روزنامهنگاری کمابیش بهمفهوم امروزین، قریب بهیکصد و هشتاد سال در ایران سابقه دارد. اولین بار در حوالی چهارمین سال سلطنت محمدشاه قاجار (فرزند عباسمیرزا و سومین پادشاه قاجار، که در سالهای 1249- 1264ق در ایران سلطنت میکرد) بود که، نخستین روزنامه ایرانی با عنوان «کاغذ اخبار» که ترجمه تحتاللفظی واژه انگلیسی: NEWSPAPER بود، در تهران چاپ و منتشر شد.
□ به عنوان اولین سوال کمی از پیشینه و وضعیت روزنامه نگاری در ایران بگویید.
□ الف/ روزنامه نگاری از چه زمانی در ایران آغاز شد؟
روزنامهنگاری کمابیش بهمفهوم امروزین، قریب بهیکصد و هشتاد سال در ایران سابقه دارد. اولین بار در حوالی چهارمین سال سلطنت محمدشاه قاجار (فرزند عباسمیرزا و سومین پادشاه قاجار، که در سالهای 1249- 1264ق در ایران سلطنت میکرد) بود که، نخستین روزنامه ایرانی با عنوان «کاغذ اخبار» که ترجمه تحتاللفظی واژه انگلیسی: NEWSPAPER بود، در تهران چاپ و منتشر شد. مدیریت این روزنامه، که بهصورت ماهنامه منتشر میشد، برعهده میرزاصالح شیرازی قرار داشت که در زمره محصلین اعزامی عباسمیرزا بهانگلستان محسوب میشد و بهتازگی بهایران باز گشته بود. اولین شماره کاغذ اخبار در روز دوشنبه 25 محرم 1353/ 11 اردیبهشت 1216 بهصورت چاپ سنگی منتشر شد و حاوی اخباری در باره اقدامات محمدشاه، سرکوب شورشهای طوایف ترکمن گوگلان و یموت و چند خبر داخلی دیگر بود. اگرچه کاغذ اخبار مدتها بهصورت ماهانه منتشر میشد اما، شمارههای پراکنده اندکی از آن باقی مانده است. بنابراین اگرچه روزنامهنگاری در دوره محمدشاه قاجار آغاز شد، اما، فقط در دوران سلطنت ناصرالدینشاه قاجار (سلطنت:1264- 1313ق) بود که روزنامهنگاری رشد کمی و کیفی دامنهدارتری پیدا کرده و از نظم و سامان قابل قبولتری برخوردار گردید. دومین و مهمترین روزنامهای که در ایران منتشر شد، وقایع اتفاقیه بود که بههمت میرزاتقیخان امیرکبیر صدراعظم نامدار ناصرالدینشاه بهزیور چاپ آراسته گردید. این روزنامه که بهصورت هفتگی منتشر میشد، در واقع اولین روزنامه دولتی ایران محسوب میشد. وقایع اتفاقیه در 4 صفحه و اولین شماره آن در 5 ربیعالاول 1267/ 18 دی 1229ش در تهران منتشر شد. اگرچه امیرکبیر فقط حدود یک سال بعد از صدارت عزل و مدت کوتاهی بعد هم بهدستور ناصرالدینشاه قاجار بهقتل رسید (که دسایس درباریان و احتمالاً توطئههای بیگانگان در این تصمیم نابخردانه ناصرالدینشاه دخیل بود)، اما انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه متوقف نشد و از شماره 471 بهبعد وقایع اتفاقیه با عنوان «روزنامه دولت علیه ایران» ادامه یافت و بعدها تعداد صفحات آن تا 12 صفحه افزایش یافت.
