راوی خاطراتی که پیش روی شماست، برادر و همگام ِدیرین شهید استاد خلیل طهماسبی در فعالیتهای مبارزاتی اوست. علی طهماسبی از طریق برادرش با فداییان اسلام و شهید سید مجتبی نواب صفوی آشنایی یافت و تا پایان حیات آنان، با ایشان همراه و همدل بود. آنچه پیش روی دارید، بخشی از خاطرات وی در این باره است که در گفت وشنود با ما بیان داشته است.
□ شهید خلیل طهماسبی از چه مقطعی و چگونه با شهید نواب صفوی آشنا شد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. مرحوم خلیل در سال 1326 با مرحوم آیتالله کاشانی ــ که منزل ایشان در پامنار کانون مبارزات بود ــ آشنا شد و به منزل ایشان رفت و آمد میکرد و در آنجا بود که بعد از مدتی با شهید نواب صفوی آشنا شد.
□ اشاره کردید منزل آیتالله کاشانی کانون مبارزات بود. لطفا در این باره توضیح بیشتری بفرمایید؟
آیتالله کاشانی مورد احترام همه بودند، زیرا ایشان علاوه بر عالم بودن مبارزات خود را از سالها پیش در عراق شروع کرده بودند. بسیاری از علما، از جمله حضرت امام که آن روزها به حاج آقا روحالله شهرت داشتند، به منزل ایشان میآمدند. آیتالله کاشانی هم فوقالعاده به امام علاقه مند بودند. شهید نواب هم ایشان را پدر خطاب میکرد که نهایت علاقه را میرساند. وقتی کمکم نهضت اوج گرفت، دو جناح تشکیل شدند. یکی جناح شهید نواب و فداییان اسلام بود که از سال 1327 رسماً مبارزات خود را آغاز کردند و دیگری جناح محافظهکاران بود که به نام جناح شمس قناتآبادی شهرت داشت. شمس کلام نافذی داشت و تقریبا تنها سخنران آن روزهای منزل آیتالله کاشانی بود. ایشان هم بسیار به او اعتماد داشتند و به او شمسالشموس میگفتند! اما متأسفانه بعدها شمس قناتآبادی دچار انحراف شد و مسیر خود را تغییر داد.
در زمان ساعد مراغهای آیتالله کاشانی به قلعه فلکالافلاک تبعید میشوند. در این زمان بهتدریج مقدمات برگزاری انتخابات دوره شانزدهم فراهم میآید. به یاد دارم آیتالله کاشانی برای این انتخابات نام چند نفر را اعلام کردند که عبارت بودند از: دکتر مصدق، مهندس حسیبی، حائریزاده، نریمان، عبدالقدیر آزاد و زیرکزاده. مردم خودشان نام آیتالله کاشانی را هم به این فهرست اضافه کردند. البته در انتخابات تقلب شد و بعد هم حسین امامی هژیر را ترور کرد.
□ چطور از فداییان اسلام نامی در فهرستهای انتخاباتی نبود؟ آیا آنها در آن دوره اولویت را به حضور ملیّون در این سمتها می دادند؟
چون آنها اساساً به این چیزها اعتقاد نداشتند. یک بار شهید نواب خود را نامزد انتخابات مجلس کرد، اما خیلی زود منصرف شد!
□ چه شد شهید خلیل طهماسبی در میان جریانات سیاسی گوناگون آن زمان، جذب فداییان اسلام شد؟ در این گروه چه می دید که در سایر گروهها نبود؟
خلیل از همان کودکی آدم ظلمستیزی بود و وقتی مقاومت و اخلاص شهید نواب را دید که به هر چه میگفت عمل میکرد، جذب او شد. خلیل این اعتقاد و عشق را در هیچ یک از مراحل مبارزه از دست نداد و به حق، یاوری استوار و محکم برای شهید نواب بود.
خود خلیل هم انسان خالصی بود. او بهقدری به شهید نواب عشق میورزید که وقتی در زندان به او بیگاری میدادند، خلیل به جایش آن کارها را انجام میداد. خلیل خیلی ساکت، کمحرف و صبور بود و هیچ کسی تصورش را هم نمیکرد او رزمآرا را زده باشد.
□ آیا برادر شما برای انجام این کار از مراجع حکم داشت؟ این سؤال را از این جهت طرح می کنم که این مسئله محمل نقلهای متضادی بوده است؟
اتفاقاً یک روز مادرمان این سؤال را از خلیل پرسید. خلیل گفت: شما مطمئن باشید تا از چند مرجع حکم نمیگرفتم این کار را نمیکردم. در سال 1324 هم که آیتالله کاشانی را دستگیر کردند، ایشان فرمودند: من مجتهد بودم و فتوای قتل رزمآرا را دادم. برادرم و آیتالله کاشانی ارتباط بسیار نزدیکی با هم داشتند.
