درآمد:
حجت الاسلام و المسلمین محمدحسن رحیمیان از شاگردان و یاران امام خمینی در دوران مبارزه و از اطرافیان و حواریون ایشان در دهه اول انقلاب به شمار می رود. وی در دوران اقامت در نجف، از شاگردان و مصاحبان شهید آیت الله سید محمدباقر صدر بود که در این گفت وشنود و به مناسبت سالروز شهادت آن بزرگ، به برخی از خاطرات خویش در این باره اشاره کرده است.
□ جنابعالی از چه مقطعی و چگونه با شهید آیت الله سید محمد باقر صدر آشنا شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. خاطرات من از شهید بزرگوار آیت الله سید محمدباقر صدر (رضوان الله تعالی علیه)، برمیگردد به سالهای 1346 تا 1353، که نهایتا مجبور شدم از نجف به ایران برگردم. یعنی در بازه زمانی 7 سالی که در نجف بودم، از ایشان خاطرات جالبی دارم که به بعضی از آنها اشاره خواهم کرد.
□ در اوایلی که وارد نجف شدید، آیا هنوز ایشان شهرت علمی پیدا کرده بودند؟
بله، ایشان به عنوان یکی از مدرسین برجسته درس خارج و صاحب نوآوریهای فقهی و فلسفی بسیار مورد توجه همه بودند. طبیعتاً بنده هم بسیار مایل بودم با چنین چهرهای آشنا شوم و از درس ایشان استفاده کنم. علاوه بر این، از آنجا که در آن دوران شور انقلابی زیادی هم داشتیم و در سال 46 یا 47 ظاهراً ارتباط وثیقی بین ایشان و حضرت امام برقرار نبود، میخواستیم زمینههای توسعه این ارتباط را هم فراهم کنیم.
ما به حضرت امام نزدیک بودیم و در درس ایشان حاضر میشدیم و پس از آنکه امام به بیت خود تشریف میبردند، ما به حرم حضرت امیر مومنان(ع) میرفتیم و هنگام زیارت هم ایشان را همراهی میکردیم، لذا بعید بود که کسی با امام ارتباط داشته باشد و ما متوجه نشویم. به هر روی و بر اساس این شناخت، تصمیم داشتیم که از طریق توسعه ارتباط خود با شهید صدر، ایشان را به حضرت امام و مشی انقلابی ایشان نزدیک کنیم که البته و نهایتا این اتفاق افتاد.
□ نخستین ملاقات حضوری شما با شهید صدر چگونه پیش آمد و در این دیدار چه ویژگیهای برجستهای در ایشان از نظر شما جالب بودند؟
مرحوم آقای اصغر کنی از شاگردان قدیمی حضرت امام چه در قم و چه در نجف بودند و از قبل از نهضت با امام ارتباط داشتند و بسیار علاقه مند بودند جایگاه امام در نجف تثبیت و جایگاه و عظمت علمی ایشان در حوزه آنجا مشخص شود. ایشان با تمام علما و مراجع نجف ارتباط داشتند. بنده نخستین بار به اتفاق ایشان به منزل جناب آقای صدر رفتم. اولین ویژگی برجسته در آقای صدر که برای من بسیار جالب بود، سادهزیستی ایشان بود. البته اکثر علمای نجف سادهزیست بودند و ایشان هم مثل بقیه وشاید هم قدری بیش از آنان، زندگی طلبگی را رعایت میکردند. شهید آیتالله صدر شخصیت بسیار جذابی داشتند. بسیار صمیمی بودند و همین رفتار موجب گردید که رابطه ما به دوستی تبدیل شود و ادامه پیدا کند، لذا همیشه به منزل ایشان میرفتیم و گاهی هم در درس ایشان شرکت میکردیم.
□ ویژگیهای تدریس ایشان چه بود؟
در مقطعی که بنده به درس ایشان میرفتم، هنوز اواخر سطح بودم و کفایتین را میخواندم. در آن مقطع در درس ایشان عده زیادی شرکت نمیکردند و شاید بیست سی نفر بیشتر نبودیم، در حالی که در درس امام چند صد نفر حضور داشتند. با این حال در دقت نظر و تحقیق، بسیار برجسته و ممتازبودند و این از مفاد دروس و تاًلیفات ایشان مشخص است.