□ ب/ آغاز روزنامه نگاری خیزشی مردمی بود یا با حمایت دولت این سیر آغاز شد؟
در مجموع روزنامهنگاری با حمایتهای مستقیم و غیرمستقیم حکومت و دولت در ایران شکل گرفت؛ اما روزنامهنگاری بهمثابه میشود گفت مهمترین رسانه گروهی، که میتوانست هم در چارچوب مقاصد دولت و حکومت و نیز در راستای اهداف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مردم مورد استفاده و بهرهبرداری قرار گیرد، در روندی تدریجی ولی مداوم از زیر سیطره دولت و حکومت خارج شد. اگرچه لااقل تا سالهای میانی دوران سلطنت مظفرالدینشاه قاجار (سلطنت: 1314- 1325ق) سانسور قابل توجهی بر فضای سیاسی و اجتماعی کشور حاکم بود و حکومت با ابزارهای کنترلیای که در اختیار داشت، مانع از نشر یا ورود آسانتر نشریات و مطبوعات بهکشور میشد؛ اما هر چه زمان بیشتری سپری میشد، متأثر از فضای سیاسی و اجتماعی منطقهای و جهانی روزنامهنگاریِ مستقل از سلطه و هدایت دولت، مستقیم و غیرمستقیم در میان جامعه ایرانی جای پایی برای خود باز میکرد. بگذریم از اینکه، در همان دوران سلطنت ناصرالدینشاه هم که سانسور نمایانتر و مؤثرتر اعمال میشد، برخی از مهمترین نشریات و روزنامههای فارسیزبان منتشرشده در مناطقی مانند هندوستان، مصر و اروپا، بهانحاء مختلف بهصورت قاچاق وارد ایران میشد و در اختیار مخاطبان قرار میگرفت.
□ ج/اولین روزنامه نگاران چه ارتباطی با دولت و حکومت داشتند؟
همچنانکه عرض شد لااقل تا اواسط دوران سلطنت مظفرالدینشاه فقط نشریات و روزنامههای معدود تحت سلطه و هدایت حکومت در داخل ایران اجازه چاپ و نشر داشتند و کنترل حکومت بر محتوا و ماهیت مطالب روزنامهها هم قابل توجه بوده و بنابراین میشود گفت محتوای نشریات عمدتاً خبری و در راستای خواستهای حکومت تنظیم و تدوین میشد و بهندرت مطالب انتقادی صریحی از اوضاع کشور (که متضمن سرزنش حکومت و شاه باشد) در آن منتشر میشد. اما از سالهای میانی حکومت مظفرالدینشاه که کنترل حکومت مرکزی بهدلایل عدیده سیاسی و اجتماعی کاهش یافت؛ علاوه بر نشریات فارسی زبان منتشره در خارج از کشور، که با سهولت و در رقمهای بیشتری در اختیار مخاطبان در داخل کشور قرار میگرفت، بهتدریج نشریات داخلی هم بر دامنه انتشار مطالب انتقادی خود از اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کشور افزودند. بدینترتیب بالاخص طی دو سه ساله منتهی بهپیروزی انقلاب مشروطیت در سال 1324ق/ 1285ش انتشار روزنامه و مطبوعات بهطور کلی، بیش از پیش از سیطره دولت و حکومت خارج شده و ویژگی مردمیتر و اجتماعیتری بهخود گرفته و گستره مطالب منتشره آن متأثر از اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی داخلی و خارجی از علایق خاص دولت و حاکمیت فاصله گرفت.
□ مواجهه مردم با روزنامه و روزنامه نگاری در ایران چگونه بود؟
نظیر تقریباً هر کشور دیگری، در ایران هم میان سطح کمی و کیفی سوادآموزی و گسترش تحصیلات و تحولاتی که در عرصههای گوناگون سیاسی و اجتماعی و فرهنگی روی میداد، با رشد روزنامه و امر روزنامهنگاری رابطه مستقیمی وجود داشته است. بر همین اساس هم بود که طی دو سه دههای که از آغاز روزنامهنگاری و نشر روزنامه در ایران سپری میشد، هنوز میان عامه مردم کشور با امر روزنامهنگاری رابطه نزدیک و وثیقی وجود نداشت و بهتبع آن نشر و مطالعه روزنامه عمدتاً در طبقات فوقانی جامعه و گروههای الیت (سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی) که رقم آن خیلی هم قابل توجه نبود، محدود بود؛ اگرچه گزارشاتی وجود دارد که از افرایش تدریجی علایق عامه مردم بهاطلاع از نوشتههای روزنامهها و نشریات فارسیزبان در داخل و خارج از کشور حکایت دارد اما روند ارتباط مستقیمتر و نزدیکتر جامعه ایرانی با امر روزنامهنگاری تا اواخر دوران سلطنت ناصرالدینشاه و سالهای میانی سلطنت مظفرالدین شاه که نهایتاً بهشکلگیری انقلاب مشروطیت انجامید، گسترش نیافت. بهطور مشخصتر و دقیقتر از همان دوران مشروطیت بدینسو بود که جامعه ایرانی در شئون و سطوح مختلف با روزنامه و امر روزنامهنگاری ارتباط مستقیمتر و انسجامیافتهتری پیدا کرده و متأثر از مطالب و محتوای نشریات عمدتاً فارسیزبان در رخدادها و تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و نیز اقتصادی کشور سهم بیشتر و روزافزونتری پیدا کرد. بهویژه رهایی نشریات از تیغ سانسور و آزادی انتشار نشریات در دوره مشروطیت (با تمام تبعات مثبت و منفی اجتماعی و سیاسی و فرهنگیای که بهدنبال آورد) عصر نوینی در حیات روزنامهنگاری ایران رقم زد.
