تاریخ معاصر ایران، مرجع بزرگ و نام آور شیعه، مرحوم آیت الله العظمی سیدمحمدرضا موسوی گلپایگانی (قده) را به عنوان یکی از مجاهدان شاخص اعتلای کلمه اسلام وتشیع میشناسد. این سعی مشکور در جای جای تاریخ ایران وتشیع واسلام در دوران معاصر، آثار و برکات فراوانی را برجای نهاده است. در سالروز رحلت آن بزرگوار و در بازشناسی منش سیاسی ایشان، با فرزند ارجمندش حجتالاسلام والمسلمین سید محمدباقر گلپایگانی گفت وشنودی انجام داده ایم که نتیجه آن درپی می آید.
□ در سالگرد ارتحال مرحوم حضرت آیتاللهالعظمی گلپایگانی، در پی آن هستیم تا بر آراء و اقدامات آن بزرگوار نسبت به مسائل بینالمللی و بهویژه عملکرد استکبار جهانی و نیز صهیونیسم بین الملل مروری داشته باشیم. شنیدن خاطرات شما در این زمینه بسیار مغتنم خواهد بود؟
بسم الله الرحمن الرحیم. حضرت والد (رضوان الله تعالی علیه) همزمان با دغدغه درباره مسائل داخلی، نسبت به مسائل کشورهای خاورمیانه و عربی و مسائل مختلف جهانی حساسیت داشتند و معتقد بودند باید پیام اسلام را به گوش تمام مردم دنیا برسانیم. ایشان به رؤسای جمهور و نخستوزیران امریکایی و اروپایی نامه مینوشتند و هرگز هم منتظر پاسخ نبودند و در جواب افرادی که میگفتند: پاسخ ندادن آنها به جایگاه مرجعیت شما لطمه میزند، میفرمودند: وظیفه من ابلاغ همین آیهای بود که برایشان نوشتم. به عنوان نمونه ایشان در ماجرای ناپدید شدن آقای سید موسی صدر هم برای سران مصر، سعودی، لبنان و الازهر نامههایی نوشتند.
□ شیوه ایشان در تقویت و ترویج معارف اهل بیت(ع) چه بود؟ آیا ایشان در اهتمام به این مسئله در داخل و خارج از کشور، قائل به تفاوتهایی نیز بودند؟
ایشان در قبال این موضوع در داخل و خارج دو شیوه داشتند. در داخل میفرمودند: باید این نعمت، یعنی هویت شیعی خود را حفظ کنیم، اما در خارج میگفتند: باید وحدت داشته باشیم. میفرمودند: اشتراکات ما با سایر مذاهب اسلامی بسیار بیشتر از افتراقات است، باید روی نقاط مشترک انگشت گذاشت و کار کرد. این رویکرد با تسلیم شدن در برابر فرهنگ طرف مقابل تفاوت دارد.
□ از هوش و کیاست ایشان در تنظیم برنامههای اجتماعی و حتی بین المللی شیعه، سخن بسیار گفتهاند. شما در این زمینه چه خاطراتی دارید؟
در این باره به یک مورد اشاره می کنم. بنده مسئول تنظیم ملاقاتهای آقا بودم. در سال 62 یا 63 عدهای از ثروتمندان و تحصیلکردههای تونس نزد آقا آمدند و گفتند: با مسئولین عربستان درباره بازسازی قبرستان بقیع صحبت کردهایم و آنها در صورت موافقت مراجع شیعه برای این کار، همکاری خواهند کرد. این گروه نزد یکی از مراجع رفته و ایشان به آنها نوشتهای داده و اعلام رضایت کرده بودند. سپس نزد رهبر کبیر انقلاب رفته و ایشان گفته بودند: بروید خدمت آیتالله گلپایگانی و ایشان هر چه بفرمایند، نظر من هم هست. وقتی آنها با من صحبت کردند از اینکه قرار است قبرستان بقیع از حالت ویرانی در بیاید حقیقتاً خوشحال شدم.