□ شاگردان برجسته شهید صدر چه کسانی بودند؟ در این میان کدام تبرز و برجستگی بیشتری داشتند؟
آقایان سید کاظم حائری، سید محمدباقر حکیم و سید محمود هاشمی شاهرودی که شاید جوانترین شاگرد ایشان بودند. شیوه تدریس ایشان بسیار جذاب بود. من هنور رسماً درس خارج را شروع نکرده بودم، اما ایشان در دروس خود، مطالب را به شکل جذابی دستهبندی میکردند و بهرغم اینکه به زبان عربی تدریس میکردند، درسشان برای فارسی زبانها هم بسیار قابل فهم بود. ایشان نکات بسیار بدیعی را که محصول ذوق خودشان بود، با بیانی ساده و جذاب مطرح میکردند، لذا بسیاری از مباحث ایشان در ذهن من باقی ماندهاند. مثلاً در باب حرمت خمر این طور بحث کردند که اگر کسی خمر یا هر چیز حرام دیگری را بخورد، اما تصور کند که شربت یا چیز حلالی بوده، مرتکب فعل حرام نشده، زیرا علم و اراده وی در آن دخیل نبوده است و لذا حکم به اراده و عمل انسان حمل میشود. ایشان مباحث را عمیقاً بررسی و با زبانی ساده بیان میکردند. مدت شرکت ما در درس ایشان چندان طولانی نبود، ولی واقعاً استفاده کردیم.
□ به ویژگیهای اخلاقی ایشان هم اشاره بفرمایید؟ ایشان را در این عرصه چگونه دیدید؟
وقتی رابطه ما صمیمی شد، یک بار از ایشان دعوت کردم برای ناهار به حجره ما تشریف بیاورند و ایشان با آنکه از مدرسین و فضلای برجسته و نامدار حوزه بودند، با کمال مهربانی و تواضع دعوت یک بچه طلبه غریب را خیلی راحت و ساده پذیرفتند. حجره ما در مدرسه مرحوم سید کاظم یزدی بود. این مدرسه در جوار بیت آیتالله حکیم بود، به همین دلیل ما ایشان را زیاد میدیدیم. بعدها صدام ــ که کینه عجیبی به خاندان حکیم داشت ــ از بالا سر حرم مطهر حضرت علی(ع) تا بازار العماره و منزل آقای حکیم تا آخر شهر نجف را ویران کرد! که به خیال خودش نامی از خاندان حکیم بر جا نماند!
به هر حال حجره ما در مدرسه دوم سید کاظم یزدی دو در سه متر بیشتر نبود و جایی نداشتیم که بتوانیم دو سه نفر دیگر را هم دعوت کنیم، لذا ایشان تنها تشریف آوردند. آن روز مرحوم آقای اصغر کنی هم بودند. من برنج را خوب میپختم. شهید صدر چند دقیقه به بشقاب برنجی که من مقابلشان گذاشتم خیره شدند و گفتند: از بس خوب پخته شده، دلم میخواهد تک تک دانههای آن را تماشا کنم! این همه تواضع و صمیمیت حقیقتاً برای همه جذاب بود.
□ عوامل مؤثر در همگرایی شهید صدر به انقلاب اسلامی از نگاه جنابعالی کدامند؟ یعنی همان هدفی که ابتدای امر موجب شد تا شما به ایشان نزدیک شوید؟
عوامل متعددی در این قضیه نقش داشتند. ایشان میدانستند که ما به امام نزدیک هستیم و خیلی به ما محبت میکردند. همین نشان میداد که خودشان مایل به ارتباط با امام هستند. تا وقتی که بنده در عراق بودم، شخصاً شاهد ارتباط نزدیک ایشان با امام نبودم. امام عمدتاً غیر از مراجع همسن و سال خود، از جمله آقای خوئی،آقای حکیم و آقای شاهرودی به دیدن کسی نمیرفتند، اما حضور عده زیادی از شاگردان آقای صدر در درس امام که به توصیه ایشان آمده بودند، از جمله آقایان: سید کاظم حائری، هاشمی شاهرودی و آصفی و نیز ارتباط نزدیک برخی از یاران و نزدیکان آقای صدر با امام، نشاندهنده توسعه این رابطه است. برخی از شاگردان ایشان که در ابتدا به مبارزات مردم ایران و امام بیمهر بودند، بهتدریج به امام علاقه پیدا کردند و در درسهای ایشان حضور یافتند. برخی از آنان بعدها هم از حامیان جدی انقلاب و نظام شدند. بعضیها هم مشغول خدمت به نظام جمهوری اسلامی هستند.