□ روزنامه نگاری در چه زمانی در ایران به نقطه اوج خود رسید و در ان زمان شامل چند گروه و طیف فکری بود؟
عصر موسوم بهمشروطیت، که میتوان سالهای 1324- 1340 ق را با نوساناتی سالهای اوج آن ارزیابی کرد، اولین و شورانگیزترین دوران روزنامهنگاری ایران در دوره معاصر محسوب میشود که با تمام تبعات منفی و مثبتی که در شئون گوناگونان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و تحولات مربوط بهسیاست خارجی برجای نهاد، رابطه عموم مردم کشور با مقوله روزنامهنگاری و انتشار نشریات را وارد مرحله جدید و بیسابقهای ساخت. در این برهه عمده جریانهای روزنامهنگاری ایران شامل دو دسته موافقان و مخالفان مشروطه بودند که هر یک در درون خود طیفهای فرعی متعددی را نیز در بر میگرفتند؛ در آن میان شیوه و محتوای نشریات و روزنامههای منتشره طیف گسترده و پرنوسانی از نشریات محافظهکار، معتدل و میانهرو تا روزنامههای تندرو و افراطگرا را در برمیگرفت که با درجاتی، بهکانونهای قدرت و نفوذ و سلطه در بخشهای مختلف حاکمیت و دولت و مجلس و... و احیاناً جریانها و محافلی در خارج از مرزهای کشور مربوط میشدند.
بعد از کودتای سوم اسفند 1299 طی فاصلهای چندساله نشریات و بهتبع آن روزنامهنگاران مستقل و کمتر وابسته به دولت و حاکمیتهای وقت تحت فشار قرار گرفته و نهایتاً از میان برداشته شدند. در تمام دوران سلطنت شانزده ساله رضاشاه تقریباً هیچ روزنامه منتقدی در ایران منتشر نمیشد و سانسور بیسابقه شدیدی بر روند نشر روزنامهها و مطبوعات در کشور حاکم بود. در طول 12 ساله نخست سلطنت محمدرضاشاه که با کودتای 28 مرداد 1332 بهپایان راه خود رسید، اگرچه فضای سیاسی و اجتماعی آزادانهتری در کشور حاکم شده بود، اما، روزنامهنگاری چنان که باید بالنده نشد و قریب بهاکثریت نشریات آن روزگار، که رقمشان در برهههای مختلف بهدهها و بلکه صدها مورد میرسید، جز بحرانیتر کردن فضای سیاسی و اجتماعی، چندان نشان نمیدادند که میتوانند و باید در راستای منافع ملی کشور گام بردارند. بگذریم از اینکه، اگرچه رقم نشریات حامی منافع ملی قابل توجه نبود، اما نقش آنها در دفاع از خواستها و علایق سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مردم ایران قابل توجه بود. بالاخص در برهه شکلگیری و گسترش نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران نقش مطبوعات و روزنامههای مذکور در پیشبرد اهداف نهضت قابل توجه و سخت مؤثر بود. اگرچه بعد از کودتای 28 مرداد در روندی مداوم حکومت تلاش کرد مانع از انتشار نشریات و روزنامههای منتقد شود اما فقط از اوایل دهه 1340 بدانسو بود که سلطه حکومت بر نشریات و روزنامههای منتشره در کشور روزافزون شده و از نشر مطالبی که نافی مقاصد و علایق سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی حکومت بود ممانعت گردید و این روند تا حوالی سالهای 1356- 1357 که مقارن با گسترش انقلاب اسلامی مردم ایران بود، همچنان ادامه یافت.
