثمانی، فرانسه، آلمان و روسیه اعتماد کرد تا شاید کمکش کنند، اما خیلی زود فهمید هیچیک از آنها کمکی نخواهند کرد. اینها همه عبرت هستند که باید دراین شرایط از آنها درس بگیریم، ولی به اسم سیاست و اقتضای شرایط باز هم درس نمیگیریم! میرزا در عرصه های بسیار خطیری، قاطعیت بینظیری نشان داد و ای کاش در برابر این افراد هم صلابت بیشتری به خرج میداد. به هر حال باید دید او در چه شرایطی قرار داشته است و تنگناهایش چه چیزهایی بودهاند؟ اسناد و مدارک نشان نمیدهند میرزا اشتباه بزرگی کرده است یا ضعف از خود نشان داده باشد. اگر میرزا احساساتی بود، زن، فرزند و خانمان را رها نمیکرد و اشک مادر، زن و خواهرزادهای که به شدت دوست داشت، در او تأثیر میکرد. جایی را سراغ ندارم پای میرزا در برابر احساساتش لغزیده باشد. نمیخواهم بگویم میرزا انسان کاملی بود، ولی انصافاً شخصیت چند بعدی و قابل تأملی دارد. حتی دکتر حشمت هم انسان بسیار جالبی است. او یک پزشک روشنفکر است که زندگی آسوده و مرفه را رها میکند و به نهضت میپیوندد و در عین حال که با دشمن میجنگد، کانال هم حفر میکند و کشاورزی را به شکل زیربنایی در آن منطقه گسترش میدهد! او در حالی که با روس و انگلیس و حتی خود دولت ایران هم در حال مبارزه است، مدرسه هم میسازد و به فکر حفر کانال و توسعه کشاورزی هم هست. اینها انصافاً انسانهای چند بعدی و بزرگی هستند. آنها با حداقل امکانات و در شرایط بسیار سخت و فشارهایی که از همه طرف به آنها میآمد، به توسعه اقتصادی، اجتماعی و سوادآموزی و حفر کانال و توسعه کشاورزی پرداختند که به هیچوجه کار سادهای نیست. از نظر سیاسی هم با اینکه هیچکدام تحصیلات آکادمیک نداشتند، اما تحلیلهای دقیقی از شخصیتها و رویدادها داشتند.
□ برخی میرزا را به سهلانگاری درباره اعتقادات افراد متهم میکنند و میگویند حداقل در ردههای مدیریتی نهضت، نباید افراد بیمبالاتی را راه میداد. دیدگاه شما در این باره چیست؟
میرزا لحظهای با تبلیغ مرام کمونیستی در ایران موافقت نکرد. این موضوع از نامههایی که به روسها نوشته بود کاملاً آشکار است، بنابراین سهلانگاری درباره باورهای دینی در میرزا وجود نداشت، اما مثل انقلاب خودمان در ابتدای امر، کاری به این مسائل نداشت تا حاکمیت تثبیت شود تا بعد در این باره تصمیم بگیرند. میرزا به دفعات و به کرات به کسانی که تلاش میکردند کمونیسم را تبلیغ کنند، هشدار میداد این کار سبب سلب اعتماد مردم از نهضت جنگل خواهد شد، اما برخی گوش نمیدادند.
□ به نظر شما برجستهترین ویژگیهای میرزا کوچکخان کدامند؟
با جنبه بودن و پختگی این مرد که بهرغم اعتقاد عمیق دینی، میتواند افراد با گرایشهای مختلف را دور هم جمع و آنها را تحمل کند. جذب افراد با افکار و سلیقههای گوناگون حول یک هدف مشترک، کار هر کسی نیست. هر چند حرکت میرزا به نتیجه نرسید، اما آثار ارزشمندی در تاریخ کشور ما داشت، با این همه شرایط جهانی بهگونهای بود که حتی اگر کل کشور هم به کمک میرزا میآمدند، نهضت جنگل به نتیجه نمیرسید! چون معادلات جهانی به این نتیجه رسیده بود که نهضت جنگل باید از میان برداشته شود. در این راه انسانهای بسیار مخلصی شهید شدند که حتی نامی هم از آنها باقی نماند، اما خون پاکشان تأثیر خود را روی حرکتهای آزادیخواهانه پس از خود باقی گذاشت.