روزهایی که بر ما می گذرد، یادآور سالروز رحلت یکی از نامدارترین مراجع تقلید و نیز عالمان مجاهد در عصر حاضر است. حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ محمد فاضل لنکرانی (اعلی الله مقامه الشریف) علاوه بر احراز عالی ترین مقامات علمی در نوجوانی، در فعالیتهای مربوط به نهضت اسلامی، حضوری فعال داشت و به همین دلیل، چند بار تبعید از قم را تجربه کرد. در گفت وشنود پیش روی، فرزند آن بزرگوار آیت الله حاج شیخ محمد جواد فاضل لنکرانی، به بیان خاطراتی از ادوار گوناگون زندگی علمی و اجتماعی پدر پرداخته است.
□ در ابتدای گفت وگو مغتنم است که درباره جایگاه علمی مرحوم آیتالله العظمی فاضل لنکرانی از زبان شما بهعنوان نزدیکترین فرد به ایشان مطالبی را بشنویم؟
بسمالله الرحمنالرحیم. ایشان از همان دوران تحصیلات ابتدایی، صاحب استعداد و نبوغ بالایی بودند. دوره ابتدایی را با رتبه ممتاز به پایان رساندند و سپس بهدلیل علاقه به دروس دینی وارد حوزه شدند. در دوره دبستان، هوش و توانایی ایشان به قدری شاخص بود که وقتی معلمهای مقاطع پایینتر نمیآمدند، مدیر مدرسه از ایشان میخواست سر کلاس بروند و درس بدهند. ایشان از ابتدای دوران طلبگی با شهید آیت الله حاجآقا مصطفی خمینی همدرس و هممباحثه بودند و رفاقت آنها تا درس خارج ادامه پیدا کرد. تلاش بیوقفه ایشان در یادگیری دروس حوزوی تا بدان پایه بود که در سن 19 سالگی در درس خارج آیتاللهالعظمی بروجردی حضور پیدا کردند و بهعنوان جوانترین طلبه آن دوره و نیزمجاهدت و تلاش علمی فراوان، مورد توجه و عنایت ویژه استاد قرار گرفتند. در سن 25 سالگی دروس استاد را تقریر کردند که به نام «نهایه التقریر» منتشر شد و بسیار مورد توجه آیتالعظمی بروجردی قرار گرفت. ایشان نه سال در درس فقه و اصول آیتالعظمی بروجردی و یازده سال در درس فقه و اصول امام حضور پیدا کردند. فلسفه و تفسیر را هم نزد علامه طباطبائی تلمذ کردند.
لازم به ذکر است که کتاب «نهایهالتقریر» مورد توجه بزرگان و علمای نجف هم قرار گرفت. مرحوم والد مباحث فقهی و اصولی امام را هم تقریر کردند که تقریرات اصولی از درسهای امام در دو جلد به نام «معتمدالاصول» منتشر شد. از مرحوم آیتالله اردکانی از شاگردان امام نقل شده است که فرمودند: «آقای فاضل مطالب مرا بهتر از خودم مینویسد». مرحوم شیخ آقابزرگ طهرانی وقتی کتاب «نهایتالتقریر» را مشاهده کردند، برای مرحوم والد یک اجازه روائی صادر کردند.
□ مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی نسبت به طلبهپروری و تدریس اهتمام ویژهای داشتند و این امر از همان اوایل فعالیتهای علمی، مطمح نظر ایشان بوده است. درباره این جنبه از فعالیتهای مرحوم والد، چه گفتنیهایی وجود دارد؟
ایشان از همان دوران تحصیل، به تدریس هم اهتمام داشتند و در دروس لمعه ایشان حدود 80 نفر شرکت میکردند. جالب اینجاست که سن استاد از سن اغلب شاگردان کمتر بوده است. در دوران حیات آیتالله بروجردی، مرحوم والد پس از درس ایشان در مسجد اعظم، مکاسب شیخ انصاری را تدریس میکردند. ایشان پنج دوره مکاسب و شش دوره کفایه و دو دوره خارج اصول ندریس کردند.