□ روزنامه نگاری از چه زمانی و چگونه با استعمار ارتباط برقرار کرد؟ و این ارتباط تا چه زمانی ادامه داشت و چه اثراتی بر تاریخ ایران گذاشت؟
هرچند در تمام دوران آغاز و تداوم سراسرگسترشیابنده کار روزنامهنگاری در ایران، اکثریت بزرگی از نشریات و بهتبع آن روزنامهنگاران و اهالی مطبوعات ایران، برغم داشتن سلایق و علایق و گرایشات سیاسی و اجتماعی مختلف همواره در راستای دفاع از منافع ملی (در شئون و سطوح گوناگون) فعالیت میکردهاند؛ با این حال نمیتوان تردید کرد که کشورهای استعماری و سلطهجوی خارجی هم از همان ابتدا تلاش میکردهاند، از روزنامهنگاران، روزنامهها و نشریات مختلف بهمثابه یکی از مهمترین ابزارهای تبلیغاتی تقویت حضور خود در ایران، بهطور مستقیم و غیرمستقیم، بهرهمند شوند.
درباره دامنه احتمالی تأثیرگذاری قدرتهای استعماری روس و انگلیس در نشریات معدودی که در دوران سلطنت ناصرالدینشاه در داخل ایران منتشر میشد اطلاع چندانی در دست نیست؛ با این احوال، در اکثری از ادوار تاریخی، قدرتهای سلطهجو تلاش میکردهاند، نه بهصورت مستقیم، بلکه با شیوههای غیرمستقیم در روند نشر و بهرهگیری از قدرت رسانهای و تبلیغاتی معدودی از روزنامههای منتشره در داخل کشور اعمال نفوذ نمایند.
بههمین دلیل هم هست که در باره تقریباً تمام برهههای تاریخی معاصر همواره شایعات و اظهارات مستقیم و غیرمستقیمی در باره احتمال نفوذ قدرتهای خارجی در برخی نشریات داخلی وجود داشته است. همچنان که در دوره ناصرالدینشاه قاجار هم برخی از مهمترین نشریات فارسی زبان منتقد حاکمیت در هندوستان، مصر و لندن منتشر میشدند که هر سه آن مناطق تحت سلطه دولت انگلستان قرار داشت. اما این که در این میان سیاستهای استعماری انگلستان تا چه حد میتوانست در روند انتشار این نشریات دخیل بوده باشد، اطلاعات متقنی وجود ندارد.
در طول دوران مشروطیت، که روزنامهنگاری گسترش کمی و کیفی بیسابقهای پیدا کرد، بهدلیل سلطه و نفوذ پیدا و پنهان دو کشور انگلستان و روسیهتزاری در عرصه سیاسی و امنیتی و تا حدی اجتماعی ایران، حرف و حدیثها و شایعات پیرامون نقشآفرینی سیاستهای این دو کشور در روند نشر روزنامه و نشریات ادواری در ایران کم نبود؛ اما در آن اوضاع و احوال پرآشوب و بحرانی، این که این گونه شایعات و مدعیات که عمدتاً هم از سوی رقبای سیاسی و ایدئولوژیکی علیه یکدیگر ابراز میشد، تا چه حد میتوانست از اعتبار و صحت لازم برخوردار باشد، روایتهای رقیب چندان قانعکننده نیست. اما در اینکه، هر دو کشور انگلستان و روسیهتزاری که رقابت پیدا و پنهان تعیین کنندهای هم در ایران داشتند، بخواهند، مستقیم و غیرمستقیم، از قدرت رسانهای موجود (که نشریات و روزنامههای مهمترین آنها بودند) بهسود خود و علیه رقبای داخلی و خارجی خود استفاده نمایند، تردید کمی وجود داشته است. البته که این روند در تمام برهههای تاریخ معاصر با نوساناتی ادامه داشته است. همچنان که موضوع نفوذ و بهرهمندی کشورهای انگلستان، روسیه شوروی و آمریکا از قدرت رسانهای و تبلیغاتی روزنامه و نشریات منتشره در ایران دوره پهلوی، همواره موضوع بحث محققان و فعالان سیاسی و اجتماعی بوده است. با این توضیح که، در اکثر موارد دامنه شایعات و حرف و حدیثهای کمتر قابل اعتنا بر واقعیت امر غلبه داشته است.