به هر حال ترتیب ملاقات آنان را با آقا دادم. وقتی آقا حرفهای آنها را شنیدند، بهشدت عصبانی شدند و فرمودند: «اگر تمام مراجع شیعه هم با این کار موافقت کنند، به تنهایی مخالفت خواهم کرد!» علت سئوال شد. ایشان فرمودند: «اگر قبرستان بقیع به عنوان قبر ائمه بقیع بازسازی شود اشکالی ندارد، ولی اگر به عنوان قبر حضرت زهرا(س) ساخته شود تنها فایدهای که دارد این است که خواهند گفت شیعیان 1400 سال است که میگویند قبر حضرت فاطمه(س) مخفی است و کسی از جای آن خبر ندارد. حالا معلوم شد این همه وقت دروغ گفتهاند، چون این قبر ایشان است!» این رویکرد نشان میدهد ایشان متوجه چه نکات ظریف و دقیقی بودهاند. ایشان میفرمودند: اگر این قبرستان به عنوان قبر امامانی که در آنجا دفن شدهاند بازسازی شود، خود من کل هزینه آن را تقبل میکنم و نیازی به کمک کسی نیست، اما اگر مقصود ساختن بقعه و بارگاه روی قبر حضرت فاطمه زهرا(س) باشد، به هر شکل ممکن جلوی این کار را میگیرم، زیرا مخفی بودن قبر ایشان یکی از نشانههای آشکار مظلومیت و حقانیت شیعه است، اگر آشکار شدن این قبر ضرورت داشت، قطعاً یکی از ائمه(ع) این کار را انجام میدادند، ولی هیچ یک از آنها این کار را نکردند. قبر امیرالمؤمنین(ع) تا زمان هارونالرشید مخفی بود و در زمان او آشکار شد. اگر چنین چیزی برای قبر فاطمه زهرا(س) هم لازم بود، خدای سبحان این کار را میکرد. خود حضرت هم فرمودند: تا روز قیامت نیز این راز آشکار نخواهد شد، بنابراین قطعاً سرّی در کار است. به هر حال آقا فرمودند اجازه این کار را نمیدهم و اگر کسی اقدام کند تا پای جان مقابله خواهم کرد! آنها وقتی دیدند آقا اینطور محکم پای این قضیه ایستادهاند، بلند شدند و رفتند. به نظر من این هوشیاری چیزی نبود جز مدد الهی، چون همه از جمله خود من، واقعاً از تصور احیای قبرستان بقیع خوشحال شده بودیم، اما آقا با فراست خاص خودشان متوجه شدند در صورت انجام چنین کاری همه خواهند گفت شیعیان 1400 سال است در این باره دروغ گفتهاند، پس معلوم میشود بقیه حرفهایشان هم اعتباری ندارد!
به هر حال آقا نسبت به مسائل مسلمانان در کل دنیا حساس بودند و واکنش نشان میدادند. مردم هم از افریقا، اروپا و امریکا گرفته تا آسیا به زبانهای مختلف از آقا استقبال میکردند. ما هم برای اینکه بتوانیم پاسخ بدهیم، افراد مختلفی را که به زبانهای گوناگون آشنا بودند استخدام کرده بودیم. رساله آقا هم غیر از فارسی و عربی به چهار پنج زبان ترجمه شده بود.
□ مواضع ایشان در قبال صهیونیسم بین الملل چگونه بود؟ از سرفصلهای مهم این موضعگیریها بفرمایید؟
آقا از جمله اولین کسانی بودند که علیه صهیونیسم اعلامیه دادند و موضع گرفتند. هنگامی که صهیونیستها مسجدالاقصی را آتش زدند، تنها کسی که در قم سخنرانی کرد، آقا بودند. ایشان مجلس مهمی هم در مسجد اعظم گذاشتند و در آنجا سخنرانی کردند. همچنین اعلامیهای علیه این جنایت منتشر ساختند که در سطح بسیار گستردهای پخش شد. هنگامی که بقیع را خراب کردند، مردم ایران دستههای سینهزنی به راه انداختند و عزاداری کردند. گمانم اولین اعلامیه آقا علیه صهیونیسم در سال 1340 چاپ شد.
در جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل هم آقا در 21 ماه رمضان مجلسی را برگزار کردند و آقای برقعی و مرحوم اخوی حاج آقا مهدی در آنجا صحبت کردند. رژیم شاه علیه این اقدام آقا موضعگیری شدیدی کرد، اما نامه آقا به مفتیهای مصر، سوریه و رؤسای جمهور شرکتکننده در آن جنگ و نیز باز کردن حساب برای گردآوری کمکهای مردمی اقدام فوقالعاده مؤثری بود.