□ شیوه تدریس ایشان چگونه بود؟
ایشان بیش از سی سال خارج فقه و بیش از 55 سال در سطوح مختلف تدریس کردند. ایشان با اینکه تمام مدت در قم تحصیل کردند، اما بر مبانی و مطالب علمای نجف ــ بهویژه آیتاللهالعظمی خوئی ــ تسلط کافی داشتند، اما در تدریس شیوه آیتالله بروجردی و امام را که اجتناب از تطویل در بحث بود دنبال میکردند و در بیان مطالب فوقالعاده دقیق و صریح بودند.
□ آثار تألیفی گرانبهایی هم از ایشان بهجا مانده است. این آثار، چه حوزههایی از علوم را در برمیگیرد؟ و هر یک در چه دوره هایی تألیف شده است؟
بله، ایشان قلم فوقالعاده توانائی داشتند و در زمینههای فقهی، اصولی و تفسیری آثار ارزشمندی از ایشان باقی مانده است. ایشان در دورانی که در یزد تبعید بودند، نگارش «شرح تحریرالوسیله» امام را شروع کردند، شخصیت علمی امام در حوزهها مکتوم نماند. حضرت امام هم به این تلاش ایشان توجه داشتند، بهطوریکه پس از پیروزی انقلاب وقتی دفتر امام مسئولیتها را تقسیم کرد و نام ایشان را به عنوان مسئول پاسخگوئی به استفتائات دفتر امام نوشت، وقتی ایشان به امام عرض کردند: که من اگر وقتم را صرف پاسخگوئی به استفتائات بکنم، از کار اصلی خود که شرح تحریرالوسیله است باز خواهم ماند، امام فرمودند: شما همین کار را ادامه بدهید. دیگران هم میتوانند به استفتاتات پاسخ بدهند. قبلاً در دوره آیتالله بروجردی هم مرحوم والد به دلیل اشتغالات علمی از قبول این امر خودداری کرده بودند.
ایشان در مقدمات تفسیر، کتاب «مدخلالتفسیر» را نوشتند. روزهای پنجشنبه و جمعه که دروس حوزوی معمولاً تعطیل هستند، مباحث قرآنی داشتند و همیشه میفرمودند: آرزو دارم یک دوره تفسیر قرآن بنویسم، اما اشتغال به تالیفات فقهی برای ایشان فرصت چندانی باقی نمیگذاشت. البته در تفسیر سوره حمد نیز، از ایشان نوشتههائی باقی مانده است.
□ اشاره کردید به تلمذ فلسفی ایشان نزد مرحوم علامه طباطبایی. ایشان تا چه حد بر مفاهیم فلسفی مسلط بودند؟
بله، همان طور که عرض کردم، غیر از آیتالله بروجردی و حضرت امام، ایشان چهار پنج سالی هم از درس اسفار و نیز تفسیر قرآن در محضر علامه طباطبائی کسب فیض کردند، به همین دلیل در مباحث اصولی، هرجا که بحثهای فلسفی مطرح میشوند، با تسلط مطالب را مطرح میسازند، اما در هر حال ذوق اصلی ایشان در فقه و اصول است.
□ کدام ویژگیهای اخلاقی ایشان از نظر جنابعالی بارزتر و برجستهتر است و چرا؟
مرحوم والد فوقالعاده به تربیت و تعلیم طلاب توجه داشتند و در مراوداتی که با آنان داشتند سعی میکردند امور کلی زندگی آنان و مسائل اخلاقیشان را تصحیح کنند. ایشان ده سال رئیس شورای مدیریت حوزه علمیه بودند و در این مدت اقدامات اساسی و بزرگی در جهت مسائل علمی و تحصیلی و نیز معیشتی طلاب انجام شد.