□ شما به لحاظ نزدیکی با برادر، از شهید نواب هم شناخت خوبی دارید؟ به نظر شما، ویژگیهای بارز ایشان از نظر شما کدامند؟
همان طور که اشاره کردم اخلاص کمنظیر شهید نواب دوست و دشمن را به تحسین وامیداشت. در راه عقیدهاش فوقالعاده استوار و مقاوم بود و لحظهای تردید به خود راه نمیداد. حرف و عملش یکی بود و سخنی را به کسی نمیگفت و دستوری را صادر نمیکرد مگر اینکه خود عامل به آن باشد. فوقالعاده شجاع بود و توانست با سخنرانیهای پرشور هیبت پوشالی شاه را بشکند و پردهدری کند و مظالم او را برملا سازد. آن روزها کسی جرئت نداشت یک کلمه هم در باره شاه و خاندان سلطنتی حرف بزند، اما شهید نواب در اعلامیههایش شاه را سگ توله پهلوی خطاب میکرد! زدن چنین حرفی در آن زمان حقیقتاً جرئت میخواست. روزی که برادرم دستگیر شد، فداییان اسلام این اعلامیه را دادند: «هو العزیز. پسر پهلوی و کارگردانان حکومت غاصب بایستی بدانند اگر برادر ما عبدالله موحد یا خلیل طهماسبی تا سه روز دیگر آزاد نشود، یکایک شما را به درک واصل میکنیم».
خلوص نیت و شجاعت و استقامت شهید نواب و مخصوصاً جسارت او در آغاز حرکت قهری علیه رژیم سفاک پهلوی، بسیار شگفتآور بود و خلیل باور داشت که نواب، ترس فلجکنندهای را که بر مردم سیطره داشت، شکسته و از آنجا که خود، از دوره نوجوانی در پی راهی عملی و جسارتآمیز برای مقابله با جور و ستم رژیم پهلوی بود، بهسرعت، جذب راه و روش و اعتقاد شهید نواب شد و تا پای جان، مردانه ایستاد.
تعداد فداییان اسلام زیاد نبود، ولی واقعاً هر کدامشان بهتنهایی چند نفر بودند. آنان فقط به حکم وظیفه عمل میکردند و تشویق و تکذیب دیگران در عملکرد آنها تأثیر نداشت. اکثرشان عمیقاً به احکام اسلام اعتقاد داشتند و هیچ موفقیتی را به خود نسبت نمیدادند و تنها برای رضای خدا و خدمت به ستمدیدگان تلاش میکردند.
خلیل همواره به توصیههای شهید نواب عمل میکرد و حتی در آخرین دفاعیات خود در دادگاه در سال 1334 هم جز از نواب سخنی نگفت. او تفکر شهید نواب را دربست قبول داشت و انصافاً پایدارترین عضو فداییان اسلام بود.
□ به نام«عبدالله موحد» اشاره کردید. این نام خانوادگی متعلق به چه کسی است؟
نام اصلی برادرم خلیلالله و نامخانوادگی ما طهماسبیان است. بعد از اعدام انقلابی رزمآرا، خلیل شناسنامه، پاسپورت و تمام مدارک شناسایی خود را از بین برد و وقتی او را دستگیر کردند خودش را عبدالله موحد رستگار معرفی کرد. مدتی که گذشت گفت خلیل طهماسبی هستم و فامیل طهماسبی روی ما ماند.
□ به نظر شما نقش فداییان اسلام در ملی کردن نفت تا چه حد مؤثر بود؟
فوقالعاده زیاد. واقعیت این است که رزمآرا بر سر راه نهضت ملی سد محکمی بود و فداییان اسلام با برداشتن این مانع توانستند کار را پیش ببرند. در واقع در نهضت ملی شدن نفت آیتالله کاشانی، دکتر مصدق و شهید نواب صفوی یکی بودند و شهید نواب در واقع بازوی توانای نهضت ملی بود. به اعتقاد من نفت را آیتالله کاشانی با اخلاص ویژه خود ملی کرد.
□ شما سران فداییان اسلام را در واپسین فصل حیات خویش چگونه دیدید؟ آنها در چه وضعیتی به شهادت رسیدند؟
همین قدر بگویم زمانی که شهید شدند، جز لحافی و کاسه و بشقابی از آنها به ارث باقی نماند، در حالی که حکومت پهلوی حاضر بود همه چیز به آنها بدهد تا دست از مبارزه بردارند. چنین زهدی برای ما که در زمانه حرص مقام و پول و دنیاپرستی زندگی میکنیم، باورکردنی نیست. این همه اخلاص و روی گرداندن از دنیا و تلاش خالصانه برای رفع محرومیت از ستمدیدگان در عصر ما به افسانه شبیه است.
□ اینک نزدیک به 6 دهه از دوره فعالیت فداییان اسلام سپری شده است. ارزیابی امروزتان درباره حرکتِ آن روزِ آنان چیست؟
موقعی که این حوادث پیش آمدند، من محصل دبیرستان بودم. البته مثل فداییان اسلام فکر نمیکردم و نمیتوانم بگویم هوادار صد در صد آنها بودم، اما یادم هست اگر کار خلاف شرعی میدیدند واقعاً زجر میکشیدند، در حالی که اکثر مردم چندان پایبند به اینگونه مسائل نبودند. حتی ترور رزمآرا هم برای خلیل جنبه اعتقادی داشت و این دیگران بودند که به آن جنبه سیاسی دادند.
□ با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.