تعبیر بیداری اسلامی را که این روزها برای حرکتهای مردمی اسلامی در کشورهای اسلامی به کار میرود، نخستین بار آقا در سال 54 در نامهای خطاب به آقا موسی صدر به کار بردند و فرمودند: حوزه علمیه مقدس قم با همه امکانات پشتیبان شماست و از خدای بزرگ میخواهیم فرزندان این ملت را به بیداری اسلامی و اتحاد کلمه در برابر دشمنان اسلام موفق گرداند. شاید هیچ کسی به اندازه آقا در محکومیت صهیونیسم اعلامیه نداده باشد.
□ مجاری خبری که ایشان از طریق آنها در جریان امور مختلف و نیز اخبار دنیا قرار میگرفتند، چه کانالهایی بودند؟
خود ما برگزیده اخبار رادیو و روزنامهها را خدمتشان عرض میکردیم. افرادی هم که به ملاقات میآمدند، اخبار مختلف را بیان میکردند. آقا در مورد مسائلی که صرفاً جنبه سیاسی و تخصصی داشت حرفی نمیزدند، چون مایل نبودند به استناد حرف ایشان عمل نادرستی صورت بگیرد یا دروغی گفته شود. بیشترین حساسیت ایشان روی اعمال خارج از دین بود، به همین دلیل به محض اینکه رژیم گذشته عمل خلاف شرعی انجام میداد، عکسالعمل نشان میدادند، از جمله درباره تغییر تاریخ هجری به تاریخ شاهنشاهی که کسی جز ایشان اعتراض و صحبت نکرد. مقام معظم رهبری در پیامی که به مناسبت رحلت ایشان منتشر کردند فرمودند: در جریان نهضت و در موارد مهم دیگر، تنها صدایی که از قم شنیده میشد، صدای ایشان بود! واقعیت هم همین است. از جمله در مورد تصویب قانون خانواده تنها کسی که اعتراض کرد که این قانون خلاف حکم خداست، آقا بودند. یک بار هم رژیم مقدار زیادی گوشت یخی وارد کرده بود که آقا عکسالعمل نشان دادند و عملاً شرایط دشواری را برای رژیم ایجاد کردند.
□ به رابطه مرحوم ابوی با امام موسی صدر اشاره کردید. در این باره توضیح بیشتری بدهید؟
آقا موسی شاگرد آقا بودند و با ایشان مکرراً نامهنگاری میکردند و از ایشان به عنوان استاد مکرم و استاد معظم نام میبردند. هنگامی که آقا موسی به لبنان رفتند، آقا از ایشان بسیار حمایت کردند. بعد از جنگ شش روزه، آقا موسی به آقا نامه نوشتند که بچههای یتیم اینجا جا و مکانی ندارند. آقا مرحوم اخوی، حاج آقا مهدی را به لبنان فرستادند. او هم مرکزی را با هفت هزار متر زمین و بنای خوب خرید و در اختیار آقا موسی قرار داد. آقا در لبنان سه مرکز، از جمله یک دانشگاه تأسیس کردند. در حال حاضر مجلس اعلای شیعه این مراکز را اداره میکند. آقا واقعاً برای آقا موسی یک پشتوانه قوی بودند و تا جایی که دستشان میرسید از ایشان حمایت میکردند. پس از مفقود شدن ایشان هم آقا برای شیخ الازهر و رؤسای جمهوری بسیاری از کشورها نامههایی فرستادند و موضوع را پیگیری میکردند.
□ در مورد نشر آثار ایشان چه اقداماتی صورت گرفته است؟
انصافاً با توجه به جایگاه و شأن علمی ایشان کار درخوری انجام نشده است. حدود 900 نوار از دروس ایشان موجود است که بخش اعظم آنها را پیاده کردهایم که به صورت سیدی همراه با متن منتشر میشود. آقای کریمی هم تقریرات دروس ایشان را در سه جلد منتشر کردهاند. دوره فقه ایشان هم چاپ شده است. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات هم مجموعهای از اسناد مرتبط با ایشان را چاپ کرده است.