□ علت بیتوجهی و یا حتی سوءظن برخی از حوزویان نجف نسبت به انقلاب اسلامی ایران چه بود؟
تبلیغات گسترده ساواک در ایجاد این ذهنیت بیشترین تأثیر را داشت. حوزویان نجف بر اثر تبلیغات ساواک تصور میکردند طلابی که خود را با هر زحمتی که هست به حوزه نجف و به امام میرساندند، یک عده مارکسیست اسلامی بودند و باور اینکه بسیاری از اینها اهل تهجّد و نماز شب هستند برایشان بسیار دشوار بود.
یک بار به یکی از آنها گفتم: دوست ما آقای ناصری، یک بار نماز شبش قضا شد و فردای آن روز بهشدت گریه میکرد. باور اینکه در میان اطرافیان امام چنین افرادی وجود دارند برایشان سخت بود، چون تصور میکردند گرایش به مسائل سیاسی برای امثال ما از هر چیزی مهمتراست و لذا به تکالیف دینی بیتوجه هستیم.
با تلاش فراوان یاران امام در نجف، کمکم بسیاری از ذهنیتهای غلط در باره مبارزات و نهضت امام و شخص ایشان از بین رفت. البته در این میان سلوک فردی خود حضرت امام بیشترین تأثیر را داشت. از این گذشته خلوص و صفای باطن شهید آیتالله صدر هم زمینه را بسیار مساعد کرد تا ایشان در حمایت از امام و انقلاب، نقش برجستهای پیدا کنند.
□ دو دهه پس از شهادت آیتالله صدر، جنابعالی واسطه ملاقات خانواده آن شهید بزرگوار با رهبر معظم انقلاب شدید. از آن دیدار برایمان بگویید؟
در نجف با اینکه زیاد به بیت شهید صدر میرفتم، اما با خانواده ایشان آشنا نبودم. پس از سقوط صدام، من در بنیاد شهید بودم و مطّلع شدم که خانواده شهید صدر به تهران آمدهاند. به اتفاق آقای صفیالدین، نماینده حزبالله در تهران، خدمت همسر شهید صدر رفتیم. جلسه بسیار خوبی بود. بعدها از طریقی متوجه شدم که ایشان مایلند خدمت مقام معظم رهبری برسند. این اظهار تمایل را منتقل کردم. چند بار وقت تنظیم شد، ولی از هر دو سو امکان فراهم نشد. یا خانواده شهید صدر مسافرت بودند یا آقا نبودند. البته این تأخیر اسباب خیر شد، چون در این فاصله دختران شهید صدر هم از عراق آمدند. دو نفر از دختران شهید صدر همسر شهید بودند. همسر آقای مقتدا صدر هم حضور داشت و به اتفاق خانواده آقای شیخ نبیل، مسئول حزبالله در جنوب لبنان، خدمت مقام معظم رهبری رفتیم. نماز جماعت را به امامت ایشان خواندیم. بعد از نماز حضرت آقا جلسه مفصلی با خانواده شهید آیتالله صدر داشتند. مقام معظم رهبری اطلاعات رجالی بسیار گستردهای دارند، لذا هنگامی که با خانواده شهید صدر گفت وگو کردند، دیدیم که تمام جزئیات مربوط به خاندان صدر و شخصیتهای شاخص آن را میدانند. ایشان از خانواده صدر و فضائل اخلاقی بزرگان آن نکاتی را بیان کردند که حتی برای همسر شهید صدر هم جدید بودند.