زندگی ایشان یک زندگی فوقالعاده ساده و در سطح طلبگی بود. با اینکه پنج فرزند داشتند تا سالها در منزل پدری و در دو اتاق زندگی میکردند تا زمانی که پدربزرگ مادری من منزلی تهیه کردند و در اختیار ایشان قرار دادند. سادهزیستی ایشان در حدی بود که اگر افراد منزل وسیلهای تهیه میکردند که به نظر ایشان لازم نبود، به شدت اعتراض میکردند. در دوران مرجعیت با اینکه آب وهوای قم در تابستانها مناسب حال ایشان نبود، حاضر نبودند به مناطق خوشآب و هوای اطراف قم بروند و میفرمودند: وقتی طلبهها در اتاقهای تنگ و تاریک یا در زیرزمینها زندگی میکنند، چگونه آرامش داشته باشم و برای راحتی خودم به مناطق خوشآب و هوا بروم. ایشان قبل از مرجعیت، از عبای خاشیه که عبای مرغوب و گرانی است استفاده میکردند، ولی پس از مرجعیت، بنده عبای ماشینی به قیمت زیر ده هزار تومان برای ایشان میخریدم. میفرمودند: نمیخواهیم وقتی طلبهها که در تنگی معیشت هستند مرا میبینند، به خاطر دیدن عبای من، تحمل تنگدستی برایشان از آنچه هست دشوارتر شود!
یکبار والده ما پردهای برای منزل تهیه کردند که مرحوم والد اعتراض کردند. بالأخره مادرمان به ما متوسل شدند که پرده ضرورت دارد و باید در جای خود بماند. نکته مهم این است که در رفتارهای ایشان کوچکترین نشانهای از تظاهر وجود نداشت و همه این کارها را درنهایت تواضع و آرامش انجام میدادند.
□ مبارزات سیاسی و تبعیدهای آیت الله فاضل نیز، فصلی در خور مطالعه در زندگی ایشان است. از این دوره چه خاطراتی دارید؟
ایشان را ابتدا به بندر لنگه تبعید میکنند. در آنجا ناگهان به شکلی نامتعارف وزن ایشان کم میشود، طوری که رژیم طاغوت احساس خطر میکند و ایشان را به یزد میفرستد. من به دلیل علاقه زیادی که به پدر داشتم، زودتر از برادرانم و مادرم خود را به یزد رساندم.
□ در آن دوره چند سال داشتید؟
کلاس پنجم ابتدایی بودم. در آنجا مدیران مدارس وقتی متوجه میشدند که پدرم تبعیدی هستند، مرا ثبتنام نمیکردند تا بالاخره یکی از آنها با شهربانی تماس و اجازه گرفت و مرا ثبتنام کرد. من حدوداً یک سال و نیم در یزد درس خواندم.
□ شیوههای تربیتی ایشان در قبال فرزندان چگونه بود؟
ایشان به مسائل اخلاقی و تربیتی ما فوقالعاده حساس بودند و مستقیماً بر امور درسی ما نظارت میکردند. محیط خانواده سرشار از احترام و در عین حال صمیمیت بود و ما در عین حال که بسیار حرمت نگه میداشتیم، با ایشان احساس نزدیکی زیادی داشتیم ایشان به ما مجال اظهارنظر میدادند و صفا و صمیمیت در محیط خانه برقرار بود.
□ ایشان چگونه و با چه منطقی، تصدی مرجعیت را پذیرفتند؟ از این فصل از حیات علمی و اجتماعی ایشان چه خاطراتی دارید؟
بله، خاطرم هست که پس از رحلت حضرت امام، عدهای از فضلای حوزه برای امر تقلید نزد ایشان آمدند، اما ایشان با قاطعیت فرمودند: تا زمانی که آیتالله گلپایگانی و آیتالله اراکی در قید حیات هستند، طرح مرجعیت دیگران صحیح نیست. در همان ایام آیتالله امینی به ایشان فرمودند: لازم است که حاشیه بر عروه را تکمیل و منتشر کنید، اما ایشان قبول نمیکردند تا یک بار که به مشهد مشرف شدیم، من در حرم به ایشان عرض کردم: خوب است در اینجا دراینباره استخاره کنید. ایشان استخاره کردند و خیلی خوب آمد، در نتیجه اجازه فرمودند: که ما حواشی ایشان بر عروه را تکمیل و چاپ کنیم.
من هرگز میل به مرجعیت را در ایشان ندیدم. همواره مثل حضرت امام از این امر گریزان بودند. اما هنگامی که این مسئولیت به عهدهشان قرار گرفت، بهشدت برای ارتقای سطح علمی طلاب و تامین معیشت آنان میکوشیدند. همواره میفرمودند: مرجعیتی که به درد نظام و انقلاب نخورد، ارزش ندارد!