این را هم باید متذکر شد در برهههایی مانند دوران پرآشوب و بحرانی مشروطیت و دوازده ساله نخست سلطنت محمدرضاشاه پهلوی بیش از هر دوره دیگری از عمر نظام مشروطه در ایران، مستعد بهرهمندی مستقیم و غیرمستقیم کشورهای سلطهجوی خارجی از روزنامه و نشریات داخلی بوده است. همچنان که میدانیم، حتی در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم، در برخی مقاطع، شایعات مربوط به ارتباط احتمالی نشریات و روزنامههای داخلی با محافل و قدرتهای خارجی، هر از گاه، از سوی جریانهای رقیب علیه دیگری مطرح میشده است!
□ رابطه علما و روحانیون در ادوار مختلف با روزنامه و روزنامه نگاران به چه صورت بود؟
در مجموع، اگرچه، برخورد علما و روحانیون با مقوله روزنامهنگاری و نشریات، میشود گفت، محتاطانه، ولی (عمدتاً) نهسلبی بلکه مثبت و ایجابی بوده است. از همان دوران قاجار روحانیون و علما از قدرت رسانهای و تبلیغاتی روزنامهها و نشریات در عرصههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آگاهی روزافزونی پیدا کرده و هرچند بهندرت مستقیماً بهفعالیتهای روزنامهنگاری پرداختند اما با اهالی مطبوعات و روزنامهها، با نوساناتی، ارتباط داشتند.
روحانیون بهعنوان میراثداران دیرپای حیات فکری- فرهنگی و اجتماعی و دینی اکثریت قریب بهاتفاق جامعه ایرانی، هم از قدرت رسانهای و تبلیغاتی و خبررسانی مثبت و سازنده روزنامهها و نشریات آگاهی بسندهای داشته و بهانحاء گوناگون از آن در راستای پیشبرد اهداف و علایق خود بهرهبرداری میکردند و هم اینکه، در مقاطع مختلف با جنبههای بهزعم خود غیرسازنده و منفی نشریات برخوردهای بدون شائبهای داشتهاند. همچنان که در تمام دوران مشروطیت که روحانیون و علما (چه موافقان یا مخالفان) نقش برجسته و گاه تعیینکنندهای در روند تحولات آن ایفا کردند، شاهد برخوردهای ایجابی و سلبی آنان با مقوله روزنامهنگاری و اهالی مطبوعات هستیم.
در برهههایی مانند دوران شانزده ساله سلطنت رضاشاه که دیکتاتوری تأسفباری بر فضای کشور حاکم شد، علما و روحانیون نگاهی سلبی بهامر روزنامهنگاری آن روزگار داشتند؛ اما در دوازده ساله نخست سلطنت محمدرضاشاه پهلوی علما و روحانیون بیش از پیش با مقوله روزنامهنگاری و روزنامهنگاران در ارتباط مستقیم و غیرمستقیم قرار گرفتند.
□ در مجموع روزنامه نگاران را می توان نیروهایی حافظ منافع مردم و ملت در تاریخ ایران معرفی کرد و یا از یاران و دستیاران استعمار در ایران به حساب می آیند؟
بهنظر من تردید نمیتوان کرد که بخش اعظم روزنامهنگاران، در میان جناحها و جریانهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مختلف، در تمام ادوار تاریخ معاصر ایران، هدف بزرگتری جز دفاع از منافع ملی و حمایت از خواستها و علایق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی مردم ایران نداشتهاند. با این حال، نمیتوان از این امر هم، غافل شد که، در هر حال، کشورها و جریانهای سلطهجوی خارجی نیز، همواره تلاش میکردهاند، ولو غیرمستقیم، از قدرت رسانهای و تبلیغاتی روزنامهها و مطبوعات در راستای خواستها و علایق خود، در شئون و سطوح گوناگون، بهرهمند شوند. روزنامهنگاران، نشریات و در مجموع اهالی مطبوعات در اکثری از ادوار تاریخی، در ردیف بزرگترین حامیان و مدافعان حقوق و منافع ملت ایران ظاهر شدهاند و برغم آنکه، در بسیاری از موارد، خود هیچ سپر دفاعی مطمئنی (برای نیل به حقوق و منافع مشروع شخصی) نداشتهاند، حتی بهقیمت از دست دادن کار و وسیله معاش، در جلوگیری از تجاوزکاریهای کشورهای خارجی و نیز مقابله با ناملایمات، گاه و بیگاهِ داخلی هزینهها دادهاند. بهتمامی روزنامهنگارانی که طی حدود 180 ساله گذشته در راستای دفاع از منافع ملی و حمایت از حقوق و خواستهای مشروع ملت ایران دلیرانه ایستادگی کردهاند، درود میفرستیم.